«حریم سلطان» رقیب جدی سینمای ایران!
بانی فیلم آنلاین: چندی پیش یکی از مدیران رده بالای سیما در اظهارنظری جالب توجه اعلام کرد: سریال های ایرانی خیابان های ترکیه را خلوت کرده اند.
مشخص نیست این مدیر دولتی چگونه به این نتیجه تأمل برانگیز رسیده ولی آنچه مشهود به نظر می رسد استقبال بالای مخاطبان ایرانی از سریال های عامه پسند ترکیه ای است. به طوری که برخی از اهالی سینما و کارشناسان معتقدند برخی سریال های ترکیه ای مانند «حریم سلطان» تاثیری قابل توجه در کاهش مخاطبان سینما دارند. اینکه سریال هایی چون «حریم سلطان» تا چه حد به لحاظ کیفی استاندارد هستند چندان اهمیتی ندارد. آنچه مهم است استقبال گسترده مخاطبان از چنین سریال هایی است. مخاطبانی که می توانند تماشاگران بالقوه سینمای ایران باشند اما جذب انبوه رسانه های رقیب می شوند.
مردم را به زور نمي توان به سمت فيلم و سريال هاي ايراني سوق داد
سید جمال ساداتیان در این خصوص به «بانی فیلم» گفت: به طور عام شاید بتوان گفت این سریال ها جذابیت های مقطعی دارند، اما اگر ما فیلم هایی داشته باشیم که با مردم ارتباط برقرار کنند این فیلم ها به شدت مورد توجه مخاطب ایرانی قرار می گیرد چون فیلم های ایرانی بومی است و بازیگران و محیط برای مردم شناخته شده تر است. بنابراین به نظرم در مقایسه با فیلم های خارجی، مردم ترجیح می دهند فیلم ایرانی ببینند، اما وقتی فیلم های ایرانی در جذب مخاطب ناتوان است به اجبار مخاطب به سمت شبکه های ماهواره ای سوق پیدا می کند. مشابه همین وضعیت را در تلویزیون هم می بینیم. در مقطعي سختگیری های بیش از حد در تلویزیون هم باعث شد مدتی ریزش مخاطب داشته باشیم.
وی ادامه داد: چه بسا هر زمان سریال خوبی ساخته شود مردم ترجیح می دهند به جاي شبكه هاي ماهواره اي اين آثار را ببينند. مسلما به زور نمی توان مردم را به سمت فیلم ها و سریال های ایرانی سوق داد. تنها در صورتیکه بتوانیم تولیدات فاخر و ارزشی را به مخاطب عرضه کنیم، طوریکه کیفیت این آثار بتواند با مشابه خارجی اش برابری کند در جذب مخاطب موفق خواهيم بود.
بايد در فيلمنامه ها تنوع موضوع و جذابيت را بالا برد
اجمدرضا گرشاسبي تأثير سريال هاي عامه پسند بر كاهش مخاطبان سينما را جدي دانست و به «باني فيلم» گفت: طبيعتاً وقتي سريال دنباله دار است مخاطب برايش جذابيت دارد ادامه آن را دنبال كند. همين عامل او را در خانه و پاي تلويزيون مي نشاند. ضعف جذابيت، عدم كشش لازم، مميزي هاي بيش از اندازه، عدم تنوع در سوژه و شبيه بودن اكثر فيلم ها و سريال هاي درون مرزي از عوامل مهمي هستند كه مخاطب را از سينما گريزان مي سازد.
وي افزود: وقتي فيلم ها و سريال هاي ما به لحاظ مضمون، ساختار و... شبيه به يكديگرند، مخاطب ناخودآگاه به سمت شبكههاي ماهواره اي گرايش پيدا ميكند. البته نمي توان در اين بين ضعف فيلم هاي سينمايي را هم كتمان كرد. همچنين جذابيت شبكههاي ماهواره اي را هم نمي توان صرفاً متعلق به سريال هاي تلويزيوني اش دانست. چرا كه اين شبكه ها، شوها و برنامه هاي گوناگون زيادي دارند.
گرشاسبي در مورد خطوط قرمزي كه شبكه هاي ماهواره اي از آن عبور ميكنند، بيان داشت: خطوط قرمز در كشور ما دو جنبه دارد. يكي جنبه ظاهري است كه شامل لباس، كلام و رفتار ميشود و جنبه ديگر شامل بخش محتوايي يعني موضوع است.
