کد خبر: ۱۳۰۰۲۰
تاریخ انتشار: ۰۳ تير ۱۳۹۵ - ۱۶:۵۷
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۹۷۵

11 سال از انتخاب احمدی‌نژاد گذشت...

اردیبهشت 82 بود که محمود احمدی‌نژاد کلید شهرداری تهران را در جیب کاپشن بهاری خود گذاشت. ائتلاف «آبادگران» و «ایثارگران» به ریاست حسن بیادی و حسین فدایی دوره دوم شورای شهر تهران را در دست گرفته بودند تا علاوه بر تحمیل شکست به اصلاح‌طلبان، جریان جدیدی را در دل جناح راست ایجاد کنند.
اردیبهشت 82 بود که محمود احمدی‌نژاد کلید شهرداری تهران را در جیب کاپشن بهاری خود گذاشت. ائتلاف «آبادگران» و «ایثارگران» به ریاست حسن بیادی و حسین فدایی دوره دوم شورای شهر تهران را در دست گرفته بودند تا علاوه بر تحمیل شکست به اصلاح‌طلبان، جریان جدیدی را در دل جناح راست ایجاد کنند.

جناح راست که روزگاری در دهه 60 به خاطر علاقه به سیاست‌های باز اقتصادی و بازار آزاد از سوی چینی‌ها به اقتصاد لیبرالی متهم می‌شد حالا جریانی را در دل خود می‌دید که صحبت از توده‌های مردم می‌کرد، قصد بسط عدالت را البته به شیوه خودش داشت و بر اشرافی‌گری تعریف شده توسط خود می‌شورید.

محمود احمدی‌نژاد اصولگرا بیش از آن که از دل آبادگران و ایثارگران بیرون بیاید، زاییده سیاست‌ها و اشتباهاتی بود که اصلاح طلبان به خصوص در سال پایانی حضور خود در قدرت و در رقابت‌های انتخاباتی مرتکب شدند.

با ثبت نام کاندیداهای ریاست جمهوری نهم و اعلام نتیجه احراز صلاحیت‌ها توسط شورای نگهبان، شش نفر برای حضور در کارزار انتخابات معرفی شدند. اکبر هاشمی رفسنجانی، محمدباقر قالیباف، مهدی کروبی، علی لاریجانی، محسن رضایی و محمود احمدی‌نژاد. البته مصطفی معین و محسن مهرعلیزاده با توصیه رهبر معظم انقلاب جواز رقابت در انتخابات را به دست آوردند تا 8 کاندیدا برای حضور در پاستور به رقابت بپردازند.

قالیباف،‌ لاریجانی، رضایی و احمدی‌نژاد از طرف اصولگرایان و کروبی، معین و مهرعلیزاده از سوی اصلاح‌طلبان پا به رقابت گذاشتند و هاشمی رفسنجانی نیز در خط بین دو جناح حرکت کرد.

تعداد بالای کاندیداها نشان می‌داد که آرا شکننده خواهد بود بنابراین هر دو جناح برای رسیدن به وحدت و کاندیدای واحد دست به کار شدند.

اصولگرایان تلاش کردند از شیخوخیت اکبر ناطق نوری استفاده کنند و شورای هماهنگی اصولگرایان را شکل دادند. قرار بود پس از مدتی کاندیداها به نفع یک نفر کنار بکشند. در جناح مقابل اما هیچ‌کدام از طرفین کوتاه نمی‌آمد. کروبی اسب خود را زین کرده بود و با شعار «هر ایرانی 50 هزار تومان» مطمئن بود پیروز انتخابات خواهد شد اما دو تشکیلات اصلی اصلاح‌طلب یعنی جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی تمام‌قد پشت سر مصطفی معین ایستاده بودند. محسن مهرعلیزاده هم که حضورش بیشتر بازی در زمین رقیب به حساب می‌آمد ولی باز تا آخر پا پس نکشید.

