کد خبر: ۲۳۲۰۸۰
تاریخ انتشار: ۰۳ مهر ۱۳۹۷ - ۱۳:۳۸
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۳۳۴

روایت کارگردان برنده اسکار از دنیای امروز

لاسلو نمش که با دومین تجربه کارگردانی خود برای بار دوم به نمایندگی از مجارستان راهی اسکار شده، از تجربه‌های ساختن «غروب» و شباهت‌ها و تفاوت‌ها آن با «پسر شائول» می‌گوید.

به گزارش پایگاه خبری تیک (Tik.ir) ؛ فیلمساز 41 ساله مجارستانی سه سال پیش با «پسر شائول» جایزه بزرگ جشنواره کن را برد و امسال با «غروب» در بخش مسابقه جشنواره ونیز جایزه فیپرشی (منتقدان بین‌المللی) را به دست آورد. فیلم اول او داستانی درباره جنگ جهانی دوم داشت و نمش در فیلم دوم داستانی از جنگ جهانی اول روایت کرده است. «پسر شائول» پس از موفقیت در کن دو جایزه بهترین فیلم خارجی‌زبان را از گلدن گلوب و اسکار گرفت و حالا همه امیدوارند «غروب» هم همین افتخارها را تکرار کند.

نمش در پروژه سینمایی «مردی از لندن» دستیار بلا تار، فیلمساز نامدار آلبانی بود و پس از آن در دانشگاه نیویورک درس کارگردانی سینما خواند. او همزمان با نمایش «غروب» در بخش رسمی جشنواره ونیز با خبرنگاران گفتگو کرد.

ویژگی مشترک هر دو فیلم شما داشتن چشم‌انداز فوق‌العاده است. در این چشم‌اندازها چه چیزی هست که شما را مجذوب می‌کند؟

من واقعا به تجربه‌های ذهنی علاقه دارم و اینکه تجربه‌های درونی ما چه اندازه می‌تواند جالب باشد. از سوی دیگر این نکته را هم نباید فراموش کرد که سینما بسیار کم سراغ چنین تجربه‌هایی در فیلم‌ها رفته است. فیلم‌ها بیشتر و بیشتر به سوی یافتن چشم‌انداز عینی می‌روند و در این شکل، دوربین می‌تواند هر جا باشد. ما داریم از این نقطه‌نظر منحصر به فرد دور می‌شویم.

این شیوه شما در دوربینی نمود دارد که با هر حرکت آیریس همراه می‌شود؛ درست بسان رفتاری که با قهرمان «پسر شائول» داشت.

هر دو فیلم یک شباهت فنی به هم دارند و آن همراه بودن دوربین با شخصیت اصلی است. ما هم در هزارتویی هستیم تا جهان را از چشم‌انداز آنها کشف کنیم. در «غروب» ماجرا درباره برادر است؛ او کیست؟ سر خانواده چه آمده و من که هستم؟ این پرسش از خود است و همان چیز که من به آن علاقه دارم. نکته اصلی این است که چرا ما در سراسر فیلم همراه آن زن می‌شویم.

هر جا که زن می‌رود، انبوه اطلاعات به سوی او و تماشاگر روانه می‌شود. حجم اطلاعات چنان است که حتی درک آن هم مشکل به نظر می‌رسد. چرا چنین می‌کنید؟

معتقدم با پیشرفت‌های امروزی در فناوری اطلاعات، ارزیابی دائمی گذشته و وجود انبوه مقاله‌های علمی و دانشگاهی، گاهی در این توهم به سر می‌بریم که جهان خودمان را می‌شناسیم. به نظرم سینما هم این حس همه‌چیزدانی را به مردم می‌دهد و این آگاهی روی سطح نمایشی، سطح تصویری و شیوه تصویر کردن چیزها تاثیر می‌گذارد. این یک چشم‌انداز تازه است.

آیا شباهت‌هایی میان اتریش و مجارستان فیلم شما و اروپای امروز وجود دارد؟

این وظیفه شما روزنامه‌نگارهاست که مقایسه کنید. برخی روندهای مشترک وجود دارد و شباهت‌هایی میان دنیای امروز و 100 سال پیش به چشم می‌خورد. در هر دو دوره، عشق به فناوری و پیشرفت، اعتقاد به شکست‌ناپذیر بودن و اینکه مرگ وجود ندارد مشترک است. امروز ما دنیای مجازی و تصویری مجازی از خودمان داریم و خودمان را شبیه فرشته‌ها می‌بینیم. ما فرشته نیستیم و فیلم من درباره خودویرانگری است.

فکر می‌کنید بزرگ‌ترین تهدید جامعه امروز چیست؟

به نظرم داشتن اعتماد کامل به پیشرفت‌های فناوری و معتاد بودن به آن بزرگ‌ترین تهدید بشر است که به مرگ میل و علاقه می‌انجامد. در این حالت که همه چیز حالت رضامندی فوری به خود می‌گیرد. سینمای امروز همه شبیه همین است و هیچ امکانی به تماشاگران برای غوطه‌ور شدن در فضا و داستان نمی‌دهد.

تماشای «غروب» گاهی وحشتناک می‌شود.

این فیلمی درباره ترس و وحشت است و من گناه خودم را گردن می‌گیرم. وحشت بخشی از این فرایند است، به ویژه در دنیایی که نمی‌خواهی احساس وحشت داشته باشی و دنبال رضایت فوری هستی. من کلا مخالف این روند هستم.