کد خبر: ۲۴۴۴۲
تاریخ انتشار: ۰۵ بهمن ۱۳۹۲ - ۲۰:۱۸
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۱۶۰۳

دهقان: مردم رئیس جمهوری خواستند که حرف نسنجیده نزند

ایرنا- غلامعلی دهقان، کارشناس مسائل تاریخی و سیاسی معتقد است «اینکه آقای روحانی رای آورد نشان دهنده این است که جامعه ایرانی به یک ضرورت تاریخی برای پرهیز از افراط و تفریط رسیده است و می توان امیدوار بود که اعتدال در جامعه نهادینه شود.»

دهقان که عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه نیز است، در گفت و گو با آفتاب، ضمن بیان اینکه رئیس جمهور بارها در سخنرانی های خود در مورد پیام مردم در انتخابات 24 خرداد 92 صحبت کرد، می گوید جای دیگری است که باید این پیام را بگیرد.

مشروح مصاحبه را در ادامه می خوانید:

خاستگاه اعتدال در ادبیات سیاسی به کجا برمی گردد؟

از زوایای مختلف می شود به اعتدال پرداخت. اعتدال از جهت ریشه ای دو مصدر برایش در ادبیات عرب وجود دارد که یکی مصدر عِدل به معنی توازن و دیگری مصدر عَدل به معنی مقابل ظلم. فکر می کنم اعتدال را اگر از مصدر عِدل تفسر کنیم در مسائل سیاسی بهتر به نتیجه می رسیم. چون عدل به معنی توازن است و وقتی که از اعتدال سیاسی حرف می زنیم یعنی جامعه ای که توازن دارد. جامعه ای که پایه های حکومتی اش با هم رشد کرده اند و می توانیم به آن اعتماد و تکیه کنیم. با این توصیف اعتدال سیاسی یعنی توازن بین آرمان ها و واقعیت. جامعه ایرانی سال ها است که از عدم توازن رنج برده است. یا دچار تفریط می شویم یا دچار افراط؛ در حالی که همیشه گفته اند خیرالامور اوسط ها. البته وسط بودن همیشه به این معنا نیست که بخواهیم چپ و راست را محکوم بکنیم. آنها نیز می توانند متوازن حرکت کنند. اعتدال گرایشی بوده در تاریخ ایران که می گفت باید عقب افتادگی های علمی مان را جبران کنیم و اگر علم پیشرفت کند ما هم دست کمی از دیگران نداریم؛ دین مان بهتر می شود و فرزندان مان هم بهتر تربیت می شوند.



آیا اعتدال تداوم جریان و گفتمان اصلاح طلبی نیست؟

اصلاحات می تواند اعتدالگرایی باشد اما لزوماً همیشه این همپوشانی وجود ندارد. اصلاح طلبی ممکن است گاهی به انقلابی گری برسد. چه بسا یک سیستم سیاسی به جایی برسد که از دید اصلاح طلب ها باید با آن برخورد قهرآمیز کرد؛ یعنی با روش انقلابی با آن برخورد کرد مثل مبارزین قبل از انقلاب. اصلاح طلبی گاهی مترادف با انقلاب گری است یعنی یک رژیم نامشروع است. مثل رژیم شاه.



این انقلابی گری است نه اصلاح طلبی.

در تعریف من انقلاب هم نوعی اصلاح است. اصلاح طلبی دامنه وسیعی دارد که اعتدال نیز می تواند بخشی از اصلاحات باشد. اما لزوماً اصلاحات اعتدالگرایی نیست. اصلاح طلبان گاهی به این نتیجه می رسند که باید انقلابی برخورد کرد. مثل حضرت موسی که قرآن به او گفته است نمی خواهی که فرعون آدم و تذکیه بشود، او را نصیحت کن. یعنی همه پروژه های اصلاح طلبی را طی کرده است اما به نتیجه نرسیده است. اینجا دیگر شمشیر به دست می گیرد.



در اینجا اصلاح طلبی تمام می شود.