گرشاسبي خاطر نشان ساخت: بنده 6 ماه شبانه روز عمرم را صرف نگارش فيلمنامه كردم و درست فرداي روزي كه رئيس جمهور اعلام ميكرد فضاي امنيتي را از سينما بر داشته و به سينماگران اعتماد مي كنيم با پروانه ساخت ام تنها به دلايل امنيتي مخالفت شد!
ما در ساخت آثار محدوديت ها و خط قرمزهايي داريم. با بخشي از اين محدوديت ها كه كاري نمي توان كرد، اما مي توان در فيلمنامه ها تنوع موضوع و جذابيت در قصه را بالا برد. براي ايجاد كشش و جذابيت در فيلم ها هم هيچ راه ديگري جز اين مواردي كه ذكر كردم نداريم چون ما نمي توانيم به جذابيت هاي كاذب ديگر متوسل شويم.
هرچه دایره را محدودتر کنیم مخاطب بیشتر تمایل دارد از آن بگریزد
بيژن امكانيان ارزيابي اش را از تأثير سريال هاي ماهواره اي بر كاهش مخاطبان سينما اينگونه بيان كرد: قاعدتاً پخش اين سريال ها نمي تواند بي تأثير در ريزش مخاطبان سينما باشد، اما علت اين موضوع بيشتر بر مي گردد به تفاوت جذابيت هايي كه فيلم هاي بيرون مرزي با درون مرزي دارند. بديهي است كه هيچ چيز جاي سينما را نمي گيرد. در دنيا ثابت شده سينما علي رغم تمام مشكلات و هزينه هايي كه دارد آبشخور واقعي تلويزيون است. اما نکته مهم اينجاست كه فیلم و سریال های خارجی خط قرمز را به مفهومي كه ما داريم ندارند. در نتيجه در نشان دادن روابط انساني مشروع و غير مشروع آزادترند.
بنابراين هر چه خط قرمز را پرنگ تر و اين دايره را محدود تر كنيم مخاطب بيشتر تمايل دارد از اين دايره بگريزد. در نتيجه ميشود همان ضرب المثل معروف «مرغ همسايه غاز است». به عبارت ديگر حتي اگر آن سريال ها كيفيت نامطلوبي هم داشته باشند، اما از آنجا كه مخاطب المان هايي را در آنها مي بيند كه فيلم ها و سريال هاي ايراني فاقدشان است نسبت به آنها گرايش پيدا ميكند و فريب آب و رنگ ظاهري را مي خورد.
وي در ادامه به «باني فيلم» گفت: به دليل همين محدوديت ها عمدتاً فيلم ها و سريال هاي ايراني يكسان و يكنواخت شده و نمي تواند كشش لازم براي جذب مخاطب را داشته باشند. از ديگر عواملي كه باعث گرايش مردم به چنين توليداتي ميشود اين است كه آنها در تبليغات خيلي پيشرفته تر از ما هستند و يك فيلم يا سريال معمولي شان را با تبليغات گسترده و جذاب خيلي بيش از آنچه که هست نشان ميدهند. نكته ديگر اينكه بعضي از اين سريال ها مثل « گزگونی » فارغ از داستان پر فراز و نشيبي كه دارد از بازي هاي خوبي هم برخوردار است. واقعيت اينكه بازي هاي خوب و باور پذير به تماشاگر كمك ميكند تا با فيلم و نقش همذات پنداري و با آن ارتباط برقرار كند. متاسفانه در بسياري از فيلم ها و سريال هاي ما به اين عامل مهم توجه نمي شود و در نتيجه ما ديالوگ گفتن ها و حركت هايی مي بينيم كه در ظاهر كار را پيش مي برد، اما در واقع انگيزه لازم را به تماشاگر براي ادامه كار نمي دهد. اين عامل خيلي مهمي در جذابيت اين سريالهاست كه سازندگان و بازيگرانش به خوبي آن را رعايت مي كنند و به كيفيت اجرا توجه ويژه اي دارند. البته اين بازي خوب و باور پذير شامل حال تمام بازيگران يك مجموعه نمي شود، اما كسانيكه نقش هاي محوري و اساس قصه را به دوش مي كشند اين ويژگي را دارا هستند. در بسياري از كارهاي ايراني به نحوه بازي بازيگر چندان اهميت داده نمي شود. به نوعي سعي در پر كردن آنتن يا اشغال پرده سينما داريم و ظاهراً تنها مي خواهيم يك كاري را بسازيم. آن باور پذيري نقش كه ارتباط اصلي تماشاگران با فيلم يا سريال است مغفول مانده و اكثراً ديالوگ هايي را حفظ و آن را بيان ميكنند. كسي تلاش نمي كند و واقعيت اين است كه اگر تلاش به معناي واقعي كلمه صورت بگيرد حس و باور پذيري نقش به بيننده منتقل ميشود. حتي بازي يك بازيگر در ريتم كار هم مي تواند مؤثر باشد. ريتم جدا از حركت يا حسي كه بازيگر انتخاب ميكند نيست. اينها ظرايفي است كه در اكثر آثار ما ديده نمي شود.
