کد خبر: ۱۸۹۴۶۰
تاریخ انتشار: ۰۱ آبان ۱۳۹۶ - ۱۶:۲۰
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۶۴۴

ایران و آمریکا؛ مصالحه یا تقابل؟

شرايط حاکم بر روابط «تهران- واشنگتن» با سرعت به سمت تقابل در حال پیشروی است و جريان‌هاي مختلف در داخل آمريکا، رژيم صهيونيستي و برخي دولت‌هاي منطقه در حال لابي‌گري براي تسريع در تصميم‌گيري هيئت حاکمه جديد آمريکا براي برخورد با ايران هستند.

به گزارش پایگاه خبری تیک (Tik.ir) ؛ چه با برجام موافق باشيم و چه با آن مخالفت کنيم، نمي‌توان تعامل باراک اوباما با ايران را براي دستيابي به توافق هسته‌اي انکار کرد. اوباما براي دستيابي به اين مهم به برخي از سنت‌هاي رايج در روابط ايالات متحده آمريکا با اسرائيل، مهم‌ترين متحد خود در خاورميانه، پشت کرد.

 براي اولين‌بار در تاريخ روابط «واشنگتن- تل‌آويو» نخست‌وزير اسرائيل در سفر به آمريکا موفق به ملاقات با رئيس‌جمهور آمريکا نشد و مهم‌تر از آن اوباما به‌صراحت اعلام کرد تا زمان دستيابي به توافق با ايران در مذاکرات هسته‌اي، «با نخست‌وزير نتانياهو ملاقات نخواهد کرد».
 
آيپک مهم‌ترين لابي صهيونيستي در داخل آمريکا در هيچ دوره‌اي مانند دوران اوباما در رابطه با سياست‌هاي ضدايراني خود بي‌فروغ و کم‌سو نشده بود. عربستان سعودي از همه امکاناتش و از جمله ذخاير صدهاميلياردي خود براي تأثيرگذاري بر آمريکا در مخالفت با مصالحه با ايران در چالش هسته‌اي استفاده کرد ولي برخلاف ميل رياض مذاکرات به نتيجه رسيد. توافق هسته‌اي در واقع «مصالحه» ايران و آمريکا براي عبور از بحراني بود که در صورت استمرار مي‌توانست صلح جهان را با مخاطره روبه‌رو کند.
 
اوباما توانست نخبگان آمريکا و جهان را قانع کند که بهترين و کم‌هزينه‌ترين راه براي حل‌وفصل مناقشه ديرپاي هسته‌اي ايران، گفت‌وگو و پذيرش حداقل‌هايي است که هر دو طرف با حفظ اعتبار اين بحران را پشت سر بگذارند و سرفرازانه در مقابل ملت خود و افکار عمومي جهان به دستاورد خود پاسخ دهند. اين روش که در ادبيات سياسي مذاکرات هسته‌اي «برد- برد» نام گرفت، در واقع «مصالحه» بين دو رقيب يا حتي دشمن است. نلسون ماندلا، اسطوره اخلاق در سياست و سمبل مدارا، اعتقاد داشت «مصالحه» يکي از مهم‌ترين وجوه سياست‌ورزي است و رهبران با دشمنان و مخالفان مصالحه مي‌کنند و نه با دوستان. اين تفکر بود که آفريقاي جنوبي رهايي‌يافته از بند آپارتايد با زخم‌هايي به عمق و وسعت ددمنشي‌هاي يک رژيم نژادپرست در قتل عام سياهان صاحب سرزمين را از فاجعه انتقام و نابودي کشور نجات داد و آن را به سمبلي براي همزيستي فرقه‌ها و اقوام از سياه و سفيد و رنگين‌پوست تبديل کرد.
 
با روي‌کارآمدن ترامپ و چينش تيم به‌شدت ضدايراني در نهاد‌هاي تصميم‌گيري ايالات متحده آمريکا، کشتي‌بان کاخ سفيد را سياستي ديگر آمد. استراتژي تعامل اوباما با ايران در ميان ساکنان جديد کاخ سفيد به‌سرعت در حال تبديل‌شدن به رويکرد تقابل و برخورد است. اسرائيل، عربستان، آيپک و ديگر لابي‌هاي طرفدار اسرائيل جان گرفته‌اند و براي تأثيرگذاري بر تصميم‌هاي ضدايراني در کاخ سفيد از هيچ کوششي دريغ نمي‌کنند. شکل‌گيري اين استراتژي آمريکا درباره ايران را بايد در حلقه چنين رايزني‌هاي سياسي و لابي‌هاي ضدايراني جست‌وجو کرد. از اين منظر در خوشبينانه‌ترين حالت سه سال باقي‌مانده از رياست ترامپ بر کاخ سفيد دوره‌اي سخت و پرتنش خواهد بود و بايد اين دوره را با تدبير و با کمترين هزينه پشت سر گذاشت. مديريت اين دوره نيازمند الزاماتي در سياست خارجي و البته در مديريت داخل کشور در موضوعات اقتصادي، سياسي و فرهنگي است.

