کد خبر: ۲۳۳۱۹
تاریخ انتشار: ۲۳ دی ۱۳۹۲ - ۱۷:۱۳
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۱۴۳۷

گزارشی از کارگاه‌های زندان اوین

تحت تدابیر حفاظتی و امنیتی وارد محوطه بزرگ و برف‌پوش بازداشتگاه اوین شدیم. مکانی که در بهترین نقطه آب و هوایی تهران با دیوارهایی بلند قرار دارد. دیوارهایی که ساکنان آن را از دیگران متمایز کرده است. مکانی که ساکنانش دوست ندارند افراد به آنها همانند کسانی که وارد موزه شده‌اند نگاه کنند. آری آنها از جنس آدم‌های خارج از همین دیوارها هستند که به هر دلیلی سر از این نقطه خوش آب و هوا در آورده‌اند. اینجا اوین است ...

به گزارش ایسنا، پس از هماهنگی‌های صورت گرفته در هفته جاری، امروز - دوشنبه - برای بازدید از کارگاه‌های حرفه‌آموزی بازداشتگاه اوین که اغلب محکومان مالی در آن مشغول به کار هستند همراه با سفارش‌های نیروهای حفاظتی، وارد محوطه‌های حرفه‌آموزی شدیم. سفارش‌هایی که در ابتدا به نظر برای تهیه گزارش سخت و محدودکننده تلقی می‌شد، اما وقتی از بازداشتگاه خارج شدیم برای‌مان قابل قبول شد که نمی‌توان از آنها خرده گرفت.

در ابتدا راهی کارگاه چوب و منبت‌کاری شدیم. کارگاهی که اگر نمی‌دانستی در اوین هستی، باورش سخت بود تا بپذیری که اجناس داخل آن هنر دست‌های زندانیان است. زندانیانی با پوست تیره که هم‌وطن محسوب نمی‌شدند و از کشورهایی مانند سومالی، نیجریه‌ و ... بودند!

در این کارگاه الوارهای چوب با تربیت و نظم خاصی چیده شده بود که غالب برای ساختن مبل و ساعت‌های پایه‌دار استفاده می‌شد. ساعت‌هایی که شاید عقربه‌هایش برای زندانیان به کندی ماه‌ها می‌گذشت.

آموزش کار برای زندانیان بر عهده نیروهایی است که از سوی بنیاد تعاون حمایت زندانیان تعیین شده‌ بودن. نیروهایی که شاید 30 سال از عمرشان را در کنار این جنس از افراد گذرانده‌اند.

یکی از زندانیان که نسبت به دیگران چهره جوان‌تری داشت گفت که حدود 8 ماه است در این کارگاه کار می‌کند.

او درباره دلیل حضورش در اوین گفت: به دلیل ارتکاب جرم غیرعمد دو سالی می‌شود که وارد بازداشتگاه شده‌ام.

وقتی از او می‌پرسم آیا از درآمد حاصل از کار در زندان مبلغی هم به خانواده‌ات تعلق می‌گیرد با تکان دادن سر به نشانه تایید ادامه می‌دهد که حقوق ناچیزی است اما چاره‌ای جز رضایت نیست.

مسن‌ترین فردی که در کارگاه منبت‌کاری کار می‌کند، پیرمردی 60 ساله است که به دلیل بیماری از ماسک استفاده می‌کند. او می‌گوید سه سال است که بازداشت شده‌ و دلیل محکومیتش شرکت در مناقصه‌ای بوده که با مشکل مواجه شده است.

این زندانی دارای تحصیلات دانشگاهی در رشته عمران است و می‌گوید که قبل از ورود به زندان پیمانکار بوده است.

در میان افراد حاضر در کارگاه، فردی که ظاهرش با دیگران متفاوت بود، توجهم را به خود جلب کرد. می‌گوید شاگرد کمال‌الملک بوده و در حال حاضر به زندانیان آموزش می‌دهد.

برای رسیدن به کارگاه دوخت و دوز کیف باید از محوطه هواخوری عبور می‌کردیم. حیاطی نسبتا بزرگ که بندهای آویز لباس و حوض خالی در آن توجه ما را جلب کرد. در این محوطه وسایل ورزشی که در پارک‌های پایتخت هم به چشم می‌خورد وجود داشت.

سفارشات و تذکرات مسئولان حفاظتی به هنگام ورود به این کارگاه نیز ادامه داشت. کارگاهی که از آن بوی پلاستیک و چرم به مشام می‌رسید. در این کارگاه نیز اتباع خارجی پشت میز چرخ‌خیاطی‌ها مشغول به‌کار بودند. گویا در مدت زمانی که در اینجا بودند، فارسی را تا حدودی فراگرفته بودند، چراکه وقتی از کنارشان عبور می‌کردی با لبخند خسته‌نباشید می‌گفتند.

عده‌ای کیف بچه‌گانه می‌دوختند و عده‌ای دیگر مشغول اندازه زدن چرم برای کیف‌های کارت عابربانک بودند. پیرمردی که به گفته خود 66 سال سن داشت، گفت که به دلیل اینکه ضامن فردی شدم و آن فرد متواری شد، در حال حاضر در زندان هستم.

وقتی از او پرسیدم آیا حقوقی که دریافت می‌کند تکافوی نیازهای خانواده‌اش را می‌دهد، سرش را بالا گرفت و با چشمانی که تر شده بود، گفت الهی به امید تو ...

تعدادی از زندانیان وقتی با خبرنگاران مواجه می‌شدند، سعی می‌کردند که نگاه‌شان به نگاه آنها گره نخورد.

زمانی که وارد کارگاه خیاطی شدیم، از بزرگ بودن این فضا تعجب کردیم. در این کارگاه 166 دستگاه چرخ خیاطی وجود داشت. دستگاه‌هایی که از 8 صبح روشن و 4 بعدازظهر با خستگی خاموش می‌شدند.

کار در پشت این چرخ‌خیاطی‌ها را هر فردی می‌تواند تجربه کند. بازرگانی که مشغول دوخت یونی‌فرم‌های سفارش گرفته بود گفت که احتیاجی به حقوق این کار ندارد و صرفا برای سپری شدن زمان این کار را انجام می‌دهد.

کارگاه خیاطی آخرین ایستگاه ما برای حضور در اوین بود.

فلسفه حضور ما در این مکان که با همت بنیاد تعاون حمایت از زندانیان صورت گرفته بود، بازدید از کارگاه‌هایی بود که چرخ آن بدست محکومان مالی از جمله مهریه، چک، تصادفات و دیگر جرایم مالی می‌چرخید.