کد خبر: ۱۰۱۸۳۸
تاریخ انتشار: ۰۵ شهريور ۱۳۹۴ - ۰۸:۵۹
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۹۹۱

سفر هاموند به ایران موفقیت آمیز بود؟

روابط ایران و انگلیس، پیچیده و فهم آن دشوار و گاهی خارج از منطق است بنابراین هنوز زود است که درباره میزان موفقیت سفر فیلیپ هاموند به تهران و به عبارت بهتر، میزان قدرت دو طرف برای حفظ روابط دیپلماتیک در پرتو تاریخ آشفته این روابط، پیش بینی شود.
روابط ایران و انگلیس، پیچیده و فهم آن دشوار و گاهی خارج از منطق است بنابراین هنوز زود است که درباره میزان موفقیت سفر فیلیپ هاموند به تهران و به عبارت بهتر، میزان قدرت دو طرف برای حفظ روابط دیپلماتیک در پرتو تاریخ آشفته این روابط، پیش بینی شود.

به گزارش پايگاه خبري «تيک»، روابط قدیمی، خود را بر روابط جدید تحمیل کرده و فضای خوشبینی و احترام ظاهری متقابل از ویژگی های سفر این هفته فلیپ هاموند وزیر خارجه انگلیس و هیات همراه وی به تهران بوده است؛ سفری که از دوازده سال پیش تا کنون، یعنی پس از سفر جاک استرا وزیر خارجه انگلیس به ایران در زمان محمد خاتمی رئیس جمهور اسبق، نخستین سفر یک مقام بلند پایه انگلیس به تهران محسوب می شود.

روزنامه القدس العربی در ادامه نوشت: اما در پشت لبخندهای متقابل دو طرف ایرانی و انگلیسی ، احساسات متضاد و متناقضی وجود دارد که شک و تردید، بی اعتمادی و اختلاف در سیاست ها و مواضع در قبال بسیاری از مسائل مهم منطقه ای و بین المللی، از ویژگی های این احساس به شمار می رود. بنابراین «رابطه ضرورت» میان تهران و لندن، نسخه دیگری از روابط سابق است که در طول زمان، اختلافات به آن در آمیخته و منجر به قطعی روابط شده است.

در حالی که هاموند سعی کرده بود از مساله حمله تظاهرکنندگان خشمگین از تحریم های شدید اعمال شده بر کشورشان، به سفارتخانه کشورش در جریان تظاهرات چهار سال پیش، چشم پوشی کند، محمد جواد ظریف همتای ایرانی اش نیز تلاش کرده به ظاهر مواضع حمایتی شدید انگلیس در اعمال تحریم ها بر ضد کشورش و همچنین دیگر سیاست های انگلیس به ویژه سیاست های منطقه ای را فراموش کند. حتی دو طرف از نظر عملی وارد جنگ شدیدی در یمن شده اند.

انگلیس اخیرا از زبان ایل هاو معاون وزیر خارجه اذعان کرده که در جنگ یمن از سه جنبه از عربستان حمایت می کند: نخست حمایت با موشک ها و بمب های هدایت شونده، دوم، ارائه اطلاعاتی درباره پایگاههای یمنی، سوم: حمایت با کارشناسانی که در هدایت عملیات و مراکز کنترل و فرماندهی مشارکت دارند.

ایران نیز حمایت های خود از جنبش انصار الله را که کنترل مناطقی از یمن را به دست گرفته، مخفی نکرده است . همچنین فهرستی بلند از مسائل اختلافی میان لندن و تهران وجود دارد که مسئولان دو طرف تلاش کردند موقتا از آن چشم پوشی کنند اما این مسائل در آینده ای نه چندان دور، خود را بر روابط دو طرف تحمیل خواهد کرد.

