کد خبر: ۱۱۰۵۰۷
تاریخ انتشار: ۰۷ آذر ۱۳۹۴ - ۱۶:۲۲
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۴۵۷

نگاهی تحقیقی به گزاره «مجلس در رأس امور است»


آنچه در پی می آید متن سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین سید علی خمینی در همایش «مجلس، انتخابات و امام خمینی (س)» است که روز پنجشنبه 5 آذرماه 1394 در دفتر قم موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ایراد شد.

بحثی که برای این جلسه آماده کردم در قالب نگاه تحقیقی به گزاره‌ «مجلس در رأس امور است» بنا شده، یک پیشگفتار، چهار مقدمه و یک نتیجه دارد.

پیشگفتار

بی شک هر انتخاباتی در نظام های مردم سالار از اهمیت ویژه ای برخوردار است و در زندگی مردم و نیروهای سیاسی فعال در کشور تأثیرات شگرفی دارد. در نظام جمهوری اسلامی نیز هر قدر به مردم سالاری نزدیک تر شده ایم، انتخابات نیز اهمیت بیشتری پیدا کرده است. به طوری که می توان گفت که در طول دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون هیچ گروهی، حتی کسانی که جزو منتقدین نظام به حساب می آیند از تحریم انتخابات سود نبرده اند. الآن نمی‌خواهم وارد مصادیق شوم، اما تاکنون هر تغییری که در کشور صورت گرفته همیشه از دل صندوقهای رأی بوده است.

بحث الآن من پیرامون مجلس و انتخابات از منظر امام صورت گرفته است و چون عنوان، عنوانی تمام است. تصمیم گرفته ام که نگاهی تحقیقی به گزاره «مجلس در رأس امور است» که از امام منقول است داشته باشم.

فهرست مطالب

برای بیان مراد خویش مطالب را در مقدماتی و نتایجی ارائه می کنم.

فهرست آنها عبارت است از:

مقدمه اول: نگاهی به استعمال ترکیب «رأس امور» در بیانات امام امام در موارد مختلفی کلمه‌ی رأس امور را به کار بردند، شاید جالب باشد که حداقل امام در 22 مورد مختلف فرمودند این موضوع رأس امور است.

تفاهم و وحدت در میان همه‌ی مردم، یکی از موضوعاتی است که تحت عنوان رأس امور در تاریخ 24 / 4 / 62 مورد تأکید امام قرار گرفته است.
ایشان در زمانی دیگر می گویند تثبیت جمهوری اسلامی در رأس امور است؛ قانون اساسی و تبیین جهت رأی دادن مردم به آن (3 بار)، مجلس شورای اسلامی (پنج بار)، نماز جمعه، تهذیب نفس و معنویات (هر کدام یک بار) به کار رفته اند.
همچنین ایشان در مورد اجلاس غیر متعهدها تأکید می کنند که رأس امور وظایف این اجلاس غیر متعهدها آن است که کشور های متعهتد به غرب را تصفیه کرده و از خود دور کنند (یک مورد)؛ اهمیت تبلیغات (یک بار)، کشاورزی، قوای مسلح، لزوم وحدت میان قوای مسلح و مردم(هرکدام یک بار، امور تربیتی و آموزشی (2 بار)، اتکاء و اعتماد به رحمت و عنایت الهی (یک بار)، جنگ دفاعی (یک بار)، دانشگاه (یک بار)، نشریه متعهد (یک بار)، لزوم انتخاب مسئولین از قشر متوسط و دون متوسط (یک بار)، اجرای امر الهی (یک بار)، حفظ نظام (یک بار)، معرفت به خداوند متعال (یک بار) و توجه به لزوم پیروزی در جنگ (یک بار)، در فرمایشات امام تحت عنوان "رأس امور" به کار رفته است.

این شمارشی که انجام دادیم در حقیقت استقصای تام نیست و ممکن است مواردی هم بوده باشد که از چشم من افتاده باشد؛ همچنین باید ذکر کرد که فقط کلمه «رأس امور» مورد جستجو قرار گرفته و ممکن است مهم ترین، اولین، بالاترین وظیفه مد نظر قرار گرفته باشد که ما اینها را در این مقال ندیدیم.