امكانيان خاطر نشان ساخت: بازي هاي ما غالباً پيش پا افتاده و هندي (آن هم هند كلاسيك) شده و به نوعي همه چيز سر دستي است. مسلماً اين عامل در كنار خطوط قرمزي كه داريم به توليدات ما ضربه مي زند. البته در همين اواخر هم نشان داديم كه اگر فيلم يا سريالي به اين مسائل توجه كند ( با وجود عدم آزادي عمل در سوژه و...) مي تواند گليم خودش را از آب بيرون بكشد، فقط همانطور كه گفتم تبليغات ما به قدر كافي نيست. حتي من ديدم تلويزيون براي كارهاي خودش هم تبليغ درستي نمي كند. يعني ارزش گذاري بر آثارش ندارد. قطعاً تلويزيون به عنوان يك سفارش دهنده مي تواند بگويد تمام آثارش خوب هستند چون به هر حال خودش آنها را سفارش داده، اما مي تواند اتاق فكري هم داشته باشد كه دوغ را از دوشاب در همان محدوده تشخيص دهد و بعد به آنها امتياز بدهد. همچنين مي تواند روي كارهايي كه به لحاظ اجرا، كارگرداني، بازيگريو... در سطح بالاتري هستند تبليغات بيشتري انجام دهد. اين تبليغات بيشتر سبب ميشود تماشاگر زيادتري آنها را ببيند. سطح سليقه تماشاگر را نسبت به كار نمايشي بالا بردن كار كمي نيست و هر چه اين سطح سليقه بالاتر برود به تبع آن آثاري هم كه ساخته مي شوند ناگزيرند خودشان را بالا بكشند. اين يك دور تسلسل به هم مرتبط است و جدا از يكديگر نيست.
سینمای ایران خالی از زیبایی و تکنولوژی است
غلامرضا آزادی در این خصوص در گفت و گو با «بانی فیلم» یادآور شد: متاسفانه در این چند سال سینمای ایران هیچ جذابیتی برای بیننده به همراه نداشته. جذابیت به لحاظ موضوع، تکنیک، زیبایی بصری و... . در دهه 80 و 70 فیلم های ما تکنولوژی خاصی داشت و دارای دیدی بود که تماشاگر آن را قبول می کرد و می پسندید. فیلمبردارها و کارگردان های ما دید زیبایی شناسانه داشتند. اصلا اساس سینما، اساس تصویر زیبایی شناسی است. حتی اگر فیلم موضوعی هم نداشته و تنها دارای تکنولوژی، تکنیک و زیبایی بصری باشد تماشاگر آن را قبول می کند، اما در سال های اخیر سطح کیفی فیلم ها پایین آمده و در واقع سینمای ایران خالی از زیبایی بصری و تکنولوژی شده. اکثر فیلم ها سوژه های تکراری دارند و در یک محل فیلمبرداری می شوند. خاطرم است که سال های گذشته برای ساخت یک فیلم سفر می کردیم و به جاهای ناشناخته یا کمتر دیده شده می رفتیم، اما در حال حاضر تمام فیلم ها خلاصه می شود در تهران و خیابان دود گرفته. فیلم هایی که به واقع از لحاظ بصری حقیرند و به نوعی فیلم های سیاه محسوب می شوند. در مقابل سریال های خارجی حداقل از لحاظ تصویری، فیلمبرداری، موقعیت لوکیشن ها و... جنبه های بصری بالایی دارد. اصلا سینما یعنی تصویر و دیده شدن و این مسئله در فیلم های ایرانی رعایت نمی شود.
