اصولگرایان، از رؤیا پردازی تا واقعیت گریزی
روی دیگر سکه پیروزی حسن روحانی در دوازدهمین انتخابات ریاست جمهوری، ناکامی اصولگرایان ائتلافی بود؛ گروهی که از ماهها پیش تمام توان سیاسی، رسانهای، مادی و معنوی خود را روی هم ریخته و همپیمان شده بودند تا روحانی، نخستین رئیس جمهوری تک دورهای کشور باشد.
روی دیگر سکه پیروزی حسن روحانی در دوازدهمین انتخابات ریاست جمهوری، ناکامی اصولگرایان ائتلافی بود؛ گروهی که از ماهها پیش تمام توان سیاسی، رسانهای، مادی و معنوی خود را روی هم ریخته و همپیمان شده بودند تا روحانی، نخستین رئیس جمهوری تک دورهای کشور باشد.
مانور شبکههای رسانهای منتسب به این گروه که در تیترهایی چون «رئیسی جمهور» در پیشخوان روزنامههایشان خودنمایی میکرد، از اطمینان خاطر اصولگرایانی خبر میداد که تنها علت شکست خود در انتخابات گذشته را «وحدت» میدانستند و معتقد بودند اگر کنار هم بایستند، پیروزیشان قطعی و حتمی است. بر این اساس بود که در واپسین روزهای هفته گذشته، محمدباقر قالیباف به نفع ابراهیم رئیسی کنار کشید و حزب مؤتلفه اسلامی هم تا دقایق پایانی منجر به برگزاری انتخابات تلاش کرد مصطفی میرسلیم را به کنارهگیری مجاب کند. نتیجه انتخابات روز جمعه، یک بار دیگر تمام رویاهای این اردوگاه را نقش بر آب کرد. نتیجهای که در دل خود چند نکته روشن و واضح دارد؛ نکته اول، توقف رشد آرای اصولگرایان با وجود افزایش میزان افراد واجد شرایط است.
در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ که چهار سال پیش برگزار شد، ۵۰ میلیون و ۴۸۳ هزار و ۱۹۲ نفر واجد شرایط رأی دادن بودند که از این میزان، ۳۶ میلیون و ۹۳۸ هزار و ۶۵۱ نفر در انتخابات شرکت کردند. در آن انتخابات محمدباقر قالیباف ۶ میلیون و ۷۷ هزار و ۲۹۲ رأی، سعید جلیلی ۴ میلیون و ۱۶۸ هزار و ۹۴۶ رأی، محسن رضایی ۳ میلیون و ۸۸۴ هزار و ۴۱۲ رأی و علی اکبر ولایتی ۲ میلیون و ۲۶۸ هزار ۷۵۳ رأی کسب کردند. اعدادی که وقتی با هم جمع میشد، رقمی قریب ۱۶ میلیون و ۳۹۷ هزار نفر را نشان میدهد. در انتخابات ریاست جمهوری امسال، ۵۶ میلیون و ۴۱۰ هزار و ۲۳۴ نفر واجد شرایط رأی دادن بودند؛ به عبارتی در این ۴ سال، ۶ میلیون نفر به واجدین شرایط رأی دادن اضافه شدند. بر اساس واپسین شمارش آرا، سید ابراهیم رئیسی در انتخابات امسال که میزان مشارکت ۴۱ میلیون و ۲۲۰ هزار و ۱۳۱ بود، ۱۵ میلیون و ۷۸۶ هزار و ۴۴۹ رأی و مصطفی میرسلیم ۴۷۸ هزار و ۲۱۵ رأی کسب کردند که در مجموع
۱۶ میلیون و یک هزار و ۹۲۷ رأی میشود؛ عددی که فعلاً قطعی نیست اما با توجه به شمارش ۰۷/ ۹۹ درصد آرا، نشان میدهد رأی اصولگرایان غیر حامی حسن روحانی، در خوشبینانهترین وضعیت ثابت مانده است.