نکته آخر هم یک بار رأس امور در معنای منفی به کار رفته که امام در 11 / 3 / 60 می فرماید: طغیان و طاغوت بودن در رأس امور است که در واقع در همان معنای رأس امور منفی است که این را هم در شمارش خودم قرار ندادم.


مقدمه دوم:  نگاهی به تعاریف حصر حقیقی و حصر اضافی؛

برای فهم معنای کلام امام لازم است نگاهی به کلمات علمای علم بیان و معانی، در مورد حصر کنیم. "حصر" یا "قصر" به معنای حبس است و در اصطلاح تخصیص چیزی به چیزی از طرق معهود؛ مراد همان طرقی است که در علم معانی و بیان ذکر می‌شود. حصر یا حقیقی است یا غیر حقیقی که به آن اضافی هم اطلاق می شود. من عبارت مطول را اینجا سریعاً می خوانم در تعریف این مورد، آنها می گویند: «و هو أی الحصر حقیقی و غیر حقیقی لتخصیص الشیء بالشیء بما أنا ... بنقل لا یتجاوز إلی غیره عصراً و هو الحقیقی أو بحسب الاضافة ... بالنسبة إلیه و هو غیر الحقیقی و الاضافی...»

می گویند که تخصیص یک شیء به شیء که در معنای حصر شمرده شده یا به حسب حقیقت و نفس الامر است به اینکه واقعاً یک چیز را به یک چیز تخصیص می دهیم از این دایره خارج نمی شود، که به آن حصر حقیقی گفته می شود. «أو بحسب الاضافة و النسبة إلی شیء آخر» یا به حسب اضافه است یعنی به معنای نسبی که خودشان هم معنا می کنند، یعنی ما دو تا چیز را، یا چند مورد را با هم می سنجیم، بعد حصر صورت می گیرد، که حصر اضافی معروف است.

مثلاً فرض کنید در مثالی که خود آنها مطرح می کنند می گویند که یک وقتی هست که طرف مقابل شما خیال کند که زید هم کاتب است، هم شاعر است، هم منجم است، اما وقتی می گویید که «ما زیدٌ إلا کاتب»، زید فقط کاتب است، به این معنا نیست که زید صفت های دیگری ندارد وقتی می گوئیم زید غیر از کاتب نیست، یعنی زید انسان، حیوان ناطق ، قائم و یا گاهی جالس است. همه این موارد وجود دارد ولی ما وقتی در نسبت به چند صفت نگاه می کنیم می گوئیم این صفات را کنار هم قرار می دهیم و این مجموعه را نگاه می کنیم می گوئیم ما زیدٌ إلا کاتب، زید نیست مگر اینکه کاتب است، تا اینجا مسلماً حصر، حصر حقیقی مدّ نظر نیست، حصر مجازی یا به تعبیری غیر حقیقی یا اضافی مد نظر است. اینجا هم که گفتم مجازی این را هم مطرح کنم که در جای خودش بحث می شود که آیا حصر اضافی استعمال حقیقی است یا استعمال مجازی است؟ این هم مورد بحث قرار گرفته که ما اگر صحبت از حصر اضافی می کنیم این حصر اضافی آیا جزء استعمالات حقیقت حساب می شود یا جزء استعمالات مجازی محسوب می شود که ربطی به بحث ما ندارد؟

استفاده ای که می خواهم از مسئله ببرم فرق ندارد. اینکه بگوئیم حصر اضافی جزء استعمالات مجازی حساب می‌شود یا نه، ربطی به بحث ما ندارد، لذا کاری به آن نداریم، این هم مقدمه‌ی دوم.