وی ادامه داد: متاسفانه تکنولوژی در سینمای ایران بسیار ضعیف شده. فیلم ویدئویی 90 تبدیل به 35 شده و هیچ رنگ و بویی ندارد. بالاخره تماشاگر ایرانی بر حسب سلیقه و زیبایی پسندی این مهم را متوجه می شود و بنابراین رغبتی به دیدن چنین فیلم هایی پیدا نمی کند. مخاطب چقدر باید ایران کثیف، تهران آلوده، اعتیاد، زشتی و کمدی های سخیف را ببیند! این سینما نمی تواند یک نقطه خوب داشته باشد؟ شخصا از این نوع سینما بیزارم. سریال های خارجی حداقل قصه، آب و رنگ، زیبایی بصری و... دارد و به همین دلیل تماشاگر به آن جذب می شود. ما باید نکته خوب درون آن سریال ها را پیدا، با آنها رقابت کرده و از آنها بهتر بسازیم. زمانی فیلم ایرانی، فیلم هایی بود که در هر جشنواره یا مملکتی خریدار ویژه داشت، اما متاسفانه الان نیست. به این دلیل که کسانیکه فیلم های خوب می ساختند دیگر این کار را انجام نمی دهند و با این هزینه ها (به خصوص دستمزد بازیگرانی که نمی دانم بعضی از آنها این پول را برای سواد، تجربه، آگاهی یا کلا چه چیزی می گیرند!) ترجیح می دهند دیگر به این سمت نروند. سینمای ایران در حال حاضر فقط تکرار است و در پس آن بی سوادی. به همین خاطر مردم می روند سریال هایی خارجی که رایگان در اختیارشان است را تماشا می کنند.
مشخص نیست این مدیر دولتی چگونه به این نتیجه تأمل برانگیز رسیده ولی آنچه مشهود به نظر می رسد استقبال بالای مخاطبان ایرانی از سریال های عامه پسند ترکیه ای است. به طوری که برخی از اهالی سینما و کارشناسان معتقدند برخی سریال های ترکیه ای مانند «حریم سلطان» تاثیری قابل توجه در کاهش مخاطبان سینما دارند. اینکه سریال هایی چون «حریم سلطان» تا چه حد به لحاظ کیفی استاندارد هستند چندان اهمیتی ندارد. آنچه مهم است استقبال گسترده مخاطبان از چنین سریال هایی است. مخاطبانی که می توانند تماشاگران بالقوه سینمای ایران باشند اما جذب انبوه رسانه های رقیب می شوند.
مردم را به زور نمي توان به سمت فيلم و سريال هاي ايراني سوق داد
سید جمال ساداتیان در این خصوص به «بانی فیلم» گفت: به طور عام شاید بتوان گفت این سریال ها جذابیت های مقطعی دارند، اما اگر ما فیلم هایی داشته باشیم که با مردم ارتباط برقرار کنند این فیلم ها به شدت مورد توجه مخاطب ایرانی قرار می گیرد چون فیلم های ایرانی بومی است و بازیگران و محیط برای مردم شناخته شده تر است. بنابراین به نظرم در مقایسه با فیلم های خارجی، مردم ترجیح می دهند فیلم ایرانی ببینند، اما وقتی فیلم های ایرانی در جذب مخاطب ناتوان است به اجبار مخاطب به سمت شبکه های ماهواره ای سوق پیدا می کند. مشابه همین وضعیت را در تلویزیون هم می بینیم. در مقطعي سختگیری های بیش از حد در تلویزیون هم باعث شد مدتی ریزش مخاطب داشته باشیم.
وی ادامه داد: چه بسا هر زمان سریال خوبی ساخته شود مردم ترجیح می دهند به جاي شبكه هاي ماهواره اي اين آثار را ببينند. مسلما به زور نمی توان مردم را به سمت فیلم ها و سریال های ایرانی سوق داد. تنها در صورتیکه بتوانیم تولیدات فاخر و ارزشی را به مخاطب عرضه کنیم، طوریکه کیفیت این آثار بتواند با مشابه خارجی اش برابری کند در جذب مخاطب موفق خواهيم بود.
