سونامی که روحانی به راه انداخت
گفتگوی بی سابقه تلفنی «حسن روحانی» و «باراک اوباما»، در خاتمه اولین دیدار رئیس جمهور ایران از آمریکا اقدامی تاریخی بود. در یک حرکت کاملاً دیپلماتیک، این تماس از سوی کاخ سفید صورت گرفت. این گفتگو به حدود 35 سال سکوت بین دو حکومت پایان داده و طبق گفته رئیسجمهور «اوباما»، امیدهایی را رقم زده که بتوانیم به راهحلی جامع برای بحران هستهای ایران و حتی بیش از آن –یعنی شروع رابطهای جدید بین آمریکا و ایران دست یابیم.
سوزان ملونی در سایت اندیشکده بروکینگز نوشت: گفتگوی بی سابقه تلفنی «حسن روحانی» و «باراک اوباما»، در خاتمه اولین دیدار رئیس جمهور ایران از آمریکا اقدامی تاریخی بود. در یک حرکت کاملاً دیپلماتیک، این تماس از سوی کاخ سفید صورت گرفت. این گفتگو به حدود 35 سال سکوت بین دو حکومت پایان داده و طبق گفته رئیسجمهور «اوباما»، امیدهایی را رقم زده که بتوانیم به راهحلی جامع برای بحران هستهای ایران و حتی بیش از آن –یعنی شروع رابطهای جدید بین آمریکا و ایران دست یابیم.
به گزارش سرویس بین الملل سایت خبری تیک Tik.ir، پیش از این این تماس تلفنی، یک اقدام بیسابقه تاریخی دیگر، یعنی نشست بین وزیر خارجه ایران، «محمد جواد ظریف»، و وزیر خارجه آمریکا، «جان کِری» انجام شد. اعلام این اخبار در رسانههای عمومی موجب سردرگمی بسیاری از ایرانیان شد، زیرا یک منبع وابسته به «روحانی» خبر تماس تلفنی را اعلام کرده و جزئیات آن را نیز برشمرد و اندکی بعد «اوباما» نیز در یک نشست مطبوعاتی فوری در واشنگتن دی.سی. همین نکات را اعلام نمود.
به هر حال، رئیسجمهور ایران پس از ورود به فرودگاه مهرآباد تهران با اعتراضات نامناسب مورد استقبال قرار گرفت و گروه کوچکی از تندروها اقدام به پرتاب کفش و تخممرغ در اعتراض به او کردند. این اقدام یادآوری کوچک اما جدی موانعی بود که اگر ایران بخواهد در دشمنی با آمریکا اندکی تغییر ایجاد کند، باید این موانع را مدیریت کند.
هنوز نمیتوان گفت که فقط یک تماس تلفنی تا چه حد میتواند برای دو کشور و برای جامعه جهانی مهم یا غیرمنتظره باشد. آخرین تماس مستقیم بین رهبران آمریکا و ایران قبل از اوجگیری انقلاب 1979 ایران و زمانی بود که «محمدرضا شاه» آماده میشد که کشور و تاج و تخت را برای همیشه رها کند. ماهها بعد، نشستی بین رهبران اولین دولت پس از انقلاب ایران و مشاور امنیت ملّی وقت آمریکا، «زبیگنیو برژینسکی» جرقه اشغال سفارت آمریکا در تهران را زد، که خود موجب بحران گروگانگیری و قطع رسمی روابط دوجانبه شد که تا امروز ادامه داشته است.
تماس تلفنی همچون نوک یک کوه یخ است؛ این تماس از سوی کاخ سفیدِ خطرگریز هیچ معنایی نخواهد داشت مگر آنکه دلایلی قطعی ارائه شود که نشان دهد سیگنالهای تهران میتواند به چیزی جدیتر منجر شود. هدف نهایی این حرکت نرم باید در هفتهها و ماههای آتی که دو طرف تلاشی سریعتر را برای رسیدن به توافق هستهای در پیش میگیرند، شفاف شود.
شاید تعیین اندازه و مقیاس این پیشرفت برای سیاستهای داخلی ایران و تحولات آینده آن بیشتر به طول انجامد. به طور کلّی، نیروهایی که موجب خلق این لحظه تاریخی شدهاند هنوز در پرده ابهامند.
