کد خبر: ۱۷۲۲۰
تاریخ انتشار: ۲۸ آبان ۱۳۹۲ - ۱۷:۱۹
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۴۱۴۲

روایت مرندی از تلاش برای بوسیدن دست میرحسین موسوی

وزیر بهداشت ۳ دولت در بعد از انقلاب از نحوه ورود به وزارت بهداری سخن گفت و یادآور شد: در سال نخست مسئولیت سکته قلبی کردم.
به گزارش خانه ملت، علیرضا مرندی نماینده مردم تهران در مجلس نحوه ورود به کار اجرایی بعد از انقلاب و دوران وزارت خود را در سه دولت تشریح کرد.

نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر در مجلس شورای اسلامی در پاسخ به این سئوال که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در خلال تحصیل از سوی ساواک دستگیر شدید این اتفاق چه سالی رخ داد؟، تصریح کرد: ۶ سال آخر دوران دانشجویی را ساکن کوی دانشگاه بودم که با دوستان نشست های هفتگی سیاسی –مذهبی برگزار می کردیم و از آیت الله مرتضی مطهری و مهندس بازرگان دعوت می کردیم در این جلسات حضور و سخنرانی داشته باشند و از سوی دیگر فرمایشات امام خمینی(ره) را در قالب کاست ها و اعلامیه ها پخش می کردم، ضمن آنکه به ندرت تظاهرات های خیابانی را هم از دست می‌دادم،

وی ادامه داد: در آن زمان احزابی که به صورت علنی فعالیت سیاسی داشتند، نهضت آزادی و جبهه ملی بودند و حزب توده هم در پشت پرده فعالیت هایی داشت، اما به دلیل اعتقادات مذهبی که داشتم در جلسات آنها شرکت نمی کردم و هیچ‌گاه هم عضو دو حزبی که نام بردم نشدم. در حزب نهضت آزادی آیت الله طالقانی و مهندس بازرگان حضور داشتند که برای ما دانشجویان از لحاظ مذهبی ارزشمند بود.

مرندی، افزود: نحوه دستگیری من در کوی دانشگاه اینگونه بود که روز بعد از حوادث ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ با دکتر ایرج فاضل (که بعدها در دولت نخست میرحسین موسوی وزیر فرهنگ و آموزش عالی ودر دوره نخست ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی وزیر بهداشت و درمان شد) در پشت بام کوی دانشگاه شب قبل از دستگیری درس می‌خواندیم و در همان‌جا خوابیده بودیم و زمانی که برای نماز صبح بیدار شدم خط سیاهی دور تا دور کوی دانشگاه را فرا گرفته بود و بعد از مدتی نیروهایی که آنجا را محاصره کرده بودند با لیستی که در دست داشتند ساختمان به ساختمان و اتاق به اتاق تفتیش می کردند که حدود ۲۴ نفر را بازداشت کردند ومن هم جز دستگیر شدگان بودم و ۳ ماه در زندان بودم. این اتفاق در خلال امتحانات خرداد ماه رخ داد که منجر شد من نتوانم سر جلسه ۸ امتحان حضور پیدا کنم.

عضو کمیسیون بهداشت و درمان در پاسخ به این سئوال که آیا دکتر فاضل هم دستگیر شد؟، بیان کرد: بله ایرج فاضل را هم با ما به پادگان جمشیدیه آوردند اما چون او در کارهای سیاسی حضور نداشت زمانی که به پادگان رسیدیم رفت و در گوش سرتیپ آنها چیزی را گفت و آنها وی را آزاد کردند که متوجه نشدم چه گفت که باعث آزادی او شد.

این نماینده مردم در مجلس نهم، در پاسخ به این سئوال که در سه ماه دوران زندانی بودن چهره مشهوری که امروز فعالیت سیاسی انجام می دهد هم بندی شما بود یا خیر؟ گفت: نه، در آن زمان افرادی که زندانی بودند عده ای از بچه های نهضت آزادی بودند که جمشید حق‌گو نیز در میان آنها بود که بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی استاندار آذربایجان غربی شد.

نماینده مردم تهران در مجلس درباره سفر به آمریکا برای ادامه تحصیل پس از دوران فارغ التحصیلی از دانشگاه تهران، یادآور شد: زمانی که دانشگاه پزشکی تمام شد باید برای انجام خدمت سربازی به سپاه دانش ملحق می شدم و چهار ماهی در پادگانی حوالی پاسداران امروز دوره نظامی را می گذراندم و سپس به روستاهای دور افتاده می رفتیم که محل خدمت من کنج جان گلپایگان بود، اما این نکته را بگویم زمانی که امتحان انترنی برای پایان دوران تحصیلات پزشکی را می‌دادم من انترن بخش دکتر قریب بودم که استادی سخت گیر بود، اما بدون اینکه از من سؤالی بپرسد نمره ۱۸ به من داد و پیشنهاد کرد در همان بخش دستیار خودش باشم و دوره تخصص را بگذرانم، اما با شرایط نامساعد اقتصادی که داشتم پیشنهاد دکتر قریب را نپذیرفتم و او گفت اگر توانایی مالی برای حضور در این بخش و ادامه تحصیل را ندارم در امتحانی که در آمریکا ضمن تحصیل به دانشجویان شغل نیز می دهند شرکت کنم که این در ذهن من بود و در دوران خدمت در سپاه دانش این امتحان را دادم و قبول شدم و بعد از ۱۴ ماه خدمت در سپاه دانش برای ادامه تحصیل به آمریکا رفتم.

