لطفا دست از سر مرحوم هاشمی بردارید
ماشین نسبت دادن برخی ادعاها به مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی ظاهرا فقط حدود یک ساعت پس از فوت ایشان خاموش شد. هنوز ساعتی از اعلام درگذشت تکان دهنده این مرد بزرگ نگذشته بود که بلافاصله فعالیت آن با خروجی های تازهای آغاز شد.
ماشین نسبت دادن برخی ادعاها به مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی ظاهرا فقط حدود یک ساعت پس از فوت ایشان خاموش شد. هنوز ساعتی از اعلام درگذشت تکان دهنده این مرد بزرگ نگذشته بود که بلافاصله فعالیت آن با خروجی های تازهای آغاز شد.
آقای اسدالله بادامچیان قائم مقام حزب موتلفه و یکی از شناختهشدهترین چهره های محافظه کار و عمیقا منتقد مرحوم هاشمی، لحظاتی پس از اعلام خبر فوت ایشان با تعجیلی که علت آن هنوز معلوم نیست دو ادعا را مطرح کرد. یکی، وابستگی دو شخصیت محوری و کلیدی اوایل انقلاب یعنی شهید مطهری و شهید بهشتی به حزب موتلفه که البته آقای هادی غفاری پاسخ ایشان را دادند.
دوم، ادعای اینکه آقای هاشمی غیر مستقیم عامل، اما مستقیما تامین کننده منابع عملیاتی (دادن سلاح) به فداییان اسلام برای ترور حسنعلی منصور نخست وزیر وقت ایران در سال 1343بوده است.
در این میان آنچه بسیار جلب توجه میکند صرفا ادعای خلق الساعه آقای بادامچیان نیست، بلکه تنها "من میدانستم و قرار بود به کسی نگویم!" ایشان جلب توجه میکند. خصوصا که آقای هاشمی هم در قید حیات نیستند که بتوان صحت این ادعا را اثبات کرد یا توضیحی در این خصوص بدهند.
درباره چند و چون ماجرای ترور منصور و نظر مقامات عالیه مذهبی و مرجعیت وقت شیعه پیرامون ماهیت و چرایی ترور و اقدامات مسلحانه، لازم است مستنداً و مستدلاً در فرازی دیگر به آن پرداخت.
طی بیش از 50 سالی که از ترور منصور میگذرد،به خصوص پس از انقلاب همه جوانب ترور منصور
افشا شده و نقطه ابهامی ندارد. هم انقلابیون، هم باقی مانده اعضای فداییان اسلام و هم اسناد ساواک، هیچیک چه مستقیم و یا غیر مستقیم اشارهای به ادعای (فقط من میدانم آقای بادامچیان) نکردهاند.
اما هدف از طرح اینگونه ادعاها چیست؟ چرا الان؟ و چرا دقایقی پس از اعلام فوت آقای هاشمی و چرا با این عجله!؟".آیا عبور از گلوگاه تاریخ معاصر ایران منتظررفع ابهام آقای بادامچیان بود.
ظاهرا آقای بادامچیان تحفظ موقعیت کنونی مرحوم هاشمی رفسنجانی را به 38 سال پیش تسری داده اند،اما متوجه این نکته نیستند که دستکم طی 12 تا 18 ماه ابتدای پیروزی انقلاب، اخباری از این دست نه امکان
مخفی کردن آنها وجود داشت و نه گروههایی مانند باقی مانده فداییان اسلام اگر از چنین خبر دست اولی مطلع بودند آن را مخفی نگه می داشتند.
ایشان متاسفانه متوجه این نکته مهم نشده اند که مرحوم آقای هاشمی با آن کارنامه روشن و عیاندر مبارزات قبل از انقلاب چیزی برای پنهان کردن نداشتند که اینک به یکباره و با عجله آقای بادامچیان خود را محق به افشای آن دانسته. آیا اسرار یک طرفه دیگری هم نزد ایشان وجود دارد !؟
نسبت دادن یک اقدام به شخصی بدون حجاب و مخفی کاری مانند مرحوم آقای هاشمی"صرف نظر از ماهیت اصل خبر، اساسا با چه بهانه و زمینه ای فوری و هدفی مطرح شده!؟"
خود جای تامل و تفکر بسیار دارد. طرح این گونه ادعاها و اخبار یک طرفه! چندان با اصول اخلاقی سازگار نیست و انحراف در تاریخ نگاری معاصر است و باید جلو آن گرفته شود. نه به دلیل ماهیت خود اخبار، بلکه به 4 دلیل مهم تر.
اول، فقدان فردی در سطح مرحوم آقای هاشمی که خبر به او نسبت داده می شود و مجال بررسی صحت آن با قرائت آقای بادامچیان مطلقاوجود ندارد.
دوم، آقای بادامچیان تصدیق میفرمایند، "فقط من خبر داشتم!" در مستندسازی تاریخی، دیگر سنگ روی سنگ بند نخواهد شد.
سوم، چه تضمینی وجود دارد که فردا کسی و از جایی دیگر ادعای دیگری نکند. در سطح شخصیتی مانند مرحوم آقای هاشمی می توان این ادعاها را مطرح کرد و پذیرفت؟ پاسخ منفی هوش زیادی نمی خواهد.
چهارم، در حالی که ادعاهای یکی دو روز اخیر از خارج متوجه مرحوم هاشمی شده، طرح ادعاهای اینچنینی مربوط به ایشان و یا هر فرد دیگری که مسئولیتهای سنگین داشته و دستش هم از دنیا کوتاه شده، با چه انگیزهای و به فوریت صورت میگیرد؟ خوب است آقای بادامچیان یا به این سوال پاسخ دهند یا اسناد خود را رو کنند. ادعای "فقط من میدانستم!" از سوی کمتر افرادی پذیرفته خواهد شد.