کد خبر: ۲۳۴۳۰۴
تاریخ انتشار: ۲۰ مهر ۱۳۹۷ - ۱۸:۲۰
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۵۱۶

شاعری که هفت سده همراه ما است

حافظ شیرازی حافظه ملت ایران است؛ شاعر بلندآوازه ای که بخش چشمگیری از فرهنگ و ادبیات کلاسیک و حتی معاصر ما مدیون او است، شاعری که جایگاه عرفانی او لقب «حضرت» را برایش درادبیات فارسی به همراه آورده است.

به گزارش پایگاه خبری تیک (Tik.ir) ؛ امروز بیستم مهرماه، روز حافظ است؛ خواجه شمس‌الدین محمد بن بهاءالدّین محمد حافظ شیرازی (زاده 727 و متوفی 792) شاعر نامدار سده هشتم در ایران. القابی چون لسان الغیب، ترجمان الاسرار، لسان العرفا و ناظم الاولیا جدای از جایگاه رفیع او در زبان و ادب فارسی اشاره به وجهه و مقام او در بین دوستداران و مخاطبانی دارد که در ستایش چنین خطابش کرده اند.

در فرهنگ دینی هم حافظ چنان مقام والایی داشته که از قدیم الایام در کنار قرآن، دیوان وی روی تاقچه ها و قفسه ها جای گرفته است. کمتر شاعری را سراغ داریم که تا این حد از احترام و محبوبیت در فرهنگ ایرانی برخوردار باشد.

با این تفاسیر برخی می گویند نقش ادبیات و شاعران بزرگ آن همچون حافظ تحت تاثیر شرایط زندگی های نو قرار گرفته است. به همین دلیل پای صحبت دو تن از متخصصان ادبیات نشستیم تا از حافظ در زندگی کنونی ایرانیان بپرسیم.

حافظ همچنان معاصر ما است

«محمد متقی» دانشیار ادبیات دانشگاه فردوسی مشهد در رد این ادعا که حافظ در ادبیات و فرهنگ ما کمرنگ شده به پژوهشگر ایرنا چنین گفت: در این باره کار آماری دقیق انجام نشده است و بر اساس حدس و گمان این مساله مطرح می شود ولی یک مثال ساده ترش این است که شما به آمار تیراژ حافظ مراجعه کنید و ببینید تیراژ دیوان حافظ در چه میزانی بوده است.

آنچه در دوره معاصر نه صرف یکی دو دهه اخیر که در 50، 60 سال گذشته مطرح بوده است این است که حافظ یکی از پرخواننده ترین شاعران و متفکران ما محسوب می شود. از این حیث برخی حتی انتقادهایی را مطرح ساخته اند و تعلق خاطر به حافظ را یک جورهایی با رشد و پیشرفت جامعه در تعارض دیده اند.

به گفته وی، به همین دلیل اعتراضاتی در مقابل چنین طرز فکر یا علاقه مندی ای هم از طرف برخی روشنفکران حتی مطرح می شود که ریشه اش به قدیم تر بر می گردد ولی در دوره معاصر و حتی یکی دو نسل قدیم هم مطرح شده است.

بحث این است که خیلی ها معتقدند چنین اتفاقی نیفتاده است و در یکی از تعاریفی که از شاعر معاصر می آورند این ملاک را به حجم استقبال از اثر یک شاعر مربوط می کنند و بعد اتفاقا حافظ شاعر معاصر محسوب می شود چون اشعارش زیاد خوانده می شود. هر شاعری که در هر دوره ای بیشترین مراجعه به او و بیشترین خواننده را داشته باشد می توان شاعر معاصر دانست.

حافظ همراه است

متقی ادامه می دهد: وقتی که مردم از لحاظ شرایط ذهنی روحی و به طور کلی زندگی، در یک وضعیتی هستند که احساس می کنند با مراجعه به دیوان یک شاعر یا خواندن یک متن می توانند بخشی از آن نیازها و کاستی ها را جبران کنند خواه ناخواه توجه به یک نوع خاص از شعر اهمیت می یابد. ولی به هرحال یک قابلیت هایی در شعر حافظ هست و این قابل انکار نیست. مخصوصا برای آن هایی که به شکل تخصصی با کار حافظ سروکار دارند.

