فرضیه متفاوت قتل گروهی سگ های زرد
روزنامه ایران با مطلب «ردپای صهیونیست ها در قتل عام گروه سگ های زرد» در
بخش «شوک»، مصاحبه ای را با خواهران «علی اکبر رفیع» همان فردی که توسط
پلیس نیویورک به عنوان عامل تیراندازی معرفی شده، با این توضیح که خواهران
«متهم جنایت در نیویورک» پشت پرده برنامه ریزی شده را فاش کرده اند، روز
یکشنبه به شرح زیر منتشر کرده است:
صهیونیست ها در قتل عام شدن گروه ایرانی «سگ های زرد» دست داشته اند.
این ها ادعاهای خواهران متهم به این قتل عام هستند و می گویند از ماه ها پیش می دانستند چه خطری برادرشان را تهدید می کند.
خواهران علی اکبر رفیع، جوانی که پلیس نیویورک مدعی شده اعضای گروه سگ های زرد را به قتل رسانده و سپس خودکشی کرده، با ارائه اسنادی جدید ادعا کردند برادرشان نه تنها مرتکب قتل و خودکشی نشده، بلکه خود او توسط یک گروه صهیونیستی به قتل رسیده است.
دوشنبه هفته گذشته در نیویورک جنایتی به وقوع پیوست که سه عضو ایرانی یک گروه موسیقی به نام «سگ های زرد» به همراه علی اکبر رفیع کشته شدند.
پس از این حادثه بلافاصله پلیس نیویورک اعلام کرد علی اکبر رفیع به دلیل اختلاف مالی، ابتدا با یک سلاح کمیاب علی اسکندریان، سروش و آرش فرازمند را به قتل رسانده و سرانجام خودش را نیز کشت.
اظهارات پلیس نیویورک بازتاب گسترده ای در رسانه های جهانی داشت و از علی اکبر یک شخصیت روان پریش و متوهم ساخت.
پس از انتشار این خبر در رسانه های جهانی و داخل کشور، خواهران علی اکبر رفیع همزمان با حضور در وزارت امور خارجه برای تحویل گرفتن جسد برادرشان، این اظهارات پلیس نیویورک را رد کردند و مدعی شدند برادر آنها اسیر یک باند تروریستی صهیونیستی شده و به دلیل سرپیچی از دستورات آن ها به قتل رسیده است.
سعیده رفیع، خواهر بزرگ علی اکبر در این باره به شوک گفت: «برادرم در شرکتی کار می کرد که بعداً متوجه شدیم صهیونیستی است و کارهای مشکوک به ترور انجام می دهد.
آنها برادرم را مسئول کرده بودند هر روز در ساعات مشخصی با استفاده از دوچرخه، بسته هایی را به جاهای مشخصی منتقل کند، این در حالی بود که به او گفته شده بود حق ندارد محتویات درون بسته ها را ببیند و از محتوای آن با خبر شود.
به همین دلیل هم یکی از دوستان علی اکبر به او هشدار داد که مواظب باشد. این هشدار باعث شد علی اکبر به ماجرا شک کند و تصمیم بگیرد استعفا دهد و این تصمیم آغاز تهدید ها و ارعاب هایی بود که از طرف شرکت صورت می گرفت.»
چرا علی اکبر؟ این سؤالی است که همان ابتدای کار ذهن را به خود مشغول می کند.
سعیده رفیع می گوید: «برادرم خیلی راحت و با هزینه کم به امریکا رفت، او در فستیوال ها شرکت می کرد، ابتدا در امارات برگزیده شد، بعد هم به هند رفت و در فستیوال این کشور انتخاب شد. برایمان خیلی عجیب بود، بعد ها خودش گفت همه این ها برنامه بوده، گروه فقط به خاطر علی اکبر انتخاب می شدند.
چند دلیل هم داشت؛ اول اسمش که علی اکبر بود و کاملاً اسلامی، نام خانوادگی ما هم رفیع است که آن هم کاملاً اسلامی و عربی است.
علی اکبر بعدها فهمیده بود که اگر در یک عملیات تروریستی نقش داشته باشد کاملاً به ایران می چسبد و دولت امریکا تحت فشار قرار می گیرد، جالب این که چون قیافه اش شبیه خارجی ها بود هرجا می رفت وی را بازرسی بدنی نمی کردند و همه این ها را در 40 روز گذشته چندین بار به من گفت.
بنا بر ادعاهای سعیده، شرکت صهیونیستی اطلاعات کاملی از خانواده علی اکبر داشت و با همین اطلاعات نیز برادرش را تهدید و ناچارش می کرد تحت سلطه آن ها به هر کاری که می گویند دست زند.