وی در پاسخ به این سئوال که در دوران تحصیلات در آمریکا از چهره های شاخص که امروز در عرصه سیاسی فعالیت داشته باشد هم دوره شما بود یاخیر؟ تصریح کرد:

نه، چهره شاخصی که بخواهم نام ببرم نبود، اگر چه یک سال پس از رفتن به آمریکا ایرج فاضل هم به آنجا آمد. اما در آمریکا ما دانشجو نبودیم بلکه دکتر پزشک بودیم یک انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی نیز در شهر کریلند تشکیل شده بود که ابراهیم یزدی رئیس این انجمن بود و دکتر جلیل ضرابی معاون او بود من هم از طریق وی با انجمن آشنا شدم، اما عضو این انجمن نبودم.

مرندی با بیان اینکه با گذشت یک سال از مدت اقامت در آمریکا تصمیم گرفتم در یکی از جلسات این انجمن شرکت کنم، یادآورشد: بعد از اتمام جلسه زمان صرف نهار من از تعدادی اعضا پرسیدم نهار با گوشت ذبح شده اسلامی پخته شده که آنها جواب دادند خیر، این موضوع را هم باید بگویم که در آن زمان گوشت ذبح شده اسلامی در آمریکا کمتر یافت می شد و بیشتر غذای من و خانواده ام عدس پلو و نیمرو بود، اما پس از اتفاقی که در جلسه آن روز انجمن اسلامی دانشجویان رخ داد دیگر من و دکتر کلانتر در آن جلسات شرکت نکردیم اما این انجمن به دلیل دسترسی که به ایران داشت کتابهای دکتر شریعتی، آیت الله مطهری و نوارهای مذهبی را در اختیار داشت که من از آنها این گونه وسایل را با قیمت هنگفت به صورت تلفنی خریداری می‌کردم و کتابخانه ای در خانه خودم درست کرده بودم. این را هم بگویم بیشتر ارتباط من با آنها تلفنی بود و بعدها که به ایران آمدم به طور مثال علی بانکی که بعدها وزیر برنامه و بودجه شد یا محمد هاشمی را شناختم.

این نماینده مردم در مجلس نهم، ادامه داد:چون رشته ما پزشکی بود افراد مشهور سیاسی –اجرایی که بخواهم نام ببرم که امروز در رده های بالای حاکمیتی مسئولیتی داشته باشد وامروز ارتباط داشته باشم وجود ندارد.

۱۳ آبان ۵۸ روز تسخیرسفارت آمریکا به ایران بازگشتم
وزیر بهداشت بازرگان گفت از آمریکا برنگرد کاری برای تو نداریم

وی در پاسخ به این سوال که زمان تسخیر لانه جاسوسی شما در ایران بودیدیا خیر، بیان کرد:روز ورود من به ایران مصادف با روز تسخیر لانه جاسوسی شد، زمانی که انقلاب اسلامی ایران پیروز شد پس از اتمام سال تحصیلی آمریکا، همسرم به همراه سه فرزندم که در مدت اقامت ۱۵ ساله من در آمریکا به دنیا آمده بودند به ایران بازگشتند و من در آنجام ماندم تا خانه، مطب و سه خودروی خود را بفروشم. من روزی که وارد ایران شدم، روز تسخیر لانه جاسوسی بود. در آمریکا تخصص کودکان و فوق تخصص نوزادان را اخذ کرده بودم و بورد تخصصی ام را در آنجا گرفته بودم که فکر نمی کنم به جز من و دکتر عزیزی کسی این بورد را از دانشگاه های آمریکا دریافت کرده باشد.

نماینده مردم تهران در مجلس، ادامه داد: از سوی دیگر من عضو هیأت علمی دانشگاه رایت ست بودم و رئیس بخش نوزادان و کودکان بیمارستان این دانشگاه هم بودم، با این تفاصیل زمانی که در حال بازگشت به ایران بودم نامه ای به دکتر کاظم سامی وزیر بهداشت وقت (دوره بازرگان) نوشتم و گفتم که من در حال بازگشت به کشور هستم آیا شما می توانید برای من کاری انجام دهید، اما وی جواب داد که شما به ایران باز نگردید و اینجا جایی برای شما نیست. از سوی دیگر همسرم هم مدارکی را که از آمریکا به تهران آورده بود به هر کجا ارائه کرده بود اعلام شده بود نیازی به مرندی نداریم و زمانی که از آمریکا بازگشتم تا مدتی بیکار بودم، حتی به وزارت جهاد سازندگی مراجعه کردم و اعلام کردم حاضرم به صورت رایگان در روستاها حضور پیدا کنم و واکسن بزنم، اما با درخواست من مخالفت شد و اعلام کردند که این کار تا دو هفته پیش از سوی این وزارتخانه انجام می شد اما از این به بعد وزارت بهداری این کار را بر عهده دارد.

