کد خبر: ۱۲۷۹۷۸
تاریخ انتشار: ۱۰ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۳:۳۹
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۱۸۸۵

چرا ریاست لاریجانی، پیروزی اصولگرایان نیست؟

لیست امید با سه ضلعی اتحاد اصلاح‌طلبان- حامیان دولت و اصولگرایان معتدل تنظیم شد. هدف اصلی لیست امید، دور کردن افراطی‌ها از صحن مجلس و کانون قدرت بود. جاگیری چهره‌های نزدیک به علی لاریجانی همچون کاظم جلالی و بهروز نعمتی در لیست امید در راستای انتقال این پیام بود که عقلا به دنبال تضعیف و تخفیف قدرت تندروها و اثرگذاری آنان در مراکز قدرتند.
انتخابات هیات رییسه موقت مجلس برگزار شد و علی لاریجانی با ١٧٣ رای در برابر ١٠٣ رای محمدرضا عارف توانست ریاستش بر پارلمان ایران را تکرار کند. اصولگرایان و مدیران رسانه‌ای این جریان بلافاصله پس از اعلام نتایج انتخابات هیات رییسه مجلس، چنان هلهله شادی سردادند که گویی به همه اهداف‌شان در انتخابات دهمین دوره مجلس از صدر تا ذیل رسیده‌اند. هرچند راست کیشان سیاسی بر طبل پیروزی خود و شکست «امید» و «اصلاح‌طلبان» می‌کوبند و سرود سیادت در سیاست سر می‌دهند اما «عیار کامیابی و ناکامی» را نه در ماجرای ریاست مجلس که در هدفگذاری‌های پیشا انتخاباتی و تحقق این اهداف بر اساس «داشته‌ها و نداشته»ها باید جست‌وجو کرد. با این نگاه نه ریاست علی لاریجانی پیروزی اصولگرایان است و نه ناکامی محمدرضا عارف در انتخابات هیات رییسه، شکست اصلاح‌طلبان. چرا که:

یکم؛ هدفگذاری انتخاباتی دو جناح

راست کیشان سیاسی که با بهره مندی از مواهب قدرت و محبتِ مشددِ حاکمیت توانسته بودند در یک بازی سیاسی بی‌رقیب، سه گانه پارلمان ایران را بی‌حضور اصلاح‌طلبان تجربه کنند پس از ١٢ سال (دوره هفتم، هشتم و نهم مجلس شورای اسلامی) خوش نشینی بر صندلی سبز پارلمان هرگز نمی‌خواستند که این موقعیت در کانون قدرت را با اصلاح‌طلبان، قسمت کنند. نیت آنان، تکرار در اختیار داشتن حداقل ٢٥٠کرسی مجلس دهم بود. در مقابل، همه هم و غم اصلاح‌طلبان، افراط زدایی از پارلمان دهم و پایین آوردن ضریب اثرگذاری تندروها و مخالفان دولت روحانی در پارلمان بود. از همین رو راست‌کیشان یک سال پیش از انتخابات هفتم اسفند ٩٤، خیال آسوده گمان می‌کردند که بازهم معجزه قدرت به دادشان خواهد رسید و ماحصل، همانی شود که به آن عادت کرده بودند. وزن‌کشی‌های درون اردوگاهی اصولگرایان نشانه عیانی از این واقعیت مستتر بود که پای اصلاح‌طلبان هرگز به زمین رقابت سیاسی نخواهد رسید. هر چند در نهایت بازهم در روی پاشنه‌ای چرخید که مدیران این جناح انتظارش را می‌کشیدند اما اصلاح‌طلبان، نه همان اصلاح‌طلبان سابق بودند و نه هواداران اصلاحات، همان هواداران همیشگی.