بايد در فيلمنامه ها تنوع موضوع و جذابيت را بالا برد
اجمدرضا گرشاسبي تأثير سريال هاي عامه پسند بر كاهش مخاطبان سينما را جدي دانست و به «باني فيلم» گفت: طبيعتاً وقتي سريال دنباله دار است مخاطب برايش جذابيت دارد ادامه آن را دنبال كند. همين عامل او را در خانه و پاي تلويزيون مي نشاند. ضعف جذابيت، عدم كشش لازم، مميزي هاي بيش از اندازه، عدم تنوع در سوژه و شبيه بودن اكثر فيلم ها و سريال هاي درون مرزي از عوامل مهمي هستند كه مخاطب را از سينما گريزان مي سازد.
وي افزود: وقتي فيلم ها و سريال هاي ما به لحاظ مضمون، ساختار و... شبيه به يكديگرند، مخاطب ناخودآگاه به سمت شبكههاي ماهواره اي گرايش پيدا ميكند. البته نمي توان در اين بين ضعف فيلم هاي سينمايي را هم كتمان كرد. همچنين جذابيت شبكههاي ماهواره اي را هم نمي توان صرفاً متعلق به سريال هاي تلويزيوني اش دانست. چرا كه اين شبكه ها، شوها و برنامه هاي گوناگون زيادي دارند.
گرشاسبي در مورد خطوط قرمزي كه شبكه هاي ماهواره اي از آن عبور ميكنند، بيان داشت: خطوط قرمز در كشور ما دو جنبه دارد. يكي جنبه ظاهري است كه شامل لباس، كلام و رفتار ميشود و جنبه ديگر شامل بخش محتوايي يعني موضوع است.
گرشاسبي خاطر نشان ساخت: بنده 6 ماه شبانه روز عمرم را صرف نگارش فيلمنامه كردم و درست فرداي روزي كه رئيس جمهور اعلام ميكرد فضاي امنيتي را از سينما بر داشته و به سينماگران اعتماد مي كنيم با پروانه ساخت ام تنها به دلايل امنيتي مخالفت شد!
ما در ساخت آثار محدوديت ها و خط قرمزهايي داريم. با بخشي از اين محدوديت ها كه كاري نمي توان كرد، اما مي توان در فيلمنامه ها تنوع موضوع و جذابيت در قصه را بالا برد. براي ايجاد كشش و جذابيت در فيلم ها هم هيچ راه ديگري جز اين مواردي كه ذكر كردم نداريم چون ما نمي توانيم به جذابيت هاي كاذب ديگر متوسل شويم.
هرچه دایره را محدودتر کنیم مخاطب بیشتر تمایل دارد از آن بگریزد
بيژن امكانيان ارزيابي اش را از تأثير سريال هاي ماهواره اي بر كاهش مخاطبان سينما اينگونه بيان كرد: قاعدتاً پخش اين سريال ها نمي تواند بي تأثير در ريزش مخاطبان سينما باشد، اما علت اين موضوع بيشتر بر مي گردد به تفاوت جذابيت هايي كه فيلم هاي بيرون مرزي با درون مرزي دارند. بديهي است كه هيچ چيز جاي سينما را نمي گيرد. در دنيا ثابت شده سينما علي رغم تمام مشكلات و هزينه هايي كه دارد آبشخور واقعي تلويزيون است. اما نکته مهم اينجاست كه فیلم و سریال های خارجی خط قرمز را به مفهومي كه ما داريم ندارند. در نتيجه در نشان دادن روابط انساني مشروع و غير مشروع آزادترند.
بنابراين هر چه خط قرمز را پرنگ تر و اين دايره را محدود تر كنيم مخاطب بيشتر تمايل دارد از اين دايره بگريزد. در نتيجه ميشود همان ضرب المثل معروف «مرغ همسايه غاز است». به عبارت ديگر حتي اگر آن سريال ها كيفيت نامطلوبي هم داشته باشند، اما از آنجا كه مخاطب المان هايي را در آنها مي بيند كه فيلم ها و سريال هاي ايراني فاقدشان است نسبت به آنها گرايش پيدا ميكند و فريب آب و رنگ ظاهري را مي خورد.