سعیده در این زمینه خاطره ای دارد و می گوید: «من به صورت اتفاقی و بدون این که هزینه ای پرداخت کنم توسط یکی از دوستانم به چین رفتم. جالب این که برادرم از همه چیز خبر داشت، وقتی از او پرسیدم چگونه خبر دار شدی؟ گفت که شرکت صهیونیستی به او اطلاعات را داده و گفته مطمئن باش هر موقع اراده کنیم خانواده ات را پیش تو می آوریم و به قتل می رسانیم. علی اکبر می گفت آن ها کاملاً در ایران خانواده ما را زیر نظر داشتند.»
علی اکبر فقط با خواهر بزرگش درد دل نمی کرد، او حرف هایش را به خواهر دیگرش هم می گفت.
حمیده رفیع خواهری که بیشتر از طریق فیس بوک با برادرش ارتباط داشت، از پیام هایی می گوید که از روز 19 سپتامبر (28 شهریور سال جاری) بین او و علی اکبر رد و بدل شده است.
در این پیام ها، علی اکبر از اتفاقاتی حرف می زد که برای دیگران ممکن است توهم باشد ولی برای او ظاهراً واقعیت دارد.
این جوان ایرانی حتی یک لینک از گزارش سی.ان.ان در مورد یک مرد که اسیر تروریست ها شده بود برای خواهرش می فرستد و مدعی می شود همان اتفاقاتی که برای آن مرد افتاد، برای علی اکبر هم در حال وقوع است.
این جوان صحبت را از گروگانگیری شروع می کند و دائم گوشزد می کند که خانواده اش مواظب خودشان باشند.
رفته رفته با خواهرش صریح تر حرف می زند و از احتمال عملیات تروریستی سخن می گوید و اضافه می کند: «می خواهند ایران را وارد جنگ کنند.»
سعیده می گوید: «همان زمان که علی اکبر برای حمیده این پیام را فرستاد، تلفنی به من گفت که می خواهند در مذاکرات هسته ای ایران احتمالاً اخلال ایجاد کنند.»
این ادعاها در حالی است که نگاهی به وقایع 10 سال اخیر نشان می دهد صهیونیست ها از ابزارهای مختلفی برای تغییر نظر امریکایی ها در مورد ایران استفاده کرده اند.
عملیات تروریستی؛ این ادعایی است که خواهران علی اکبر به نقل از برادرشان دارند و البته برای اثبات ادعاهایشان نیز سندهای مطمئنی ارائه می دهند.
علی اکبر پی درپی با خانواده اش در ارتباط است، او از مرگ خودش توسط تروریست ها خبر می دهد و مدام اطلاعاتی در مورد خانواده اش در ایران می دهد که تعجب همه را بر می انگیزد.
علی اکبر حتی تأکید می کند: «آنها همه جا هستند، بین دوستان شما، راحت در خانواده نفوذ می کنند و هرچه می خواهند به دست می آورند و با این اطلاعات مرا تحت فشار قرار می دهند. این بسته هایی که من می برم پوشش است، احتمالاً یک روز داخل یکی از این بسته ها بمب خواهد بود تا هدف این ها تأمین شود.»
او ادامه می دهد: «من ایرانیم، اگر توسط من بمب منتقل شود، این عملیات تروریستی گردن ایران می افتد و جنگ طلبان به هدفشان می رسند. آن ها می خواهند زمینه جنگ ایران و امریکا را مهیا کنند و من و امثال من هم ابزار این جنگ افروزی خواهیم بود.»
تلاش ها برای فرار علی اکبر نتیجه ای در پی ندارد، او به قول خودش گروگان گرفته شده است. دو هفته قبل از جنایت نیویورک، علی اکبر استعفا می دهد و دیگر سر کار نمی رود، تهدیدها شروع می شوند.
او تهدید به مرگ می شود، تهدید می شود دوستانش را می کشند و گردن او می اندازند، تهدید می شود خانواده اش قتل عام خواهند شد.
علی اکبر مقاومت می کند تا این که بنا بر ادعای خواهرانش جنایت نیویورک رخ می دهد.
حمیده رفیع می گوید: «برادر من، نه قتلی مرتکب شده و نه خودکشی کرده است، هر چهار نفر را همین تروریست های صهیونیستی کشته اند، برادرم پیش بینی کرده بود یک اتفاق باورنکردنی بیفتد ولی ما جدی نگرفته بودیم، حال آن اتفاق افتاده و جالب این که همه چیز پای برادر من نوشته شده است.»