اولین آشنایی با ولایتی و نحوه ورود به وزارت بهداری
در سال نخست مسئولیت سکته قلبی کردم

مرندی افزود: یک روز به طور اتفاقی پسرعموی دکتر فاضل را در خیابان دیدم که او گفت عده ای از دوستان در محفلی جمع هستند که شما آنها را نمی شناسید؛ بیایید آنجا با آنها آشنا شوید. در آن محفلی که ما بودیم تلفن زنگ زد و اعلام شد که مرحوم شهید بهشتی پشت خط است که با دکتر زرگر کار داشت. پس از رد و بدل شدن مباحثی میان آن دو مشخص شد قرار بوده عباس شیبانی وزیر بهداری شود اما وی به عنوان وزیر کشاورزی انتخاب و موسی زرگر نیز به عنوان وزیر بهداری انتخاب شد (او از ۲۸ آبان ۵۸ تا ۳۱ تیر ۵۹ وزیر بهداری بود) که در آن محفل زرگر اعلام کرد چه کسانی حاضر هستند معاون من شوند که دکتر علی اکبر ولایتی که تا آن زمان نمی شناختمش به عنوان معاون درمان و لواسانی به عنوان معاون بهزیستی و معتمدی به عنوان وزیر بهداشت انتخاب شدند و زمانی که نوبت به من رسید من اعلام کردم کار اجرایی انجام نمی دهم.

وی تصریح کرد: چند روزی از این قضیه گذشت؛ یک روز بعد از ظهر که از سر کار بازگشتم همسرم گفت که از دفتر وزیر بهداری بارها تماس گرفته شده و کار فوری دارند. زمانی که من به دفتر وزیر بهداری مراجعه کردم، زرگر درخواست کرد که ریاست انجمن ملی حمایت از کودکان را -که برجا مانده از زمان رژیم پهلوی بود- بر عهده بگیرم که من نپذیرفتم، اما زمانی که قصد خارج شدن از اتاق وزیر بهداشت را داشتم دکتر زرگر من را صدا زد و گفت از این پس اگر کسی از تو پرسید برای چه به ایران بازگشته ای دیگر نگو برای انقلاب است بلکه بگو برای خودم آمده ام که این مانند ضربه پتکی بر سر من بود و با توجه به نفرتی که از کار اجرایی داشتم ریاست انجمن حمایت از کودکان را پذیرفتم.

عضو کمیسیون بهداشت و درمان و آموزش پزشکی مجلس، گفت: پس از مدتی به درخواست دکتر زرگر معاون آموزش و پژوهش وزارت بهداری شدم، بعد علی اکبر ولایتی و لواسانی و زرگر برای انتخابات مجلس کاندید شدند و با خالی شدن پست علی اکبر ولایتی من به عنوان معاون درمان انتخاب شدم و به خاطر فشارهایی که بود سکته قلبی کردم و در بیمارستان قلب بستری شدم و به دلیل نامساعد بودن وضعیت جسمی از کار وزارتخانه استعفا دادم و مدتی در دانشگاه به تدریس پرداختم که در همین زمان رئیس بخش کودکان بیمارستان طالقانی شدم و بعد از دو سال به درخواست دکتر منافی (وزارت بهداری در دولت اول میرحسین موسوی) به وزارتخانه بهداشت برگشتم و یکسال معاون بهداشت شدم. پس از اینکه دکتر منافی در مجلس به عنوان وزیر بهداشت رأی اعتماد کسب نکرد من به عنوان وزیر انتخاب شدم و لایحه وزارت بهداشت برای تبدیل شدن به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی را به مجلس ارائه کردم که پذیرفته شد و دوباره به عنوان وزیر انتخاب شدم که چهار سال وزیر بودم. با پایان یافتن دوران نخست وزیری میر حسین موسوی دوران وزارت من نیز به پایان رسید وبازگشتم به دانشگاه و به تدریس پرداختم.

وزارت در دولت هاشمی را با تأکید رئیس‌جمهور و رهبر انقلاب پذیرفتم آن زمان در آمریکا بودم

مرندی در پاسخ به این سوال که چه شد پس از دکتر فاضل و ملک زاده در دولت دوم هاشمی رفسنجانی به عنوان وزیر بهداشت انتخاب شدید؟ افزود: پس از دوران وزارت بهداشت به دلیل نامساعد بودن اوضاع قلبی و نبود پزشک حاذق (در آن زمان تنها یک جراح قلب در ایران وجود داشت) بنا به تشخیص شورای عالی پزشکی علی رغم مخالفت های خودم برای درمان به آمریکا اعزام شدم که حدود سه ماه در آنجا تحت نظر بودم اما با طولانی شدن مدت درمان دوران مطالعاتی که قرار بود در استرالیا داشته باشم را در آمریکا و دانشگاهی که پیش از آن رئیس بخش کودکانش بودم انجام دادم تا اینکه روزی به همسرم در ایران زنگ زدم و وی گفت که از دفتر آقای ناطق نوری رئیس مجلس تماس گرفته شده و کار فوری دارند که من جواب آنها را ندادم.

رئیس فرهنگستان علوم پزشکی، یادآور شد: بعد از چند روز آیت الله محفوظی از ایران تماس گرفت و گفت شما را به عنوان وزیر بهداشت انتخاب کرده اند که من اعلام کردم توانایی وزیر بهداشت شدن را ندارم و این را به آقای هاشمی رفسنجانی و مقام معظم رهبری اطلاع دهید که وی در پاسخ گفت اتفاقا تأکید آنها است شما به عنوان وزیر انتخاب شوید. چند روز که از این ماجرا گذشت زمانی که در حال رفتن به دانشگاه بودم دکتر علی اکبر ولایتی در تماسی گفت چرا هنوز در آمریکا هستی؟ اسم تو برای وزارت بهداشت به مجلس داده شده و سه روز دیگر هم مراسم رأی اعتماد برگزار می شود. ولایتی تاکید کرد که به کمال خرازی گفته شده کارهای بازگشت من به ایران را فراهم کند.

