یک جبهه بدون برنامه و برای تفرق
هنگامی که به عنوان یک ناظر بیطرف به امور سیاسی و فعالیتهای گروهها و احزاب موجود نگاه میکنیم از نحوه رفتار اصولگرایان تعجب میکنیم که پس از گذشت ۳۸ سال از انقلاب مرتکب رفتارهایی میشوند که گویی افراد تازهواردی در سیاست هستند.
هنگامی که به عنوان یک ناظر بیطرف به امور سیاسی و فعالیتهای گروهها و احزاب موجود نگاه میکنیم از نحوه رفتار اصولگرایان تعجب میکنیم که پس از گذشت ۳۸ سال از انقلاب مرتکب رفتارهایی میشوند که گویی افراد تازهواردی در سیاست هستند.
قصد تحقیر و تخفیف نیست، ولی خب حداقل این انتظار را باید داشت که این مجموعه سیاسی در سطح بالاتری از رفتار سیاسی عمل کنند. مساله فقط ناشیگری در رفتار سیاسی نیست، مساله اصلی این است هنگامی که یک گروه سیاسی قادر به برنامهریزی و سازماندهی یک کنش سیاسی عادی نیست، چگونه میخواهد کشور را اداره کند؟ آیا انتظار دارند که مردم به آنان رأی دهند؟ از این مقدمه که بگذریم رفتار جمنا (جبهه مردمی نیروی انقلاب) برای رسیدن به یک نامزد واحد جهت شرکت در انتخابات به صورت کاریکاتوری از یک اقدام سیاسی در آمده است که در ذیل به مواردی از آن پرداخته میشود.
۱ـ نخستین مورد این است که این جبهه چه برنامهای برای اداره کشور دارد؟ در یک کلام هیچ. اینکه بگوییم اقتصاد مقاومتی را قبول داریم یا به اصول قانون اساسی تمسک کنیم، مشکلی را حل نمیکند، چرا که در این موارد اختلاف نظری میان گروههای سیاسی وجود ندارد. بنابراین آنان فاقد هرگونه برنامهای هستند. به همین دلیل تاکنون در اینباره متن روشنی ارایه نکردهاند.
۲ـ نکته بعدی این است که وحدت را از خلال نشست و برخاست در یک جلسه که معلوم نیست افرادش به چه نسبتی و از کجا انتخاب شدهاند، محقق نمیکنند. بلکه وحدت باید در عینیت اجتماعی و ذهنیت طرفداران شکل بگیرد.
در حالی که برای این جبهه هیچ عینیت و ذهنیت مشترکی نمیتوان برشمرد. هرچه هست گروههای طالب قدرتی هستند که هرکدام میکوشند از فضای موجود به نفع خود بهرهبرداری کنند. تنها وجه مشترک آنان مخالفت با دولت فعلی است و البته علاقه به رییسجمهور شدن بسیاری از آنان هم هست. چنین وجه مشترکی برای رسیدن به وحدت کفایت نمیکند. اتفاقا میتواند مبنای تفرق و شکاف باشد.
۳ـ بهترین دلیل برای اثبات رفتار کاریکاتورگونه این جبهه، نحوه اعلام نامزد برای ریاستجمهوری است. اول اینکه اگر آنان یک جبهه یا حزب واحد و متحد هستند، باید نامزدهای مذکور در کنار یکدیگر رقابت کنند و نشان دهند که کدامشان و به چه دلیل بر دیگری برتری دارند؟ و الا اگر قرار باشد که هرکدام آنان، طرفداران خاص خود را داشته باشند و چشم بسته از نفر موردنظر خود حمایت کنند، این کار را رسیدن به نامزد مشترک و واحد نمینامند.
۴ـ آنان در ابتدا گفتند که ۱۰ نفر را به صورت رأیگیری به عنوان نامزد مرحله اول انتخاب خواهند کرد. ولی اکنون و پس از گذشت دو هفته، بجای ۱۰ نفر ۱۴ نفر را معرفی کردهاند! یعنی حتی زورشان به ۴ نفر بعد از نفر دهم نیز نرسیده و آنان را هم در لیست گذاشتهاند تا بلکه آتش اختلافات در این مرحله زبانه نکشد. غافل از اینکه اگر این چهار نفر به آرای داده شده حتی در این مرحله تمکین نکنند، در مرحله بعد به چه دلیل باید تمکین کنند؟ به علاوه در مرحله نهایی ۹ نفر دیگر چرا باید در برابر رای نفر اول تمکین کنند؟ جبهه مذکور حتی نتوانسته است سیاهه این ۱۴ نفر را برحسب آرای کسب شده منتشر کند. چون از الآن آتش اختلافات را شعلهور میکرد و چنین نیز کرد. اخبار ضد و نقیض از اعضای اصلی این جبهه درباره لیست اعلام شده، به تنهایی برای اینکه اعلام شود این اقدام وحدتساز از ابتدا شکست خورده و متفرق متولد شده، کافی است.
جالب اینکه بسیاری از نامزدهای احتمالی منتظر اعلام نتیجه نماندهاند و شال و کلاه کرده و عازم سفرهای استانی شدهاند! اینها افرادی هستند که حضور خود را در این جبهه مصداق هم فال و هم تماشا دانستهاند. به این معنا که نفس حضورشان و طرح نام آنها، موجب تبلیغات برای آنان میشود و هیچ ضرری را متوجه آنان نمیکند و گرفتن تعهد و کنار رفتن در برابر نامزد واحد نیز یک امر صوری است که کسی به آن متعهد نخواهد ماند. همه اینها در شرایطی است که برخی از این جناح به کلی خود را از این جبهه کنار کشیدهاند. طرفداران احمدینژاد که ساز خود را میزنند، مجموعه طرفداران رییس مجلس که خود را به کلی از آنان دور کرده است. برخی دیگر از آنان مثل جبهه پایداری از الان دبه در آوردهاند و سازوکار رسیدن به این وحدت را مورد سوال قرار دادهاند. حال پرسش این است که اگر فرض کنیم که جبهه مذکور به نامزد واحد برسد، چگونه میخواهد با روحانی رقابت کند؟ در حالی که نه برنامه دارند و نه انسجام و نه حتی همه اصولگرایان را پوشش میدهند. احتمال پیروزی در چنین شرایطی تعلیق به محال است، البته مشروط بر اینکه به نامزد برسند که این نیز تقریبا غیرممکن به نظر میرسد.