زوج توریست آمریکایی: مردم غرب از ایران وحشت نکنند/تنها خطر در این کشور میهمان نوازی بیش از حد و دعوت های مدام به چای است
یکی از شرایط صدور ویزای ایران برای شهروندان آمریکایی این است که آن ها باید همواره یا با یک راهنما به سر ببرند و یا همراه یک تور باشند. با آن که ما از بودن با تور مسافرتی و همینطور زمانی که با راهنمای خصوصی بودیم لذت بسیاری بردیم، اما محدودیت های دولتی مساوی بود با این که ما نمی توانستیم به شکل مستقل گردش کنیم و ایران را آن طور که خودمان دوست داریم کشف کنیم.
با آغاز سال ۲۰۱۴ بسیاری از وبسایت های خبری و غیرخبری، فهرست هایی را به عنوان بهترین مقاصد گردشگری در سال پیش رو معرفی کردند و ایران در بسیاری از این فهرست ها به عنوان کشوری با جاذبه های گردشگری فراوان و متنوع ذکر شده است.
به گزارش تیک Tik.ir به نقل از صدای آمریکا،یکی از این مراکز سازماندهی تورهای مسافرتی در آمریکای شمالی «لوپ تیل» است که در تهیه فهرست خود نظر چند جهانگرد حرفه ای را جویا شده است.
دو تن از این جهانگردان آدری اسکات و دنیل نول، یک زوج آمریکایی هستند که چند سالی است کوله پشتی بر دوش به گوشه و کنار جهان از آمریکای جنوبی گرفته تا آسیای جنوب شرقی و آسیای مرکزی و آفریقا رفته اند.
جاهایی که آنها برای سیاحت انتخاب می کنند، عمدتاً بکر و اصطلاحاً غیرتوریستی است. آن ها ترجیح می دهند در جاهایی که می روند بیشتر زندگی کنند تا تماشا. از همین روی به میان مردم می روند در مراسمشان شرکت می کنند، از غذایشان می خورند، در خانه هایشان می مانند، و مثل آنان می شوند. در وبسایت آدری و دنیل خبری از تصاویر هتل های لوکس نیست بلکه زندگی به تصویر کشیده شده و کم خرج ترین راه مسافرت پیشنهاد می شود.
این زوج جوان آمریکایی می گویند که وقتی به جایی می روند برنامه ای نسبتاً باز را در نظر می گیرند تا هرچه پیش آید خوش آید. بی دلیل نیست که دوستان فراوانی یافته اند و تجربه هایی منحصر به فرد کسب کرده اند.
آدری اسکات و دنیل نول، در سال ۲۰۱۲ سفری سه هفته ای به ایران کردند. دو هفته با تور بودند و یک هفته راهنمای شخصی داشتند و از جمله از بسیاری از نقاط دیدنی تهران، شیراز، اصفهان، یزد، تبریز و گیلان دیدن کردند و عکس گرفتند. آنها با هواپیما از استانبول به تهران رفتند و با قطار تبریز-استانبول، ایران را ترک کردند. آنان می گویند سفر به ایران برای آمریکایی ها پیچیده و خطرناک به نظر می رسد، اما این واقعیت ندارد؛ ما به ایران رفتیم تا افسانه های رسانه ای را باطل کنیم.
با آدری اسکات و دنیل نول درباره سفرشان به ایران به گفت و گو نشستیم.
پیچیده ترین بخش سفر در آغاز چه بود؟
یکی از شرایط صدور ویزای ایران برای شهروندان آمریکایی این است که آن ها باید همواره یا با یک راهنما به سر ببرند و یا همراه یک تور باشند. با آن که ما از بودن با تور مسافرتی و همینطور زمانی که با راهنمای خصوصی بودیم لذت بسیاری بردیم، اما محدودیت های دولتی مساوی بود با این که ما نمی توانستیم به شکل مستقل گردش کنیم و ایران را آن طور که خودمان دوست داریم کشف کنیم.
یکی دیگر از مشکلات روند ویزا این بود که گرفتن شماره روادید خیلی طول کشید و ما مجبور شدیم قبل از آن که اصلا بدانیم ویزا می گیریم یا نه، بلیطمان را بخریم. ما بر اساس اطمینانی اقدام کردیم که اپراتور تور مسافرتی ایرانی به ما داده بود و البته همه چیز در نهایت خوب پیش رفت.
