کد خبر: ۱۹۸۳۳۲
تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۳۹۶ - ۱۶:۲۳
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۶۴۵

دل‌خون از "سیاه زنگی" تا فراموشی‌

‌ترانه "سیاه زنگی" نغمه‌ای است آشنا به گوش اکثر فارسی‌زبانان که در لوح خاطرات چندین نسل حک شده است اما شاید کمتر کسی بداند خالق این اثر و بسیاری ترانه‌های دیگری که گذر زمان هم نتوانسته غبار فراموشی را به جانشان بنشاند، کیست؟!

به گزارش پایگاه خبری تیک (Tik.ir) ؛ ابراهیم شهدوستی متولد 1330 شاعر، ترانه‌سرا، آهنگساز، خواننده و نوازنده هرمزگانی و همچنین عضو گروه موسیقی لیوا در دهه چهل و پنجاه است که تاکنون آثار بسیار ارزشمند و ماندگاری را برای موسیقی هرمزگان و جنوب به یادگار گذاشته است.

این پیشکسوت هرمزگانی را شاید بیشتر با ترانه "سیاه زنگی" بشناسیم اما در کارنامه هنری او آثار بسیاری ازجمله تورگ، توی بندبند مغون، مرد جنوبی، پری‌زاد شهر قصه، دوستی و ... ثبت و توسط هنرمندان بسیاری بازخوانی شده است.

موسیقی غنی هرمزگان که جایگاه ارزشمندش امروز در کشور و جهان بر کسی پوشیده نیست، اعتبار خود را وامدار پیشکسوتان و هنرمندانی چون ابراهیم شهدوستی است که در سایه غفلت مسئولین، مردم و حتی جامعه هنری و همچنین سیل خوانندگان پایتخت‌نشین و انحصاری شدن کنسرت‌ها به دست برنامه گذارانی خاص به فراموشی سپرده شده‌اند.

برای گفت‌وگو با این هنرمند پیشکسوت از او دعوت کردیم تا مهمان ‌ایسنا، منطقه خلیج‌فارس در کافه "سل" که این روزها از آن به‌عنوان کافه نادری بندرعباس یاد می‌کنند و تبدیل به میعادگاه هنرمندان به‌خصوص نوازندگان و آوازخوانان این شهر شده، باشد؛ در ادامه این گفت‌وگوی خواندنی را دنبال کنید:

چند مورد از کارهای شاخصی که تاکنون داشته‌اید را نام ببرید؟

از کارهای شاخصم می‌توانم به سیاه زنگی، فقیر، توی بندبند مغون، دوست، پری‌زاد اشاره کنم و بیش از 80 ترانه که مجال نام بردنشان نیست.

از چه سالی فعالیت هنری خود را آغاز کردید؟

از سال 1346 کار موسیقی خود را آغاز کردم، در آن زمان هنوز موسیقی پاپ وارد استان هرمزگان نشده بود و ما در 18 سالگی آرزوی دیدن یک گیتار را داشتیم و حتی نمی‌دانستیم چه سازی است و از کجا آمده است، تنها عود و جفتی و سازهای جنوبی و نظامی را از نزدیک دیده بودیم.

من فراگیری موسیقی را با سازهای کوبه‌ای، زیر نظر صالح آتون شروع کردم؛ آتون زحمات بسیاری برای من کشیده و قدم گذاشتن در را موسیقی را مدیون او هستم.

پس‌ازآن به اجرای موسیقی در تلویزیون پرداختم و سپس کارمند اداره فرهنگ و هنر شدم؛ از اداره فرهنگ و هنر من را به تهران و استان‌ها و شهرهای مختلف ایران، برای یادگیری ریتم و موسیقی‌های مختلف فرستادند و پس از اولین اجرای خود در تهران وارد موسیقی پاپ شدم.

در همان سال‌ها گروه لیوا را با دوستان و همکارانم گردآوری کردیم و غلام توسلی در این راه زحمات بسیاری کشید.

ابتدا در این گروه من، جمشید شاه ایلی، شهریار نصیری، حسین قدسی نژاد معروف به کارلوس، احمد قاسمی در رستوران فرودگاه اجرا می‌کردیم که بعدها که به تهران رفتیم احمد دیگر با ما نبود و من جانشینش شدم، جهانگیر شاه ایلی و عبدی بلوچی نیز در اواخر کار گروه به ما پیوستند.

