کد خبر: ۱۳۰۴۹۱
تاریخ انتشار: ۰۹ تير ۱۳۹۵ - ۱۸:۲۰
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۶۸۰

چرا باید نگران انگلیس بود؟

آیا زیر پوست جهان آزاد اتفاق هایی در حال وقوع است که خروج انگلستان از اتحادیه اروپا یک شاخص آن به شمار می رود؟ آیا برای فهم این رخداد می توان به سطح آن بسنده کرد؟

آیا زیر پوست جهان آزاد اتفاق هایی در حال وقوع است که خروج انگلستان از اتحادیه اروپا یک شاخص آن به شمار می رود؟ آیا برای فهم این رخداد می توان به سطح آن بسنده کرد؟

به گزارش تیک، رأی بریتانیا به خروج از اتحادیه اروپا رخدادی بسیار بااهمیت تلقی شد که گفتگو درباره پیامدهای آن در افکارعمومی و رسانه های جمعی ادامه دارد.

این رخداد را از سه منظر دیگر هم می توان کاوید:

انگیزه های اعلام شده و اعلام نشده رأی به خروج، معناهای ضمنی آن و حوادث هم افق در آنسوی اقیانوس.

طرفداران خروج از اتحادیه دلایل زیر را اعلام کرده اند:

پس گرفتن کنترل مرزها و سیاست های بریتانیا از بروکسل و بازگرداندن آن به لندن، ممانعت از اضمحلال تکثر سیاسی قاره اروپا در سازمان سیاسی یکپارچه اتحادیه، تقویت امنیت ملی وشکوفایی اقتصاد ملی بریتانیا و بالاخره صرف وجوه پرداختی (مستقیم وغیر مستقیم) از جیب مالیات دهندگان بریتانیایی به اتحادیه، در داخل بریتانیا. پیچیدگی های تعامل اروپایی - اروپایی پس ازخروج و پس لرزه های کوتاه و میان مدت تصمیم به خروج، از نظر طرفداران استقلال دور نمانده است اما آنان منافع آنرا بر این مضار ترجیح می دهند. از سویی منافع اقتصادی عضویت در اتحادیه فراموششان نشده اما حاضرند عطایش را به لقایش ببخشند.

از میان دلایل فوق شاید آخرین مورد تنها انگیزه واقعی تحرک استقلال طلبانه به شمار رود؛ سایر دلایل بیشتر بهانه هایی برای توجیه آن باشند. مرزها و سیاست انگلستان در حال عضویت در اتحادیه، از دست دولت این کشور خارج نشده بود تا با استقلال اعاده گردد. برعکس، این اتحادیه اروپا بود که هزینه عضویت چهارمین اقتصاد جهان را با همسوسازی حداکثری با تمایلات انگلیسیان داوطلبانه می پرداخت.

بریتانیا هیچگاه مانند یونان و ایتالیا از رهاورد فشارهای اتحادیه دستخوش بی ثباتی سیاسی نشد. آسیب مهاجرت (داخلی) به بریتانیا نیزهرگز بیشتر از آسیب مهاجرت (خارجی) به عضوهای دیگر چون آلمان و یونان و شرق اروپا نبود. بازار بزرگ و ترتیبات تثبیت شده اروپایی موتور رشد صنعت انگلیسی بود و امنیت بریتانیا از طریق رهبری نیرومند و نفوذ آن در اتحادیه تامین می شد. اما بریتانیا هزینه ای اقتصادی برای این رهبری می پرداخت که ظاهرا به نظر استقلال طلبان بی مورد آمده است. این عامل انگیزه حقیقی میل به استقلال می نماید.

معناهای ضمنی خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا نیز از نظر اهمیت با هم تفاوت دارند. درحالیکه رسانه های عمومی بیشتر بر تقویت گرایش به تکثر در اروپا و احتمال تشدید تمایلات تجزیه طلبانه در خود انگلستان و تشدید میل به استقلال دردیگر اعضا چون فرانسه تاکید می کنند.

به نظر می رسد معنای دیگر این رخداد اهمیت بیشتری دارد. طرفداران باقی ماندن در اتحادیه شامل اسکاتلند و ایرلند یعنی جدایی طلبان سنتی می شد در حالیکه ویلزِ پرچمدار یکپارچگی بریتانیا، جلودار استقلال از اتحایه بود. بی تردید طرفداران خروج از اتحادیه به تجزیه انگلستان علاقه ندارند و این حقیقت نشان می دهد که حراست از تکثر اروپایی انگیزه خروج نبوده است. در این صورت، معنای دیگر این رخداد اهمیت بیشتری دارد: تقویت منطق "چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است" نزد اکثریت رای دهندگان که بیش از سی و هفت در صد جمعیت کشور را تشکیل می دهند.

با این نگاه، تغییری در ژرف ساخت فرهنگی جامعه صنعتی قابل تشخیص است که یک سویه آنرا در رفراندوم انگلستان می بینیم و سویه دیگرش را در گفتمان نامتعارف ترامپ در کارزار انتخاباتی امریکا. حتی اگر سفر ترامپ به اسکاتلند تصادف زمانی محض باشد، این از نگران کنندگی نوعی توازی در رفتار راست جدید جهانی در دوسوی اقیانوس نمی کاهد.

مقایسه ذهنیتی که در گفتمان ترامپی و انزوا طلبی بریتانیایی امروز تجلی کرده با گفتمان جهان دموکراتیک پس از سقوط نازیسم که در طرح ترومن برای بازسازی ویرانی های جنگ و مهار پیامدهای آن تجسد یافت، هشداری تند را نتیجه می دهد:

جهان آزاد از ارزشهای والای انسانی که تمدن امروز را زیبا ساخته به تدریج عقب نشینی می کند. آیا این واگرد نشانه ای است از اینکه ارزشها تنها در شرایطی ظهور می کنند که تهدیدی بیرونی متوجه جهان آزاد صنعتی باشد؟ آیا میل به انسجام و همیاری در بریتانیا تنها محصول تجربه تلخ جنگهای مهلک بوده است؟ آیا در پستوی وجدان شهروند جهان صنعتی آزاد پایگاهی برای این ارزشها وجود نداشته یا تأسیس نشده است؟

پاسخ به این پرسش ها هم دشواری معرفتی و هم خطورت اخلاقی دارد. اما نادیده گرفتن آنها شرط خردمندی نیست. تشخیص آنچه زیر پوست جهان صنعتی می گذرد از نظر مصلحت عمل هم حائز اهمیت است. اگر بتوانیم از سطح فحاشی ایدئولوژیک به خاطر مصالح گنگ سیاسی فراتر برویم، خواهیم دید چقدر مهم است که نقش ساختارها از جمله رهبران جهان صنعتی آزاد را درست تشخیص دهیم. اگر کارکرد آنان بیشتر بالانس کردن جریانها و تمایلات متعارض حقیقی در کف جامعه باشد تا اداره مکانیکی کل جهان سرمایه داری به مثابه عروسک کوکی از پشت پرده پنهانکاری، آنگاه مناسبات مان را با این رهبران طوری دیگر تنظیم خواهیم کرد.

معاون سیاسی دفتر رئیس دولت اصلاحات، سفیر اسبق ایران در الجزایر*