به اين نكته انديشيدهايم؟
اگر از اين توافق، هرچه كه هست با هوشياري و هوشمندي خوب استفاده كنيم و از تمامي ظرفيتهايي كه ميتوان از جانب آن راهي پيشرفت و حل مشكلات كشور ايجاد كرد حداكثر استفاده را ببريم به مردم خدمت كردهايم اما ...
فتح الله آملي: تا آنجا كه يادم ميآيد دكتر محمدجواد ظريف وزير خارجه كشورمان در همان روزها و ايامي كه كميسيون بررسي برجام در مجلس از تيم مذاكرهكننده هستهاي دعوت ميكرد تا به پارلمان توضيح بدهند كه چه توافقي را امضاء كردهاند، در پاسخ به منتقدان سرسخت توافق گفته بود: توافق هستهاي اگر ده باشد يا بيست يا نود به هر حال هر چه كه باشد و هر ظرفيتي كه ايجاد كند اگر از آن بهره ببريم باز سود كردهايم و اگر آنرا از بين ببريم همان سهم به تعبير شما اندك از منافع كسب شده نيز نابود خواهد شد؛ پس بهتر است از آن استفاده كنيم. منظور وزير اين بود كه ما در اردوگاه داخلي كشور بايد اجماع ملي داشته باشيم تا از امكان ايجاد شده هر چه كه هست بيشترين بهره را ببريم. اين سخن سخن درستي است. بههرحال نه وزير خارجه، نه رئيس جمهور يا دولت، بلكه حل مسأله هستهاي تصميم نظام بود نه فرد يا دولت. همه به روندي كه در گذشته جريان داشت و بيفرجام مانده بود انتقاد داشتند و آنرا قابل ادامه و استمرار نميدانستند. پس سخن اين است كه حل پرونده هستهاي كه هر روز پيچيدهتر و سختتر ميشد ضرورتي ملي و همگاني شده بود و اين تصميم نظام و كشور و ملت بود. اما اين روزها متاسفانه با مشاهده برخي اظهارنظرهاي تند و تيترهاي درشت بهنظر ميرسد كه بههر طريقي كه هست بايد اين تصميم و اقدام را به چالش كشيد و زمينههاي هدم و فناي آنرا فراهم آورد و با كمال تأسف ميبينيم كه يك تصميم و اراده جمعي نظام اسلامي حتي در جريان مبارزات انتخاباتي و دعواهاي حزبي هم وجهالمصالحه قرار ميگيرد كه چنين رويكردي نميتواند نسبتي با منافع ملي و يا منافع انقلاب كه به تعبير حقير هرگز نبايد در عرض هم تفسير شوند داشته باشد. به اعتقاد بنده هم دولت كه با شدت و حدت تمام ميخواهد آنرا تنها محصول تلاش و همت خود بداند و بههمين دليل گاه در برابر انتقادها مواضع تند ميگيرد و بيش از آنچه كه هست از پيروزي و فتح بزرگ برجام سخن ميگويد بيآنكه مطالبهگرانه در پي وادار كردن طرف مقابل به انجام تعهداتش باشد گاه به ورطه اشتباه ميافتد و هم منتقدان كه چشم موفقيت دولت اميد و ظرفيت قبول شكست در انتخابات و رويگرداني مردم از عملكرد دولت گذشته را با حجم انبوه اشتباهات و بيقانونيها و بيتدبيريهايش را ندارند با حمله به اين توافق و تلاش در جهت به شكست كشاندن آن به نوعي آب به آسياب دشمن ميريزند.
تا به حال بارها نگارنده به هر زبان و حتي به زبان خواهش و تمنا اين استدعا را مطرح كرده است كه منافع كشور و ملت و منفعت و صلاح مردم را وارد دعواهاي سياسي نكنيم. بههمين دعواهاي حزبي كه هماينك در گستردهترين شكل آن در آمريكا در جريان است نگاهي بيندازيم. دعوا و يقهگيري صرفاً مربوط به زمان انتخابات است و وقتي انتخابات تمام شد ديگر تمام شده است. آنها بر سر منافع ملي خودشان با كسي شوخي ندارند و اصولاً دعواهاي سياسي و جناحي وقتي به مصالح و منافع ملي ميرسد به خط قرمز ميرسد. جمهوريخواه يا دموكرات اصولاً بازيگران صحنه هستند كه نقش چندان پررنگي در سناريوي اصلي نمايش ندارند. البته منظور اين نيست كه ما بايد از آنان الگو بگيريم و يا نظام سرمايهداري ميتواند نقشه راه ما و يا هر ملتي در اين دنياي گرفتار در انواع نابرابريها و زياده خواهيها باشد بلكه هشداري است به ما كه مراقب خودمان باشيم. فارغ از آنكه چه دولتي و از چه جناحي بر سر كار باشد اگر همچنان بخواهيم زمان پيشرفت و فرصت توسعه كشور را در كشاكش آمد و رفت دولتها و پارلمانها و دعواي كسب و قدرت و منفعت از دست بدهيم هم به نظام خيانت كردهايم، هم به كشور و هم به ملت.
اگر از اين توافق، هرچه كه هست با هوشياري و هوشمندي خوب استفاده كنيم و از تمامي ظرفيتهايي كه ميتوان از جانب آن راهي پيشرفت و حل مشكلات كشور ايجاد كرد حداكثر استفاده را ببريم به مردم خدمت كردهايم اما هيچ دانستن آن و با اين فرض كوبيدن طرف مقابل و تخطئه او چه نفعي براي كشور دارد؟ چرا نبايد نسبت به تصميم جمعي نظام كه بر اساس مصلحت اتخاذ شد و يك تيم ورزيده ماهها برايش زحمت كشيد اجماع ملي وجود داشته باشد؟ چرا نبايد همگي متحد و يكپارچه دست به دست بدهيم و همه همت خويش را به كار بگيريم تا طرف مقابل را تحت فشار بگذاريم كه به تعهداتش تمام و كمال عمل كند؟
سؤال اصلي و اساسي اين است كه آيا هدف منتقدان سرسخت به هم زدن توافق است؟آيا اينرا ميخواهند و درصدد آنند؟ بعيد ميدانم كه چنين قصدي داشته باشند و ندارند. پس آيا هدف اين است كه با هيچ ناميدن نتايج توافق هستهاي و ناكارآمد و بيلياقت ناميدن دولتي كه آنرا دولت خود نميدانند او را از سرير قدرت به زير بكشند تا خود سكان كشتي به دست بگيرند؟ اگر چنين است ـ كه خدا كند نباشد ـ به چه بهايي؟ به بهاي زير پا گذاشتن منافع ملت؟ نميدانم. كاري به اين دولت و آن دولت نداريم. فقط اينرا ميدانيم كه در نگاه مردم هرچه كه كارنامه كارآمدي يا ناكارآمدي دولتها باشد به حساب نظام و كارآمدي نظام گذارده ميشود. به اين نكته انديشيدهايم؟