پس از ارائه دو آلبوم مدت‌ها دست به سازی نزدیم و هر کدام از دوستانم به راهی رفتند و من تنها ماندم؛ علی ماند و حوضش!

البته چندین سال پیش مجدداً با برخی از دوستانم جمع شدیم و فعالیت گروه لیوا را از سر گرفتیم و یک سال هم کار کردیم اما نمی‌دانم از حسادت بود یا چیز دیگری اما نگذاشتند کار کنیم؛ پس از رفتن جازیست گروه دیگر نتوانستیم هیچ‌کس را جایگزین او کنیم و گروه لیوا برای همیشه به خاطره‌ها پیوست.

در حال حاضر هم من دوست دارم چند تن از اهالی موسیقی را جمع کنم و برخی کارها را از نو انجام دهیم؛ همیشه دوست داشته‌ام ترانه‌ای را که می‌سازم برای همه باشد نه‌تنها خودم.

کدام‌یک از کارهایتان را بیشتر دوست دارید؟

ترانه "کوتوک" را خیلی دوست دارم، یادم می‌آید باران بدی آمد و سیل شد و خانه‌ام را آب برد؛ همین انگیزه‌ای شد که ترانه‌ای برای کوتوک یعنی همان خانه‌ام که آب برد بسازم و بعدازآن ترانه "تورگ" را خیلی دوست دارم که آن را برای اجرا به دوستم احمد قاسمی دادم.

هرکدام از ترانه‌هایم داستانی داشته و در فضای خاصی ساخته شدند و تمامی آن‌ها برایم خاطره ساز بوده و عزیز هستند.

جدیداً چند ترانه نوشته و چند آهنگ ساخته‌ام؛ کارهایی مثل با "مه چه اتکه"، "عزیزون رفتن از دست ما" و ترانه‌های بسیاری که اجرا نشده‌اند و که امیدوارم بتوانم با نوازندگان جدید برای اجرا و ضبطشان همکاری کنم تا برای استان هرمزگان بمانند.

فکر می‌کنید مردم کدام‌یک از کارهایتان را بیشتر دوست داشته و با آن خاطره دارند؟

بازخوردهای مردم از گذشته تاکنون حاکی از آن است که ترانه و آهنگ سیاه زنگی، تورگ و پری‌زاد را بیشتر دوست داشته‌اند و تمام هرمزگانی‌ها و حتی مردم کشور با آن‌ها خاطره دارند، هرچند فکر می‌کنم بیشتر ترانه‌هایم برای مردم هرمزگان خاطره ساز بوده است.

تاکنون برای جمع‌آوری و ثبت آثار خود تلاشی کرده‌اید؟

بله حدود 15 عدد از ترانه‌هایم را به کمک برخی دوستان در اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی و انجمن شعر و ترانه به ثبت رسانده‌ام.

سال‌ها پیش نیز با همکاری کانون پرورشی و فکری کودکان و نوجوانان به مکتوب کردن بازی‌های محلی هرمزگان در قالب ترانه با اجرای تعدادی از کودکان پرداختم که از آن‌ها می‌توان به "هل هله گرگ چمپلی" اشاره کرد. متأسفانه آن همکاری هم ادامه پیدا نکرد درحالی‌که ترانه و آهنگ بسیاری از بازی‌های محلی استان را ساخته‌ام و بدون اینکه اجرا شود در گوشه خانه خاک می‌خورد. اگر کسی بخواهد در ساخت این ترانه‌ها، اجرایشان توسط کودکان و ضبط و انتشار آن‌ها همکاری کند من آمادگی خود را اعلام می‌کنم.

در سال‌های اخیر از مسئولین فرهنگ و هنر استان، کسی به سراغتان آمده است؟

بله همین چند کاری هم که ثبت شده به همت دوستانم در اداره فرهنگ و ارشاد به‌خصوص خانم بلقیس بهزادی صورت گرفته است؛ خانم بهزادی برای ثبت این ترانه‌ها زحمات زیادی کشید و همیشه ممنون او خواهم بود.