وي در ادامه به «باني فيلم» گفت: به دليل همين محدوديت ها عمدتاً فيلم ها و سريال هاي ايراني يكسان و يكنواخت شده و نمي تواند كشش لازم براي جذب مخاطب را داشته باشند. از ديگر عواملي كه باعث گرايش مردم به چنين توليداتي ميشود اين است كه آنها در تبليغات خيلي پيشرفته تر از ما هستند و يك فيلم يا سريال معمولي شان را با تبليغات گسترده و جذاب خيلي بيش از آنچه که هست نشان ميدهند. نكته ديگر اينكه بعضي از اين سريال ها مثل « گزگونی » فارغ از داستان پر فراز و نشيبي كه دارد از بازي هاي خوبي هم برخوردار است. واقعيت اينكه بازي هاي خوب و باور پذير به تماشاگر كمك ميكند تا با فيلم و نقش همذات پنداري و با آن ارتباط برقرار كند. متاسفانه در بسياري از فيلم ها و سريال هاي ما به اين عامل مهم توجه نمي شود و در نتيجه ما ديالوگ گفتن ها و حركت هايی مي بينيم كه در ظاهر كار را پيش مي برد، اما در واقع انگيزه لازم را به تماشاگر براي ادامه كار نمي دهد. اين عامل خيلي مهمي در جذابيت اين سريالهاست كه سازندگان و بازيگرانش به خوبي آن را رعايت مي كنند و به كيفيت اجرا توجه ويژه اي دارند. البته اين بازي خوب و باور پذير شامل حال تمام بازيگران يك مجموعه نمي شود، اما كسانيكه نقش هاي محوري و اساس قصه را به دوش مي كشند اين ويژگي را دارا هستند. در بسياري از كارهاي ايراني به نحوه بازي بازيگر چندان اهميت داده نمي شود. به نوعي سعي در پر كردن آنتن يا اشغال پرده سينما داريم و ظاهراً تنها مي خواهيم يك كاري را بسازيم. آن باور پذيري نقش كه ارتباط اصلي تماشاگران با فيلم يا سريال است مغفول مانده و اكثراً ديالوگ هايي را حفظ و آن را بيان ميكنند. كسي تلاش نمي كند و واقعيت اين است كه اگر تلاش به معناي واقعي كلمه صورت بگيرد حس و باور پذيري نقش به بيننده منتقل ميشود. حتي بازي يك بازيگر در ريتم كار هم مي تواند مؤثر باشد. ريتم جدا از حركت يا حسي كه بازيگر انتخاب ميكند نيست. اينها ظرايفي است كه در اكثر آثار ما ديده نمي شود.
امكانيان خاطر نشان ساخت: بازي هاي ما غالباً پيش پا افتاده و هندي (آن هم هند كلاسيك) شده و به نوعي همه چيز سر دستي است. مسلماً اين عامل در كنار خطوط قرمزي كه داريم به توليدات ما ضربه مي زند. البته در همين اواخر هم نشان داديم كه اگر فيلم يا سريالي به اين مسائل توجه كند ( با وجود عدم آزادي عمل در سوژه و...) مي تواند گليم خودش را از آب بيرون بكشد، فقط همانطور كه گفتم تبليغات ما به قدر كافي نيست. حتي من ديدم تلويزيون براي كارهاي خودش هم تبليغ درستي نمي كند. يعني ارزش گذاري بر آثارش ندارد. قطعاً تلويزيون به عنوان يك سفارش دهنده مي تواند بگويد تمام آثارش خوب هستند چون به هر حال خودش آنها را سفارش داده، اما مي تواند اتاق فكري هم داشته باشد كه دوغ را از دوشاب در همان محدوده تشخيص دهد و بعد به آنها امتياز بدهد. همچنين مي تواند روي كارهايي كه به لحاظ اجرا، كارگرداني، بازيگريو... در سطح بالاتري هستند تبليغات بيشتري انجام دهد. اين تبليغات بيشتر سبب ميشود تماشاگر زيادتري آنها را ببيند. سطح سليقه تماشاگر را نسبت به كار نمايشي بالا بردن كار كمي نيست و هر چه اين سطح سليقه بالاتر برود به تبع آن آثاري هم كه ساخته مي شوند ناگزيرند خودشان را بالا بكشند. اين يك دور تسلسل به هم مرتبط است و جدا از يكديگر نيست.