مقدمه سوم: بیان جریان تعاریف فوق در مفاهیم شبه حصر چون اول، رأس و آخر
این مطلب در کتب علم معانی و بیان نیامده، ولی به درد بحث ما می خورد. این است که من عنوانش را «بیان جریان تعاریف فوق در مفاهیم شبه حصر» گذاشتم. تعریفی که علمای علم بیان از حصر ارائه کردند همانطور که گفتیم «تخصیص شیء بالشیء بالطریق معهود» است. مشخص است یک تا پنج مواردی هست که حصر به آن تحقق پیدا می کند، ما یک تعریف حقیقی و اضافی و حصر حقیقی و اضافی به نظرم می رسد که در یک سری از مفاهیم دیگر هم جریان پیدا می کند مثل مفاهیم اول، آخر، رقص و امثال آن می توانند استعمال داشته باشند. یک بار شما می گویید اول مرادتان اول حقیقی است، یعنی حالا اگر بخواهیم تشبیه کنیم حصر حقیقی هست، چون این مفاهیم در دل خودشان نفی الغیر هم دارند کما اینکه در حصر هست، به طور مثال وقتی شما می‌گویید کسی اول شد، یعنی اینکه این فقط در آن جایگاه قرار گرفت، با اینکه بگوئیم در مجلس ما زید هم ناظر است، فرق دارد. اصلاً نفی الغیری در آن نیست، اثبات شیء به نفی ما ادا نمی کند. ولی وقتی بگوییم اولین کسی که وارد مجلس شد، نفی الغیر دارد. وقتی نفی الغیر در آن هست در حقیقت معنای حصر یا شبه حصر به میان می آید و وقتی این آمد همان معنای حقیقی و اضافی بودنش جریان پیدا می کند.

به طور مثال یک وقت می‌گوئیم که در مسابقه دو میدانی زید اول شد، حالا یا در دوندگی در رکورد زید اول است، یک وقت می‌گوییم اول است حصر حقیقی یعنی اولیت حقیقی را مدّ نظر داریم، یعنی در تمام عالم مسابقاتی که صورت گرفته ایشان نفر اول است.

مقدمه چهارمی که برای فهم گزاره «مجلس در رأس امور است» مفید است توجه به منظومه فکری امام در زمینه برتری و تقدم تقنین در اجراست، این خودش یک مقاله مفصلی را می خواهد که من فقط اینجا ادعاهایش را نقل می کنم.

امام دو مرتبه بحث نظریه ولایت فقیه خود را مطرح کردند، یک بار در نجف هنگام بحث در کتاب البیع  به مبحث ولایت فقیه رسیدند و این بحث را مطرح کردند. در آنجا یک سری مقدماتی چیده و نتایجی گرفته می شود که در حقیقت حاصب این نتایج این نتایج اجرای فقیه نسبت به قوانین است. یعنی در آنجا اثبات می‌شود که فقیه مجری قوانین است.

امام یک مرتبه دیگر در طول انقلاب که ظهور و بروزش هم در آن نامه ای که به آیت الله خامنه ای نوشتند وجود دارد، این موضوع را مورد اشاره قرار می دهند؛ که مقدمات و نتایج دیگری دارد.

موضوع این بحث مسئله ولایت فقیه در زمینه تقنین است که این باب بعداً به بحث ولایت فقیه اضافه می شود. گرچه ممکن است عقیده ایشان بوده باشد، ولی شاید بتوانیم بگوییم ظهور و بروزش در مسائل بعد از انقلاب بیشتر هویدا شده است.

ممکن است ما برای فقیه شأن و مرتبه اجرا قائل می شویم، در جایی دیگر نیز امکان دارد شأن و مرتبه تقنین قائل ‌شویم. البته باز همه در طول اراده الهی است و مشکلی ندارد. وقتی خداوند به بچه می گوید به امر پدرت گوش کن، اگر پدر دستوری داد دستور خدا نمی شود؛ بلکه خدا دستور داده که دستور پدر را گوش کند.

بنابراین در منظومه فکری امام خصوصاً بعد از انقلاب، تقنین نسبت به اجرا تقدم پیدا می کند.

در مورد جمله مجلس در رأس امور است؛ نیز اولا باید این نکته را که این جمله اضافی یا حقیقی است بیان کنم. برای این مطلب باید مقدمه ای ذکر شود، چون در تمام حصرها اضافه وجود دارد ما وقتی می گوییم حصر اضافی، اشکالی که در جای خودش هم می تواند مطرح شود این است که در همه حصرها اضافه و مقایسه و نسبت سنجی هست؛ چه در حصر حقیقی و چه در حصر اضافی.