نه، این هم نوعی اصلاح طلبی است. امام حسین می گوید من خروج می کنم برای اصلاح امت جدم. ولی این اصلاح به جایی می رسد که نیاز به شهادت دارد. نوعی براندازی رژیم یزیدی. بنابراین اصلاحات می تواند از اعتدال شروع شود و تا حرکت تند مسلحانه و در تعبیر دینی شهادت طلبانه و استشهادی پیش برود اما اعتدال این گستردگی را ندارد. اعتدال تلاش می کند که همیشه بین آرمان ها و واقعیت ها توازن ایجاد کند و راهی برای برون رفت از بحران پیدا بکند.



در واقع اعتدال گرایی زیرمجموعه اصلاح طلبی است.

بله. من معتقدم در شرایط فعلی اصلاح طلبان ایرانی اعتدالگرایی را ترجیح داده اند. یعنی به اعتدالگرایی نزدیک شدند و به این نتیجه رسیده اند که اعتدالگرایی بهترین راه برای پیشبرد اهداف اصلاح طلبانه آنها است و به درستی هم عمل کرد ه اند چون این نظام مشروعیت دارد؛ مشروعیت دینی چون در رأسش یک فقیه عادل است. از طرف دیگر مقبولیت دارد چون همیشه 50 درصد رای مردم را داشته است. بنابراین اصلاح طلبان بهترین مشی را که انتخاب کرده اند همان مشی اعتدالگرایی است. بخشی از نظام نیز همیشه این اعتدال را داشته است- جریان آیت الله هاشمی رفسنجانی- که اسم آن را جریان میانه کشور می گذاریم. جریانی که از نیمه اول دهه هفتاد شروع شد و نقطه اوجش مجلس پنجم بود. کارگزاران سازندگی و بعد این جریان در سالی که چپ تقریباً نیمه فعال بود، دو قطبی با راست سنتی داشت. این جریان در سال 84 با آقای هاشمی وارد انتخابات شد و در سال 88 به اصلاح طلبان نزدیک شد- چون با اصلاحات احساس همپوشانی می کرد- و در انتخابات 92 اصلاح طلبان با انصراف آقای عارف پشت سر این جریان [میانه] جمع شدند. در حقیقت جریان میانه یک حالت منعطف دارد که می تواند در بازی های سیاسی کشور حضور مستمر و موثر داشته باشد.



نسبت اعتدال با محافظه کاری در چیست؟

جریان میانه یا جریان اعتدال یک استراتژی دارد که هدفش رشد، پشرفت و توسعه کشور است. وقتی می گوییم توسعه، هم توسعه سیاسی مدنظر است و هم توسعه اجتماعی، فرهنگی و... یعنی از همه ظرفیت های کشور می شود استفاده کرد. در اینجا، جریان میانه با جریان محافظه کار اختلاف پیدا می کند. محافظه کاران نه اینکه به رشد، توسعه و پیشرفت کشور علاقه نداشته باشند بلکه اولویت آن ها حفظ شعائر دینی، حفظ خلوص دینی، اجرای احکام و امثال این مسائل است. برای همین است که منتهی الیه جریان محافظه کاری ایران سر از تحجر در می آورد؛ یعنی سر از قشری گرایی و همه چیز را در ظواهر می بیند. این جریان می تواند گره بخورد با جریان راست تندور که درک درستی از لوازم جهان امروز ندارد. البته این به معنای عدم توجه این جریان به توسعه و پشرفت کشور نیست بلکه در اولویت بندی های که دارد حساسیتش روی موضوعاتی از جمله این فیلم باشد، آن فیلم نباشد، ممیزی باشد این کتاب نباشد، ایها المسلمون دین رفت، اسلام رفت.(در دوره ریاست جمهور خاتمی نمونه اش را دیده بودیم.) اما جریان میانه رشد و توسعه کشور را در نظر می گیرد و البته معنی اش این نیست که شعائر دینی را نمی خواهد رعایت کند و به احکام شریعت پای بند نیست؛ بلکه معتقد است که احکام شریعت را با اعتدال گرایی می توان اجرا کرد.