وی در پاسخ به این سوال که در دوران پنج ساله اول وزارت شما در دهه شصت، رابطه شما با نخست وزیر وقت چگونه تعریف می شد؟ گفت: روزی که من معاون بهداشت دکتر هادی منافی بودم برای سرکشی به یکی از روستاهای خراسان رفتم و زمان بازگشت که ساعت ۵/۱ بامداد بود دکتر نیک نژاد که آن زمان معاون دارویی وزارت بهداشت بود گفت دکتر منافی برای وزیر شدن در مجلس رأی اعتماد کسب نکرده است. در آن زمان قانون اساسی به گونه ای بود که با تغییر رئیس جمهور و مجلس کابینه باید مجددا از پارلمان رأی اعتماد می گرفت بنابراین کابینه در یک دوره چهار ساله، در اول، وسط و آخر دوره از مجلس رأی اعتماد می‌گرفت. بعد از چند ساعت که در دفتر کارم حضور پیدا کردم تلکسی را مشاهده کردم که در آن حکم سرپرستی من برای وزارت بهداشت زده شده بود که بدون مشورت با من بود.

مرحوم مهندس بازرگان شوهر عمه همسرم بود
مرحوم شهید بهشتی پسر خاله مادربزرگم است

زمانی که برای اخذ رأی اعتماد بیوگرافی خود را آماده کردم موسوی گفت مگر برای ساواک این شرح حال را نوشتی!

وی تصریح کرد: در آن زمان شایعه شده بود که من به عنوان وزیر بهداشت به مجلس معرفی خواهم شد که من در این باره با دفتر نخست وزیر وقت تماس گرفتم و وقتی را برای دیدار با میرحسین موسوی گرفتم. در زمان مقرر به دیدار وی رفتم و در مورد شایعه ایجاد شده از او سئوال پرسیدم که موسوی هیچ عکس العملی نشان نداد و با حالت شک و تردید به وزارتخانه بازگشتم. پس از آن از دفتر آیت الله خامنه ای که در آن زمان رئیس جمهور بود درخواست وقت ملاقات کردم تا به دیدار ایشان بروم که این کار محقق شد و من وضعیت خودم را به رئیس جمهور وقت توضیح دادم اما فردای آن روز من به عنوان وزیر بهداشت به مجلس معرفی شدم و پس از آن نخست وزیر وقت به من گفت شرح حالی از خودت برای ارائه به مجلس بنویس من هم که وارد به این کار نبودم به طور مفصل شرح حال نوشتم. در این شرح حال به طور مثال نوشتم شوهر عمه همسرم مرحوم مهندس بازرگان است، باجناق من حسان شاعر مذهبی است و یا اینکه مرحوم شهید بهشتی پسر خاله مادربزرگم است و زمانی که این شرح حال را به نخست وزیر دادم گفت مگر برای ساواک این شرح حال را نوشتی. پس از آن به من گفت به مجلس برو و با تعدادی از نمایندگان صحبت کن تا در موافقت از تو در جلسه فردای رای اعتماد صحبت کنند که من گفتم به دلیل اینکه فردی سیاسی نبودم نمایندگان مجلس را نمی شناسم و بالاخره فردای آن روز در مجلس حضور پیدا کردم و پس از صحبت های مخالفین و موافقین موفق به اخذ رأی اعتماد از مجلس شدم و در ۵ سالی که به عنوان وزیر بهداشت بودم چندبار را در مجلس حضور پیدا کردم و رأی اعتماد کسب کردم.

رئیس فرهنگستان علوم پزشکی در پاسخ به این سئوال که چرا در آخرین سال حضور شما به عنوان وزیر بهداشت نخست وزیر از شما در مجلس دفاع نکرد؟ بیان کرد: چهارسال از دوره نخست وزیری مهندس موسوی گذشته بود و در سال پنجم باید وزرای جدید به مجلس معرفی می شدند. برای اینکه من به عنوان وزیر به مجلس معرفی نشوم با میرحسین موسوی صحبت‌های داشتم. علت اینکه نمی خواستم دوباره به عنوان وزیر معرفی شوم تبعیضی بود که برای دانشجویان وزارت علوم و بهداشت صورت می گرفت. در آن زمان من وزیر بهداشت بودم و دکتر محمد فرهادی وزیر علوم؛ در آن زمان هنگامی که دولت مصوبه ای به طور مثال برای تخصیص وام به دانشجویان داشت نام وزارت علوم در صورت جلسه ذکر می شد اما از وزارت بهداشت نامی برده نمی شد. زمانی که به دبیر دولت اعتراض می کردم اعلام می شد چون وزارت بهداشت تازه تأسیس است بر حسب فراموشی و طبق عادت این کار صورت نگرفته است اما نخست وزیر وقت می گفت این مصوبات تنها برای دانشجویان دکتر فرهادی است و مرندی خودش فکری برای دانشجویانش بکند.