وضعیتی که میتوان برایش دو حالت متصور شد؛ نخست اینکه اصولگرایان در بهترین شرایط، سبد رأیی بالاتر از ۱۷ میلیون ندارند و شعارها و وعدههایی چون ۲۵۰ هزار تومان یارانه، ۵ میلیون شغل، اتمام مسکن مهر تا پایان سال و حتی حمایت خوانندهای که معتقد است ۴ میلیون از رأیهای ریخته شده به صندوق رئیسی، هواداران او هستند، نتوانست به این سبد چیزی بیفزاید. حالت دیگر این است که پایگاه اجتماعی این جریان سیاسی بیش از اینهاست؛ اما یا پای صندوق رأی نیامده است یا به نامزد غیر اصولگرا رأی داده است. این در حالی است که در بستر همین میزان واجدین شرایط و نرخ مشارکت، به سبد رأی حسن روحانی دستکم ۵ میلیون افزوده شده است؛ روحانی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲، ۱۸ میلیون و ۶۱۳ هزار و ۳۲۹ رأی کسب کرد و در انتخابات اخیر، ۲۳ میلیون و ۵۴۹ هزار و ۶۱۶ رأی.
نکته قابل تأمل دیگر این است که روحانی در انتخابات ۴ سال پیش کمی بیش از ۵۷ درصد آرا را اخذ کرد و در انتخابات جمعه گذشته، ۶۰ درصد آرا. آن هم در شرایطی که هم رقبای وی و هم چهرههای شناخته شده اردوگاه اصولگرایان ائتلافی یکصدا میگفتند رقیب روحانی، عملکرد چهار ساله اوست. به اعتقاد تحلیلگران اصولگرا، کارکرد دولت یازدهم انتقادات و نارضایتیهایی میان اقشار آسیبپذیر جامعه ایجاد کرده بود و اصولگرایان روی همین اعتراضها حساب کرده و در مقابل چهرهای را مطرح کرده بودند که در مقابل کارنامه ۴ ساله رئیس دولت یازدهم، دفترچهای سفید و دیکته نانوشته اما بدون غلط داشت. ماهها پیش زمانی که اصولگرایان منتقد و مخالف روحانی در حال بریدن و دوختن قبای ریاست جمهوری برای نامزدهای خود بودند، ۳ معیار اساسی را برای انتخاب گزینه مطلوب از سوی خود مطرح کردند. به گفته این طیف، میباید از چهرهای مقابل روحانی حمایت می شد که اولاً هیچ علقه و پیوندی با رئیس دولت سابق نداشته باشد تا افکار عمومی ناکامیها و خسارات آن دولت را به پای او ننویسند؛ دوم اینکه کارنامهاش نکته قابل نقد نداشته باشد و دست آخر اینکه با ادبیات ملایم در عین حال که آرای خاکستری روحانی را تحریک نمیکند، توان جذب آرای غیر اصولگرایان را نیز داشته باشد.
علیالظاهر این قبا اندازه و برازنده سید ابراهیم رئیسی تولیت آستان قدس رضوی و دادستان سابق کشور بود که بیشترین مأموریت کاریاش در دستگاههای قضایی و نظارتی گذشته بود؛ اما حساب و کتاب ائتلافیها درست درنیامد؛ چرا که ابراهیم رئیسی در شرایطی وارد ستاد انتخابات برای ثبت نام شد که حلقهای از مدیران و وزرای محمود احمدینژاد او را احاطه کرده بودند؛ از سوی دیگر، اگر چه ادبیات تند و حملههای تیز به روحانی و دولت از سوی محمدباقر قالیباف ترتیب داده شد و رئیسی چهره و لحنی ملایمتر از او داشت، اما به اعتقاد ناظران، شیوه بیان او به علاوه موضوعاتی که از سوی رئیسی مطرح میشد، جاذبه لازم برای ایجاد موج نداشت؛ در این میان کوشش ستادی حامیان رئیسی برای بیش نمایی هواداران او که در تعابیری چون «قیام» و «سونامی» متبلور میشد، هم به جایی نرسید. نکته دیگری که از سوی ناظران اشاره شد، هوادارانی بود که بیش از آن که برای رئیسی رأیآور باشد، سبد آرای وی را تهیتر کرد؛ اگر چه ستاد رئیسی بعد از حضور سعید مرتضوی - رئیس سابق سازمان تأمین اجتماعی که نامش به پروندههای جنجالیای چون کهریزک گره خورده بود- در میتینگ رئیسی با صدور اطلاعیه انتساب وی به رئیسی را قویاً رد کردند، اما به گفته تحلیلگران و فعالان سیاسی دیدار چهرههایی چون سعید طوسی و امیرحسین مقصودلو (تتلو)، بیش از آن که به نفع رئیسی باشد، به ضرر او تمام شد؛ چه بخشی از آرای قشرهای مذهبی به وی را با تزلزل روبهرو کرد. هر چند که خواننده پاپ در پستهای خود در روز برگزاری انتخابات ادعا کرد قریب ۴ میلیون از هوادارانش به رئیسی رأی دادهاند.
