کد خبر: ۲۰۰۳۴۰
تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۳۹۶ - ۱۴:۳۱
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۲۱۴۸

افول ستاره‌های تلویزیونی، از سحر قریشی تا شاهرخ استخری

این، اولین تجربه تو در جهان پر از فراز و فرود بازیگری است. همه فک و فامیل و دوست و آشنا را با خبر کرده‌ای که بسط بنشینند پای تلویزیون. به هر حال اولین حضورت است و کلی ذوق و شوق داری. حالا، کنترل را برمی‌داری. شبکه را تنظیم می‌کنی. می‌نشینی در جوار اهل منزل و چشم‌هایتان را می‌دوزید به این قاب جادویی. تیتراژ می‌رود.
یک، دو، سه! حضورت مثل بمب می‌ترکد. از این لحظه به بعد تو دیگر آن آدم سابق نیستی. می‌شوی یک بازیگر معروف تلویزیونی که همه برایش سر و دست می‌شکنند و عکس و امضایش را می‌خواهند. این معجزه تلویزیون است برای تو. دیگر تو یک چهره مطرح عرصه تصویر هستی و حتی شاید یک ستاره نوظهور تلویزیونی. اما تا کی؟!

به گزارش پایگاه خبری تیک (Tik.ir) ؛ حالا اگر نخواهیم از لفظ ستاره استفاده کنیم، واقعیت این است که همین مطرح شدن و توی چشم آمدن برای خیلی‌ها همیشگی نیست. در واقع سخت است که دائم بتوان در این فضای پر از رنگ و لعاب روی بورس ماند. کم هستند بازیگرانی مثل شهاب حسینی که با برنامه‌ای مثل اکسیژن یا یک برنامه رادیویی پا به جهان تصویر بگذارند و آنقدر موجه قدم‌های بعدیشان را بردارند که حالا تبدیل شوند به چیزی فراتر از مفهوم ظاهری ستاره، با یک محبوبیت جهانی. به نظر شما این قضیه چه علت‌هایی می‌تواند داشته باشد؟

سحر قریشی
زیبایی؛ سکوی موقت پرتاب
بدون شک یکی از مهم‌ترین فاکتورهایی که در زود از دسترس خارج شدن بازیگرها نقش مهمی دارد، صرف داشتن زیبایی ظاهری است. یعنی همان حکایت خال و خط و آب و رنگ را داشتن. به عبارت دقیق‌تر، یک عده هم هستند که برای بازیگر شدن نه توانمند هستند و نه مستعد. اما به خاطر چشم و ابرویشان، به زور هم توانایی‌اش را کسب می‌کنند و هم استعداد ذاتی‌اش را! این‌ها همان کسانی هستند که شاید فلان نقش‌شان در فلان سریال از قضا خیلی گرفته باشد، اما مختصر نگاهی به کارنامه کاریشان بعد از آن حجم از دیده شدن کاملا مشخص می‌کند که روند رو به نزولشان را با چه سرعت زیادی طی کرده‌اند. یک دلیل هم بیشتر ندارد و آن این است که اصولا پریچهره یا ماهرخ بودن از آدم بازیگر نمی‌سازد، چه برسد به یک بازیگر ماندگار.

تلویزیون؛ کارخانه ستاره‌های پوشالی
عامل دیگر خود همین تلویزیون است. یا حتی سینما. شاید هم هردو! کاری که در حال حاضر دارند این دو رسانه انجام می‌دهند، مخصوصا در این مدت اخیر، یک جور معاشرت بده بستانی است. حالا خواسته یا ناخواسته. یعنی کافی است تا یک چهره جدید در سینما یا تلویزون معرفی شود. به طرفه العینی سیل پیشنهادها از طرف مقابل و یا حتی مجددا از همان قاب اولیه به جانبش سرازیر می‌شود. نکته اینجا است که هر دو بستر به طور ناخودآگاه دارند تقلا می‌کنند که از این چهره یک ستاره درست کنند؛ یعنی تمام هم و غم‌ها می‌شود حول شخص بازیگر. خب! او حالا محبوب است. پس فیلم من می‌فروشد و سریال من دیده می شود! و این وسط جای یک نگاه متمدنانه‌تر و اصولی‌تر خالی می‌ماند.

سیاوش خیرابی
کارگردان‌ها؛ انتخاب‌های نادرست
منظور یک کارگردان خاص برای یک اثر مشخص نیست. نگاهی کلی پشت حرفه کارگردانی مد نظرم است. معرفی یک چهره جدید به دنیای فیلم و بازیگری. یا خودشان از بین کلاس‌ها و دوره‌های آموزشی‌شان دست به انتخاب می‌زنند، یا از طریق راه های ارتباطی دیگر به هر حال اقناع می‌شوند که فلان کس به درد فلان پروژه می‌خورد. حتما در لابه‌لای اسامی دست اندرکار خیلی از فیلم های تلویزونی به چشم تان خورده است که: با معرفی فلانی! البته خیلی‌ها هدفشان همین است. یعنی دنبال کشف چهره‌های جدید هستند. اما نمی‌شود این چهره‌ها را از بین کسانی انتخاب که کرد که به قولی مدت‌هاست در تئاتر خاک صحنه خورده‌اند؟ اما به هرحال واقعیت این است که این انتخاب‌ها همیشه موفقیت‌آمیز نبوده‌اند؛ مخصوصا در طولانی مدت.

فیلم اولش را بازی کرده. خیلی هم سر و صدا کرده و اصلا ترکانده. بسیار خوب. دمش گرم. اما آقا و خانم بازیگر! محض رضای خدا تحت تأثیر جو کاذب این محیط قرار نگیر. واقعا خیلی‌هایشان معطل این هستند که شناخته شوند و بعد از آن است که مدام آن‌ها را در هر تبلیغ و شوآف و فیلم و سریال‌های دم دستی می‌بینیم. مسلما ادامه موفقیت‌آمیز این راه، بخش بزرگش به عهده شخص بازیگر است. اینکه بتواند از فضایی که برایش ایجاد شده به بهترین شکل استفاده کند و بیاموزد و بیاموزد، یا اینکه درست و حسابی گند بزند به تمام خاطره‌هایی که برای مخاطبانش ساخته است.

شاهرخ استخری
مردم و مخاطبان؛ دمت گرم!
خودمان را فراموش نکنیم. داریم زیادی به این قضیه دامن می زنیم. طرف می‌آید در قاب تلویزیون. فرتی عاشقش می‌شویم و در قدم‌های بعدی شبکه‌های مجازی را پر می‌کنیم از فن پیج‌ها و عکس‌هایش. صفحه خودش را هم دنبال می‌کنیم و با آپلود هر پستش کلی قربان صدقه‌اش می‌رویم. به انضمام کلی تعریف و تمجید و آخ تو چقدر ماهی، وای تو چقدر خوبی! یک نفر هم پیدا شود و از سر دلسوزی چهار تا حرف حق بزند سریع به پر و پاچه‌اش می‌پیچیم که تو چقدر حسودی! خب حالا در چنین شرایطی حتی اگر طرف خودش را جدی نگرفته باشد، می‌رود روبه‌روی آینه یک نگاهی به خودش می‌اندازد و می‌گوید نه مثل اینکه واقعا یک خبرهایی هست!