این نماینده مردم در مجلس نهم درباره اینکه چرا نخست وزیر وقت در آن زمان به وزارت بهداشت، وزارت پزشکان و بهداری لقب داده بود؟ گفت: به طور مثال زمانی که نخست وزیر وقت برای وزارتخانه بهداشت نامه می نوشت در متن آن می نوشت که برادر مرندی شما وزیر بهداشت جمهوری اسلامی نیستید بلکه وزیر بهداری پزشک ها هستی یا در موردی دیگر نامه ای برای من در وزارتخانه زده بود مبنی بر اینکه ۳۸ دانشجو را با پارتی بازی از شهرستان ها به تهران آورده ام اما با تحقیقاتی که صورت گرفت مشخص شد من نقشی در این ماجرا ها نداشتم. حتی دکتر ایرج فاضل که به من برای انتقال پسرش رضا فاضل نامه زده بود را ترتیب اثر ندادم اما خود فاضل به مهندس موسوی نامه نوشته بود و موافقت انتقالی فرزندش را دریافت کرده بود.

عضو کمیسیون بهداشت و درمان و آموزش پزشکی مجلس با بیان اینکه تمامی نامه ها را نخست وزیر وقت بدون اینکه مهر محرمانه داشته باشد برای من ارسال می‌کرد و خیلی از افراد در جریان متن این نامه‌ها قرار می‌گرفتند، افزود: در مورد دیگری میرحسین موسوی نامه ای به من فرستاد که در آن اعلام شده بود که من تنها به جیب پزشکان فکر می کنم و به نظر می رسد وزیر مردم نیستم و پزشکان در زمان وزارت من در حال سرکیسه کردن مردم هستند. در سفری که با مهندس موسوی به زاهدان داشتم موضوع را از وی جویا شدم که در جواب گفت از جراح قلب در فلان بیمارستان گزارشاتی به ما واصل شده است. من هم در پاسخ گفتم اگر احیانا جراحی منحصر به فردی باشد که صف انتظارش ۱۸ سال باشد و شبانه روز خودش را برای انجام عمل جراحی گذاشته باشد این پزشک باید چه میزان درآمد داشته باشد که نخست وزیر وقت اعلام کرد برای این فرد نباید حد تعیین کرد.

روابط پرتنشی را با موسوی تجربه کردم

وی با تاکید براینکه در دوران کار با میرحسین موسوی، دوران پرتنشی را تجربه کرد، گفت: به همین دلیل در یک سال آخر نخست وزیری وی، به دفترکارش رفتم و گفتم دیگر نمی خواهم به عنوان وزیر کار کنم، اما او با این درخواست من مخالفت کرد و شروع به تعریف و تمجید از من کرد و به حدی پیش رفت که به گریه افتادم و گفتم نمی خواهم در کابینه حضور پیدا کنم اما با اصرارهایی که شد پذیرفتم که یکسال آخر نخست وزیر مهندس موسوی به عنوان وزیر بهداشت انجام وظیفه کنم اما پس از گذشت یک هفته از دفتر نخست وزیر اطلاع دادند که مهندس موسوی با شما کار دارد و زمانی که به آنجا رفتم از من خواسته شد استعفا بدهم و در جواب این خواسته که با اصرار همراه بود دلیل این امر را موسوی تحت فشاربودن خود عنوان کرد و گفت "اگر اصرار به ماندن در وزارتخانه داشته باشی، من نامه ای به رئیس جمهور خواهم نوشت" و این برای اولین بار بود که از زبان موسوی می شنیدم که می خواهد نامه ای به رئیس جمهور بنویسد زیرا در تمامی موارد نامه برای رئیس مجلس که هاشمی رفسنجانی بود فرستاده می شد.

مرندی، تصریح کرد: روزی که وزرا برای گرفتن رأی اعتماد در مجلس حضور پیدا کردند میر حسین موسوی از تک تک وزرای پیشنهادی خود دفاع کرد اما نامی از من برده نشد و زمانی که نوبت به وزرا شد نمایندگان مجلسی که می خواستند با وزیر دیگری مخالفت کنند در مخالفت با من هم صحبت می کردند، حتی دکتر راه چمنی که به عنوان موافق دولت ثبت نام کرده بود دقایق آخر صحبت هایی را علیه من انجام داد و پس از شنیدن نظرات مخالفین و صحبت های که من در مجلس انجام دادم نخست وزیر برای دفاع آخر از کابینه صحبت کرد و از تک تک وزرا دفاع کرد و زمانی که به نام من رسید اعلام کرد، مرندی خودش باید از خودش دفاع کند اما در آن جلسه رأی اعتماد من با رأی ناپلئونی در پست وزارت بهداشت باقی ماندم.