برخی نیز معتقدند برخلاف دوره گذشته که عدم کنارهگیری نامزدهای اصولگرا به نفع یکدیگر زمینههای شکستشان را فراهم کرد، این بار انصراف قالیباف چندان به سود رئیسی تمام نشد؛ هر چند که شهردار اصولگرای تهران کوشید نقشی کمابیش شبیه محمدرضا عارف در انتخابات سال ۹۲ را برای رئیسی ایفا کند، اما بسیاری معتقدند این کناره گیری منجر به هدایت تمام و کمال آرای او به سمت رئیسی نشد.بویژه که حامیان او ، در سیمای جدید قالیباف، چهره نامزدی را نمی دیدند که اهل انصراف باشد. او چنان با شور و حرارت درباره عملی کردن وعدههایش سخن می گفت که حامیانش با بدنه ستادی رئیسی وارد مناظره و چالش می شدند؛زمانی که گفته می شد او در نهایت به نفع رئیسی کنار خواهد رفت. همین باعث شد این گمانه بوجود بیاید که انصراف قالیباف،بیش از آن که به نفع رئیسی باشد به نفع خودش بود. شهردار اصولگرای تهران اگرچه برای سومین بار رئیس جمهوری نشد،اما شکستش برای بار سوم نیز تکرار نشد. ضمن این که این کناره گیری، حداقل جایگاه و پایگاه او میان اردوگاه اصولگرایان ائتلافی را تقویت کرد.این در حالی بود که بسیاری بر این باورند کلام و نحوه بیان او همچنین تمسک و توسل به شیوههایی که یادآور محمود احمدی نژاد بود، چندان موازنه را به سمت اصولگرایان و نامزدهای آنان سنگین نکرد.
نمیتوان از اصولگرایان نام برد و از احمدی نژاد یاد نکرد؛ رئیس دولت سابق که به رغم نامه رسمیاش به رهبر معظم انقلاب مبنی بر عدم کاندیداتوری، در انتخابات ثبت نام کرد؛ او، همان چهره ای بود که اصولگرایان اردوگاه حامی رئیسی، ۸ سال از او و سیاستهایش حمایت کرده بودند؛ لشکر بی سرلشکر احمدی نژادیها، اگر چه در ستادهای رئیسی متمرکز شدند و از وی تبری جستند،اما سیل تمجیدها و تقدیسهای این اردوگاه از احمدی نژاد،همچنان در حافظه افکار عمومی باقی بود.حتما به فهرست دلایل ناکامی اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری می توان مواردی را افزود یا کاست؛اما در یک جمله می توان ادعا کرد که اصولگرایان، قبل از این که به حسن روحانی و حامیانش ببازند، به خود باختند. هر چه هست، «وحدت»، حلقه مفقوده ای نیست که در انتخابات ریاست جمهوری اخیر و انتخابات مجلس شورای اسلامی اخیر، اصولگرایان را از نهادهای قدرت که بواسطه رأی مردم انتخاب میشوند، دور کرده باشد؛ چه«ابر و باد و مه و خورشید و فلک» در کار بودند، اما رئیسی، رئیس جمهوری نشد.