حافظ می تواند پاسخگوی نیازهای متعدد و متنوع آدمها باشد و در موقعیت های مختلف غم و شادی و حالت های تامل برانگیز و خوش باشی چون خیام و در همه اینها شما شعر یا مطلبی را پیدا می کنید که احساس کنید آن شاعر با آن نوع شعر گزارشگر دغدغه های یا احوال شخصی شماست.

وی معتقد است: این قابلیت ها قابل انکار نیست و همه آن کسانی که در مورد شعر حافظ چه به لحاظ مضمونی و فکر و چه در جهات بلاغی و زبانی و زیباشناسانه اش تحقیق کرده اند این نکته را مطرح می کنند که به لحاظ طیف مخاطبان شعر، حافظ در ادبیات فارسی بی نظیر است. من هم از نظر تخصصی این نکته را می بینم ولی این که شما بخواهید در قضاوت نسبت به یک شاعر یا اثر او ی دیدگاه خاص اجتماعی سیاسی و فرهنگی را مبنا قرار دهید آن زمان داستان فرق دارد.

شعر محصول لحظات خاص و تاملات و روحیات ویژه است. یک دسته حوادث ذهنی و روحی که منجر به شعر می شود به تناسب در قالب یک اثر عرضه می شود و می تواند همان حالات مشابه را در طرف برانگیزد یا معنا بدهد و خواه ناخواه دیوان حافظ این قابلیت را دارد.

قبول خاطر و لطف سخن خداداد است

متقی در خصوص ویژگی برجسته حافظ بیان داشت: برخی از نبوغ خاصی برخوردارند همچون حافظ و زمانی که مورد اعتراض و حسد قرار می گیرد بیان می دارد؛

حسد چه می‌بری ای سست نظم بر حافظ

قبول خاطر و لطف سخن خدادادست

«به نظر من حافظ در این زمینه تعارف ندارد یعنی وقتی به خودش، ذوقش، کارش و استقبالی که مردم از او می کند فکر می کند به این نتیجه می رسد که مثلا سخن او خیلی تفاوت عمده ای با دیگران ندارد یا این که خود او یک آدم معمولی است و خیلی تفاوتی با دیگران ندارد. بنابراین در شعر او اتفاقی افتاده است که نمی شود برایش توضیح منطقی و عقلانی در نظر گرفت».

وی ادامه می دهد: یک نکته را اینجا می شود مطرح کرد که البته قبلا هم خیلی از محققین به آن اشاره کرده اند و آن این که حافظ در واقع یک شاعر نقاد است؛ به این معنی که یک دقت نظر خاصی نسبت به قابلیت ها و ظرافت های شعری یا زبانی بقیه شاعران و آثارشان داشته و با این دقت توانسته آن کاستی یا لغزش هایی که دیگران احیانا در بُعد معنایی یا لفظی دارند جبران و رفع کند تا در اثر خودش تکرار نشود. حافظ یک شاعر مقلد نیست بلکه یک محقق است. نکته دیگر این که خیلی اوقات اشعار از آن منظری که یک شاعر به آن نگاه می کند شکل رمزی پیدا می کند.

یعنی زبان، زبان عادی و طبیعی نیست که گزارشگر یک حادثه بیرونی را نظاره کند یا بیانگر یک خبر و گزاره خاصی باشد. آن حسی که در پس این زبان قرار گرفته یا منجر به چنین تعبیری در یک قالب شعر شده است این شعر را به یک رمز تبدیل کرده است که هرکسی که آن را می خواند به نوعی احوال خودش را در آن می بیند یعنی مثلا حافظ می گوید؛

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل

کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها

هرکس که این را می خواند اگر گرفتار مشکل یا محدودیت و تنگنایی است فکر می کند که حافظ وصف حال او را در این بیت شعر خودش آورده است. در صورتی که آن تصویری بوده که به ذهن شاعر خطور کرده و بعد در قالب این چند کلمه ابرازش کرده است.