وزارت بهداشت زمان جنگ با چنگ و دندان تولید داروی کشور را بالا برد

رئیس فرهنگستان علوم پزشکی با بیان اینکه در پایان جنگ وضعیت دارویی کشورنامناسب بود، ادامه داد: کشور در آن زمان درمحدودیت و تنگنای اقتصادی بود، روزانه یک میلیون بشکه نفت استخراج می شد و پایانه های خارک نیز مرتبا بمباران می شد، از سوی دیگر کاهش قیمت نفت و صرف شدن ۵/۱ دلار برای هزینه‌های استخراج در نهایت ۵/۵ دلارماحصل درآمد فروش نفت برای کشور بود که عمدتا برای دفاع از کشور هزینه می شد، بنابراین اوضاع کشور از لحاظ دارویی بد بود و برای تأمین دارو مشکلات فراوانی داشتیم اما در همان سال ها بود که ما شبکه بهداشت و درمان را راه اندازی کردیم و تولید دارو را به داخل کشور آوردیم. امروز در برخی موارد ما رفاه زده شدیم در آن زمان با اعتبار کم ما در وزارت بهداشت توانستیم کار بزرگی را انجام دهیم که وزارتخانه ها امروز باید آنرا سرلوحه کار خود قرار دهند و مشکل ما در کشور هر کجا که پیش نمی رود اعتبار نیست بلکه مدیریت هم در آن دخیل است. در زمان جنگ کشور از لحاظ نیروی انسانی، دارو و تجهیزات وضع نامناسبی داشت اما با چنگ و دندان وزارت بهداشت تولید داروی خود را بالا برد تا جواب خط مقدم را بدهد.

وی در پاسخ به این سئوال که آیا درباره پذیرش قطعنامه ازشما نظرخواهی شد؟ بیان کرد:نه اما تنها در جلسات هیأت دولت از روغنی زنجانی معاونت برنامه و بودجه دولت می شنیدم که کشور اعتبار ندارد ولی پذیرش قطعنامه در مشورت با ما نبود.

خبر وخامت حال امام را در آخرین ساعات عمرشان، من به سران سه‌قوه اطلاع دادم

عضو کمیسیون بهداشت درمان و آموزش پزشکی با بیان اینکه درآخرین ساعات ارتحال امام خمینی(ره) مقامات کشوری در بیمارستان جماران حضور داشتند و من نیز در این بیمارستان حضور داشتم، گفت: هیچ کس به مقامات نگفته بود که امام خمینی(ره) آخرین ساعات عمرشان است و حتی نگران بودند این موضوع را مطرح کنند، اما من این خبر را به سران سه قوه با اینکه پزشک امام نبودم اطلاع دادم و میان آنها بحث هایی در مورد گفتن این خبر به مردم رد و بدل شد و ساعت ۲ صبح دولت جلسه ای اضطراری تشکیل داد که من هم حضور داشتم و گزارشی از وضع امام(ره) ارائه کردم.

این نماینده مردم درمجلس نهم در پاسخ به این سئوال که زمان وزارت شما چه شد طرح تنظیم خانواده کلید خورد، آیا این طرح موفق بود؟ با توجه به اینکه در ۴۰ سال آینده رشد جمعیتی کشور منفی می شود، برخی این اتفاق را حاصل طرح شما می دانند، نظر شما چیست؟ آیا انتقاد آنها را قبول دارید؟، یادآور شد: نه این را قبول ندارم که رشد جمعیت منفی شده، طبق آماری که سازمان ملل ارائه کرده تا سال ۲۰۵۰ جمعیت کشورمان به حدود ۱۰۰ میلیون نفر می رسد و بعد از آن رشد جمعیت منفی می شود و در سال ۲۱۰۰ جمعیت کشور اگر با این روند ادامه پیدا کند به مرز ۹۳ میلیون نفر می رسد.

روزی که خرمشهر سقوط کرد در وسط شهر بودم
موافقت امام زمینه اجرای طرح تنظیم خانواده را مساعد کرد

وی ادامه داد: زمانی که معاون بهداشت بودم وضعیت در زمان جنگ بسیار اسف بار بود و مردم نیز وضعیتشان مصیبت بار بود و هر کاری که می خواستیم انجام دهیم با کمبود اعتبار مواجه بودیم این درحالی بود که جنگ همچنان ادامه داشت و من مرتبا به شهرهای جنگ زده سر می زدم و با مشکلات مردم از نزدیک آشنا می شدم من روزی که خرمشهر سقوط کرد در وسط شهر بودم، از سوی دیگر از نظر غذایی مشکلات زیادی وجود داشت به طورمثال کوپنی که برای دریافت تخم مرغ ارائه می شد و با آن یک شانه تخم مرغ می گرفتیم نصفش شکسته بود که در حالت عادی باید دور ریخته می شد اما به دلیل وضعیتی که وجود داشت من که معاون وزیر بهداشت بودم آنها را می خوردم.

عضو کمیسیون بهداشت و درمان و آموزش پزشکی مجلس، افزود: از نظر سوخت هم من خودم ۴۵ روز در خانه از سرما با کت و شلوار و کاپشن می خوابیدم، مدرسه ها چند شیفته شده بود در حالت عادی ما به آموزش و پرورش خودمان چگونه رسیدگی می کنیم که در آن زمان مدارس به چند شیفته شدن رسیده بود، در آموزش عالی هم به دلیل متقاضی فراوان امکان ورود به دانشگاه ها وجود نداشت در آن زمان حدود ۱۸ میلیون دانش آموز وجود داشت و این تعداد در حال افزایش بود یعنی اینکه در ۱۷ سال جمعیت کشور ۲ برابر می شد، این برخلاف کشورهای مثل ایتالیا که ۷۰۰ سال یکبار جمعیتش دو برابر می شود است، ادامه آن روند یک جمهوری اسلامی دیگری در دل این جمهوری اسلامی ایجاد می کرد و مشکلات موجود چند برابر می‌شد.

