کد خبر: ۱۷۸۰۹
تاریخ انتشار: ۰۴ آذر ۱۳۹۲ - ۱۱:۰۰
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۶
تعداد نظرات: ۴ نظر
نیویورک تایمز:

جرج بوش چگونه به ایران کمک کرد؟

امضای توافق ژنو به منزله‌ی پیروزی ایران و شکست آمریکا بود و به این ترتیب ایرانیان قادرند تا برنامه‌ی هسته‌ای خود را به منظور غنی‌سازی اورانیم حفظ کنند و در عین‌حال آمریکاییان و متحدان آن‌ها از شدت تحریم‌های اقتصادی علیه ایران می کاهند
نیویورک تایمز نوشت: امضای توافق ژنو به منزله‌ی پیروزی ایران و شکست آمریکا بود و به این ترتیب ایرانیان قادرند تا برنامه‌ی هسته‌ای خود را به منظور غنی‌سازی اورانیم حفظ کنند و در عین‌حال آمریکاییان و متحدان آن‌ها از شدت تحریم‌های اقتصادی علیه ایران می کاهند.

به گزارش سرویس بین الملل سایت خبری تیک Tik.ir،  وجود چنین توافقی سرانجام عبور ایران را از خط پایان تضمین می‌کند. چارچوب ژنو همانند چارچوب مونیخ است: یعنی چارچوبی که توهم صلح ضمن تداوم ایران هسته‌ای را در زمان ما را فراهم می‌کند.

در این مورد اوباما را مقصر تلقی نکنید. در واقع این شکست آمریکا به اقدامات روسای جمهور قبلی مرتبط است. آن‌چه که سه رییس‌جمهور آمریکا، چهار نفر از نخست وزیران اسراییل و دوازده نفر از رهبران اروپا قول دادند که هیچ‌گاه اتفاق نمی‌افتد. در واقع با این رویکرد مواجه هستیم.

آن‌چه قرار نبود، اکنون محقق شده و بمب ایران تقریبا در همین نزدیکی است. اما سوال این‌جاست که چرا غرب نتوانست با تجهیز منابع سیاسی، اقتصادی و نظامی خود در زمان مناسب تهران را مجبور به کنار گذاشتن جاه‌طلبی‌های هسته‌ای خود بکند؟

پاسخ‌ها را می‌توان مانند هجی اشتباه یک کلمه توصیف کرد. بعد از واقعه‌ی یازدهم سپتامبر، آمریکا مصمم به مقابله به مثل و نابودی مخفی‌گاه‌های تروریست‌ها و نشان دادن قدرت امپراتوری خود بود. این جرج دبلیو بوش بود که تصمیم گرفت این اقدامات را در افغانستان و عراق عملی کند. افغانستان بعضا یک اشتباه اما موردی قابل درک بود به این دلیل که القاعده با تامین حمایت طالبان در افغانستان و مناطق تحت کنترل طالبان برخوردار شده بود. اما اشغال عراق کاملا اشتباه بود زیرا هیچ‌گونه ارتباطی بین صدام حسین و ۱۹ تروریستی که در ماه سپتامبر ۲۰۰۱ به نیویورک و واشنگتن حمله کردند وجود نداشت.

اگر بوش قدرت رهبری و اعمال قدرت این کشور را با اقدامات اساسی دیپلماتیک علیه ایران در عوض حمله نظامی به عراق در ده سال قبل به نمایش گذاشته بود، امروز موقعیت بین‌المللی آمریکا بسیار قدرت‌مند بود. تصمیم هیات اجرایی بوش برای دنبال کردن عراق به جای ایران یک اشتباه مهلک بود و اکنون عواقب بلند مدت آن به تازگی آشکار می‌شود، از جمله شکست فاجعه‌بار آمریکا در مبارزه با جلوگیری از یک ایران هسته‌ای.