چنین بود که اگر موقعیت و وضعیت دوجناح برای این بازی مهم، تفاوتی از زمین تا آسمان داشت و شرایط برای اصولگرایان سهل بود و برای اصلاح‌طلبان، «سخت»، اما این دلیلی نشد تا اصلاح‌طلبان دست‌های‌شان را به نشانه تسلیم بالا ببرند و کفش‌ها را از پا درآورده و به گردن بیندازند، کنج عزلت بگیرند و زانوی غم بغل کنند که بالعکس با ادراکی دقیق از شرایط کشور و تخمینی صحیح از پایگاه اجتماعی خود راهی انتخابات مجلس دهم شدند. هر چند در نهایت اکثریت قریب به اتفاق نامزدهای انتخاباتی اصلاح‌طلبان همان‌گونه که اصولگرایان انتظارش را می‌کشیدند نتوانستند مجوز ورود به رقابت سیاسی را کسب کنند اما اصلاح‌طلبان نیت کرده بودند تا به تعظیم به علم سیاست که علم تبدیل کردن «ناممکن»ها به «ممکن‌ها»ست، اراده خود و انتظار هواداران‌شان را به رقیب تحمیل کنند. همین بود که بر خلاف انتخابات نهمین دوره مجلس، عطای انتخابات را به لقایش نه تنها نبخشیدند که سرود مشارکت حداکثری مردم را هم سر دادند و برای خانه‌نشین کردن تندروها راهبردی را سرمشق خود کردند که با رای مردم در هفتم اسفند ٩٤ و ١٠ اردیبهشت ٩٥ با رای مردم اعجاز کرد. اصلاح‌طلبان با رویت سختگیری‌های پیشا انتخاباتی ائتلاف با اصولگرایان معتدل و حامیان دولت را در راستای دفع شر افراط، دنبال کردند.

لیست امید بر همین اساس با سه ضلعی اتحاد اصلاح‌طلبان- حامیان دولت و اصولگرایان معتدل تنظیم شد. هدف اصلی لیست امید، دور کردن افراطی‌ها از صحن مجلس و کانون قدرت بود. جاگیری چهره‌های نزدیک به علی لاریجانی همچون کاظم جلالی و بهروز نعمتی در لیست امید در راستای انتقال این پیام بود که عقلا به دنبال تضعیف و تخفیف قدرت تندروها و اثرگذاری آنان در مراکز قدرتند. هفتم اسفند ٩٤ و دهم اردیبهشت ٩٥ نشان داد که ایرانیان تمایلی به یکدست بودن مجلس با ترکیب اصولگرایانه ندارند. همین بود که با رای شان به لیست امید و اصولگرایان بیرون مانده از لیست انتخاباتی شورای ائتلاف اصولگرایان (حامیان لاریجانی) حکم کردند که اینان نیز باید سهمی برادرانه و اساسی در مدیریت پارلمان دهم داشته باشند. از دیگر سو، تغییر ٨٠ درصدی ترکیب مجلس دهم نسبت به مجلس نهم نشان داد که اصولگرایان با «نه بزرگ» ایرانیان مواجه شدند. این در حالی است که اصلاح‌طلبان که در مجلس نهم تنها ٩کرسی از ٢٩٠ کرسی مجلس را در اختیار داشتند به یمن مشارکت حداکثری مردم در انتخابات توانستند ١٥٨ نفر از کسانی که نام‌شان در لیست امید بود را راهی بهارستان کنند. بالمال اگر انتخابات را رقابتی سه مرحله‌ای فرض کنیم اصولگرایان هرگز به هدفگذاری اصلی خود در انتخابات مجلس که در تکرار کسب حداقل ٢٥٠ کرسی پارلمان بود، نرسیدند و در مقابل اصلاح‌طلبان نه تنها به هدف اولیه‌شان که حذف تندروها و فاصله‌اندازی بین آنان و کانون قدرت بود دست یافتند که حالا فراکسیونی مقتدر با بیش از یکصد عضو را در اختیار دارند.