تا چه حد می تـوان به نهادینه شدن اعتدال در ایران امیدوار بود؟

اینکه آقای روحانی رای آورد نشان دهنده این است که جامعه ایرانی به یک ضرورت تاریخی برای پرهیز از افراط و تفریط رسیده است. تصور مردم این بود که دوره اصلاحات یک نوع تندوری داشتیم و دوره اصولگرایی نیز نوع دیگری از تندوری وجود داشت. حالا به این نتیجه رسیده است که به یک جریان عملگرای میانه اعتدالگرا رای بدهد. منتها بحث بر سر ادامه این تفکر است. به نظر من، بر اساس ادوار تاریخی چهارگانه بدین صورت بوده که پانزده سال (1285-1300) بعد از 50 سال عصر ناصر و مظفری مردم احساس آزادی کردند - مجلس اول و دوم- منتها انقلابیون به جان هم افتادند. حزب دموکرات تقی زاده، عبدالله بهبهانی را ترور کرد، متجددین اعلام کردند از فرق سر تا نوک پا باید غربی بشویم. علما موضع گرفتند و ... بنابراین گروه های سیاسی نتوانستند وضعیت را مدیرت کنند و نتیجه اش رضاخان شد. 20 سال رضاخان بود و دوباره مردم تحت فشار رضاخان به ستوه آمدند. در این دوره تحت فشار کشورهای خارجی تا حدودی فضا باز شد (به مدت 12 سال) ولی دوباره نیروهای سیاسی قدر ندانستند؛ حزب توده راهپیمایی و اعتصاب راه می اندخت. آقای مظفر بقایی کرمانی – که سال 1326 نماینده اول کرمان و سال 1328 نفر سوم تهران در مجلس شد- حزب زحمت کشان را تشکیل داد و سرلشگر افساردوست را می رباید. از آن طرف حزب توده با کارهایی که می کند توده مسلمان را نسبت به مصدق بدبین می کند. انگلیسی ها به اسم حزب توده به علمای قم نامه می نویسند که می آیم شما را قتل عام می کنیم. بنابراین این مسائل ناامنی ایجاد می کند و دوباره استبداد پهلوی دوم (به مدت 25 سال) شکل می گیرد تا اینکه انقلاب اسلامی به پیروزی می رسد. بعد از انقلاب نیز سه سال آزادیم؛ مناظره برگزار می شود، چپ ها هستند، احسان طبری به تلویزیون می آید، نورالدین کیانوری می آید، مسعود رجبی آمد و ... ولی باز هم مشاهده می شود که سازمان مجاهدین به جای اینکه در برابر مردم تعظیم کند به جان انقلابیون می افتد و حوادثی مانند هفت تیر را به وجود می آورد. بدین ترتیب فضا دوباره بسته می شود. در این دوره (برای تقریبا 16 سال) گرچه مثل زمان شاه انسداد نبود ولی انقباض بود. کتاب های شریعتی را جمع می کردند؛ محدودیت بود، انجمن حجتیه دوباره فعال شد و در گزینش ها فعالیت می کرد. قشری گری وجود داشت. تا اینکه دوم خرداد شد که دوباره حدود سه سال فضا باز بود ولی باز هم نیروهای انقلاب قدر ندانستند. فضای سیاسی کشور دچار تنش شد و گروه های سیاسی با هم دچار اختلاف و درگیری های زیادی شدند که نتیجه اش دولت آقای احمدی نژاد شد. اکنون در دوره پنجم هستیم و شرط موفقیت این است که نیروهایی که این فضا را ایجاد کردند به خاطر قدرت پرخاشگری نکنند -به خصوص اصلاح طلبان و اعتدالگراها- در این زمان باید به گونه ای تعامل کرد. رسانه های وابسته به جریان راست نیز به اختلافات دامن می زنند. بنابراین در شرایط فعلی اصلاح طلبان نقش مهمی دارند به خصوص اینکه دستشان باز است. طبقه متوسط هستند، رسانه دارند و خوشفکر هستند. یعنی باید مطالبات اصلاحی شان را اولویت بندی کنند.