کاری بود که دوست داشتید در ایران انجام دهید ولی نتوانستید؟
کاش می شد از «کوچ سرفینگ» استفاده کنیم و با ماندن در خانه ایرانی ها و گذراندن وقت با آنها بیشتر با آنها آشنا شویم و ارتباط برقرار کنیم. فهمیدیم که این کار نیاز به مجوز ویژه دارد.
از طرفی خیلی دلمان می خواست که بیشتر با وسائل نقلیه عمومی این طرف و آن طرف برویم. هرچند در پایان سفر با قطار از تبریز به استانبول رفتیم. ما حقیقتاً از سوار شدن به اتوبوس های محلی، قطار و وسائل نقلیه عمومی خوشمان می آید چون معتقدیم این جور جاها پنجره ای هستند به فرهنگ آن شهر و آن کشور و معمولاً چیزهای زیادی درباره مسائل آن کشور دستگیر آدم می شود و همیشه این جور جاها بهترین شانس ملاقات و حرف زدن با مردم عادی، و در عین حال در اغلب موارد افراد جالب محلی را در اختیار آدم قرار می دهد.
به هر حال، چون دو هفته با تور بودیم و یک هفته با راهنمای خصوصی گزینه استفاده از وسائل نقلیه عمومی برای ما واقعا محدود بود.
(کوچ سرفینگ سرویسی است که یک شرکت مستقر در سانفرانسیسکو بر اساس میزبانی خانگی اعضا و شبکه های اجتماعی ارائه می دهد به این ترتیب که اعضای گروه در گوشه و کنار دنیا در صورت سفر به شهرهایی که دیگر اعضا هستند می توانند میهمان آنان شوند.)
چه توصیه ای به شهروندان غربی که مایلند به ایران سفر کنند دارید؟
از تصویر هولناکی که رسانه ها از ایران برایتان مجسم کرده اند وحشت نکنید، به خصوص از مردمش. اخبار رسانه ای تنها بخش کوچکی از ایران و ایرانیان را نشان می دهند. ما هر جا که رفتیم مورد استقبال مردم ایران قرار گرفتیم. آنها بسیار میهمان نواز و اجتماعی هستند. در تمام سفر احساس امنیت می کردیم حتی وقتی که تنهایی و بدون راهنما در بازارها و خیابان ها راه می رفتیم. به شوخی می گفتیم تنها خطری که آن موقع تهدیدمان می کرد مواجه شدن با میهمان نوازی بیش از حد، دعوت های مدام به چای، بستنی، شیرینی و غذا و همچنین دعوت به خانه ها بود.
چه چیزی را بیش از هر چیز دیگری دوست داشتید؟
مردم را، و این که چطور مواجهه هایمان با مردم کلیشه رسانه ای و اخبار درباره مردم ایران را یکسره زیر و رو کرد.
ایرانی ها بسیار مهربان و اجتماعی هستند. به ویژه واقعا جالب بود افرادی که ما دیدیم درباره ما کنجکاوی زیادی داشتند و درباره کشور ما –یعنی آمریکا- پرسش های زیادی می پرسیدند و مشتاق بودند که بدانند آیا در ایران بهمان خوش می گذرد و این که درباره کشورشان چطور فکر می کنیم.
یکی از بخش های برجسته سفر ما سفر با قطار از تبریز به استانبول بود. این که چرا اینقدر تجربه فوق العاده ای بود هم در واقع ملاقاتمان با ایرانیان در طول سفر و فرصت آشنایی و هم صحبتی با آنها بود.
چه چیزی به نظرتان دست و پا گیر بود و اصطلاحاً توی ذوقتان زد؟
محدودیت های مسافرتی گردشگری که بر توریست های آمریکایی اعمال می شد. این که لازم بود همه جا با یک راهنما باشیم و این که محدودمان کرده بودند و اجازه نداشتیم به خانه های افراد برویم و اگر این کار را می کردیم راهنمایمان موظف بود آن را به دولت ایران اطلاع دهد. و همانطور که قبلا هم گفتیم این که نمی توانستیم آن طور که خودمان دلمان می خواهد و با سرعتی که تنظیمش دست خودمان باشد، به سبک و روش خودمان و البته با توجه به بودجه محدود در ایران مسافرت کنیم. این که مثلا بتوانیم همیشه از وسائل نقلیه عمومی استفاده کنیم و در هتل ها و مهمانسراهای ارزان بمانیم.