حافظ نباید فقط برای نخبگان باشد

«احسان آقابابایی» پژوهشگر و عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان در مورد انگاره تغییر گرایشات از ادبیات کلاسیک به ادبیات مدرن معتقد است: اگر فرض کنیم آماری وجود داشته باشد که نشان دهد مردم یا جوانان کمتر به سراغ حافظ می روند، شاید بتوانیم یکی را به مساله زبان ربط بدهیم. یعنی زبان در معنای کاربردی و نه در معنی ساختارهای زبانی. به این معنی که زبان کاربردی ما عوض شده است و با گسترده شدن فضای مجازی مردم به مرور سراغ ساده نویسی و استفاده از کلمات امروزی و خیلی کوچکتر در محاورات و روابط شان رفته اند.

در نتیجه ما با تغییراتی که در سیستم آموزشیمان اتفاق افتاد از زبان کلاسیک در زندگی روزمره فاصله گرفتیم. خواندن آثار کلاسیک ادبی بیشتر یک فعالیت نخبه گرایانه شد تا یک فعالیت عوامانه، یعنی خواندن درباره محتوای شعر حافظ و امثال آن به علایق علمی-پژوهشی و استادان دانشگاه یا دانشجویان تحصیلات تکمیلی گره خورد و در نتیجه بیشتر این اشعار تخصصی شدند.

بعد شما می بینید که در غرب اشعار شکسپیر را که زبان سنگینی داشت ساده سازی کردند. این آثار ادبی را به صورت داستانی در اتوبوس و مترو گذاشتند یا مثلا رومئو و ژولیت را تبدیل به داستانی کردند که مردم بتوانند بخوانند.

به گفته این پژوهشگر، در ایران این ساده سازی صورت نگرفت. آثار عمدتا کوچکتر شد یعنی یک نسخه کوچکتر از آن را ارائه دادند. آنها هم بیشتر به صورت داستانی بود ولی اشعار حافظ بیشتر معنایی است و روایی نیست که بشوند آن را ساده کرد. ما نتوانستیم که زبان سنگین حافظ را با زبان ساده زندگی روزمره وفق بدهیم. چون خودش زبان معنایی و مفهومی بود که مفاهیم پیچیده عرفانی داشت و به راحتی قابل ساده سازی نبود.

آقابابایی افزود: به نظرم گردش و عقب رفتن متن نوشتاری در مقابل متن دیداری دلیل دوم این فرایند است. یعنی عموما امروز مردم وقت شان را با متون دیداری مانند سریال، فیلم یا کلیپ های کوتاه در اینستاگرام و تلگرام و ... صرف می کنند تا این که بخواهند کتاب بخوانند. در نتیجه به دلیل نفوذ زیاد تکنولوژی ورسانه های تصویری، اقبال به رسانه های متنی عموما کم شده است. چه حافظ باشد و چه شعرای مدرنتری مانند شاملو و ... سوم این که دغدغه های حافظ بیشتر دغدغه های عرفانی و الهی است اما دغدغه های نسل های جدید ایرانی، بیشتر دنیوی و مادی است.

یعنی دغدغه های حافظ فرامادی و دغدغه های امروزه مادی شده است. ارزش های اجتماعی به سمت داشتن ماشین مدل بالا، خانه خوب، لباس مارک دار و ... حرکت کرده است. در نتیجه توجه به آن مضامین عارفانه جایش را به مضامین پیش پا افتاده ای داده که ذهن پوپولیستی جوانان امروز را قبضه کرده است.

این استاد جامعه شناسی ادبیات سخنان خود را اینگونه جمع بندی کرد: فکر می کنم شاید گسست بین نخبگان ادبی با عموم جوانان هم اینجا بی تاثیر نباشد. یعنی نخبگان دانشگاهی بیشتر درباره حافظ در دانشگاه ها حرف می زنند یا مثلا در فضاهای خاصی چون شبکه چهار و... . در نتیجه مفاهیم پیچیده و این ارتباط با جوانانی که دغدغه های دیگری دارند، ضعیف است. در مجلات ادبی که خوانندگان بیشتری دارد، بیشتر به ادبیات مدرن می پردازند تا کلاسیک.

یعنی می خواهم بگویم کارگزاران ادبی ایرانی هم که در ارشاد و مجلات و در نهادهای مختلف هستند بیشتر نیاز خواننده هایشان را در ادبیات مدرنتر جستجو کرده اند و آنها را بیشتر منتشر می کنند. کارگزاران ادبی هم که می خواستند حافظ حافظ بماند شاید تقلیل رفته اند و جامعه آنان کوچک تر شده است.
*ایرنا