 در سياست خارجي به دليل تدبير حاکميت با روي‌کارآمدن دولت تدبير و اميد، کشور با حفظ حقوق حقه خود توانست با حفظ عزت و کرامت ملي، مناقشه هسته‌اي را پشت سر بگذارد و با دستيابي به توافق با شش قدرت جهان، کشورمان را در حاشيه امن قرار داده است. اروپا، روسيه و چين با ماجراجويي‌هاي ترامپ در توافق هسته‌اي به مخالفت برخاسته‌‌اند و اولين مخالفت‌ها در برابر نطق اخير ترامپ و اعلام استراتژي جديد آمريکا درباره توافق هسته‌اي از سوي همين کشورها بود. به همين دليل است که استراتژيست‌هاي آمريکا تلاش مي‌کنند برخورد با ايران را از چالش هسته‌اي به موضوعات ديگر بکشانند. برخورد مدبرانه و تعيين اولويت‌ها در حفظ منافع ملي، لازمه پشت‌سرگذاشتن اين شرايط است. از اين منظر آمريکا تلاش خواهد کرد با تغيير صحنه برخورد با ايران، مواضع کشورهاي حامي برجام در رابطه با ايران را تحت‌‌تأثير قرار دهد.
 
در رابطه با تحولات منطقه و اتهام ترامپ به ايران، پيروزي‌هاي عراق و سوريه بر داعش و نقش برجسته ايران در اين دستاورد، فرصت مناسبي براي انعطاف در سياست‌هاي منطقه‌اي ايران در رابطه با کشورهاي منطقه فراهم کرده است که اين تحولات را در راستاي مخالف منافع خود تفسير مي‌کنند. از اين رو بازگشايي کانال‌هاي مذاکره بر اساس منطق برد- برد با وجود دشواري‌هايي که ناشي از عميق‌شدن کدورت‌هاست، هنوز مي‌تواند راهکار مناسبي براي ناکارآمدکردن سياست‌هاي آمريکا براي استفاده ابزاري از منطقه براي برخورد با ايران باشد. در سياست داخلي، اظهارات کينه‌توزانه ترامپ در رابطه با سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و همچنين نشانه‌گيري تماميت ارضي کشور با به‌کارگيري نام مجعول براي خليج فارس همان‌طور که ملاحظه کرديم، موجي سراسري را در همه اقشار و آحاد ملت و فارغ از اختلافات سياسي حتي در بين کساني که با اصل نظام نيز مشکل دارند، در پي داشت. اين مسئله نشان داد مردم با وجود برخي مشکلات معيشتي، تورم، بي‌کاري، تبعيض و نابرابري، در موضوعاتي که به تماميت ارضي ايران مربوط مي‌شود، با تمام توان ايستاده‌اند. هر اقدامي که آرايش ملي ضدترامپي را در موضوعات داخلي بر هم زند، برخلاف مصالح و منافع ملي خواهد بود.
 
مخاطب پيام تشکر فرمانده کل سپاه پاسداران از مردم، همه گروه‌ها، شخصيت‌ها و جريانات سياسي‌اي بودند كه در مقابل سياست مزورانه ترامپ، حمايت خود را از اين نهاد ملي اعلام كردند. در شرايط کنوني کشور، نيازمند آرامش در داخل و اجماع ملي در مواجهه با خطراتي است که به واسطه رويکرد حاکميت جديد آمريکا با آن روبه‌روست.

روزنامه شرق: کوبيدن بر طبل تنش، ايجاد برخي محدوديت‌هاي سیاسی غيرضرور، مخالفت با تلاش صادقانه خيرخواهان در گشودن مفرّي براي عبور از کدورت‌هاي گذشته و اجماع ملي، جملگي ضد مصالح کشور و منافع ملي است. گذر از شرايط خطير کنوني که دشمن نماد‌هاي ملي و تماميت ارضي کشور را نشانه گرفته، در گرو کنارگذاشتن کينه‌ها، انعطاف همه گروه‌ها و جريانات رقيب و در يک کلمه در زبان ماندلا «مصالحه» است.