آقای رسایی به چه کسی و چگونه تسلیت می گویید؟
خرداد: این جمله را خوب به خاطر بسپارید: «من ابتدا روز سیام دیماه 1392 را
تسلیت میگویم، روزی که دسترنج و حاصل تلاش دانشمندان هستهای کشورمان
متاسفانه به این شکل در حال از بین رفتن است.»
در خبرها خواندیم که یک دختر 2 ساله پس از ضرب و شتم پدرش دچار مرگ مغزی شده و دارفانی را وداع می کند و اعضای بدن وی به چند بیمار نیازمند اهداء می شود.
در خبرها خواندیم که دو کارگر زن در آتش سوزی یکی از ساختمان های تهران از طبقه پنجم خود را به پایین پرت کرده و در دم به شکل فجیعی جان سپرده اند. نکته دلخراش و بهت آور در این میانه آنست که مسئولین آتشنشانی از آن حیث که نردبان تعبیه شده دچار نقص فنی بوده نتوانسته اند جان شهروندان را نجات داده و حتی کوچکترین وسیله ای برای فرود سالم این افراد مهیا نکرده بودند.
تصور این دو صحنه مو بر تن هر انسانی که کمی از وجدان بهره مند بوده و دغدغه همنوع داشته باشد، راست می کند اما.....
سیاستمدارانی چون آقای رسایی را چه می شود؟ ایشان بر خود لازم دیده توافق نامه ای که به تایید تمامی مقامات عالیه نظام رسیده و عموم مردم با خشنودی از آن یاد می کنند و با اجرای آن ضمن حفظ اصول راهبردی و کلان نظام حقوق عامه استیفا شده و تحریم های ظالمانه دچار گسست گردیده و رونقی بر اقتصاد کشور حکمفرما شده و مردم از هر طیف و دسته و رسته ای از آن منتفع می گردند را تسلیت بگوید اما حتی کوچکترین یادی از این وضعیت های بغرنج نکرده و واکنشی در این ارتباط نشان ندهند؟!
براستی ملاحظات سیاسی و لحاظ منافع طیفی و جناحی تا کجا باید رسوخ و نضج داشته باشد؟ آیا آقای رسایی و دیگر نمایندگان مجلس سوگند یاد نکرده اند تا در راستای منافع آحاد مردم و عموم ملت گام بردارند؟ آیا آنان زنان قربانی شده بخشی از مردم نیستند؟ آیا آنان قربانی اهمال شهرداری تهران و آتشنشانی به عنوان مجموعه تحت امر شهرداری نشده اند؟ آیا نباید متخلفین این اتفاق دلخراش و نابهنجار مورد مواخذه قرار بگیرند و آیا در این زمینه نمایندگان مجلس لااقل به اندازه یک واکنش و ابراز تاسف ذینفع نیستند؟ آیا جا نداشت که آقای رسایی به جای اعلام تسلیت برای قرارداد ژنو یا حتی در کنار آن، این نکته را نیز تسلیت گفته و برای التیام آلام موکلین خود به آنان تسلیت می گفت.
آیا آقای رسایی و دوستان در مجلس خبر مرگ دلخراش "نگار" را شنیده اند؟ آیا این نام برای آنان آشناست؟ آیا موارد کودک آزاری که هر از چند گاهی بر پیکره جامعه نیشتر می زند برای آنان ارزش پیگیری داشته و برای جلوگیری از این اتفاقات تمهیداتی اندیشیده اند؟ آیا جا نداشت ضمن عرض تسلیت به این خانواده داغدار از بزرگ منشی و کرامت مادر وی که اعضای جگر گوشه دلبندش را برای نجات جان انسان های دیگر هدیه کرد، تقئدیر و تشکر به عمل می آمد.
