کد خبر: ۱۲۹۹۷۲
تاریخ انتشار: ۰۳ تير ۱۳۹۵ - ۱۰:۵۱
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۸۶۰

رفراندوم نفس‌گیر برای قاره سبز/ نبض اروپا در دستان بریتانیایی‌ها/خروج انگلیس چه پیامدهایی دارد؟

یک کارشناس مسائل اروپا در گفتگو با خبرگزاری خبرآنلاین، همه پرسی در بریتانیا و پیامدهای خروج این کشور از اتحادیه اروپا را مورد بررسی قرار داده است.
روز سرنوشت فرا رسید. بریتانیایی‌ها بالاخره اولین کشوری شدند که تابو را شکستند و طبل جدایی از اتحادیه را به صدا درآوردند. آنها امروز در همه پرسی، پنجشنبه 23 ژوئن تصمیم می گیرند که آیا اتحادیه اروپا را ترک کنند یا به حضور خود ادامه دهند. اتحادیه‌ای که زمانی مهمترین و بی بدیل ترین مدل همگرایی در نظام بین الملل به شمار می رفت؛ امروز با رفراندوم انگلیسی، هویتش را در معرض خطر می بیند. گفتنی است بانک‌های مرکزی اروپا و آمریکا خود را برای خروج احتمالی انگلیس از اتحادیه اروپا آماده کرده اند و این در حالی است که رئیس بانک مرکزی آمریکا نیز در این باره گفته است که رأی به خروج انگلیس از اتحادیه اروپا ممکن است پیامدهای منفی اقتصادی چشمگیری برای همه به همراه داشته باشد.

به گزارش تیک، اینکه ماندن و یا رفتن بریتانیا از اتحادیه اروپا چه پیامدهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی می تواند داشته باشد، پرسشی است که دکتر عزیزالله حاتم زاده، کارشناس مسائل اروپا در گفتگو با خبرگزاری خبرآنلاین بدان پاسخ داده است که در ادامه می خوانید:

فضای کلی رقابتی میان طرفداران و مخالفان جدایی انگلستان از اتحادیه اروپا به چه نحو است؟ کفه ترازو به نفع کدامیک سنگینی می کند؟
در حال حاضر دوطرف تبلیغات و تلاشهای گسترده خود را برای جلب رای مردم در فرصت اندک باقی مانده انجام می دهند و با توجه به ابهام و عدم اطمینانی که درباره پیامدهای احتمالی خروج از اتحادیه وجود دارد هرکدام سعی می کنند با ارائه استدلال و پیش بینی مردم را متقاعد کنند. بر اساس نظرسنجی فایننشال تایمز میزان آراء موافقان و مخالفان خروج از اتحادیه تقریبا برابر است. نکته مهم و تعیین کننده در این میان رای کسانی است که هنوز تصمیم نگرفته اند (11 درصد).

اصلی ترین استدلال مخالفان جدایی انگلستان از اتحادیه چیست؟ آیا چیزی فراتر از ایده ها و اندیشه های ناسیونالیستی است؟

خوب این مساله یک ریشه و چند دلیل دارد. ریشه و مبنای اصلی آن این است که انگلیسی ها خود را اروپایی نمی دانند اساسا. از دید آنها اتحادیه اروپا باشگاهی است از کشورهای قاره ای که بریتانیا به عضویت آن درآمده تا منافع خود را تامین کند و در صورتی که این منافع به خطر بیافتد، باید خارج شود. لذا هیچگونه تعهد تاریخی، فرهنگی و تمدنی و ایدئولوژیکی نسبت به اروپا احساس نمی کنند. آنها همیشه خود را به عنوان میهمان اتحادیه اروپا تصور کرده اند.

