کد خبر: ۱۸۸۸۲۹
تاریخ انتشار: ۲۶ مهر ۱۳۹۶ - ۱۴:۱۵
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۶۴۳

آمریکا، تقابل با ایران و گرفتاری در سیاه چاله اجماع سازی

 تشدید سیاست های خصمانه کاخ سفید به شکلی است که گویی دولت جمهوریخواهان، ایران را به عنوان اصلی ترین منبع تهدید اهداف، منافع و امنیت آمریکا شناسایی کرده است. با این حال، واشنگتن در برخورد با تهران و تامین پیش نیاز آن یعنی اجماع سازی با سه چالش اساسی روبرو است.

به گزارش پایگاه خبری تیک (Tik.ir) ؛ دولت «دونالد ترامپ» از ابتدای کار تاکنون در عرصه سیاست خارجی بخش عمده تمرکز خود را به رویکردهای تقابلی با جامعه بین المللی معطوف ساخته و بیش از همکاری راه واگرایی و تنازع را پیموده است.

از دید اغلب صاحبنظران و تحلیلگران مسائل بین المللی، اهداف و تفکرات خاص و غیرمتعارف ترامپ در مجموع سبب ایجاد گسل هایی میان آمریکا با اتحادیه اروپا، چین، روسیه و دیگر بازیگران نظام بین الملل شده و با کاستن از وزن رویکردهای همکاری جویانه به گسترش رقابت ها و اختلافات دامن زده است.

ترامپ در 9 ماه گذشته برخی دولت ها را به شکل ویژه مخاطب حملات مکرر قرار داده و بارها بر ضرورت برخورد جدی با این دولت ها تاکید کرده است. در این میان، جمهوری اسلامی ایران را باید یکی از اصلی ترین اهداف سیاست های ستیزه جویانه رییس جمهوری آمریکا دانست.

ترامپ با هدف زیرسوال بردن عملکرد دولت دموکرات ها، از ابتدا مخالفت خود را با یکی از برجسته ترین اقدامات «باراک اوباما» در حوزه سیاست خارجی یعنی توافق هسته ای ایران و 1+5 اعلام داشت. دولت آمریکا همچنین به دنبال برخی اهداف و منافع سیاسی- اقتصادی در خاورمیانه، فعالیت های موشکی جمهوری اسلامی ایران را تهدیدی جدی در برابر ثبات و امنیت منطقه و جهان قلمداد کرده و انگشت اتهام حمایت از گروه های تروریستی را به سوی تهران نشانه رفته است.

به این ترتیب، سیاست ورزی کاخ سفید در برابر جمهوری اسلامی ایران در دولت ترامپ نیز همچون دوره اوباما البته با جنس و ماهیتی متفاوت به شکلی پردامنه و چشمگیر در جریان است. جدا از تمایز نسبی رویکرد دولت های پیشین و کنونی آمریکا در قبال ایران، شرایط و ابزارهای دو دولت در فرایند تصمیم سازی دارای تفاوت هایی آشکار است.

در دولت دموکرات ها، اوباما و وزیر امور خارجه دولت نخست وی یعنی «هیلاری کلینتون» از طریق رایزنی های فراوان و نیز بده بستان و چانه زنی های گوناگون موفق به ایجاد اجماعی بین المللی علیه تهران شده و دیواری از جنس تحریم های مالی، نفتی، تجاری، بانکی و ... را گرداگرد ایران پایه گذاشتند.

در دوره جدید و در فضایی که رویکرد تنش زدا و تعاملی دولت اعتدالگرا بسیاری از بهانه های ایران هراسی را زایل ساخته، ترامپ اعلام کرده برای بازگرداندن تحریم ها علیه تهران در جهت تغییر رفتار و جلوگیری از افزایش قدرت جمهوری اسلامی ایران تلاش خواهد کرد. این در حالی است که ترامپ نه تنها برای اقناع و برانگیختن متحدان پیشین خود علیه تهران گامی برنداشته بلکه به واسطه انگشت نهادن بر نقاط افتراق آمریکا با رقبا و شرکای این کشور، خود را درگیر نوعی هماوردی سیاسی- حیثیتی- اقتصادی با بازیگران مطرح بین المللی ساخته است.