مگر مجلس خانه ملت نیست؟ مگر یکان یکان شهروندان قدر السهمی در پارلمان ندارند؟ چرا چنین اتفاقاتی که در سپهر عمومی بازتاب گسترده ای داشته و اذهان مردم را به خود معطوف می دارد در مجلس و توسط نمایندگان نمودی ندارد؟
آقای رسایی و دوستان ایشان که این روزها جامه از تن می درند و ناله و فغان سر می دهند و تسلیت پشت تسلیت روانه می کنند براستی می توانند بگویند چه ایرادی به این توافق نامه و اصل عملکردهای آن دارند؟ اینکه محرمانه است یا نیست و .... امری فرعی است. ایشان با صراحت بگویند به کدام بند و ماده ایراد داشته و تبیین بفرمایند که بندها و مواد توافق نامه چه خدشه ای به شان و مرتبت ایرانی زده و چه حقی را نا حق کرده و چه خسران بزرگی را تحمیل کرده است؟ مگر نه اینست که با لغو بخشی از تحریم ها و آزادسازی بخشی از دارایی ها و با گشایش در زمینه مبادلات نفتی و تجاری مبلغ هنگفتی به اقتصاد کشور سرازیر شده و به ازای آن می توان رونقی به اقتصاد بخشید و گره از کار مردم گشود. مگر نه این است که در حال غنی سازی هستیم و امور تحقیقاتی را هم به پیش می بریم؟
آقای رسایی و دوستان آیا تاکنون در صف دارو ایستاده اند؟ عزیز جانشان بر تخت بیمارستان بوده و آنگاه برای تهیه دارو آنهم با قیمت های سر سام آور با مشکل برخورد کرده اند؟ شاید این دوستان ناراحتند که برای برون رفت از وضعیتی که کاغذ پاره های شورای امنیت با درایت ایشان و دوستانشان بر مردم تحمیل کرده، دولت تازه فکری اندیشیده و راهکاری معقول جسته است.
آقای رسایی به عنوان یک شهروند عام و عادی می گویم تمام افتخارات مال شما، قرار داد شش دنگ به نام شما، اصلا هر چه حق است در ید با کفایت شما. فقط بگذارید مردم کمی نفس تازه کنند، بگذارید کودک خنده رمیده از لبان مردم دوباره باز گردد.
در خبرها خواندیم که یک دختر 2 ساله پس از ضرب و شتم پدرش دچار مرگ مغزی شده و دارفانی را وداع می کند و اعضای بدن وی به چند بیمار نیازمند اهداء می شود.
در خبرها خواندیم که دو کارگر زن در آتش سوزی یکی از ساختمان های تهران از طبقه پنجم خود را به پایین پرت کرده و در دم به شکل فجیعی جان سپرده اند. نکته دلخراش و بهت آور در این میانه آنست که مسئولین آتشنشانی از آن حیث که نردبان تعبیه شده دچار نقص فنی بوده نتوانسته اند جان شهروندان را نجات داده و حتی کوچکترین وسیله ای برای فرود سالم این افراد مهیا نکرده بودند.
تصور این دو صحنه مو بر تن هر انسانی که کمی از وجدان بهره مند بوده و دغدغه همنوع داشته باشد، راست می کند اما.....
سیاستمدارانی چون آقای رسایی را چه می شود؟ ایشان بر خود لازم دیده توافق نامه ای که به تایید تمامی مقامات عالیه نظام رسیده و عموم مردم با خشنودی از آن یاد می کنند و با اجرای آن ضمن حفظ اصول راهبردی و کلان نظام حقوق عامه استیفا شده و تحریم های ظالمانه دچار گسست گردیده و رونقی بر اقتصاد کشور حکمفرما شده و مردم از هر طیف و دسته و رسته ای از آن منتفع می گردند را تسلیت بگوید اما حتی کوچکترین یادی از این وضعیت های بغرنج نکرده و واکنشی در این ارتباط نشان ندهند؟!