دوست دارید که دوباره به ایران سفر کنید؟
اگر فرصت سفر دوباره به ایران را بهمان بدهند قطعاً! با آن که جداً از تجربه تور در اولین دیدارمان لذت بردیم، خیلی دوست داریم که باز هم به ایران برویم و مستقلاً گردش کنیم، با قطار و اتوبوس، به خانه های مردم برویم، و یک نقشه کاملاً باز و برنامه ریزی نشده را پیش بگیریم. ناگفته نماند، اگر نگوییم صدها، اما ده ها تن از ایرانی هایی که چه در ایران ملاقات کردیم و چه از طریق فیسبوک و وبسایت خودمان شناختیم ما را به خانه هایشان دعوت کرده اند. خیلی کارها هست که می شود کرد.
به گزارش تیک Tik.ir به نقل از صدای آمریکا،یکی از این مراکز سازماندهی تورهای مسافرتی در آمریکای شمالی «لوپ تیل» است که در تهیه فهرست خود نظر چند جهانگرد حرفه ای را جویا شده است.
دو تن از این جهانگردان آدری اسکات و دنیل نول، یک زوج آمریکایی هستند که چند سالی است کوله پشتی بر دوش به گوشه و کنار جهان از آمریکای جنوبی گرفته تا آسیای جنوب شرقی و آسیای مرکزی و آفریقا رفته اند.
جاهایی که آنها برای سیاحت انتخاب می کنند، عمدتاً بکر و اصطلاحاً غیرتوریستی است. آن ها ترجیح می دهند در جاهایی که می روند بیشتر زندگی کنند تا تماشا. از همین روی به میان مردم می روند در مراسمشان شرکت می کنند، از غذایشان می خورند، در خانه هایشان می مانند، و مثل آنان می شوند. در وبسایت آدری و دنیل خبری از تصاویر هتل های لوکس نیست بلکه زندگی به تصویر کشیده شده و کم خرج ترین راه مسافرت پیشنهاد می شود.
این زوج جوان آمریکایی می گویند که وقتی به جایی می روند برنامه ای نسبتاً باز را در نظر می گیرند تا هرچه پیش آید خوش آید. بی دلیل نیست که دوستان فراوانی یافته اند و تجربه هایی منحصر به فرد کسب کرده اند.
آدری اسکات و دنیل نول، در سال ۲۰۱۲ سفری سه هفته ای به ایران کردند. دو هفته با تور بودند و یک هفته راهنمای شخصی داشتند و از جمله از بسیاری از نقاط دیدنی تهران، شیراز، اصفهان، یزد، تبریز و گیلان دیدن کردند و عکس گرفتند. آنها با هواپیما از استانبول به تهران رفتند و با قطار تبریز-استانبول، ایران را ترک کردند. آنان می گویند سفر به ایران برای آمریکایی ها پیچیده و خطرناک به نظر می رسد، اما این واقعیت ندارد؛ ما به ایران رفتیم تا افسانه های رسانه ای را باطل کنیم.
با آدری اسکات و دنیل نول درباره سفرشان به ایران به گفت و گو نشستیم.
پیچیده ترین بخش سفر در آغاز چه بود؟
یکی از شرایط صدور ویزای ایران برای شهروندان آمریکایی این است که آن ها باید همواره یا با یک راهنما به سر ببرند و یا همراه یک تور باشند. با آن که ما از بودن با تور مسافرتی و همینطور زمانی که با راهنمای خصوصی بودیم لذت بسیاری بردیم، اما محدودیت های دولتی مساوی بود با این که ما نمی توانستیم به شکل مستقل گردش کنیم و ایران را آن طور که خودمان دوست داریم کشف کنیم.
یکی دیگر از مشکلات روند ویزا این بود که گرفتن شماره روادید خیلی طول کشید و ما مجبور شدیم قبل از آن که اصلا بدانیم ویزا می گیریم یا نه، بلیطمان را بخریم. ما بر اساس اطمینانی اقدام کردیم که اپراتور تور مسافرتی ایرانی به ما داده بود و البته همه چیز در نهایت خوب پیش رفت.
کاری بود که دوست داشتید در ایران انجام دهید ولی نتوانستید؟
کاش می شد از «کوچ سرفینگ» استفاده کنیم و با ماندن در خانه ایرانی ها و گذراندن وقت با آنها بیشتر با آنها آشنا شویم و ارتباط برقرار کنیم. فهمیدیم که این کار نیاز به مجوز ویژه دارد.
