کد خبر: ۱۳۰۱۸۵
تاریخ انتشار: ۰۶ تير ۱۳۹۵ - ۱۲:۱۰
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۷۸۳

شعر علی موسوی گرمارودی برای شهدای مدافع حرم

سروده زیر را که اثر قریحه علی موسوی گرمارودی است،منتشر کرد.
 

داشت می رفت… خم شد و بوسید

طفل خود را که گرم بازی بود

و کلاه خیال بر سر داشت

نگهش سوی همسرش چرخید

که رخ از اشک دیدگان تر داشت

مرد از عمق سینه آه کشید

چرخش دیدگان مشتاقش

سوی همسر به روی ماه کشید…

***

با خدا گفت: ای بزرگ و برین!

هرچه دارم زمهر و نعمت توست

همسر خوب و کودک شیرین

عشق و آرامش و قرار و قرین

بانگی امّا رسد به گوش مرا

گویدم: با حرامیان جنگ است

باز می خوانَدَم به همیاری

دشمن اکنون کنار خانه ماست

نادرست است خویشتنداری

جنگ با او وظیفه من و توست

وز حریم حرم نگهداری

سَرِ چشمه توان گرفت به بیل

پر شود کی توان گذشت به پیل…

تو سرِ همرهی ما داری؟

هیـچ آیا کمک توانی کرد؟

گفته‌ام من به پاسخش: آری …

***

کودکم گرچه نیک شیرین است

همسرم گرچه همچو مه زیباست

همه چیزم فدای راه خداست

همه را می نهم …حرم تنهاست!