براستی ملاحظات سیاسی و لحاظ منافع طیفی و جناحی تا کجا باید رسوخ و نضج داشته باشد؟ آیا آقای رسایی و دیگر نمایندگان مجلس سوگند یاد نکرده اند تا در راستای منافع آحاد مردم و عموم ملت گام بردارند؟ آیا آنان زنان قربانی شده بخشی از مردم نیستند؟ آیا آنان قربانی اهمال شهرداری تهران و آتشنشانی به عنوان مجموعه تحت امر شهرداری نشده اند؟ آیا نباید متخلفین این اتفاق دلخراش و نابهنجار مورد مواخذه قرار بگیرند و آیا در این زمینه نمایندگان مجلس لااقل به اندازه یک واکنش و ابراز تاسف ذینفع نیستند؟ آیا جا نداشت که آقای رسایی به جای اعلام تسلیت برای قرارداد ژنو یا حتی در کنار آن، این نکته را نیز تسلیت گفته و برای التیام آلام موکلین خود به آنان تسلیت می گفت.
آیا آقای رسایی و دوستان در مجلس خبر مرگ دلخراش "نگار" را شنیده اند؟ آیا این نام برای آنان آشناست؟ آیا موارد کودک آزاری که هر از چند گاهی بر پیکره جامعه نیشتر می زند برای آنان ارزش پیگیری داشته و برای جلوگیری از این اتفاقات تمهیداتی اندیشیده اند؟ آیا جا نداشت ضمن عرض تسلیت به این خانواده داغدار از بزرگ منشی و کرامت مادر وی که اعضای جگر گوشه دلبندش را برای نجات جان انسان های دیگر هدیه کرد، تقئدیر و تشکر به عمل می آمد.
مگر مجلس خانه ملت نیست؟ مگر یکان یکان شهروندان قدر السهمی در پارلمان ندارند؟ چرا چنین اتفاقاتی که در سپهر عمومی بازتاب گسترده ای داشته و اذهان مردم را به خود معطوف می دارد در مجلس و توسط نمایندگان نمودی ندارد؟
آقای رسایی و دوستان ایشان که این روزها جامه از تن می درند و ناله و فغان سر می دهند و تسلیت پشت تسلیت روانه می کنند براستی می توانند بگویند چه ایرادی به این توافق نامه و اصل عملکردهای آن دارند؟ اینکه محرمانه است یا نیست و .... امری فرعی است. ایشان با صراحت بگویند به کدام بند و ماده ایراد داشته و تبیین بفرمایند که بندها و مواد توافق نامه چه خدشه ای به شان و مرتبت ایرانی زده و چه حقی را نا حق کرده و چه خسران بزرگی را تحمیل کرده است؟ مگر نه اینست که با لغو بخشی از تحریم ها و آزادسازی بخشی از دارایی ها و با گشایش در زمینه مبادلات نفتی و تجاری مبلغ هنگفتی به اقتصاد کشور سرازیر شده و به ازای آن می توان رونقی به اقتصاد بخشید و گره از کار مردم گشود. مگر نه این است که در حال غنی سازی هستیم و امور تحقیقاتی را هم به پیش می بریم؟
آقای رسایی و دوستان آیا تاکنون در صف دارو ایستاده اند؟ عزیز جانشان بر تخت بیمارستان بوده و آنگاه برای تهیه دارو آنهم با قیمت های سر سام آور با مشکل برخورد کرده اند؟ شاید این دوستان ناراحتند که برای برون رفت از وضعیتی که کاغذ پاره های شورای امنیت با درایت ایشان و دوستانشان بر مردم تحمیل کرده، دولت تازه فکری اندیشیده و راهکاری معقول جسته است.
آقای رسایی به عنوان یک شهروند عام و عادی می گویم تمام افتخارات مال شما، قرار داد شش دنگ به نام شما، اصلا هر چه حق است در ید با کفایت شما. فقط بگذارید مردم کمی نفس تازه کنند، بگذارید کودک خنده رمیده از لبان مردم دوباره باز گردد.
نه بر رسایی
اینان مانند کبکهایی هستند که سر خود را در زیر برف فرو کرده اند .
ای رسایی و دوستان آیا تاکنون در صف دارو ایستاده اند؟ عزیز جانشان بر تخت بیمارستان بوده و آنگاه برای تهیه دارو آنهم با قیمت های سر سام آور با مشکل برخورد کرده اند؟ يعني اگر انسان باشه همين يه جمله براش بسه