وی یادآور شد: با این شرایط نامه ای به دکتر منافی وزیر وقت بهداشت نوشتم و شرایط را تشریح کردم و پس از آن نامه ای به نخست وزیر وقت نوشتم و زمانی که وزیر شدم این طرح را در دولت مطرح کردم، این را هم باید متذکر شوم با اقدامات بهداشتی که در آن مقطع زمانی صورت گرفت آمارمرگ و میر پایین آمد و رشد جمعیت به ۳.۹ ارتقا یافته بود. زمانی که این طرح را در هیأت دولت مطرح کردم تمام وزرای کابینه در مخالفت با من صحبت کردند اما با اصرار من درباره اجرایی کردن طرح تنظیم خانواده رأی گیری شد که برای اجرا رأی مثبت آورد. اما این بخشنامه ابلاغ نشد و پس از پیگیری ها بخش نامه ای محرمانه به ما ابلاغ شد ولی باز هم کار به جایی نرسید و رایزنی ها نیز جواب نداد، زمانی که من از این رایزنی ها ناامید شدم نامه ای به امام خمینی(ره) نوشتم و اوضاع کشوررا تشریح کردم، امام خمینی(ره) نیز در پاسخ نامه نوشتند که کنترل و تنظیم جمعیت مسئله مهمی است و باید در دانشگاه ها و رسانه ها مورد بحث قرار گیرد و زمانی که این مجوز از سوی امام(ره) صادر شد رسانه ها نیز جرأت کردند بحث های را مطرح کنند و زمینه هایی ایجاد شد که تقریبا همه در جهت کنترل جمعیت موافق بودند به طور مثال آیت الله مکارم شیرازی موافق کنترل جمعیت بود و در تهران سخنرانی در این زمینه داشتند، البته معدودی نیز مخالف بودند. در نهایت این مقدمه ای شد برای نوشتن لایحه تنظیم جمعیت و خانواده که در دولت، مجلس و شورای نگهبان تصویب شد و اجرای موفقی هم داشت. زیرا جمعیت شناسان اعتقاد داشتند رشد ۹/۳ درصدی را نمی توان به ۲ دهم که در لایحه نوشته شده بود برسانیم و پس از تصویب این طرح خود مردم که فکر می کردند تنظیم خانواده خلاف شرع است و به محض اینکه امام فرمودند می شود در این مورد صحبت کرد تنظیم خانواده را شروع کردند به همین دلیل اگر قرار بر این بود که طی ۲۰ سال رشد جمعیت از ۹/۳ به ۱/۲ درصد کاهش یابد در طی ۸ سال این روند اجرایی شد و رشد جمعیت به ۸/۱ رسید.

۱۲میلیون مجرد در کشور داریم/مشکل امروز نبود زوج برای تولید نسل است

مرندی در پاسخ به سئوالی مبنی بر اینکه برای معکوس کردن روند منفی شدن رشد جمعیت چه راهکاری را باید اتخاذ کرد و بهترین مشوق برای زوجین جوان برای زاد و ولد چیست؟ گفت: یکی از مشکلات کشور این است که زوج برای تولید نسل وجود ندارد، ما ۱۲ میلیون فرد مجرد داریم که ۶ میلیون زوج می شوند که برای زاد و ولد باید در کنار یکدیگر قرار گیرند و حداقل با تولید نسل از سوی آنها در یک سال ۶ میلیون نوزاد در کشور متولد می شود.

افزایش رشد جمعیت با وضع قانون ممکن نیست

رئیس فرهنگستان علوم پزشکی، بیان کرد: فشارهای اقتصادی، بیکاری مشکل امروز جوانان است و نمی توان این رشد جمعیت را با نوشتن قانون که جوانان ۶ بچه داشته باشند حل کرد.یکی دیگر از مشکلاتی که در راه زاد و ولد وجود دارد بحث ادامه تحصیلات بانوان است سابقا خانم ها در خانه بودن و ادامه تحصیل نمی دادند و شغلی هم نداشتند و بچه می آوردند الان خانم‌ها برای خودشان برنامه دارند و می خواهند دانشگاه بروند و جمهوری اسلامی هم مشوق است، سابقا خانمی که باردار می شد از مدرسه اخراج می شد اما امروز اینگونه نیست حتی خانم ها مرخصی زایمان دارند واز طرفی با بالا رفتن سن ازدواج توقعات نیز بالا می رود اگر ما بتوانیم شرایطی را فراهم کنیم که ازدواج ها ارزان تر و آسان تر شود می توان زمینه های معکوس کردن رشد منفی جمعیت را فراهم کنیم. متأسفانه برخی از مسئولان هم که شعار ازدواج آسان را می دهند برای فرزندان خود در هتل های معروف شهرتهران مراسم ازدواج برگزار می کنند و الگوهای بدی در کشور ایجاد می کنند.