شما در حصر حقیقی هم که می گویید فقط و فقط زید کذا، طبیعتاً زید را با بقیه‌ موارد نسبت سنجی و بعد حکم به انحصار حکم کردید. پس اضافه و نسبت صرف وجود اضافه و نسبت دلیل نمی شود که یک حصری و یک شبه حصری اضافه شود. به نظر می رسد در حصر اضافی اضافه در اضافه مد نظر است، یعنی دو اضافه وجود دارد؛ یکی اضافات و مقایساتی که در تمام حصرها وجود دارد، لا غیریت را که شما لحاظ کردید یعنی غیر را لحاظ کردید این نسبت در تمام حصرها وجود دارد، اما یک وقت هست که این غیر که گفته می شود فقط زید آمد و غیرش نه، این غیر لحاظ شده، در خودش باز یک محدوده خاصی مد نظر قرار گرفته باز اضافه در اضافه قرار گرفته این را علمای معانی و بیان حصر اضافی می گویند.

با توجه به مقدمه اول مسلماً نمی توانیم بگوییم در اندیشه امام  فقط یک چیز در رأس امور است؛ ولی امور از ابتدا بر یک معنای ضیق تری دلالت دارد.
جمله مثلاً فلان چیز در رأس امور است ممکن است حصر اضافی باشد، یعنی شبه حصر، زیرا ادات حصر نیستند و می تواند حصر حقیقی یا اضافی باشد. اگر شما گفتید امور در همین معنای عام خودش هست، در حقیقت این امور در همین معنای عام به کار رفته؛ ولی اضافه در اضافه در اندیشه صورت گرفته که این حصر اضافه می شود. ولی اگر از اساس گفتیم که «امور» امور خاصی است، اینجا وقتی می گوئیم فلان چیز در رأس این سه چهار تا امر است، چه بسا بتوانیم ادعای حصر حقیقی بکنیم که این هم مد نظر نیست.

وقتی به اینکه حداقل 22 موضوع است که امام به عنوان رأس امور در مورد آنها سخن گفته، در بعضی از آنها نسبت به اینکه به طور حصر حقیقی مد نظر نیستند وجود دارد. مثلاً امام فرمودند که در این برهه فعلی، یا در میان این اتفاقات، چون یک جا در محضر امام شکایت کردند که این مشکلات وجود دارد. امام می فرمایند که همه این مشکلات وجود دارد من اینها را مطلع هستم، اما فعلاً مسئله‌ی مهم این است که تبلیغ کنید که مردم بیایند به قانون اساسی یا به مجلس خبرگان قانون اساسی که تشکیل شده بود رأی بدهند. اینجا مسلم است که قرینه لفظیه نسبت به اینکه اینجا به یک نحوی حصر اضافی هست، ‌ وجود دارد.

در  جاهایی مانند انتخابات، اجلاس غیر متعهدها و... قرائن حالیه وجود دارد. امام گاهی اوقات هم در منظومه فکری قرینه ای برای عبارات یافت می شود. به طور مثال وقتی امام می فرمایند مسئله کشاورزی در رأس امور است، ما وقتی منظومه فکری امام را نگاه می کنیم که همان منظومه فکری اسلامی ما هست، می‌دانیم کلّ مادیات کلاً جنبه‌ی مقدمی دارند، کشاورزی که جزء این مادیات و فراهم آورنده‌ی زندگی مردم است نمی‌تواند در رأس مطلق امور قرار بگیرد.

امام 5 مرتبه در مورد اینکه مجلس در رأس امور است جمله دارند؛ چهار مرتبه آن به همین شکل است که مجلس در رأس امور است. یک مرتبه می فرمایند مجلس در رأس همه ارگانها است. اگر ما آن جمله دارای شیوع بیشتر را بر این جمله‌ی دارای شیوع کمتر حمل کنیم و بگوییم مراد این است که آن مواردی هم که همه امور به کار رفته مراد از امور با توجه به اینکه در یک جایی مورد خاصّش به کار رفته و تبیین می کند نگویید تخصیص و تبیین، چون اینها در متعارضین جریان دارند و هر دو مثبت هستند. این می‌گوید مجلس در رأس امور است و آن هم می‌گوید مجلس در رأس ارگانهاست، هر دو مثبت است. اینجا معلوم می شود که مراد امام از همه امور به معنای همه ارگانها است؛ یعنی مجلس در رأس همه ارگانها قرار دارد.