مسوولیت بوش در این فاجعه اکنون دو جنبه اساسی را نمایان می‌کند: او از هدف قرار دادن ایران در یک دهه قبل شکست خورد و شرایطی را به وجود آورد که امروز هدف قرار دادن ایران را بسیار دشوار کرده است. هیات اجرایی بوش یک هجمه سیاسی و اقتصادی را در زمانی که ایران ضعیف بود بوجود نیاورد و بوش آمریکا را به دلیل تحلیل قدرت اقتصادی و نظامی آن در یک جنگ بیهوده تضعیف کرد. در زمانی که به اقدام آمریکا برای رفع یک تهدید جدی جهانی لازم بود، هیچ نشانه‌ای از قصد لازم در این زمینه وجود نداشت و در عوض این اقدامات در جاهای دیگری به هدر رفت.

روش درست مواجه با تهدید ایران ایجاد یک ائتلاف گسترده از جمله بین روسیه، اتحادیه اروپا، کشورهای عرب سنی، اسراییل و ایالات متحده آمریکا است. این اقدام می‌توانست رهبران ایران را در یک تنگنای جدی قرار داده و آن‌ها را مجبور به ترک برنامه‌ی هسته‌ای خود کند؛ یعنی درست مانند مورد کشور لیبی در سال ۲۰۰۳. حزب جمهوری‌خواه می‌توانست این کار را در سال ۲۰۰۳ یا ۲۰۰۵ یا ۲۰۰۷ انجام بدهد. اما رهبران جمهوری‌خواه این فرصت را از دست دادند. هنوز هم با گیرافتادن آمریکا در عراق و افغانستان این جریان ادامه دارد و رمق را از آمریکایی‌ها بریده است.

بوش ملتی را تحویل اوباما داد که عمده‌ی توان خود را از دست داده بود و در زمانی که با یک تهدید واقعی برای صلح جهانی مواجه شد، توان آمریکا به تحلیل رفته بود. این توان در خشونت‌های خیابان‌های بصره و بغداد محو شده بود. البته قطعا اوباما هم اشتباهاتی را مرتکب شده است.

او پس از شروع کار، فرصت را با اتخاذ یک سیاست بیهوده درگیر کردن ایران و اعمال تحریم‌های ناکارآمد از دست داد، او هشدارهای انگلیس، فرانسه، اسراییل، مصر و سعودی‌ها در مورد این سیاست‌های اشتباه را نادیده گرفت. اما وقتی که او بالاخره اقدمات دیپلماتیک و تحریم‌های تنبیهی جدی را در سال ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ اتخاذ کرد، اقداماتی کوچک و دیرهنگام بود.

در عین‌حال، بایستی به این موضوع توجه کرد که اوباما این اقدامات خود را در ویرانه‌های فاجعه اقدامات راهبردی که او به ارث برده بود، انجام می‌داد. پس از عراق، آمریکا تبدیل به یک ملت دچار آسیب‌های روانی شد که حوزه‌ی توجه آن برای مشکلات موجود در خاورمیانه محدود شده بود.

این امپراتوری حالا دیگر خسته بود و شوق و عقلانیت خود را برای مواجهه با دشوارترین منطقه جهان و خطرناک ترین قدرت‌های جهان از دست داده بود.

 غرب بایستی به توقف چرخش تمام سانتریفوژها تا حصول یک توافق نهایی پافشاری کند. در سال ۲۰۰۹ که اوباما خواستار توقف شهرک‌سازی‌ها در کرانه‌ی باختری شد، حق با او بود؛ در نتیجه به همین ترتیب او بایستی خواستار توقف سانتریفوژها در ایران شود.
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
انتشار یافته: ۴
j
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۰۳ - ۱۳۹۲/۰۹/۰۴
51
8
قرداد ترکمنچای بود؟ جوگیر شدی؟ در اینده ایناشتباه را خواهید فهمید که 20 درصد کجا و 5 درصد کجا؟ خاک تو سر
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۲۷ - ۱۳۹۲/۰۹/۰۴
5
16
خدائیش خیلی زیبا تحلیل کرده . دمت گرم
مسعود
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۲۴ - ۱۳۹۲/۰۹/۰۴
1
1
در سال ۲۰۰۹ که اوباما خواستار توقف شهرک‌سازی‌ها در کرانه‌ی باختری شد، حق با او بود؛ در نتیجه به همین ترتیب او بایستی خواستار توقف سانتریفوژها در ایران شود.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۲۴ - ۱۳۹۲/۰۹/۰۵
1
2
یکروز آمریکا مثل خر عر عر خواهد کرد.