با اصرار دکتر لاریجانی برای مجلس هشتم نامزد شدم

این نماینده مردم در مجلس نهم در پاسخ به این سئوال که چه شد پس از ۱۰ سال (سال ۷۶-۸۶) که دوران وزارت تمام شد تصمیم گرفتید دوباره در صحنه سیاسی کشور حضور پیدا کنید و در انتخابات مجلس ششم و سپس مجلس هشتم حضور پیدا کردید، گفت: زمانی که من وزیر نبودم با آیت الله مهدوی کنی، امامی کاشانی،آقای ناطق نوری، آیت الله جنتی ارتباط داشتم و‌آنها اصرار داشتند که من برای انتخاب مجلس کاندید شوم. در دوره انتخابات مجلس ششم هم نام نویسی کردم اما رأی لازم برای ورود به پارلمان را کسب نکردم.در انتخابات مجلس هشتم با اصرارهای دکتر علی لاریجانی کاندید شدم.

وی در پاسخ به این سئوال که آیا برای کاندید شدن در انتخابات مجلس با بزرگی همچون آیت الله مهدوی کنی نیز مشورت کردید؟ ادامه داد: نه با بزرگی مشورت نکردم تنها استخاره کردم و پیش از ثبت نام دکتر لاریجانی سفری به مصر و سوریه داشت که من خوشحال شدم چون مایل به شرکت در انتخابات نبودم و هر شب با اشتیاق اخبار لاریجانی را در این دو کشور دنبال می کردم و دعا می کردم تا پایان نام نویسی او در این کشور بماند و زمان بگذرد اما چند ساعت مانده به پایان نام نویسی دکتر لاریجانی از سفر بازگشت و دو هردو با هم رفتیم و نام نویسی کردیم.

رئیس فرهنگستان علوم پزشکی با بیان اینکه هدفی هم از حضور در انتخابات نداشتم،یادآور شد: من خودم را نماینده خوبی برای مجلس نمی دیدم در مورد آن فکر نکرده بودم بنابراین در دوره ای هم که در انتخابات شرکت کردم حتی دیناری از جیب خودم خرج نکردم دردوره آخر هم اصولگرایان بدون اینکه من حرفی زده باشم نام من را دردو لیست جبهه متحد اصولگرایان و جبهه فراگیر اصولگرایی برای انتخابات مجلس هشتم قرار دادند. من در تهران در انتخاباتی که شرکت کردم نه ستادی و نه سخنرانی نداشتم.

عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در پاسخ به این سئوال که در مجلس نهم به عنوان رئیس سنی انتخاب شدید وچه حسی از این موضوع داشتید؟ افزود: در جمهوری اسلامی هر خدمتی که انجام می دهی باید افتخار کنی و این موارد را من خدمت به نظام و مردم می دانم.

هیچ وقت بازنشسته نمی شوم

این نماینده مردم در مجلس نهم در پاسخ به این سئوال که پس از پایان مجلس نهم سن شما از مرز ۷۵سال می گذرد و نمی توانید برای بار دیگر در انتخابات شرکت کنید آیا این به منزله بازنشستگی سیاسی شما خواهد بود؟ادامه داد:خیلی فرد سیاسی نیستم من برای خدمت به جمهوری اسلامی هیچ وقت بازنشسته نمی شوم. من استاد دانشگاه هستم و باز می گردم به سرکلاس درس در دانشگاه شهید بهشتی و اصولا خستگی در کار خود نمی بینم فردی فعال هستم که حدود ۱۱۰۰ روز مرخصی طلبکار هستم که استفاده نکرده ام و حتی نهار من نان و پنیر و مغز گردو است که در اتومبیل خودم می خورم تا وقت زیادی را صرف نکنم و با اینکه یک ماه دیگر ۷۴ سال من تمام می شود برای خودم بازنشستگی نمی بینم.

در عمر سیاسی خود آرزوی نداشته‌ام که برآورده نشده باشد

این نماینده مردم در مجلس نهم در پاسخ به این سئوال که آیا آرزویی داشتید که در عمر سیاسی خود به آن دست پیدا نکرده اید‌؟ بیان کرد:حقیقت این است که هیچ کدام از پست وزارت و نمایندگی مجلس را نمی خواستم تا به امروز در جمهوری اسلامی هیچ شغلی نبوده که من دنبالش بوده باشم بنابراین آرزوی نداشته‌ام که برآورده نشده باشد.

موسوی گفت تو منطقی ترین و خوشنام ترین وزیری بودی که من داشتم، حیف از توکه می روی به مجلس وخودت را بد نام می‌کنی

عضو کمیسیون بهداشت و درمان و آموزش پزشکی مجلس در پاسخ به این سئوال که آیا با احمدی نژاد و هاشمی دیدار دارید؟ گفت: اصولا من خیلی عادت به دیدار با افراد در حوزه سیاست ندارم، مهندس موسوی زمانی که نخست وزیری اش تمام شد چند روز بعد از دفتر ایشان وقتی گرفتم و رفتم و سعی کردم حتی دستش را ببوسم و تشکرکنم از اینکه این فرصت را به من داد تا به نظام خدمت کنم و آخرین باری که نزد او رفتم زمانی بود که برای انتخابات مجلس ششم کاندیدا شدم او به من گفت اشتباه کردی که کاندیدا شدی گفتم چطور، گفت تو منطقی ترین و خوشنام ترین وزیری بودی که من داشتم و حیف از توکه می روی به مجلس وخودت را بد نام می‌کنی اما با هاشمی و احمدی نژاد در ارتباط نیستم و خدمت مقام معظم رهبری زمانی که در بیت نماز به امامت ایشان اقامه می‌شود شرکت می کنم و پیش از نماز خدمت ایشان می رسم تا ببینم فرمایشی دارند یا خیر.