روابط ایران و انگلیس، پیچیده و فهم آن دشوار و گاهی خارج از منطق و همچنین شاهد دوستی و نفرت در آن واحد است، انگلیسی ها نقش روحانیون حاکم بر ایران را در مقابله با تسلط انگلیس بر کشورشان به ویژه در ماجرای «تنباکو» فراموش نمی کنند. در سال هزار و هشتصد و نود و دو، میرزا حسن شیرازی مرجع بزرگ فتوای مشهور خود را درباره تحریم تنباکو با هدف شکستن انحصاری که شرکت های انگلیسی بر ایران اعمال کرده بودند، صادر کرد. در آغاز پیروزی انقلاب (اسلامی)، ایران از ایرلندی هایی که در زندان «میز» در اوج فعالیت ارتش جمهوری ایرلند اعتصاب غذا کرده بودند، حمایت کرد و نام بابی ساندز را که نخستین فرد اعتصاب کننده بود بر روی خیابان نزدیک سفارت انگلیس در تهران، گذاشت.

سپس مساله سلمان رشدی مطرح شد که کتاب «آیات شیطانی» را در اهانت به رسول الله (پیامبر اکرم) (ص) منتشر کرد و با این اقدام موجی از خشم مسلمانان را برانگیخت. امام خمینی (ره) فتوای مشهور خود را در حلال بودن ریختن خون این شخص صادر کرد؛ موضوعی که باعث قطع روابط میان دو کشور شد.

علاوه بر این، باید به نارضایتی انگلیس از سیاست های ایران در قبال مسائل زیادی از جمله مساله فلسطین، مخالفت با اذعان به موجودیت «اسرائیل»، حمایت از جنبشهای مقاومت اسلامی مانند حماس، جهاد اسلامی و حزب الله، روابط متشنج با برخی از کشورهای شورای همکاری خلیج (فارس) به ویژه عربستان سعودی و بحرین و نقش غیر مشخص شده این کشور در قبال امنیت خلیج (فارس)، اشاره کرد .

علاوه بر توافق هسته ای، مساله مهمی وجود دارد که انگلیسی ها را به تلاش برای ارتباط با جمهوری اسلامی وا داشته است و آن بازگشت انگلیس به منطقه پس از خروج از آن، در کمتر از نیم قرن پیش است.

خروج انگلیس از عدن در سال هزار و نهصد و شصت و هفت و از شیخ نشین های خلیج(فارس) در سال هزار و نهصد و هفتاد و یک، مهمترین علت حضور آمریکا در منطقه بوده است.

به نظر می رسد که تحولات منطقه در سالهای اخیر به ویژه در سه مساله «بهار عربی، ظهور گروههای تروریستی و فرقه ای، و افزایش نقش، نفوذ و قدرت ایران»، انقلابی را در تصور راهبردی انگلیس و آمریکا به وجود آورد. به همین سبب فلیپ هاموند سال گذشته اعلام کرد که تصمیم مشترکی اتخاذ شد که مضمون آن این بود که آمریکا مرکز ثقل نظامی خود را به جنوب شرق آسیا و اقیانوس آرام منتقل کند و انگلیس وهم پیمانان اروپائی این کشور به عنوان پوشش حمایتی اش، به منطقه بازگردند.

بدون شک سه تحول یاد شده، باعث اتخاذ چنین تصمیمی شده است زیرا حضور آمریکا باعث آشفتگی سیاسی، امنیتی و فکری در منطقه شد و در مهار این تحولات موفق نبوده است اما انگلیس با توجه به تاریخ و روابطی که در منطقه دارد و همچنین سیاست های این کشور که مشخصه آن، برنامه ریزی آرام و دخالت های غیر علنی است، چه بسا می تواند توازنی نسبی ایجاد کند به ویژه اگر که با عربستان و «اسرائیل» هم پیمان و در محدود کردن موضع تهران در قبال این دو موفق شود.

به همین دلیل می توان حساسیت فزاینده در محافل و نهادهای حاکم در انگلیس در پی ظهور جرمی کوربین ستاره نامزدی رهبری حزب کارگران را اینگونه تفسیر کرد که این امر ناشی از ترس از بروز تغییری مهم در سیاست خارجی انگلیس است به ویژه اینکه این شخص، به رویکرد لیبرالی ضد جنگ، استبداد و دیکتاتوری و حمایت از مساله فلسطین و گروههای مقاومت معروف است .

سفر اولاند به تهران، بازگشایی سفارت دو کشور و تغییر گفتمان رسمی میان دو طرف، نشانه هایی برای برقراری روابطی مثبت میان دو طرف و بیانگر تمایل به تبادل سیاسی و اقتصادی میان آنهاست.