اما از نظر کمک مالی نه! تاکنون کسی از من نپرسیده با این سن و سال و حال بیمارم چگونه امرار معاش می‌کنم؛ سال‌هاست به علت پا درد و کهولت سن نمی‌توانم ایستاده کاری کنم و دیگر قوای جوانی را ندارم؛ خیلی دوست دارم فعالیت هنری خود را از سر بگیرم و موسیقی اصیل هرمزگانی را به نسل جوان موسیقی استان منتقل کنم.

خیلی از جوان‌ها تنها نامم شنیده‌اند و تاکنون خودم را ندیده‌اند و فکر می‌کنند جوان هستم؛ وقتی مرا می‌بینند از پیر بودنم تعجب می‌کنند.

بیشترین دغدغه‌تان در عرصه هنر چیست؟

بیشترین دغدغه‌ام جوانان هستند! دوست دارم هنرمندان جوان راه خود را درست بپیمایند و از مسیر موسیقی بی‌نظیر هرمزگان خارج نشده و آن را به کشور و جهان عرضه کنند.

موسیقی هرمزگان بهترین و زیباترین ریتم‌ها را دارد چراکه سراسر با احساس آمیخته است؛ به‌گونه‌ای که خیلی مواقع نمی‌توان آن‌ها را به نت تبدیل کرد. زمانی به اجرای موسیقی هرمزگانی نزدیک استاد موسیقی دانشگاه ایتالیایی پرداختم و هرچه نواختم نتوانست آن را تبدیل به نت کند. ریتم‌های هرمزگانی شباهت زیادی به ریتم‌های هندی دارد اما بسیار کامل‌تر و پخته‌تر است.

گاهی آهنگی را می‌شنویم که گفتارش بندری است اما ریتم دیگری دارد، گاهی حتی ریتم‌های آبادانی و بوشهری را اجرا می‌کنند و می‌گویند بندرعباسی است.

ریتم‌های آبادانی و بوشهری تنها پایه‌ای از ریتم بندری هستند؛  همین ضرب و تمپو در ریتم‌های موسیقی آبادان را هم سال‌ها پیش ما به آنجا بردیم؛ در اجرایی که عید نوروز سال 51 در آبادان داشتم، نوازندگان آبادانی متوجه تفاوت‌های بسیاری در کار ما نسبت به ریتم‌های خود شده و وقتی علت را جویا شدند به آن‌ها گفتم مشکل شما ناقص بودن ریتمتان است و بسیاری از ریتم‌های هرمزگانی در آن زمان به موسیقی آبادان نیز راه پیدا کرد.

آن وقت جوان‌های هرمزگانی به‌جای یادگیری، عرضه و اشاعه موسیقی هرمزگانی و تلاش جهت ماندگاری آن برای آیندگان به سراغ ریتم‌های آبادانی و بوشهری رفته و یا به‌طورکلی موسیقی بندری را کنار گذاشته‌اند.

دلتان برای اجرای زنده بر روی صحنه تنگ نشده است؟

دلم که تنگ شده اما چه می تون کرد؟ اجرا بر روی صحنه به‌خصوص اجرای کارهای بندری نیاز به گروهی از نوازندگان دارد، با تک‌نوازی که نمی‌شود اجرا کرد.

نام چند هنرمند هرمزگانی را می‌آورم، هر چه با شنیدن نامشان به نظرتان می‌رسد بیان کنید.

زنده‌یاد ابراهیم منصفی:

رامی دوست صمیمی‌ام بود و شب و روزمان را با هم سپری می‌کردیم، احساسش را دوست داشته و دارم و خاطرش همیشه در قلب من خواهند ماند.

حالا که زنده‌یاد منصفی از میانمان رفته، وقتی کسی در کارهایش دست می‌برد، انگار کارهای خودم را دست‌کاری و خنجری در قلبم فرو کرده است. این روزها می‌بینم شعرها و ملودی‌هایش را که آهنگسازی برخی‌شان هم بر عهده من یا مسعود پاکدامن بود عوض کرده و احساس و فضایی که مختص رامی است را از بین می‌برند.

اگر هیچ واکنشی نشان داده نشود، فردا روز من هم که از دنیا بروم باز هم همین کار را می‌کنند! دست زنده‌یاد منصفی که از این دنیا کوتاه است اما من تا زنده هستم اعلام می‌کنم که نسبت به تغییر ترانه‌ها، ملودی‌ها و آهنگ‌هایم چه حالا و چه پس از مرگم، هیچ‌گونه رضایتی ندارم.

