کد خبر: ۱۳۰۴۵۵
تاریخ انتشار: ۰۹ تير ۱۳۹۵ - ۱۴:۱۰
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۶۱۲

خبرهای بد نتیجه‌ای جز دامن زدن به احساس ناامنی در انسان ندارند

نیازی نیست راه دوری برویم. کافی است اخبار همین یکی دو هفته اخیر را بررسی کنیم و ببینیم در این مدت چند خبر با در بر داشتن حسی منفی و یا حتی بد منتشر شده‌اند.
نیازی نیست راه دوری برویم. کافی است اخبار همین یکی دو هفته اخیر را بررسی کنیم و ببینیم در این مدت چند خبر با در بر داشتن حسی منفی و یا حتی بد منتشر شده‌اند.

به گزارش تیک، در ایران ماجرای افشای فیش‌های حقوقی برخی مدیران نه تنها بذر بدبینی به نظام مدیریت کشور را در دل هر ایرانی می‌کارد، باعث می‌شود بسیاری با مقایسه‌ای ساده میان دریافتی خود و این فیش‌ها، از هر آن چه درس خواندن، تلاش کردن و کار کردن دلزده و ناامید شوند.

وقتی در یک هفته، سه شکاربان ایرانی در حالی شکار شکارچیان غیرمجاز می‌شوند که اگر جایشان با این شکارچیان عوض شده بود، اکنون باید زندگی کردن «زیر تیغ» قصاص را تجربه می‌کردند، کسی نمی‌تواند به موضوعی مثل حفاظت از محیط زیست ذره‌ای امیدوار بماند. ماجرای سقوط اتوبوس سربازان وظیفه در مسیر کرمان به اهواز در نی‌ریز فارس نیز به تنهایی چندین خبر بد است! کشته شدن چند جوان ایرانی فارغ از آن که داغ دل جوانان و خانواده‌هایشان از شرایط نامطلوب و وعده‌های بر زمین مانده خدمت سربازی را تازه کرد، با تعیین مقصران حادثه ابعاد دیگری یافت. هنگامی که راننده اتوبوس به دلیل بار زدن بار قاچاق و مسافران افغان غیرمجاز، وزن اتوبوس را از حد مجاز بالاتر برده و ترمزهای اتوبوس نیز یارای پاسخگویی ندارند، به راحتی این فکر به سر هر کسی خطور می‌کند که چند اتوبوس در کشور حامل بارها و مسافران قاچاق هستند؟ چقدر بار قاچاق و مسافر قاچاق در کشور جابجا می‌شود؟ چند اتوبوس در کشور بدون آن که به سرنوشت سرنشینانشان فکر شود، بدون معاینه فنی کافی در جاده‌ها به ارابه‌های مرگ تبدیل می‌شوند؟ چند راننده آن قدر تخلف کرده‌اند که جلد دفترچه‌شان قرمز شده است و حال بار دیگر پشت فرمان اتوبوس نشسته‌اند تا بلای جان مردم شوند؟وقتی نبودن حفاظ جاده در یک پیچ خطرناک به عنوان یکی از عوامل حادثه معرفی می‌شود، مگر می‌شود به تعداد جاده‌های ناامن و غیراستاندارد ایران فکر نکرد؟ و یا به این که چرا توسعه حمل و نقل ریلی و هوایی ما آن قدر مطلوب نبوده است که بتوان در مسیرهای مختلف، انتخاب‌های دیگری را نیز پیش روی مردم گذاشت.

