کد خبر: ۱۰۶۳۶۱
تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۰
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۶۳۱

داستان استراتژی اوباما درباره ایران



شب جمعه، هشتم نوامبر سال ٢٠١٣ بنیامین نتانیاهو از من خواست برای یک گپ‌وگفت غیررسمی بعد از غروب آفتاب به محل اقامتش بروم. من در اسرائيل بودم و او می‌‌خواست درباره مذاکره با فلسطینی‌ها و مذاکرات هسته‌ای با ایران مسائلی را به بحث بگذارد. موقعی که به محل اقامت او رسیدم وی مشغول گفت‌وگوی تلفنی با باراک اوباما بود. هنگامی که پس از این تلفن به او پیوستم، به شدت ناراحت بود.

من هرگز او را تا این حد ناراحت ندیده بودم. همان روز جان كري، اسرائیل را به مقصد ژنو ترک کرده بود تا ببیند آیا می‌تواند با ایرانی‌ها درباره برنامه هسته‌ای‌شان به توافق برسد یا نه؟ اسرائیلی‌ها از اینکه چنین توافق‌نامه هسته‌ای در شرف وقوع بود به شدت متعجب شده بودند. تنها یک هفته قبل از این، اسرائیلی‌ها در مورد وضعیت مذاکرات، اطلاعاتي به دست آورده بودند. اما سوزان رايس، مشاور امنیت ملی کاخ سفید اجازه نداده بود که به اسرائیلی‌ها در مورد وضعیت واقعی بازی در مذاکرات اطلاعات داده شود. حالا تعجب آنها باعث گوش به‌زنگ‌بودنشان شده بود و کری که روابط خوبی با نتانیاهو دارد، قادر نبود به او در مورد محتوای توافق‌نامه اطمینان دوباره بدهد.

نتانیاهو در ملأعام و در بیانیه‌ای اعلام کرده بود که اگر توافقی به دست آید، «یک اشتباه تاریخی» خواهد بود. اوباما به نتانیاهو تلفن کرده بود تا نظر او را تغییر دهد، زیرا موضع اسرائیل بر نحوه عمل کنگره درباره توافق تأثیر شایان توجهی داشت و این موضع را مهم کرده بود.

این گفت‌وگوی تلفنی کارساز نبود. من از احساس تنهایی و تنهاماندن نتانیاهو تکان خورده بودم. او اعتقاد داشت که ایالات متحده تمام وزن خود را در این توافق‌نامه رها کرده و اکنون وضعیتی پدید آمده که در آن تحریم‌ها دچار فروپاشی شده و همه فشارها از ایران برداشته شده و اسرائیل با انتخاب‌های غیرقابل قبول مواجه خواهد شد. من جمع‌بندی او را به چالش کشیدم. او تأیید کرد که حرف‌های من می‌تواند درست باشد اما آنچه از زبان اوباما شنیده است به عنوان ازدست‌دادن اراده ایالات متحده برای تحت‌فشار نگه‌داشتن ایران تعبیر می‌کند.

 وقتی از او پرسیدم چرا به این جمع‌بندی رسیده، گفت بدین‌خاطر که رئیس‌جمهوري، سیاست استفاده از زور را نهی می‌کند، بنابراین از نگاه او نیاز به توافق‌نامه هسته‌ای با ایران عین عملکرد سیاست و دیپلماسی است. من با کری تماس گرفتم و به او اطلاع دادم که نخست‌وزیر اسرائیل برای خود تصویری از موضع ایالات‌متحده ساخته که باید تصحیح شود و کری به‌سرعت دنبال این کار را گرفت و به نتانیاهو تلفن کرد. اما مشکل، مشکل کاخ سفید بود؛ این مشکل مسئله‌ای نبود که کری به‌تنهایی بتواند آن را حل کند. اگر تام دانیلون هنوز مشاور امنیت ملی بود، مطمئنا می‌فهمید که مشکلی وجود دارد و به سرعت و بلافاصله با طرف مقابل خودش صحبت می‌کرد، و اگر این تصویر تصحیح نمی‌شد، اوباما را وادار می‌کرد تا یک تماس تلفنی دیگر بگیرد و این تصویر را تصحیح کند. اما اکنون سوزان رایس نه تنها تلفنی نکرد، بلکه اوباما هم کار را دنبال نکرد و نتانیاهو نیز انتقاد در ملأعام از توافق را ادامه داد.
نتانیاهو، روحانی را به طرزی متفاوت می‌دید. او روحانی را میانه‌رو نمی‌داند و از این مسئله ترس دارد که توافق‌نامه هسته‌ای با ایران به جای بازگرداندن برنامه هسته‌ای ایران به عقب منجر به تثبيت آن در جای خود شده و این مسئله همچنان‌که اهرم فشار ما به طرزی اجتناب‌ناپذیر زوال می‌یابد باعث پیروزی ایران بشود. ایران با ١٩٥٠٠ سانتریفیوژ یک دولت در آستانه هسته‌ای‌شدن است و ما دیگر قادر نیستیم جلوی آن را  بگیریم. این امر باعث به‌راه‌افتادن «مسابقه تسلیحاتی هسته‌ای» در خاورمیانه خواهد شد. این نظر نتانیاهو بود. اوباما موافق نبود.

 پس از اینکه ١+٥ با ایران بر سر برجام به توافق رسیدند بین اوباما و نتانیاهو نوعی شکاف عمومی پدید آمد. در طول سال ٢٠١٤ همچنان‌که دولت آمریکا آمادگی خود را برای پذیرفتن برنامه هسته‌ای ايران در مقیاس صنعتی نشان می‌‌داد و دست از این خواست که برنامه هسته‌ای ایران باید به عقب برگردد برداشت، ‌شکاف بین دیدگاه اسرائیلی‌ها و دولت ایالات‌متحده دوباره عمیق شد و این امر باعث انتقادات شدید و صریح نتانیاهو از توافق احتمالی با تهران شده است. روی‌هم‌رفته در درون دولت ما اجماع قوی‌ای در مورد سیاست ما در قبال ایران وجود داشته و دارد. مذاکرات باید ادامه می‌یافت و ادامه یافت، اما در فرایند این مذاکرات که به توافق‌نامه هسته‌ای با ایران منجر شده، به رابطه‌مان با اسرائیل خیلی بیش از حد موردنیاز صدمه زده‌ایم.