زنده‌یاد احمد قاسم‌زاده:

او را هم خیلی دوست دارم، زنده‌یاد قاسم‌زاده یکی از دوستان من در گروه لیوا بود؛ خدا رحمتش کند، از وقتی گروه تعطیل شد تا زمانی که به رحمت خدا رفت دیگر دست به ساز نبرد و من نیز ندیدمش تا اینکه به رحمت خدا رفت و خبرش را شنیدم و بسیار متأسف شدم.

علی خان حبیب زاده:

از دوستان و همکاران قدیمی‌ام بود، به یاد دارم که اولین ترانه‌اش به نام "حیرون و تنها گریون" را هم خودم به اجرا درآوردم. او هم سال‌ها پیش به سوئد رفت و آن‌قدر ندیدمش تا خبر فوتش را شنیدیم.

مسعود پاکدامن:

مسعود که بیشتر از همکار، رفیق سال‌های جوانی و پیری‌ام است، اتفاقاً چند روز پیش نیز یکدیگر را ملاقات کردیم و هرازگاهی به هم سر می‌زنیم؛ او هم اخیراً دچار عارضه قلبی شده و نمی‌تواند کار کند.

خیلی دوست دارم بچه‌های قدیم را جمع کنم و به یاد جوانی دوباره با هم کار کنیم اما متأسفانه بیشتر دوستان عزیزم به رحمت خدا رفته‌اند و آن‌ها هم که باقی مانده‌اند به علت کهولت سن خانه‌نشین شده‌اند.

زنده‌یاد ناصر عبداللهی:

شادروان عبداللهی هم در اوایل کار هنری‌اش به لیوا پیوست و کم‌کم به‌عنوان خواننده‌ای مطرح در میان مردم جا افتاد و پس از مدتی گروه را ترک کرده و به تهران رفت. ازآن‌پس دیگر ندیدمش تا خبر فوتش را شنیدم و خیلی متأثر و ناراحت شدم.

داغ دوستان عزیز ازدست‌رفته‌ام یک طرف و مشکلات زندگی هم از طرف دیگر عرصه را بر من تنگ کرده است، این وسط من مانده‌ام و تعدادی از دوستان هم‌دوره‌ام، ما هم اگر برویم دیگر باید فاتحه موسیقی اصیل هرمزگانی را خواند.

رضا صادقی:

با رضا صادقی کار نکرده‌ام و شناخت زیادی از او ندارم، صادقی سال‌هاست به تهران رفته و بیشتر ترانه‌های فارسی می‌خواند؛ راستش حوزه فعالیت من موسیقی محلی و فولکلور هرمزگانی است و علاقه چندانی به سبک او ندارم. امیدوارم با توجه به‌ جایگاهی که در میان مردم کشور پیدا کرده است در راه تلاش برای عرضه و اشاعه موسیقی اصیل هرمزگانی به کشور و حفظ آن قدم‌های بلندتر و محکم‌تری بردارد.

شنیدیم از اجرای برخی کارهایتان توسط گروه داماهی و دارکوب خیلی راضی نبودید؛ در این خصوص صحبتی دارید؟

درست است، راضی نبودم! چراکه اصل کار را انجام نداده و در ترانه و ملودی آثارم دست برده‌اند و اصل کار را تغییر داده‌اند، خودم هم در زمان اجرایشان حضور داشتم اما پس از شنیدن کارهایم بسیار آزرده شده و از ناراحتی آنجا را ترک کردم.

برای بازخوانی از من اجازه گرفتند اما نگفتند می‌خواهند اصل کار را عوض کنند؛ حتی برای تغییر آورتور یک آهنگ باید از صاحب اثر آن اجازه گرفته شود، نمی‌شود کار را بدون اجازه تغییر داد به‌گونه‌ای که با اثر اولیه زمین تا آسمان تفاوت داشته باشد؛ این موضوعات است که مرا رنجانده و الا برای اجرای کارهایم ناراحت نیستم.

اعضای گروه داماهی و دارکوب همه جوان و در ابتدای راه هستند و باید از همین ابتدا یاد بگیرند موسیقی و هنرمندی که اثری را خلق کرده به‌خصوص پیشکسوتان ارزشمند هستند و احترامشان واجب است.