ادعاهای خواهران علی اکبر البته تأیید چند دوست خانوادگی آنها را در پی دارد، یکی از دوستان این خانواده در گفت وگوی کوتاهی با شوک می گوید: «علی اکبر کسی نبود که دوستانش را بکشد، او صاحب چنین روحیاتی نبود؛ این اتفاق بشدت مشکوک است.»
صهیونیست ها در قتل عام شدن گروه ایرانی «سگ های زرد» دست داشته اند.
این ها ادعاهای خواهران متهم به این قتل عام هستند و می گویند از ماه ها پیش می دانستند چه خطری برادرشان را تهدید می کند.
خواهران علی اکبر رفیع، جوانی که پلیس نیویورک مدعی شده اعضای گروه سگ های زرد را به قتل رسانده و سپس خودکشی کرده، با ارائه اسنادی جدید ادعا کردند برادرشان نه تنها مرتکب قتل و خودکشی نشده، بلکه خود او توسط یک گروه صهیونیستی به قتل رسیده است.
دوشنبه هفته گذشته در نیویورک جنایتی به وقوع پیوست که سه عضو ایرانی یک گروه موسیقی به نام «سگ های زرد» به همراه علی اکبر رفیع کشته شدند.
پس از این حادثه بلافاصله پلیس نیویورک اعلام کرد علی اکبر رفیع به دلیل اختلاف مالی، ابتدا با یک سلاح کمیاب علی اسکندریان، سروش و آرش فرازمند را به قتل رسانده و سرانجام خودش را نیز کشت.
اظهارات پلیس نیویورک بازتاب گسترده ای در رسانه های جهانی داشت و از علی اکبر یک شخصیت روان پریش و متوهم ساخت.
پس از انتشار این خبر در رسانه های جهانی و داخل کشور، خواهران علی اکبر رفیع همزمان با حضور در وزارت امور خارجه برای تحویل گرفتن جسد برادرشان، این اظهارات پلیس نیویورک را رد کردند و مدعی شدند برادر آنها اسیر یک باند تروریستی صهیونیستی شده و به دلیل سرپیچی از دستورات آن ها به قتل رسیده است.
سعیده رفیع، خواهر بزرگ علی اکبر در این باره به شوک گفت: «برادرم در شرکتی کار می کرد که بعداً متوجه شدیم صهیونیستی است و کارهای مشکوک به ترور انجام می دهد.
آنها برادرم را مسئول کرده بودند هر روز در ساعات مشخصی با استفاده از دوچرخه، بسته هایی را به جاهای مشخصی منتقل کند، این در حالی بود که به او گفته شده بود حق ندارد محتویات درون بسته ها را ببیند و از محتوای آن با خبر شود.
به همین دلیل هم یکی از دوستان علی اکبر به او هشدار داد که مواظب باشد. این هشدار باعث شد علی اکبر به ماجرا شک کند و تصمیم بگیرد استعفا دهد و این تصمیم آغاز تهدید ها و ارعاب هایی بود که از طرف شرکت صورت می گرفت.»
چرا علی اکبر؟ این سؤالی است که همان ابتدای کار ذهن را به خود مشغول می کند.
سعیده رفیع می گوید: «برادرم خیلی راحت و با هزینه کم به امریکا رفت، او در فستیوال ها شرکت می کرد، ابتدا در امارات برگزیده شد، بعد هم به هند رفت و در فستیوال این کشور انتخاب شد. برایمان خیلی عجیب بود، بعد ها خودش گفت همه این ها برنامه بوده، گروه فقط به خاطر علی اکبر انتخاب می شدند.
چند دلیل هم داشت؛ اول اسمش که علی اکبر بود و کاملاً اسلامی، نام خانوادگی ما هم رفیع است که آن هم کاملاً اسلامی و عربی است.
علی اکبر بعدها فهمیده بود که اگر در یک عملیات تروریستی نقش داشته باشد کاملاً به ایران می چسبد و دولت امریکا تحت فشار قرار می گیرد، جالب این که چون قیافه اش شبیه خارجی ها بود هرجا می رفت وی را بازرسی بدنی نمی کردند و همه این ها را در 40 روز گذشته چندین بار به من گفت.
بنا بر ادعاهای سعیده، شرکت صهیونیستی اطلاعات کاملی از خانواده علی اکبر داشت و با همین اطلاعات نیز برادرش را تهدید و ناچارش می کرد تحت سلطه آن ها به هر کاری که می گویند دست زند.
