نفسها ابر دلها خسته و غمگین
«هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان/نفسها ابر، دلها خسته و غمگین/درختان اسکلتهای بلور آجین/ زمین دل مرده، سقف آسمان کوتاه/ غبار آلوده مهر و ماه/زمستان است.»
«هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان/نفسها ابر، دلها خسته و غمگین/درختان اسکلتهای بلور آجین/ زمین دل مرده، سقف آسمان کوتاه/ غبار آلوده مهر و ماه/زمستان است.»
آیتا... هاشمی رفسنجانی به مثابه یک شخصیت ماندگار درتاریخ مدرن ایران و از معدود چهرهها در میان سیاستمداران یکصد سال اخیر است که فاصله چندانی میان حیات و مرگ او وجود ندارد. نبود فاصله به این اعتبار که هاشمی رفسنجانی در حیات چیزی برای پنهان کردن و فاصله گرفتن از مردمی نداشت که اینک و در پی فوت نابهنگام و تکان دهندهاش افشا شود. او همانی بود که از ابتدا مینمود با این تفاوت زمانی که در فراز و نشیبهای روزگار دارای آن چنان جسارت، شهامت و اعتماد به نفس مثالزدنی همراه با مایههای قوی از بردباری بود که اگر اشتباهی مرتکب میشد ویا کوتاهی میکرد آنها را میپذیرفت و یا اگر ضرورتی برای تجدیدنظر در دیدگاه و یا مواضع شناخته شدهاش احساس میکرد دراعلام آن به افکار عمومی تردید به خود راه نمیداد.
آیتا...هاشمی وزنه تعادل در ساختار سیاست ایران بود. او بهرغم به دنبال داشتن عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، آنطور که معمولا از سیاستمداران عرفی و معمول الحال انتظار میرود، حقیقت محض و صداقت ذاتی را فدای مصلحت گذرا نکرد. بله سخت است گفتنش، اما آیتا...هاشمی زمانی ایران و مردمانش را از وجود خود محروم کرد که بیش از پیش به او نیاز داشتند. آکادمیسین «صادق زیبا کلام» در باره این چهره ماندگار تاریخ ایران به درستی میگوید «هاشمی چون امیر کبیر، مصدق، بازرگان در تاریخ خواهد ماند». اما درباره آیتا...هاشمی رفسنجانی یک تفاوت اساسی وجود دارد که اندک مخالفان کینه توزش را آزار و سیل دهها میلیون دوستدارش را حیرتزده و خوشحال خواهد کرد.«جامعه ایرانی، آیتا...هاشمی رفسنجانی را قبل رحلتش قضاوت کرد ومدال طلای خدمت به مادر وطن را به گردن او آویخت. تاریخ این کهن دیار و روح ایرانی حکم قطعی خود درباره آیتا...هاشمی رفسنجانی را عروج او صادر کرده بود».
به آیتا...هاشمی اگر نقدی وارد بود باید آن را در ظرف زمان و محدودیتها و امکانات در دستش دید و ارزیابی کرد. اما، آنچه به این مرد بزرگ در تاریخ معاصر ایران نقش و چهره متفاوتی میدهد در ۴ نکته خلاصه میشود. ۱- صبر و تحملش بر این نقدها. ۲- توضیح درباره آنها. ۳- اصلاح تا حد مقدور. ۴- سکوت در پارهای موارد بنا به دلایلی که میگفت:«نیاز به گفتن من نیست، مردم خود خواهند فهمید که میفهمند یا به مرور و گذر ایام برای آنان روشن خواهد شد». نگارنده چندین بار افتخار ملاقات با ایشان را دارد. سال گذشته به همراه جمعی از دوستان باردیگر افتخار دیداری نصیب بنده شد. از ناملایمات و تخریبهایی که صورت میگیرد و انتظاری که جامعه برای پاسخگویی از ایشان دارد سوال کردم. گویی ذهنش آماده بود. بیدرنگ و تامل پاسخ داد:«زندگی من عجین شده با این ناملایمات و تخریب هاست. چه میشود کرد. اما تجربه به من یاد داده به جای تلفکردن وقت پاسخگویی به این تخریبها، به فکر مردم و کشور باشم. این حرفها همیشه بوده و خواهد بود. به آقای روحانی هم همین توصیه را کردهام. مردم بهترین قاضی و منصفترین داور تاریخ هستند وخدایی که ناظر و داور نهایی است».
داستان سرای مستند تاریخ چه قصههای عجیبی که نمینویسد و چه تقارنهایی که رقم نمی زند. «روز پرواز هاشمی با روز مرگ امیر کبیر یکی شد!». اکنون نیازی به توصیف هاشمی از زبان تودهها نیست، او رفت. اما به مخالفان تخریبگرش که میگفت همواره آنان را دعا میکند، دیگر مجالی برای جبران آنچه در حقش کردند، نخواهند یافت. تخریبکنندگان البته در یک جا با آیتا... هاشمی رفسنجانی اشتراک موضوع دارند تاریخ ایران و افکار عمومی ایرانیان مانند آیتا...هاشمی، منتظر آینده نماند و امروز حکم قضاوت خود درباره آنها را صادر کرده است.اما تفاوت قضاوت از کجا تا به کجا!.. در تمامی فرازهای این نوشتار نتوانستم بنویسم«مرحوم آیتا...اکبر هاشمی رفسنجانی». او برای همه ما زنده است. چون امیر کبیر، مصدق،گاندی،ماندلا...و این قصه ادامه دارد.
*متین مسلم