«سوءتفاهم»، تلفیق ناموفقی از ژانرهای اجتماعی و فلسفی
«سوءتفاهم» تازهترین ساخته احمدرضا معتمدی به بررسی انتقادی گفتمان سرمایهداری در مقابل گفتمان حقیقتمحور میپردازد. شاید کارگردان خواسته است بین ایدهای فلسفی و یکی از مسائل فرهنگی و اجتماعی ایران نسبتی برقرار کند، اما در عمل موفقیتی نداشته است.
در ادامه و طی سلسله مطالبی، تحلیل فیلمهای حاضر در جشنواره سی و ششم فجر منتشر میشود که بخش هفدهم آن به فیلم سینمایی «سوءتفاهم» ساخته احمدرضا معتمدی اختصاص دارد. این فیلم قرار است با تدوین مجدد و حذف حدوداً ۱۵ دقیقهای بعد از ماه صفر در سینماهای کشور اکران شود.
در ادامه و طی سلسله مطالبی، تحلیل فیلمهای حاضر در جشنواره سی و ششم فجر منتشر میشود که بخش هفدهم آن به فیلم سینمایی «سوءتفاهم» ساخته احمدرضا معتمدی اختصاص دارد. این فیلم قرار است با تدوین مجدد و حذف حدوداً ۱۵ دقیقهای بعد از ماه صفر در سینماهای کشور اکران شود.
درباره فیلم
قصه فیلم «سوءتفاهم» ماجرای یک گروگانگیری است که همهچیز در متن واقعیت پیش میرود؛ اما با گذشت زمان این شبهه پیش میآید که این حادثه بیشتر شبیه یک «سوءتفاهم» یا توهم است؛ اما در متن توهم هنوز عناصری از واقعیت به چشم میآید. همزمان با گسترش این ابهام، ماجرای گروگانگیری نیز به پیش میرود و... . در خلاصه فیلم آمده است: تعدادی از دانشجویان سینما دختر ثروتمندی را به امید بازیگر شدن گروگان میگیرند؛ اما به تدریج ماجرای گروگانگیری و ساخت فیلم پیچیده میشود تا جایی که دیگر تشخیص واقعیت و خیال ناممکن جلوه میکند.
این فیلم تلفیقی از ژانرهای روانشناختی، کمدی و فلسفی است که چاشنی گونه معمایی و جنایی نیز در خود دارد. از این منظر مخاطب را یاد بسیاری از فیلمهای غرب و شاید فیلمهای «دیوید فینچر» بیاندازد. فیلم با جملهای از ژان بودریار، فیلسوف فرانسوی در مورد واقعیت و تصویر آغاز میشود که خود معلوم میکند باید حواسمان در فیلم به واقعیت باشد. بیننده در ابتدا تصور میکند تمام چیزهایی که میبیند واقعیت است؛ اما بعد از مدتی در بیننده شک ایجاد میشود و در طول فیلم در جستجوی واقعیت میگردد که مرتب مرز میان آن با مجاز به هم میریزد و در انتهای فیلم واقعیت را مییابد که پیش از آن، آن را بخشی از بازی بازیگر در فیلم میداند.
معتمدی (کارگردان) درباره فیلم گفته است: «تفکری که ما در فیلم مطرح کردیم این است که فضای رسانهای دارد فضای واقعی را تصرف میکند و ما در تعلیقی بین جهان واقعی و جهان رسانهای قرارگرفتهایم. ساختار فیلمنامه را بر اساس بحث تفاوت و تشابه وام گرفتم و این وجه پارادوکسیکال جهان امروز است. نشانهها ارجاع به واقعیت نمیدهند بلکه خود مستقل شدهاند.»
از اوج تا اوج؛ تجربه روشنفکری با ...
حقیقت این است که از اوجی که ما میشناختیم تا اوجی که در «سوءتفاهم» متجلی است، از آسمان معرفت تا زمین فلسفه غربی فاصله است. بهراستی چه شده است که این قرارگاه رسانهای پشتیبانی از سوءتفاهم را بر عهده گرفته است؟ موضوع چیست و مسأله را باید در چه بستری از دغدغههای مقام معظم رهبری و گفتمان انقلاب اسلامی فهمید تا ساختن «سوءتفاهم» اولویت یابد؟ پازل معرفتی و فرهنگی جهاد فرهنگی و رسانهای، چه مجهولات و پرسشهایی دارد که «سوءتفاهم» میتواند پاسخی برای آنها باشد؟
به نظر میرسد در موسسه اوج نوعی دوگانگی در سیاستگذاری و فقدان دکترین واحد در حمایت از محصولات رسانهای وجود دارد. همچنین اینکه تعداد زیادی از بازیگرانی که در وهله اول برای فیلم انتخاب شده بودند، حذف شدهاند نیز احتمال این تشتت را تقویت میکند. آیا بهتر نبود هزینه کلان ساختن این فیلم صرف تولید محصولات مرتبط با ارزشهای دینی و انقلابی میشد؟ امری که در سابقه درخشان این سازمان وجود دارد. پرسش دیگر اینکه اگر سازمان اوج تصمیم دارد از تولید فیلمهایی با مضامین فلسفی حمایت کند، چرا آغاز این حرکت را به آراء «بودریار» (فیلسوف معاصر) و اندیشه پستمدرن اختصاص داده است؟!