با توجه به مقدمه چهارم، معلوم می‌شود که شأن اصلی مجلس که در قانون به آن اشاره شده بحث تقنین است.

امام می فرمایند که اگر مجلس درست شود بقیه موارد هم درست می شود؛ که این هم نشانگر تقدم تقنین بر اجرا در اندیشه امام خمینی است. لذا «مجلس در رأس امور است» به معنای تقدم تقنین بر اجرا است. البته ممکن است کسی بگوید در رأس امور بودن مجلس به جهت جنبه نظارتی مجلس است. در پاسخ باید گفت که اولاً نظارت فقط با نظر مجلس نیست و ثانیاً مجلس به همه ارگانها نظارت ندارد.

به نظر می‌رسد جنبه اصلی فرمایش امام که مجلس در رأس همه امور یا همه ارگانها است به تقدم تقنین بر اجرا برمی گردد. زیرا ریشه تمام مشکلاتی که در کشور داریم از جنبه‌های تقنینی ما است؛ که قوانین ما مشکل دارد. دیگر اینکه در مسئله قضاوت و قوه قضائیه، یکی از مشکلات جدی که تمام حقوقدانها مطرح می کنند مسئله فقر قانونی، مشکلات قانونی ما و جرم زایی است.

مشکلات امروز ما یکی در حیطه تقنینی است. خیلی از مسائل ما به این دلیل است که قانون روشنی نداریم. هر جا قانون روشن شود حیطه دل به خواه کم می شود. هر جا حیطه دل به خواه کم شود حیطه استبداد به رأی کم می شود. لذا یکی از مشکلات جامعه ما فراقانونی بودن است.

مسئله دوم مسئله اجراست. بسیاری از موارد اجرا به مجلس برمی گردد. معنای اصلی اینکه امام فرمودند که مجلس در رأس امور است، تقدم تقنین بر اجرا است. اما مجلس ولو در رأس امور نباشد، ‌از جهات دیگری هم اهمیت دارد. اگر مجلس، مجلس درستی باشد تمام مشکلات کشور حل می شود. هم جنبه تقنینی و هم جنبه اجرایی به مجلس باز می گردد و ما در این سال ها هم دیدیم که هر وقت یک مجلس کارآمد، متخصص و دلسوز وجود داشته چرخ کشور راحت تر چرخیده است؛ چه دست اصولگراها و چه دست اصلاح طلبان بوده باشد. اما هر وقت دنبال احساسات رفتیم و از آن قوه تعقلی در رأس ارگانهای کشور غافل شدیم، همین احساسات به مرور به دولتها رسیده است. خیلی وقتها اینطور و بعضی اوقات برعکس بوده است.

وقتی که قوه تعقلی در مجلس کمتر شود هرج و مرج و اشتباه در عمل هم زیادتر شده، هر وقت قوه تعقلی در رأس و مغز امور تقویت شده در آنجا هم طبیعتاً خیر و صلاح مملکت هم بیشتر شده است.

 لذا ما منکر این نیستیم که مجلس از جهات مختلفی اهمیت دارد، قطعاً از همه جهاتش، چه آنکه  از دل همه مردم بیرون آمده و چه جنبه های نظارتی مجلس و چه رنگ هایی که به دولت می دهند و دولت را وزارت یک وزیر را تمیم می کنند، سپس نظارت می کنند، همه اینها اهمیت دارد. ولی با توجه به مقدماتی که گفتم برداشت من این است که امام در موارد مختلفی در کنار دولت نام مجلس را برده تأکید می کنند که در رأس امور است. این را ما صراحتی نداریم و برداشتم بر این است که آن جنبه ای که به حق است و مجلس را در رأس امور قرار می دهد همین بحث تقدم تقنین بر اجرا است.

انشاء الله همه دولتها و همه ارگانها به تعبیر امام بر وفق قانون عمل کنند؛ قانونی که متخصصینی دلسوز متعهد در مجلس آن را تثبیت کرده باشند.