فکر می کنید مهمترین اولویت ها چیست؟

مهمترین اولویت کشور اکنون بهبود سیاست خارجی است. ایران در روابط خارجی دچار مشکل شده است؛ یعنی چهره بدی از ایران در روابط بین الملل ترسیم شده است. دلیلش هم عملکرد دولت سابق است. با توجه به این، به نظر می رسد اولویت این باشد که اصلاح طلبان به دولت کمک کنند تا این چهره ی بدی که از ایران در جهان ترسیم شده است اصلاح شود. اصلاح طلبان می توانند نظرات خود را بیان کنند و دولت را نقد و بررسی کنند و راه کار ارائه بدهند. به عنوان مثال در مورد مسئله زندانیان سیاسی و رفع حصر آقای موسوی و رئیس سابق مجلس که این روزها مطرح می شود همه می دانند در کشور ما قدرت پخش است و رئیس جمهور به تنهایی نمی تواند این مطالبه را پاسخگو باشد؛ قوه قضائیه است، مقامات امنیتی هستند و تصمیم باید در راس هرم قدرت گرفته شود.



به نظر شما عامل یا عوامل پیروزی آقای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری چه بود؟

عواملی مختلفی دست به دست هم دادند. سرخوردگی از گفتمان افراطی چپ و راست که مردم به این نتیجه رسیدند باید یک جریان معتدل سرکار بیاد. دوم اینکه مردم سیاستمداری می خواستند که - مثل احمدی نژاد- آرمانگرای صرف نباشد. همچنین پشتیبانی آقای خاتمی، آیت الله هاشمی رفسنجانی، انصراف آقای عارف به نفع دکتر روحانی و همچنین تصمیم گیری رهبری که گفته بود من یک رای بیشتر ندارم و به نیروهای نظامی، امنیتی و نظارتی اعلام کردند که شائبه دخالت در انتخابات را ایجاد نکنند. همه این عوامل دست به دست هم داند تا یکی از پاکترین انتخابات را در کشورمان داشته باشیم.



چه تضمینی وجود دارد که دکتر روحانی در برابر فشار گروه های تندرو از وعده های خود عقب نشینی نکند؟

اعتدال به دنبال این است که با واقعیت ها سازوکاری ایجاد کند. چون واقعیت ها را می بیند ممکن است گاهی از آرمان هایش دست بردارد. منتها اگر اعتدال گراها بتوانند سازوکاری بین آرمان ها و واقعیت ها برقرار کنند؛ یعنی رشد، پیشرفت و توسعه را با تاکتیک اعتدال پیش ببرند ممکن است که در کوتاه مدت نتیجه نگیرند - چون جامعه ما خیلی زود می خواهد به نتیجه برسد- اما می توان امیدوار بود که ان شاالله در یک فرصت خشت اولیه نهاده شود و دولت های بعدی این را محکم کنند و سرانجام به نتیجه برسیم. به قول شاعر رهرو آن نیست که گهی تند و گهی خسته رود/ رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود. اعتدال حرکت آهسته ولی پیوسته است. ایرانی عجول است؛ خوش استقبال و بد بدرقه است. به نظر می رسد که اعتدال در ایران مظلوم است چون روحیه ایرانی روحیه ای عجول است.



رئیس جمهور برای پی گیری مطالبات مردم، چه قدر به پایگاه اجتماعی و مردمی که به او رای داده اند اهمیت می دهد؟

آقای رئیس جمهور بارها در سخنرانی های خود به این مسئله اشاره کرد و در مورد پیام مردم در انتخابات 24 خرداد 92 صحبت کرد ولی جای دیگری است که باید این پیام را بگیرد. پیام مردم در این انتخابات این بود که شخصیت معتدلی می خواهند؛ شخصیتی که بتواند امید دهد، آرمان گرایی را با واقعیت ها بخواهد اجرا کند و در سیاست خارجی حرف های تند و نسنجیده نزند. اصلاح طلبان اگر بتوانند سطح مطالبات شان را با واقعیت های جامعه تطبیق دهند و از سوی دیگر اصولگراها نیز پیام انتخابات 24 خرداد را گرفته باشند می توانیم تنها کشور آرام منطقه باشیم و دوقطبی سنت و مدرنیته را به شکلی مدیریت کنیم. در غیر این صورت، حوادث مصر نشان داد که جامعه ایرانی هم می تواند -اگر کنشگران سیاسی اش بد عمل کنند- به آن سمت حرکت کند.