پیش از این نیز زمزمه نقدهایی بر برخی از سازمانهای فکریـفرهنگی شبیه به این سازمان شنیده میشد؛ نقدهایی از این زاویه که این مراکز به محفلی برای دفاع و ترویج نسبیگراییِ معرفتی تبدیل شدهاند. به نظر میرسد ریشه این موضوع را باید در جریانی جست که پس از طرح ایدههایی چون علوم انسانی اسلامی در کشور، به قصد نقد پوزیتیویسم و در رد آگزیومها (پیشفرضهای بدیهی هر علم) و بنیانهای فلسفی ایده و بیطرفی ارزشی در علم به سراغ اندیشمندان ناقد این ایده رفتند؛ اما سر از نسبیگرایی معرفتی در آورده و بر طبل امکانناپذیری انفکاک میان علم و ایدئولوژی، واقعیت و ارزش و پس از آن عدم دسترسی به حقیقت و بیمعنایی معیار قرار دادن صدق (تطابق با واقعیت) و لزوم پذیرش کارآمدی بهعنوان معیار نهایی کوبیدند.
در صورت صحت داشتن چنین فرضهای که با حمایت از محتوای فیلم «سوءتفاهم» تقویت نیز شده، لزوم بازنگری در سیاستهای کلان سازمان فرهنگی رسانهای اوج و بهرهگیری از افرادی آگاهتر به بنیانهای اندیشه غرب احساس میشود؛ زیرا «این ره که میروند به ترکستان خواهد بود» و فرجامی جز از هم گسیختن عقلانیت دینی و سست کردن ایمان و تزلزل در باورها و اعتقادات دینی نخواهد داشت.
سینمای فلسفی در ایران و ضرورت داشتن پیوست فرهنگی
«سوءتفاهم» بهطورکلی در بستر سینمای فلسفی و در چارچوب روایت روشنفکری از مسائل اجتماعی و فرهنگی قابل تحلیل است. بهطورکلی ایجاد آشتی بین فلسفه و سینما در ایران مسألهای غریب و سخت است. نمونههای نادری در این زمینه مثالزدنی است و از آنها نیز موارد کمتری شاخص و ماندگار شدهاند. اساساً روشنفکرزدگی و تمایلات روشنفکری، باعث شده است این آثار طبیعتاً مهجور و از زیستبوم فرهنگی و اجتماعی ایران اسلامی دور باشند؛ اگرچه با پول بیتالمال و در ایران ساخته شوند. بنابراین ورود به این عرصه لوازم و ضروریاتی دارد که باید در هنگام تولید آثار به آن توجه کرد.
در خصوص «سوءتفاهم» نیز مشاهده میکنیم که کارگردان نتوانسته است آنطور که باید نسبتی با مسائل مردم برقرار کرده و اساساً میبینیم که فیلم ایرانی نیست. یعنی انگار برای حل مسائل جامعه ساخته نشده است. به نظر میرسد با توجه به دغدغههای سازمان اوج بهعنوان سرمایهگذار، ضروری بود تا ایدههای فلسفی مورد نظر کارگردان تا آنجایی که نسبتی جدی با مسائل فرهنگی و اجتماعی ایران پیدا کند، هدایت مؤثری را صورت میداد. در حقیقت انتظار این بود تا «سوءتفاهم»، بر مبنای پیوست فرهنگی و اجتماعی و مطابق با زیستبوم ایرانی ـ اسلامی تولید میشد. این فیلم حتی برای مخاطب خاص و روشنفکران و هنرمندان نیز رهاوردی جذاب و بدیع ندارد. شاید کارگردان خواسته است بین ایدهای فلسفی و یکی از مسائل فرهنگی و اجتماعی ایران نسبتی برقرار کند، اما در عمل موفقیتی نداشته است.
سوءتفاهم و تقابلهای گفتمانی
سوءتفاهم را میتوان میدان منازعه و گفتوگوی گفتمانها و طبقات مختلف اجتماعی دانست. در فیلم نوعی تقابل سرمایهداری و گفتمان فقر، گفتمان سرمایهداری و گفتمان انسانیت و عشق، مقابله سادگی و پاکی و ناپاکی، عشق و نفرت، عقل حیوانی و عشق، مشاهده میشود. شخصیت سرمایهدار به یکی از دانشجویان در جملهای معنادار میگوید: «اِشکال شما درسخوندهها اینه که فکر میکنید که فکر میکنید؛ اما ما فکر نمیکنیم، نونشو میخوریم؛ چرا؟ چون پول همه کار است».
«سوءتفاهم» روایت نوعی دردمندی وجودی جوانان بیکار و جویای پول و نام است. از هر پنجرهای که به داستان نگاه شود، گفتمانهای مختلفی دیده شده و معنای ویژهای به دست میآید چنان که مأمور پلیس در پایان به این حیرت و چندگانگی میرسد. از این منظر، مسأله معنا و واقعیتِ امور زیستی، از مهمترین موضوعات «سوءتفاهم» محسوب میشود. در حقیقت این عبارت توصیف مناسبی برای این نکته در فیلم است: «وقتی همه فکر میکنند واقعیت را میدانند، خواهند فهمید واقعیت چیز دیگری است».
نکات مثبت
بررسی انتقادی گفتمان سرمایهداری در مقابل گفتمان حقیقتمحور
نکات قابل تأمل
عدم نسبت با اولویتهای فرهنگی و اجتماعی کشور
عدم توفیق نسبی در جلب رضایت مخاطب
*فارس