از طرفی خیلی دلمان می خواست که بیشتر با وسائل نقلیه عمومی این طرف و آن طرف برویم. هرچند در پایان سفر با قطار از تبریز به استانبول رفتیم. ما حقیقتاً از سوار شدن به اتوبوس های محلی، قطار و وسائل نقلیه عمومی خوشمان می آید چون معتقدیم این جور جاها پنجره ای هستند به فرهنگ آن شهر و آن کشور و معمولاً چیزهای زیادی درباره مسائل آن کشور دستگیر آدم می شود و همیشه این جور جاها بهترین شانس ملاقات و حرف زدن با مردم عادی، و در عین حال در اغلب موارد افراد جالب محلی را در اختیار آدم قرار می دهد.
به هر حال، چون دو هفته با تور بودیم و یک هفته با راهنمای خصوصی گزینه استفاده از وسائل نقلیه عمومی برای ما واقعا محدود بود.
(کوچ سرفینگ سرویسی است که یک شرکت مستقر در سانفرانسیسکو بر اساس میزبانی خانگی اعضا و شبکه های اجتماعی ارائه می دهد به این ترتیب که اعضای گروه در گوشه و کنار دنیا در صورت سفر به شهرهایی که دیگر اعضا هستند می توانند میهمان آنان شوند.)
چه توصیه ای به شهروندان غربی که مایلند به ایران سفر کنند دارید؟
از تصویر هولناکی که رسانه ها از ایران برایتان مجسم کرده اند وحشت نکنید، به خصوص از مردمش. اخبار رسانه ای تنها بخش کوچکی از ایران و ایرانیان را نشان می دهند. ما هر جا که رفتیم مورد استقبال مردم ایران قرار گرفتیم. آنها بسیار میهمان نواز و اجتماعی هستند. در تمام سفر احساس امنیت می کردیم حتی وقتی که تنهایی و بدون راهنما در بازارها و خیابان ها راه می رفتیم. به شوخی می گفتیم تنها خطری که آن موقع تهدیدمان می کرد مواجه شدن با میهمان نوازی بیش از حد، دعوت های مدام به چای، بستنی، شیرینی و غذا و همچنین دعوت به خانه ها بود.
چه چیزی را بیش از هر چیز دیگری دوست داشتید؟
مردم را، و این که چطور مواجهه هایمان با مردم کلیشه رسانه ای و اخبار درباره مردم ایران را یکسره زیر و رو کرد.
ایرانی ها بسیار مهربان و اجتماعی هستند. به ویژه واقعا جالب بود افرادی که ما دیدیم درباره ما کنجکاوی زیادی داشتند و درباره کشور ما –یعنی آمریکا- پرسش های زیادی می پرسیدند و مشتاق بودند که بدانند آیا در ایران بهمان خوش می گذرد و این که درباره کشورشان چطور فکر می کنیم.
یکی از بخش های برجسته سفر ما سفر با قطار از تبریز به استانبول بود. این که چرا اینقدر تجربه فوق العاده ای بود هم در واقع ملاقاتمان با ایرانیان در طول سفر و فرصت آشنایی و هم صحبتی با آنها بود.
چه چیزی به نظرتان دست و پا گیر بود و اصطلاحاً توی ذوقتان زد؟
محدودیت های مسافرتی گردشگری که بر توریست های آمریکایی اعمال می شد. این که لازم بود همه جا با یک راهنما باشیم و این که محدودمان کرده بودند و اجازه نداشتیم به خانه های افراد برویم و اگر این کار را می کردیم راهنمایمان موظف بود آن را به دولت ایران اطلاع دهد. و همانطور که قبلا هم گفتیم این که نمی توانستیم آن طور که خودمان دلمان می خواهد و با سرعتی که تنظیمش دست خودمان باشد، به سبک و روش خودمان و البته با توجه به بودجه محدود در ایران مسافرت کنیم. این که مثلا بتوانیم همیشه از وسائل نقلیه عمومی استفاده کنیم و در هتل ها و مهمانسراهای ارزان بمانیم.
دوست دارید که دوباره به ایران سفر کنید؟
اگر فرصت سفر دوباره به ایران را بهمان بدهند قطعاً! با آن که جداً از تجربه تور در اولین دیدارمان لذت بردیم، خیلی دوست داریم که باز هم به ایران برویم و مستقلاً گردش کنیم، با قطار و اتوبوس، به خانه های مردم برویم، و یک نقشه کاملاً باز و برنامه ریزی نشده را پیش بگیریم. ناگفته نماند، اگر نگوییم صدها، اما ده ها تن از ایرانی هایی که چه در ایران ملاقات کردیم و چه از طریق فیسبوک و وبسایت خودمان شناختیم ما را به خانه هایشان دعوت کرده اند. خیلی کارها هست که می شود کرد.