اگرچه رئیسجمهور «اوباما» طرفدار نظریه تعامل با دشمنان آمریکا است، و حتی در سال 2007 نسبت به گفتگو با «محمود احمدینژاد» ، اعلام تمایل کرد، اما مشخص شد که چالش ایران پیچیدهتر از چیزی است که وی تصور کرده است.
اما همانطور که دیدیم و موجب شگفتی ما شد، ظاهراً تهران حرکتی آرام را به سوی تغییر آغاز کرده و از اختلاف نظر با جهان دور شده و به سمت پایانی میرود که هنوز بسیار مبهم است. این تغییر از گذشته دور آغاز شده و احتمالاً میتوان سرنخهای آن را در وقایع 2009 یافت.
آرایش مجدد داخلی ایران حداقل در کمپین انتخاباتی «روحانی» آشکار شد –انتخابات ریاستجمهوری شاد و بیسابقهای که بسیاری از مردم را دوباره به صحنه اجتماع بازگرداند تا جایگاه خود در تعیین آینده کشورشان را مطالبه کنند. آنها دستهدسته به خیابانها آمدند و شعارهایی سر میدادند. پس از تایید پیروزی وی و نیز چند روز بعد وقتی ایران اجازه ورود به جام جهانی را یافت، مردم در خیابانها به شادمانی پرداختند. آنها قبل از آنکه جهان متوجه شود، به درستی دریافته بودند که سیاستهای ایران در حال تغییر است و اینکه این انتخابات میتواند امیدها و فرصتهای آنها را باز گرداند.
سه ماه قبل، وقتی نتایج انتخابات اعلام شد، واضح بود که ایران در حال تغییری اساسی است. من همان روز عصر، ساعاتی قبل از تایید پیروزی «روحانی»، نوشتم که ایران یک واسطه یافته است –کسی که به تنش ایران با جهان پایان دهد، همانطور که «علیاکبر هاشمی رفسنجانی»، رئیسجمهور سابق اجازه یافت که جنگ با عراق را پایان دهد. برای بررسی عمیق و چندرسانهای تاریخچه و امکانات ناشی از انتخاب «روحانی»، به خوانندگان توصیه میکنم که مقاله «بروکینگز» با عنوان «ایران خود و جهان را غافلگیر میکند» که چندین هفته قبل منتشر شده را مطالعه کنند.
پس از انتخابات، شواهد ابراز شده از سوی ایران این اطمینان را تقویت کرد که «روحانی» وظیفه دارد به توافقی دست یابد که حلقه تحریمهای بینالمللی را درهم شکسته و جایگاه جهانی ایران را ارتقاء دهد. گردآوری کابینهای از تکنوکراتهای باتجربه، انتقال پرونده هستهای به وزارت خارجه که به گونهای بیسابقه حرف از ارتباط با واشنگتن میزند، ایجاد دسترسی غیرمعمول به جهان –همه اینها نشانههایی بود که دوره «روحانی» موجب تسهیل نوعی آتشبس در نبرد ده ساله ایران در دفاع از برنامه هستهایش خواهد بود.
در این مرحله اولیه بدبینی بسیاری وجود دارد و این مسئله طبیعی است. ایران تغییرات شگفتی را در گذشته تجربه کرده است، و هیچ یک موجب رابطه بهتری با واشنگتن نشده است. تندروها همچنان نسبت به واشنگتن بدبین هستند و با ارزشهای کثرتگرایی و دگراندیشپذیری که اهداف اصلی آمریکا هستند مخالفند؛ و مباحث مطرح در مذاکرات هستهای –صرفنظر از مقولات ایدئولوژیک و راهبردی مطرح در هرگونه گفتمانی که فراتر از مقوله هستهای باشد، شامل مجموعه الزامات امنیتی حساسی است که هر دو طرف در مورد آن نظرات مغایر دارند. هر دو طرف میخواهند تا حد ممکن امتیازات کمتری بدهند، و در عوض امتیاز بیشتری بگیرند. هر دو طرف سیاستهای داخلی دارند، و رأیدهندگان هر دو سو به دشمنی متقابل معتقدند و بازیگرانی از هر دو طرف در تلاشند تا قدرت ریاستجمهوری را بکاهند.