سعیده در این زمینه خاطره ای دارد و می گوید: «من به صورت اتفاقی و بدون این که هزینه ای پرداخت کنم توسط یکی از دوستانم به چین رفتم. جالب این که برادرم از همه چیز خبر داشت، وقتی از او پرسیدم چگونه خبر دار شدی؟ گفت که شرکت صهیونیستی به او اطلاعات را داده و گفته مطمئن باش هر موقع اراده کنیم خانواده ات را پیش تو می آوریم و به قتل می رسانیم. علی اکبر می گفت آن ها کاملاً در ایران خانواده ما را زیر نظر داشتند.»
علی اکبر فقط با خواهر بزرگش درد دل نمی کرد، او حرف هایش را به خواهر دیگرش هم می گفت.
حمیده رفیع خواهری که بیشتر از طریق فیس بوک با برادرش ارتباط داشت، از پیام هایی می گوید که از روز 19 سپتامبر (28 شهریور سال جاری) بین او و علی اکبر رد و بدل شده است.
در این پیام ها، علی اکبر از اتفاقاتی حرف می زد که برای دیگران ممکن است توهم باشد ولی برای او ظاهراً واقعیت دارد.
این جوان ایرانی حتی یک لینک از گزارش سی.ان.ان در مورد یک مرد که اسیر تروریست ها شده بود برای خواهرش می فرستد و مدعی می شود همان اتفاقاتی که برای آن مرد افتاد، برای علی اکبر هم در حال وقوع است.
این جوان صحبت را از گروگانگیری شروع می کند و دائم گوشزد می کند که خانواده اش مواظب خودشان باشند.
رفته رفته با خواهرش صریح تر حرف می زند و از احتمال عملیات تروریستی سخن می گوید و اضافه می کند: «می خواهند ایران را وارد جنگ کنند.»
سعیده می گوید: «همان زمان که علی اکبر برای حمیده این پیام را فرستاد، تلفنی به من گفت که می خواهند در مذاکرات هسته ای ایران احتمالاً اخلال ایجاد کنند.»
این ادعاها در حالی است که نگاهی به وقایع 10 سال اخیر نشان می دهد صهیونیست ها از ابزارهای مختلفی برای تغییر نظر امریکایی ها در مورد ایران استفاده کرده اند.
عملیات تروریستی؛ این ادعایی است که خواهران علی اکبر به نقل از برادرشان دارند و البته برای اثبات ادعاهایشان نیز سندهای مطمئنی ارائه می دهند.
علی اکبر پی درپی با خانواده اش در ارتباط است، او از مرگ خودش توسط تروریست ها خبر می دهد و مدام اطلاعاتی در مورد خانواده اش در ایران می دهد که تعجب همه را بر می انگیزد.
علی اکبر حتی تأکید می کند: «آنها همه جا هستند، بین دوستان شما، راحت در خانواده نفوذ می کنند و هرچه می خواهند به دست می آورند و با این اطلاعات مرا تحت فشار قرار می دهند. این بسته هایی که من می برم پوشش است، احتمالاً یک روز داخل یکی از این بسته ها بمب خواهد بود تا هدف این ها تأمین شود.»
او ادامه می دهد: «من ایرانیم، اگر توسط من بمب منتقل شود، این عملیات تروریستی گردن ایران می افتد و جنگ طلبان به هدفشان می رسند. آن ها می خواهند زمینه جنگ ایران و امریکا را مهیا کنند و من و امثال من هم ابزار این جنگ افروزی خواهیم بود.»
تلاش ها برای فرار علی اکبر نتیجه ای در پی ندارد، او به قول خودش گروگان گرفته شده است. دو هفته قبل از جنایت نیویورک، علی اکبر استعفا می دهد و دیگر سر کار نمی رود، تهدیدها شروع می شوند.
او تهدید به مرگ می شود، تهدید می شود دوستانش را می کشند و گردن او می اندازند، تهدید می شود خانواده اش قتل عام خواهند شد.
علی اکبر مقاومت می کند تا این که بنا بر ادعای خواهرانش جنایت نیویورک رخ می دهد.
حمیده رفیع می گوید: «برادر من، نه قتلی مرتکب شده و نه خودکشی کرده است، هر چهار نفر را همین تروریست های صهیونیستی کشته اند، برادرم پیش بینی کرده بود یک اتفاق باورنکردنی بیفتد ولی ما جدی نگرفته بودیم، حال آن اتفاق افتاده و جالب این که همه چیز پای برادر من نوشته شده است.»
ادعاهای خواهران علی اکبر البته تأیید چند دوست خانوادگی آنها را در پی دارد، یکی از دوستان این خانواده در گفت وگوی کوتاهی با شوک می گوید: «علی اکبر کسی نبود که دوستانش را بکشد، او صاحب چنین روحیاتی نبود؛ این اتفاق بشدت مشکوک است.»