کد خبر: ۱۹۲۳۳۳
تاریخ انتشار: ۲۶ آبان ۱۳۹۶ - ۰۹:۲۵
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۵۷۶

واکاوی آسیبی تلخ به نام دزدی در بحران

گزارش های خوبی از کرمانشاه دستم نمی رسد. خبر دزدی و غارت و طمع ورزی یک عده سواستفاده گر. عکس و فیلم هایش را منتشر نکردم و برای کسی نفرستادم. ترسیدم دست و دلی کسی برای کمک کردن بلرزد و بگوید چه فایده ای دارد.
 
به گزارش پایگاه خبری تیک (Tik.ir) ؛ اما این چند بُرش را بخوانید:

می گویند در قیامت انسان از هول و ولا و اضطراب، زن و فرزند را رها می کند و فقط به فکر نجات خودش است. باور کنید لحظه های بحرانی مثل جنگ و زلزله، یک قیامت زمینی هستند. تا هنگامی که تجربه اش نکنید نمی دانید چطور انسان را با وجهی از خودش روبرو می کند که هرگز گمان نمی کرد در نهانش زنده باشد. همان اندازه که گذشت، فداکاری، شجاعت و بخشندگی به آدم می دهد، حس های عجیب خفته ای مثل طمع، تلاش برای بقا، بی رحمی، خودخواهی محض و .. را در وجودت بیدار می کند.

تیرماه سال 67 و در آخرین حمله عراق از روستایی نزدیک مرز فرار کرده بودیم. مردها مانده بودند که بجنگند و ما که بچه های خردسالی بودیم با مادرهای بی پناه آواره کوه و دشت شده بودیم. در دل تاریکی شب دهها خانواده در دشت بزرگی دور فانوس های کوچک کز کرده بودیم که مادرم متوجه شد مَشک آبی که همراه داشتیم را دزدیده اند. با صدایی که گریه بخشی از آن را دزدیده بود داد زد:

- من اینجا غریبم! می‌بینید که با بیست، سی بچه گرفتار شدیم! کی مشک منو برده؟ هر کی برده بره اونجا آب بکنه بخوره ولی فردا بیاره! ما از تشنگی می‌میریم!

چند زن و مرد و بچه ای که مثل ما روی خاک ها ولو شده بودند نگاه مان می کردند اما کسی چیزی نگفت. مادرم می‌دانست که این حرف‌ها فایده‌ای ندارد ولی با بغض حرف می‌زد، حس می‌کردم غم همه عالم روی دلش ریخته است، روی خاک چمباتمه زد و به فانوس‌هایی که روی تپه‌ها روشن بود نگاه می‌کرد و به خانواده‌هایی که دسته‌جمعی از جاده خاکی کنار ما رد می‌شدند و انگار می‌دانستند توی آن تاریکی کجا بروند.

گزارش های تلخی از زلزله بم وجود دارد. از همین جنس و بسیار گزنده تر. آنقدر که کسی روایت نمی کند. وقتی سونامی در ژاپن رخ داد، خبرنگاران غربی که آنجا رفته بودند تعجب می کردند از واکنش مردم این کشور. اینکه وسط بحران ساعت ها در صف می ایستند برای نان، برای بنزین، برای حداقل امکانات اما کسی تخطی نمی کند. حمله نمی کند. بی نظمی نمی کند و حتی گفته شد پول های بانکی که صدمه دیده بود را پس دادند. همیشه این پرسش در ذهنم زنده است که چطور می شود تا این اندازه به مردم آموزش مدیریت رفتار در بحران داد؟

تلخ است اما در لحظه های بحران، در جنگ و زلزله و سیل، همیشه عده ای هستند که با بی رحمی غارت می کنند. النگو و گوشواره از دست و گوش جنازه ها جدا می کنند. دستبرد می زنند به سرمایه ویران شده ها. چند بار کمک های امدادی را بی آنکه نیاز داشته باشند می گیرند و باعث می شوند چیزی به مستحق ها نرسد.

از دور نشستن و شماتت کردن نیروهای امدادی کار آسانی است. ماجرا در دل بحران به شکل بی رحمانه ای رخ می دهد. انتظار می رود نیروهای نظامی و انتظامی در چنین شرایطی قاطع عمل کنند و جاده ها را امنیت ببخشد. کاری که گفته می شود در بخش هایی صورت گرفته اما کافی نیست. مگر چقدر می شود در آن آشوب، نیرو داشت! در داخل شهرها هم تشخیص نیازمند واقعی و آنکس که برای غارت آمده همیشه آسان نیست. می گویند ادب و منش و شخصیت واقعی آدم ها در هنگام «عصبانیت» مشخص می شود. شاید بتوان گفت که بحران ها از منظر جامعه شناسی نشان دهنده ذات واقعی یک جامعه هستند. یادمان نرود که مشابه همین یورش ها را در صف نذری غذا هم دیده ایم. در صف هایی که «نیت خیر» است و نه جنگی رخ داده و نه زلزله ای رسیده است!

با این همه نباید اخبار منفی جزئی از این دست روی دریای مهربانی و عظمت بخشندگی مردم سایه بیندازد. هرگز..هرگز.
*عصر ایران