اما در حال حاضر چند مساله دست به دست هم داده است که مساله خروج بریتانیا از اتحادیه تا این حد جدی شود. اتحادیه اروپا در سالهای اخیر با چالشهای متعددی روبه رو بوده و این موضوع برای برخی اعضای آن مانند بریتانیا مشکلاتی را به وجود آورده است. بحران مالی، مساله مهاجرت و قوانین محدود کننده اتحادیه اروپا بریتانیا را ناراضی کرده است. از سوی دیگر، در نتیجه این وضع گروههای افراطی و ملی گرا در بریتانیا نیز مانند اکثر کشورهای اروپایی رشد داشته اند. آنها اگرچه قدرت مسلط نیستند اما سایر سیاستمداران و حتی دولت های کشورهای خود را مجبور می کنند تا برای همراهی بیشتر با مردم و کسب رای آنان نیز تمایلات ملی گرایانه نشان دهند.

اما موافقان خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا استدلال های مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی هم دارند. آنها استدلال می کنند که در صورت خروج از اتحادیه اروپا بریتانیا می تواند در موضوعاتی مانند مهاجرت آزادانه برای خود تصمیم بگیرد و ملزم به پیروی از قوانین اتحادیه اروپا نیست. بریتانیا دیگر موظف نیست هزینه عضویت خود را در قالب بودجه سالانه اتحادیه بپردازد.

در زمینه تجارت نیز استدلال می کنند که به جای عضویت در بازار واحد اروپایی، بریتانیا می تواند روابط تجاری خود را با کشورهای مشترک المنافع یا از طریق موافقتنامه های تجارت آزاد با کشورهای دیگر تقویت کند. آنها استدلال می کنند که آزاد شدن از قید و بندهای اتحادیه اروپا امکان سرمایه گذاری و فعالیت های مالی را در بریتانیا تسهیل می کند. اینها همه وعده های جذابی برای مردم بریتانیا محسوب می شود.

 کارشناسان اقتصادی، هشدارهای فراوانی در خصوص تبعات جدایی انگلستان از اتحادیه طرح کرده اند. اخیرا هم چندین برنده جایزه صلح نوبل در نامه ای در این باره توضیحاتی داده اند. آیا واقعا این هشدارها را باید جدی گرفت؟

خب ما در عصر جهانی شدن و در هم تنیدگی اقتصاد جهانی به سر می بریم. فراموش نکنیم که بحران بخش مسکن در آمریکا حدود ده سال پیش چگونه به همه نقاط جهان سرایت کرد و تبدیل به یک بحران عظیم اقتصادی شد که هنوز هم آثار آن قابل مشاهده است.

در عصر حاضر، از یک سو حوزه های مختلف مالی، تجاری و سرمایه گذاری به همدگیر پیوند خورده اند و از سوی دیگر همه بازارها در این شاخص ها به شده به یکدیگر وابسته هستند. بریتانیا یکی از سه اقتصاد بزرگ اروپا است و لندن همواره اصلی ترین بازار مالی جهان بوده است. خروج بریتانیا از اتحادیه می تواند تاثیر منفی شدیدی بر تجارت و سرمایه گذاری خارجی این کشور داشته باشد و با توجه به اینکه سرمایه گذاری های هارجی در این کشور بیشتر در بخش مالی صورت می گیرد این مساله بر اتحادیه اروپا و به تبع آن بر اقتصاد جهانی نیز می تواند تاثیر مخربی داشته باشد.

 علاوه بر کشورهای اروپایی و به عبارت صحیح تر دولت های اروپایی، آمریکا هم از ایده جدایی انگلیس استقبال نمی کند. نوع نگاه ایالات متحده را چگونه تحلیل می کنید؟