این فقط یک تماس تلفنی است –این یک توافق نیست و با آشتی دوباره فاصله زیادی دارد. اما بیش از سه دهه است که حتی یک تماس تلفنی هم بین دو حکومت صورت نگرفته است. «روحانی» در طی دیدارش از نیویورک شعاری را تکرار کرد - «هر چیزی ممکن است» - که ظاهراً شعاری ملایم است اما با نگاهی به تاریخ دوجانبه، نشاندهنده چیزی ارزشمند است. اینکه وی بتواند به اهدافش برسد یا خیر را باید در آینده فهمید، اما آنچه اکنون مشخص است، آن است که بیش از آنچه همگان تا چند هفته قبل گمان میکردند از ایران برمیآید.
به گزارش سرویس بین الملل سایت خبری تیک Tik.ir، پیش از این این تماس تلفنی، یک اقدام بیسابقه تاریخی دیگر، یعنی نشست بین وزیر خارجه ایران، «محمد جواد ظریف»، و وزیر خارجه آمریکا، «جان کِری» انجام شد. اعلام این اخبار در رسانههای عمومی موجب سردرگمی بسیاری از ایرانیان شد، زیرا یک منبع وابسته به «روحانی» خبر تماس تلفنی را اعلام کرده و جزئیات آن را نیز برشمرد و اندکی بعد «اوباما» نیز در یک نشست مطبوعاتی فوری در واشنگتن دی.سی. همین نکات را اعلام نمود.
به هر حال، رئیسجمهور ایران پس از ورود به فرودگاه مهرآباد تهران با اعتراضات نامناسب مورد استقبال قرار گرفت و گروه کوچکی از تندروها اقدام به پرتاب کفش و تخممرغ در اعتراض به او کردند. این اقدام یادآوری کوچک اما جدی موانعی بود که اگر ایران بخواهد در دشمنی با آمریکا اندکی تغییر ایجاد کند، باید این موانع را مدیریت کند.
هنوز نمیتوان گفت که فقط یک تماس تلفنی تا چه حد میتواند برای دو کشور و برای جامعه جهانی مهم یا غیرمنتظره باشد. آخرین تماس مستقیم بین رهبران آمریکا و ایران قبل از اوجگیری انقلاب 1979 ایران و زمانی بود که «محمدرضا شاه» آماده میشد که کشور و تاج و تخت را برای همیشه رها کند. ماهها بعد، نشستی بین رهبران اولین دولت پس از انقلاب ایران و مشاور امنیت ملّی وقت آمریکا، «زبیگنیو برژینسکی» جرقه اشغال سفارت آمریکا در تهران را زد، که خود موجب بحران گروگانگیری و قطع رسمی روابط دوجانبه شد که تا امروز ادامه داشته است.
تماس تلفنی همچون نوک یک کوه یخ است؛ این تماس از سوی کاخ سفیدِ خطرگریز هیچ معنایی نخواهد داشت مگر آنکه دلایلی قطعی ارائه شود که نشان دهد سیگنالهای تهران میتواند به چیزی جدیتر منجر شود. هدف نهایی این حرکت نرم باید در هفتهها و ماههای آتی که دو طرف تلاشی سریعتر را برای رسیدن به توافق هستهای در پیش میگیرند، شفاف شود.
شاید تعیین اندازه و مقیاس این پیشرفت برای سیاستهای داخلی ایران و تحولات آینده آن بیشتر به طول انجامد. به طور کلّی، نیروهایی که موجب خلق این لحظه تاریخی شدهاند هنوز در پرده ابهامند.
اگرچه رئیسجمهور «اوباما» طرفدار نظریه تعامل با دشمنان آمریکا است، و حتی در سال 2007 نسبت به گفتگو با «محمود احمدینژاد» ، اعلام تمایل کرد، اما مشخص شد که چالش ایران پیچیدهتر از چیزی است که وی تصور کرده است.
اما همانطور که دیدیم و موجب شگفتی ما شد، ظاهراً تهران حرکتی آرام را به سوی تغییر آغاز کرده و از اختلاف نظر با جهان دور شده و به سمت پایانی میرود که هنوز بسیار مبهم است. این تغییر از گذشته دور آغاز شده و احتمالاً میتوان سرنخهای آن را در وقایع 2009 یافت.