در سطح بین‌الملل همان قدر که وسعت جهان زیاد است، خبرهای بد بیشترند. شاید به دلیل کاهش ارزش مجاورت، بسیاری از خبرهای بد جهانی تاثیر مستقیمی بر حال و روزگار ما نداشته باشند، اما می‌توانند این احساس بد را که خبرهای بد در هر جای دنیا در کمین انسان است را تشدید کنند. جدایی انگلستان از اتحادیه اروپا، فارغ از تحلیل‌های سیاسی مختلف، نشانه‌ای بر فروپاشی و زوال تلاش برای ساختن اروپایی متحد است. رویایی که ناپلئون بناپارت و آدلف هیتلر با جنگ و خونریزی و کشورگشایی به آن نرسیدند، با دیپلماسی در قالب اتحادیه اروپا ظهور و بروز یافت. شکست این اتحاد می‌تواند کشورها را از تلاش برای رسیدن به اتحاد، کمرنگ کردن مرزها و به تبع آن کاهش اختلافات سیاسی-اجتماعی-فرهنگی-اقتصادی، در قالب اتحادیه‌ها و سازمان‌های بین‌المللی ناامید کند. خروج انگلستان می‌تواند آغازی بر پایان رویای اروپای متحد عصر جدید باشد. با این حال بی‌اعتمادی به سازوکار سازمان‌های بین‌المللی در روزها و هفته‌های گذشته تنها این ضربه را نخورد. مردم جهان در روزهای اخیر با سازمان ملل متحدی مواجه شدند که براساس افشاگری بان کی مون برای تامین هزینه‌های خود، حاضر است نام یک کشور را – که به وضوح برای اهداف و اغراض سیاسی منطقه‌ای از جنگ و خشونت بهره می‌برد – از فهرست کشورهای مقصر در خشونت علیه کودکان پاک کند. لکه سیاهی که اعتراف دبیر کل سازمان ملل بر وجهه چهره آبی رنگ این سازمان باقی گذاشت، به راحتی از دل سیاره آبی پاک نمی‌شود. کشتار در کلوپ همجنسگرایان در اورلاندو نیز هر چند یادآوری تازه‌ای برای «جریان شمال اخبار» از نتایج تروریسم و تقویت بنیادگرایی به دلیل شرایط بد به جای مانده از سیاست‌های کشورهای این جریان در کشورهای «جریان جنوب» و دلیلی برای توجه بیشتر به اخبار هر روزه جنگ، خونریزی، حملات تروریستی و انتحاری و قتل‌های نمایشی داعشی بود، در واکنش‌های عمومی مشخص کرد که جهان تا چه حد آبستن حوادثی مشابه است. این رویداد نشان داد که افراد آرام اطراف هر کسی می‌توانند بمب‌هایی بالفعل باشند که بنیادگرایی، دیوانگی و جنون، شکست‌های شخصی و یا هر دلیلی می‌تواند ضامن آن‌ها را بکشد؛ موضوعی که بر احساس ناامنی انسان در جهان بیش از پیش می‌افزاید.

در واقع همه خبرهای بد، نتیجه‌ای جز دامن زدن به احساس ناامنی در انسان ندارند. هرچند اخبار بد گاه باعث می‌شوند که با جلب توجه عمومی به یک موضوع، جامعه در بهبود آن تحریک و فعال شود، اما از یک سو کثرت و موج سهمگین این خبرهای بد و از سوی دیگر جریان قوی این اخبار در برابر رویدادهای خوب و مثبت، در نهایت سنگینی کفه ترازو به سمت نتیجه اخبار بد را موجب می‌شوند.

در یک تحلیل خوب، باید به دنبال چاره گشت. با این حال برای این مشکل چاره‌ای جز شنیدن بوی بهبود به اوضاع جهان وجود ندارد. در واقع چیزی که باعث می‌شود انسان در این میان همچنان زندگی کند، واژه‌ای به نام «امید» است. هر چند این واژه نیز در استفاده‌های مکرر در ادبیات سیاسی، در خطر بی‌اثری قرار دارد، اما به نظر می‌رسد چاره‌ای و دستاویزی جز امید برای آینده‌ای بهتر پیش روی انسان نیست. تا آن زمان، رسانه تنها می‌تواند کلاغ بد صدا و جغد شومی باشد که هر بار خبری بد را برای مخاطب می‌برد. با این حال شاید تقویت جریان اخبار خوب و مثبت، تحلیل شرایط فارغ از جو احساسی اخبار بد و نظارت بر روند بهبود موضوعاتی که در جریان اخبار منفی مورد توجه جامعه قرار گرفته‌اند، راه‌هایی پیش روی رسانه و حتی شهروند-خبرنگاران عرصه رسانه‌های جدید باشد.