انگلیس می داند که تهران چهارمین دارنده ذخایر نفتی در دنیا و دومین کشور دارنده ذخایر گازی است و نیمی از منطقه خلیج (فارس) را در کنترل دارد و نفوذ زیادی در کشورهای بزرگ خاور میانه (غرب آسیا) به ویژه در عراق، سوریه، لبنان و یمن دارد و دارای روابط دوستانه با دیگر کشورهای عربی به ویژه الجزایر است.

تهران نیز می داند که انگلیس محور سیاست های غرب در خاور میانه است و می تواند بر آمریکا و به میزان کمتری، بر کشورهای اتحادیه اروپا تاثیر بگذارد. از سوی دیگر، تهران در قبال سیاست های انگلیس دغدغه و واهمه دارد و در سه نقطه، اختلاف مهمی با هم دارند: نخست، طرح اسلام سیاسی که ایران تبلورعملی و مؤثر آن است؛ طرحی که چالش راهبردی برای کشورهای غربی است.

دوم، طرح آزادیها و تحول دمکراتیک که انگلیس عملا در ضدیت با آن است و به طور علنی با نظام های استبدادی ائتلاف کرده است.

سوم، ایران، انگلیس را پیشتاز طرح فرقه گرایی در جهان اسلام می داند و رسانه های آن به طور مستمر این مساله را تبلیغ و تحولات منطقه را در چارچوب تمایز مذهبی منعکس می کنند. این سه مساله، چالشی برای دو طرف است که ایران نمی تواند از آن صرف نظر کند و انگلیس هم تلاش می کند آن را کم اهمیت جلوه دهد تا به دیوار مستحکم ایران برخورد نکند.

بنابراین بازگشت انگلیس به منطقه، اگر ایران با قدرت بر ضد آن بایستد و افکار عمومی عربی و اسلامی را علیه آن (بازگشت انگلیس) بسیج کند با پیچیدگی های زیادی روبرو خواهد شد.
اما دولت انگلیس در سیاست های خود در قبال ایران، بر اساس سیاست «چماق و هویج» حرکت می کند و می تواند در صورت لزوم، از آمریکا کمک بگیرد. اما آمریکا خود در حال فاصله گرفتن از سیاست های انگلیس به ویژه سیاست های این کشور در حمایت از جنبش های افراطی است. زیرا واشنگتن معتقد است که بهای زیادی را برای این سیاست ها پرداخته است که اوج آن حوادث تروریستی یازده سپتامبر بوده است که تاوان سیاست های کشورهایی غیر از خود مانند انگلیس را نیز پرداخته است بنابراین، پیش بینی درباره بهبود روابط ایران و انگلیس در سایه اوضاع کنونی که دو طرف نقش خود را با هدایت این و آن ایفا می کنند، دشوار است.

چه بسا اکنون برای پیش گویی درباره میزان موفقیت سفر فیلیپ هاموند به تهران و به عبارت بهتر، میزان قدرت دو طرف برای حفظ روابط دیپلماتیک در پرتو تاریخ آشفته این روابط، زود باشد و این مساله تا حد بسیار زیادی به حل مسائل منطقه به ویژه سه مساله اختلافی میان دو طرف منوط است .

با این حال بازگشت روابط میان لندن و تهران نشانگر واقعیتی جدید در منطقه است و ممکن است به حل مسائل زیادی که انگلیس می تواند در آن نقش آفرینی کند به ویژه موضوع یمن،بحرین و سوریه، منجر شود چرا که روابط دیپلماتیک شرط هر اقدام و ابتکار عمل مشترکی است اما مهمتر از آن، تمایل طرف ها در پایبندی به اصول و ارزش های یکدیگر به ویژه احترام متقابل و تقویت مساله آزادیها برای منع افراط گرایی و تروریسم، احترام به حریم خصوصی همه طرف ها، برقراری حکومت قانونی، مخالفت با اشغالگری و دخالت است و بدون این مسائل، دیگر مجالی برای همزیستی مسالمت آمیز میان کشورهای منطقه ای و بین المللی نخواهد بود.