آرایش مجدد داخلی ایران حداقل در کمپین انتخاباتی «روحانی» آشکار شد –انتخابات ریاستجمهوری شاد و بیسابقهای که بسیاری از مردم را دوباره به صحنه اجتماع بازگرداند تا جایگاه خود در تعیین آینده کشورشان را مطالبه کنند. آنها دستهدسته به خیابانها آمدند و شعارهایی سر میدادند. پس از تایید پیروزی وی و نیز چند روز بعد وقتی ایران اجازه ورود به جام جهانی را یافت، مردم در خیابانها به شادمانی پرداختند. آنها قبل از آنکه جهان متوجه شود، به درستی دریافته بودند که سیاستهای ایران در حال تغییر است و اینکه این انتخابات میتواند امیدها و فرصتهای آنها را باز گرداند.
سه ماه قبل، وقتی نتایج انتخابات اعلام شد، واضح بود که ایران در حال تغییری اساسی است. من همان روز عصر، ساعاتی قبل از تایید پیروزی «روحانی»، نوشتم که ایران یک واسطه یافته است –کسی که به تنش ایران با جهان پایان دهد، همانطور که «علیاکبر هاشمی رفسنجانی»، رئیسجمهور سابق اجازه یافت که جنگ با عراق را پایان دهد. برای بررسی عمیق و چندرسانهای تاریخچه و امکانات ناشی از انتخاب «روحانی»، به خوانندگان توصیه میکنم که مقاله «بروکینگز» با عنوان «ایران خود و جهان را غافلگیر میکند» که چندین هفته قبل منتشر شده را مطالعه کنند.
پس از انتخابات، شواهد ابراز شده از سوی ایران این اطمینان را تقویت کرد که «روحانی» وظیفه دارد به توافقی دست یابد که حلقه تحریمهای بینالمللی را درهم شکسته و جایگاه جهانی ایران را ارتقاء دهد. گردآوری کابینهای از تکنوکراتهای باتجربه، انتقال پرونده هستهای به وزارت خارجه که به گونهای بیسابقه حرف از ارتباط با واشنگتن میزند، ایجاد دسترسی غیرمعمول به جهان –همه اینها نشانههایی بود که دوره «روحانی» موجب تسهیل نوعی آتشبس در نبرد ده ساله ایران در دفاع از برنامه هستهایش خواهد بود.
در این مرحله اولیه بدبینی بسیاری وجود دارد و این مسئله طبیعی است. ایران تغییرات شگفتی را در گذشته تجربه کرده است، و هیچ یک موجب رابطه بهتری با واشنگتن نشده است. تندروها همچنان نسبت به واشنگتن بدبین هستند و با ارزشهای کثرتگرایی و دگراندیشپذیری که اهداف اصلی آمریکا هستند مخالفند؛ و مباحث مطرح در مذاکرات هستهای –صرفنظر از مقولات ایدئولوژیک و راهبردی مطرح در هرگونه گفتمانی که فراتر از مقوله هستهای باشد، شامل مجموعه الزامات امنیتی حساسی است که هر دو طرف در مورد آن نظرات مغایر دارند. هر دو طرف میخواهند تا حد ممکن امتیازات کمتری بدهند، و در عوض امتیاز بیشتری بگیرند. هر دو طرف سیاستهای داخلی دارند، و رأیدهندگان هر دو سو به دشمنی متقابل معتقدند و بازیگرانی از هر دو طرف در تلاشند تا قدرت ریاستجمهوری را بکاهند.
این فقط یک تماس تلفنی است –این یک توافق نیست و با آشتی دوباره فاصله زیادی دارد. اما بیش از سه دهه است که حتی یک تماس تلفنی هم بین دو حکومت صورت نگرفته است. «روحانی» در طی دیدارش از نیویورک شعاری را تکرار کرد - «هر چیزی ممکن است» - که ظاهراً شعاری ملایم است اما با نگاهی به تاریخ دوجانبه، نشاندهنده چیزی ارزشمند است. اینکه وی بتواند به اهدافش برسد یا خیر را باید در آینده فهمید، اما آنچه اکنون مشخص است، آن است که بیش از آنچه همگان تا چند هفته قبل گمان میکردند از ایران برمیآید.