سینمای ایران خالی از زیبایی و تکنولوژی است
غلامرضا آزادی در این خصوص در گفت و گو با «بانی فیلم» یادآور شد: متاسفانه در این چند سال سینمای ایران هیچ جذابیتی برای بیننده به همراه نداشته. جذابیت به لحاظ موضوع، تکنیک، زیبایی بصری و... . در دهه 80 و 70 فیلم های ما تکنولوژی خاصی داشت و دارای دیدی بود که تماشاگر آن را قبول می کرد و می پسندید. فیلمبردارها و کارگردان های ما دید زیبایی شناسانه داشتند. اصلا اساس سینما، اساس تصویر زیبایی شناسی است. حتی اگر فیلم موضوعی هم نداشته و تنها دارای تکنولوژی، تکنیک و زیبایی بصری باشد تماشاگر آن را قبول می کند، اما در سال های اخیر سطح کیفی فیلم ها پایین آمده و در واقع سینمای ایران خالی از زیبایی بصری و تکنولوژی شده. اکثر فیلم ها سوژه های تکراری دارند و در یک محل فیلمبرداری می شوند. خاطرم است که سال های گذشته برای ساخت یک فیلم سفر می کردیم و به جاهای ناشناخته یا کمتر دیده شده می رفتیم، اما در حال حاضر تمام فیلم ها خلاصه می شود در تهران و خیابان دود گرفته. فیلم هایی که به واقع از لحاظ بصری حقیرند و به نوعی فیلم های سیاه محسوب می شوند. در مقابل سریال های خارجی حداقل از لحاظ تصویری، فیلمبرداری، موقعیت لوکیشن ها و... جنبه های بصری بالایی دارد. اصلا سینما یعنی تصویر و دیده شدن و این مسئله در فیلم های ایرانی رعایت نمی شود.
وی ادامه داد: متاسفانه تکنولوژی در سینمای ایران بسیار ضعیف شده. فیلم ویدئویی 90 تبدیل به 35 شده و هیچ رنگ و بویی ندارد. بالاخره تماشاگر ایرانی بر حسب سلیقه و زیبایی پسندی این مهم را متوجه می شود و بنابراین رغبتی به دیدن چنین فیلم هایی پیدا نمی کند. مخاطب چقدر باید ایران کثیف، تهران آلوده، اعتیاد، زشتی و کمدی های سخیف را ببیند! این سینما نمی تواند یک نقطه خوب داشته باشد؟ شخصا از این نوع سینما بیزارم. سریال های خارجی حداقل قصه، آب و رنگ، زیبایی بصری و... دارد و به همین دلیل تماشاگر به آن جذب می شود. ما باید نکته خوب درون آن سریال ها را پیدا، با آنها رقابت کرده و از آنها بهتر بسازیم. زمانی فیلم ایرانی، فیلم هایی بود که در هر جشنواره یا مملکتی خریدار ویژه داشت، اما متاسفانه الان نیست. به این دلیل که کسانیکه فیلم های خوب می ساختند دیگر این کار را انجام نمی دهند و با این هزینه ها (به خصوص دستمزد بازیگرانی که نمی دانم بعضی از آنها این پول را برای سواد، تجربه، آگاهی یا کلا چه چیزی می گیرند!) ترجیح می دهند دیگر به این سمت نروند. سینمای ایران در حال حاضر فقط تکرار است و در پس آن بی سوادی. به همین خاطر مردم می روند سریال هایی خارجی که رایگان در اختیارشان است را تماشا می کنند.
واقعاً که سریال حریم سلطان سریال فوق العاده ای بوده و دستشان هم درد نکند آنها حاکمان گذشته خود را اینچنین معرفی می کنند و ما هم آنچنان!!!؟
ترک ها مخاطبان ایرانی خود را میشناسند و برایشان خوراک تبلیغاتی میسازند اما در ایران دوستانی که سلیقه مخاطب را میشناسند اجازه کار ندارند. میگم نکنه اینم برنامه ترکیه باشد مقامهای ایرانی را وادر به ممنوع الکار کردنه بعضیا میکنند