همین وضعیت در جناح اصولگرا هم به وجود آمد. با گذشت مدتی از تبلیغات انتخاباتی هر کدام از کاندیداها احساس کردند که می‌توانند پیروز انتخابات باشند. قالیباف با شعار «رندگی خوب برازنده ایرانی» و لاریجانی با کلید واژه «دولت مدرن» هر کدام‌شان حمایت بخشی از اصولگرایان را کسب کردند. محسن رضایی هم در پاسخ به این سوال که چه چیز باعث می‌شود از رقابت‌ها کناره گیری کند قاطعانه گفت: «گلوله». در این میان یک نفر با سایرین تفاوت ماهوی داشت.

محمود احمدی‌نژاد که دو سال شهردار تهران بود به خوبی می‌دانست که بخشی از مردم از دعواهای سیاسی 8 سال دولت اصلاحات سرخورده شده‌اند. او روش تازه‌ای در سیاست‌ورزی را با خود آورده بود. ساده می‌پوشید، به زبان کوچه و خیابان صحبت می‌کرد، از گسترش عدالت در همه سطوح دم می‌زد و معتقد بود که پس از پخش فیلم انتخاباتی‌اش میزان آرای قابل توجهی را به دست خواهد آورد.

احمدی نژاد از همان ابتدا بدون توجه به سایرین، تنها هاشمی رفسنجانی را هدف قرار داد؛ دوگانه‌ی ساده زیستی- اشرافی‌گری که یاران محمود بر طبل آن می‌کوبیدند. از طرفی دولت اصلاحات هم که از هر 9 روز یک بحران به تنگ آمده بود، سیبل دیگری به حساب می‌آمد که از چپ و راست بر سرش می‌کوبیدند.

با پخش فیلم‌های انتخاباتی، پیش‌بینی احمدی‌نژاد درست از آب درآمد. بازی به هم خورد. هیچ‌کدام از کاندیداهای اصولگرا به نفع دیگری کنار نکشیدند. قالیباف که تا لحظه آخر خود را کاندیدای بی‌رقیب جناح راست می‌دید یک شبه آرزوهایش به باد رفت، لاریجانی که حمایت شورای هماهنگی اصولگرایان را پشت سر داشت هم تنها ماند. محسن رضایی نیز که گلوله را تنها راه انصرافش دانسته بود بدون شلیک تسلیم شد و انصراف داد تا در 27 خرداد 94 انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری با 7 کاندیدا برگزار شود.

بیش از 29 میلیون (63 درصد واجدین شرایط رای دادن) در انتخابات شرکت کردند. نتایج به دست آمده شگفتی بسیاری از تحلیلگران را به همراه داشت. هاشمی رفسنجانی با بیش از 6 میلیون رأی اول شد و به دلیل به دست نیاوردن حدنصاب، باید با نفر دوم به مرحله دوم می‌رفت. اخبار تا نیمه‌های شب نام کروبی را به عنوان نفر دوم نشان می‌داد اما این محمود احمدی‌نژاد بود که گوی سبقت را از سایرین ربود و با 5 میلیون و 710 هزار و 354 رأی دوم شد. کروبی، قالیباف، معین، لاریجانی و مهرعلیزاده نیز نفرات سوم تا هفتم شدند.

حالا دوگانه موردنظر احمدی نژاد شکل گرفته بود. اصلاح‌طلبان که دلیل اصلی شکست‌شان تشتت آرا بود به تکاپو افتادند تا جلوی سونامی جدید را بگیرند. حامیان معین به هاشمی پیوستند. اصولگرایان هم چاره‌ای جز حمایت از احمدی‌نژاد نداشتند اما در این میان، آرای ریخته شده به سبد کروبی تعیین‌کننده بود. شعار هر ایرانی 50 هزار تومان و رأی نزدیک احمدی‌نژاد و کروبی نشان داد که زمانه، زمانه دیگری است. انگار قطار اصلاحات به بن بست پوپولیسم رسیده بود.