دوم؛ رقابت ریاست

انتخابات برای اصلاح‌طلبان، رفراندوم نیست، راهی است برای تحمیل اراده و تعیین سرنوشت. آنان می‌دانستند که در انتخابات هفتم اسفند چه می‌خواهند. خواسته اصلاح‌طلبان، حامیان دولت و اصولگرایان معتدل از جنس لاریجانی یکی بود. هدفی که با سرانگشت اشاره اکثریت ایرانیان محقق شد. علی لاریجانی و نزدیکان او در حالی دوباره مجوز حضور در مجلس را دریافت کردند که اصولگرایان طی یک سال گذشته هرگز روی خوش به آنان نشان ندادند. از شکاف میان لاریجانی و اصولگرایانی از جنس او با اصولگرایان شکست‌خورده در انتخابات همین بس که نام ژنرال‌های لاریجانی در لیست انتخاباتی امید قرار گرفت و چه کسی است که نداند این حمایت چه تاثیری داشت. از همین رو اصولگرایان که در انتخابات به ویژه در تهران و دیگر مراکز استان‌های پرجمعیت در برابر لیست امید ناکام مانده بودند و خیر الموجودینی برای کاندیداتوری ریاست در مجلس دهم نداشتند به اجبار و برای ترمیم زخم انتخابات و کم کردن از بار روانی منفی غالب در اردوگاه سیاسی‌شان و تبلیغات سیاسی – رسانه‌ای مجبور به حمایت از علی لاریجانی شدند. چنانچه روح‌الله حسینیان هفته گذشته اعلام کرد حمایت از علی لاریجانی یک اجبار است: «اگر اصولگرایان در مجلس دهم نیرویی را داشتند که زمینه رای‌آوری و ریاست مجلس را داشت قطعا آن فرد را انتخاب می‌کردند ولی چون چنین نیرویی را ندارند لذا در سال اول از آقای لاریجانی برای ریاست حمایت می‌کنند.» همین فراز از اظهارات عضو ارشد جبهه پایداری نشان می‌دهد نه‌تنها تندروها که اصولگرایانی که از علی لاریجانی در انتخابات حمایت نکردند برای نجات خود و تلطیف فضای روانی درون‌جناحی خود مجبور به تن دادن به زعامت علی لاریجانی بوده‌اند. بر این اساس این سوال به وجود می‌آید که هرچند علی لاریجانی یک اصولگراست اما چگونه اصولگرایانی که تا دیروز بر او می‌تاختند و با مهر و نعلین به استقبال سخنانش می‌رفتند حالا ریاست او را، پیروزی اصولگرایان در مجلس اعلام می‌کنند؟

سوم؛ پیام‌ها و پیامدها

آن سوی ماجرا قصه برای محمدرضا عارف متفاوت است. منتخب نخست تهران در حالی امید اول اصلاح‌طلبان برای ریاست مجلس شد که اصلاح‌طلبان به راحتی به هدف اولیه خود در انتخابات مجلس دهم دست یافته بودند. ورود بیش از ١٥٠ نامزد انتخاباتی لیست امید به مجلس دهم این فرصت را در اختیار اصلاح‌طلبان قرار داد تا آنان به هدف ثانویه انتخاباتی یا ریاست مجلس ورود پیدا کنند. هر چند پس از حرف و حدیث‌های فراوان یک‌ماه گذشته محمدرضا عارف با اختلاف ٧٠ رای رقابت را به علی لاریجانی، موتلف انتخاباتی اصلاح‌طلبان واگذار کرد اما با کسب ١٠٣ رای، وزن واقعی اصلاح‌طلبان مجلس را مقابل دیدگان پایگاه اجتماعی اصلاحات و بزرگان این جریان قرار داد. اگرچه رای محمدرضا عارف برای ریاست مجلس به دلایل؛ چرخش ناگهانی متغیرهای موثر خارج از مجلس به سمت لاریجانی و اثرگذاری بر منتخبین تازه‌وارد، تحلیل فردی عده‌ای از منتخبین و حتی اصلاح‌طلبان بر مدار مفید بودن ریاست لاریجانی تا عارف و یارگیری تشکیلاتی و منسجم حامیان لاریجانی از منتخبین مستقل با ارایه برخی امتیازات و... کم آمد اما این پیام را برای تشکیلات اصلاحات و شخص محمدرضا عارف دارد که از این پس تمرکز بر فعالیت فراکسیون امید و تلاش برای یارگیری از منتخبان مستقل و تازه ورود به مجلس برای دستیابی به هدف ثانویه اصلاح‌طلبان میسر است. از دیگر سو ١٠٣ رای محمدرضا عارف را باید به عنوان وزن تشکیلاتی و غربال شده اصلاح‌طلبان در پارلمان دهم دانست که برخلاف رای علی لاریجانی که متنوع و ترکیبی، رایی خالص، یکدست و متجانس است که می‌توانند در تصمیم‌گیری‌های کلان مجلس یعنی همان اتفاقی که در سه دوره سابق مجلس هرگز رخ نداده اثری قدرتمند داشته باشد. هرچه هست انتخابات هیات رییسه مجلس، همه مجلس نیست. اصلاح‌طلبان شاید به هدف ثانویه انتخاباتی‌شان دست نیافته باشند اما هدف اصلی آنان محقق شده و تندروها را از کانون قدرت با رای مردم دور کرده‌اند و همزادان باقیمانده آنان هم برای ماندگاری در قدرت مجبورند به زعامت علی لاریجانی تن دهند، همو که حمایت اصلاح‌طلبان نگذاشت از قم رای نیاورد./اعتماد