از دید بسیاری از ناظران، ترامپ در پوسته ای سخت و نارس از درک شرایط بین المللی گرفتار آمده و به جای تقویت توان آمریکا در عرصه جهانی، ارابه سیاستگذاری بین المللی کشورش را در مسیری ناهموار قرار داده است.

ایالات متحده آمریکا تا پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی هر چند مسکو را در قامت رقیبی بزرگ و غیرقابل انکار پیش رو می دید اما به اجماعی از کشورها در فراسوی غربی پرده آهنین متکی بود. با پایان دوره دوقطبی، واشنگتن در راس سیستم سلسله مراتبی غیردستوری قرار گرفت و با تعریف جایگاه یک قدرت قاعده ساز، قانونگذار، ناظم، تنبیه گر و در نهایت مرجع سیاست بین الملل برای خود، موجی از یکه تازی در عرصه بین المللی را آغاز کرد.

با گذشت این دوران، بسیاری از واقعیت های حال حاضر بین الملل از جمله سربرآوردن قدرت های نوین و تجدید قدرت های جهانی پیشین سبب شد تا رهبران کاخ سفید در سال های اخیر بر مدار واقع بینی مشی تعامل با اعضای نظام بین الملل را در پیش گیرند. ترامپ اما به دنبال بازگشت از راه پیموده شده و حرکت به سوی گذشته است تا به شعار بازگرداندن عظمت به آمریکا جامعه عمل بپوشاند؛ تصمیمی که خود به خود زمینه های تقابل آمریکا با قدرت ها و مجموعه بازیگران بین المللی را ایجاد خواهد کرد.

در موضوع توافق هسته ای ایران و 1+5، ترامپ علاوه بر یکجانبه گرایی برای برهم زدن برجام به نوعی جایگاه سازمان های بین المللی چون آژانس بین المللی انرژی هسته ای و شورای امنیت سازمان ملل را به چالش کشیده است؛ وضعیتی که موجب شده دولت های حاضر در توافق هسته ای برای اعاده شرایط پیشین زبان به انتقاد از تصمیمات ترامپ بگشایند و به صورت مکرر با اعلام پایبندی کامل به برجام آشکار سازند که از این سیاست های تکسوگرایانه رییس جمهوری آمریکا پیروی نخواهند کرد.

به همین خاطر بسیاری از تحلیلگران مسائل بین المللی بر این موضوع اتفاق نظر دارند که آمریکا برای پیشبرد اهداف خود در زمینه توافق هسته ای نخواهد توانست اجماعی جهانی ایجاد کند و در برابر با اجماعی از کشورهای حامی تداوم برجام به شکل کنونی مواجه است.

آمریکای ترامپ علاوه بر چالش اجماع سازی در عرصه جهانی با دو چالش دیگر با همین جنس مواجه است؛ یکی در جامعه سیاسی آمریکا که ترامپ با مقاومت اکثریت دموکرات ها و برخی از اعضای جمهوریخواه کنگره برای بر هم زدن برجام و اعمال فشار مضاعف بر تهران مواجه است و دوم اجماعی که در ایران و در پاسخ به سیاست های ترامپ ایجاد شده است.

رییس جمهوری آمریکا و برخی مقامات دولت وی بارها از طریق اظهارنظر و سخنرانی های خود به دنبال ایجاد شکاف بن مردم و حاکمیت بوده و راه این دو را در ایران از هم جدا دانسته اند. حال آنکه موضع گیری های جنجالی ترامپ همچون عربی نامیدن خلیج فارس نتایجی وارونه به دنبال داشته و بر ضدیت با ماجراجویی و ایران ستیزی رییس جمهوری آمریکا افزوده است.

با توجه به آنچه گفته شد، ترامپ اکنون خود را در برابر سیاه چاله های اجماع سازی می بیند که با نیروی گرانشی قابل توجه خود، موانعی جدی را فراروی عبور رییس جمهوری آمریکا از برجام قرار داده اند.

*ایرنا