بریتانیا در دهه 1970 با اصرار و فشار آمریکا به عضویت جامعه اقتصادی اروپا یا همین اتحادیه اروپای فعلی در آمد. آن روزها دوگل می گفت که این کشور اسب تروای آمریکا در اتحادیه است. در آن زمان آمریکا به دنبال این بود که اروپا را در برابر شوروی متحد و یکپارچه کند. بریتانیا از آن زمان مانند پلی در روابط فراآتلانتیکی بود که نقشی تعیین کننده داشت. اما حالا شرایط تغییر کرده است. تهدیدی به نام شوروی دیگر وجود ندارد و انگلیس هم جایگاه سابق خود را در روابط فراآتلانتیکی ندارد. برخلاف دهه 1990 و اوایل 2000 هم رقابتی بین اروپا و آمریکا در جریان نیست. اروپا با چالشهای جدی و مهمی روبرو است که باید با کمک آمریکا آنها را حل کند. بحران مالی، مهاجرت و تهدیدات تروریستی دغدغه های فعلی و مشترک دوطرف هستند. در چنین شرایطی، خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا از دید آمریکا افزودن مشکلی به مشکلات است لذا باراک اوباما و دولت امریکا همواره مخالفت خود را برا خروج بریتانیا ابراز کرده و از این کشور خواسته اند که در اتحادیه بماند.

گمانه های مختلفی در خصوص نیت اصلی دیوید کامرون به گوش می رسد که آیا او واقعا با این جدایی مخالف است یا خیر. برخی می گویند او تلاش کرده با دمیدن به این آتش (جدایی) امتیازات بیشتری از اتحادیه بگیرد. از سوی دیگر مشاور پیشین کامرون در گفتگویی اظهار داشته نخست وزیر انگلستان قلبا تمایل دارد این جدایی صورت گیرد. شما با کدام تحلیل موافقید؟

کامرون در نتیجه فشار هم حزبی هایش و افکار عمومی وعده برگزاری همه پرسی را داد. محافظه کاران در این سالها همواره از خروج بریتانیا از اتحاده حمایت کرده اند. فهم اینکه نیت قلبی او چیست دشوار است. اما بعید به نظر می رسد سیاستمدار پخته ای مانند او که گرایشات ملی گرایانه و افزاطی نیز ندارد و از مخالفت آمریکا در این زمینه آگاه است راضی به خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا باشد. به نظرم این اقدام او بیتشر یک مانور تاکتیکی بود تا از یک طرف افکار عمومی این کشور و هم حزبی های خود را راضی کند و از سوی دیگر اتحادیه اروپا را تحت فشار قرار دهد تا شرایط بریتانیا را درباره ماندن مشروط بپذیرد. کاری که او در مذاکرات زمستان گذشته با مقامات اتحادیه اروپا انجام داد تا به قول خودش بریتانیا را در یک اروپای اصلاح شده نگه دارد.

به نظر شما نتیجه این رفراندوم چه خواهد شد و در صورت پیروزی هر یک از طرفین چه چشم اندازی برای انگلستان، اتحادیه اروپا و همچنین روابط این دو با یکدیگر متصور خواهد بود؟

اینگونه که نظرسنجی ها نشان می دهد، نتیجه رفراندوم را کسانی تعیین خواهند کرد که هنوز هم خودشان نمی دانند چه تصمیم خواهند گرفت. تصور من این است که ترس از ابهام و عدم اطمینانی که از پیامدهای خروج از اتحادیه وجود دارد، بریتانیا را در اتحادیه نگه خواهد داشت. اگر به الگوی رفراندوم استقلال اسکاتلند از بریتانیا در سال گذشته نگاه کنیم روند مشابهی را خواهیم دید. فراموش نکنیم که ما درباره ملتی بحث می کنیم که به محافظه کاری در جهان مشهور است.

به نظر می رسد در صورت خروج از اتحادیه دو طرف متضرر خواهند شد و قطعا روابط آنان با یکدیگر دچار چالش و حتی تنش احتمالی می شود. اما نکته مهم در این میان این است که در صورت خروج بریتانیا از اتحادیه، مقامات اتحادیه به راحتی این کشور را نمی بخشند و با توجه به شرایط بحرانی و متزلزل اتحادیه، بریتانیا را تبدیل به درس عبرتی برای دیگران خواهند کرد و با اعمال مجازات های گسترده علیه بریتانیا تلاش می کنند تا این فکر به ذهن اعضای دیگر مانند یونان خطور نکند. همه باید ببینند که بر سر کسی که اتحادیه را ترک می کند چه خواهد آمد.