اگر موسیقی، خوب و درست اجرا شود ماندگار خواهد شد، برای مثال همین آهنگ سیاه زنگی که حدود 45 سال پیش ساخته‌ام، هم در دوران خود و هم در این دوران و پس از 45 سال برای مردم دل‌نشین بوده و خواهد بود.

به موسیقی و ترانه‌ای که پس از دو روز گوش دادن از یادها برود نمی‌توان گفت هنر! متأسفانه این روزها شعرهای بی‌محتوا و بی‌اساس بسیاری از افرادی که انتظارش را ندارم می‌شنوم و به حال موسیقی اصیل هرمزگان تأسف می‌خورم که در سایه فراموشی هنرمندان جوان و حتی پیشکسوت قرار گرفته است.

فکر می‌کنید امیدی هست گروه لیوا دوباره زنده شود؟

با این شرایط فکر نمی‌کنم امیدی باشد چون برای همکاری به سمت هر هنرمند جدیدی که می‌روی آن‌قدر طاقچه بالا می‌گذارد که از کرده‌ات پشیمان و از خودت بیزار می‌شوی.

به برخی پیشنهاد دادم که با من کار کنند و  اگر کمبودی ازلحاظ اجرای آهنگ از سمت من احساس کردند برای همیشه موسیقی را کنار گذاشته و دیگر دست به ساز نخواهم زد. ترانه‌ها و آهنگ‌های بسیاری ساخته‌ام که هنوز شنیده نشده و حیف است که با خودم به گور بروند.

مگر اینکه با دوستان قدیمی کار کنم که متأسفانه آن‌ها هم همان‌طور که گفتم یا به رحمت خدا رفته‌اند و یا خانه‌نشین و درگیر مشکلات زندگی شده‌اند و وقت و توانی برای پرداختن به موسیقی ندارند؛ تنها من مانده‌ام و گیتارم!

خیلی دوست دارم لیوا را زنده کنم البته لازم است این را بگویم که اخیراً آن‌قدر نام لیوا را روی هر گروهی گذاشته‌اند که دیگر حالم از این نام به هم می‌خورد! از خیلی‌ها می‌پرسم آیا اصلاً معنی کلمه لیوا را می‌دانی؟ و عموماً جواب‌های اشتباه می‌دهند!

در ابتدا گروهمان نام دیگری داشت اما برای نزدیک‌تر بودن به فرهنگ هرمزگان لیوا را انتخاب کردیم؛ در جزایری مثل قشم، هرمز و ابوموسی به ساز سرنا در زبان محلی لیوا می‌گویند، این خیلی در بندرعباس مرسوم نبوده و بیشتر مربوط به جزایر استان است.

حرف آخرتان به مردم؟!

از مردم می‌خواهم گوش و احساسشان را برای شنیدن موسیقی خوب و اصیل تربیت کرده و از عادت کردن به موسیقی‌های سطحی و ترانه‌های بی‌محتوا خودداری کنند و با این کار قدمی در راه حفظ و انتقال موسیقی اصیل هرمزگانی به نسل‌های آینده بردارند.

سال‌ها پیش در کانون پرورشی و فکری کودکان و نوجوانان اقدام به مکتوب کردن و اجرای بازی‌های محلی هرمزگان در قالب ترانه با اجرای تعدادی از کودکان پرداختم که از آن‌ها می‌توان به "هل هله گرگ چمپلی" اشاره کرد. متأسفانه آن همکاری هم ادامه پیدا نکرد درحالی‌که ترانه و آهنگ بسیاری از بازی‌های محلی استان را ساخته‌ام بدون اینکه اجرا شود در گوشه خانه خاک می‌خورد. اگر کسی بخواهد در ساخت این ترانه‌ها و اجرایشان توسط کودکان و ضبط و انتشار آن‌ها همکاری کند من آمادگی خود را اعلام می‌کنم.

به گزارش ایسنا، مراسم رونمایی از دومین جلد کتاب "آواها و نواهای هرمزگان" به قلم "حسین رستمی راد" عصر سه‌شنبه (12 دی‌ماه) در فرهنگسرای طوبی بندرعباس برگزار می‌شود که در این مراسم از زحمات و تلاش‌های استاد "ابراهیم شهدوستی" در موسیقی استان هرمزگان نیز تجلیل به عمل آید.