دوران شعارهای اصلاح‌طلبانه و نگاه از بالا به پایین به سرآمده و نوبت کسانی بود که می‌خواستند نشان دهند از دل مردم بیرون آمده‌اند. فرصت یک هفته‌ای تبلیغات دور دوم هم نه تنها کمکی به هاشمی نکرد بلکه با برخی مناظره‌ها و تحقیرهایی که احمدی‌نژاد از طرف یاران هاشمی به خود دید بیشتر سبد رأی احمدی‌نژاد را پر کرد. البته در این میان موج تخریب‌ها و ثبت‌نام‌ها و حرکات سازمان‌یافته برخی گروه‌ها نیز بی‌تأثیر نبود.

در سوم تیر 1384 بالاخره زلزله سیاسی 8 ساله رخ داد. با مشارکت بیش از 27 میلیون ایرانی، محمود احمدی‌نژاد با 17 میلیون و 248 هزار و 782 رأی توانست هاشمی رفسنجانی که 10 میلیون و 46 هزار و 701 رأی کسب کرد را شکست دهد و با تحویل دادن کلید بهشت، کلید پاستور را در جیب کاپشن بهاری خود بگذارد.

دکترای مهندسی برنامه‌ریزی حمل و نقل ترافیک که روزگاری از سال 72 تا 76 استاندار اردبیل در دولت هاشمی رفسنجانی بود حالا سکان اجرایی کشور را با شکست همان هاشمی در دست می‌گرفت.

سوم تیر به مرجع جدیدی در سپهر سیاست ایرانی تبدیل شد. روزی که 8 سال زمان برد تا در 24 خرداد 92 به سمت دیگری و این بار به نفع یاران هاشمی رفسنجانی بچرخد و حسن روحانی اعتدال‌گرا به ریاست جمهوری برسد.

امروز 11 سال از تکیه احمدی‌نژاد بر مسند قدرت می‌گذرد و کمتر از یک سال تا انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری باقی مانده است. سفرهای احمدی‌نژاد به استان‌های مختلف و تحرکات اطرافیانش زمزمه‌های حضورش در انتخابات 96 را قوت بخشیده است.

اصولگرایان هنوز کاندیدای بالقوه‌ای برای انتخابات آینده ندارند. در طرف مقابل اما اصلاح طلبان که با درس گرفتن از شکست 84 در انتخابات 92 با کنار کشیدن عارف به حمایت از روحانی اعتدال‌گرا پرداختند، به نظر می‌رسد همچنان همان مشی را ادامه دهند هرچند زمزمه‌هایی درباره پروژه عبور از روحانی شنیده می‌شود اما گزیده‌شدن دوباره از یک سوراخ، اشتباه استراتژیک اصلاح‌طلبان خواهد بود.

احمدی‌نژاد اگر وارد کارزار انتخاباتی شود باز همان مقابله با هاشمی را پیش خواهد برد. از نظر یاران محمود، روحانی همان هاشمی است و هاشمی به قول آن‌ها نماد اشرافیت. به نظر می‌رسد اگر تیم رسانه‌ای روحانی که در این مدت عملکردشان چنگی به دل نزده دیر بجنبند باز با زلزله‌ای همچون سوم تیرماه 84 مواجه خواهند شد.

البته این بار تفاوت‌های جدی وجود دارد. کارنامه 8 ساله احمدی‌نژاد سنگ محک خوبی است برای کسانی که در سال 84 کارنامه خاصی از او ندیده بودند. شاید دیگر دست احمدی نژاد برای شعار مردمی‌بودن و مبارزه گسترده با فساد چندان باز نباشد.

از طرفی این بار مردی در مقابل او خواهد ایستاد که علاوه بر کارنامه مشخص در دوران چهارساله ریاست جمهوری خود، از همان استراتژی احمدی نژاد البته با سبکی دیپلماتیک بهره می‌برد. روحانی به خوبی می‌داند که برای تکرارنشدن سوم تیر 84 در سال 96 بهترین دفاع، حمله است. هرچند هنوز هم تیم رسانه‌ای رییس جمهور به این مسأله پی نبرده‌اند.

*ایسنا