علم الهدی: رفاقت احمدی نژاد با کمونیست ها بر روی او اثر گذاشت/مردم شیفته و عاشق هاشمی نبودند که بخاطر او به روحانی رای دهند/هاشمی می خواهد روحانی را مصادره کند
حجت الاسلام علمالهدی امام جمعه مشهد اظهار داشت: روحانی منصوب ولی زمان است، شرعا باید به وی کمک کنیم.
حجت الاسلام علمالهدی امام جمعه مشهد اظهار داشت: روحانی منصوب ولی زمان است، شرعا باید به وی کمک کنیم.
به گزارش سرویس سیاسی «تیک»، وی در بخش دیگری گفت: هاشمی و اصلاحطلبان دولت روحانی را مصادره کردند.
علم الهدی افزود: برخی با دولت معامله 'رحم اجارهای' میکنند.
متن گفتگوی نسیم با علم الهدی در زیر می آید:
سال 92 سال مهمی برای کشور بود. در این سال که توسط رهبر معظم انقلاب به سال "حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی" نامگذاری شد شاهد برگزاری یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و انتخاب آقای روحانی بعنوان رئیسجمهور یازدهم بودیم. با این انتخاب در عرصه های مختلف کشور از سیاست خارجی تا مسائل اقتصادی و فرهنگی شاهد تغییر نگرش و رفتارهای قابل توجهی بوده و هستیم. لطفا برای شروع بحث تحلیلی از شرایط فعلی کشور و تغییر رویکرد ها و نتایج کنونی آنها بیان بفرمایید.
علمالهدی: بسم الله الرحمن الرحیم. وضعیت سیاسی کشور و جامعه یک وضعیتی است که در هیچ زمانی منفک و منفصل از وضعیت قبل نیست؛ یعنی ما در حال طی کردن یک فرایند هستیم و فراز و نشیب هایی که در این فرایند به وجود می آید طوری است که نشیب ها مولود فرازها است و فرازها هم مولود نشیب ها؛ یعنی ما نمی توانیم بگوییم یک نقطه گسست در کشور وجود دارد که این مرحله از مرحله قبل کاملا منفصل و جدا است؛ لذا مجموعه آنچه که ما شاهدش هستیم در واقع جریانی است در تداوم جریان قبل و این وضعیتی که اکنون دولت دارد و با این برنامه روی کار آمده در حقیقت یک واکنش به جریانهای قبل در کشور است.
در مورد دولت نهم و دهم؛ بر خلاف عقیده و نظر برخی که معتقدند آقای احمدی نژاد از ابتدا بر یک موج دینی سوار شد و یا اینکه می گفتند که پایش را روی دوش ما گذاشت و بالا آمد، بنده همچین عقیده ای نداریم.
آقای احمدی نژاد آدمی مکتبی، متدین، متعبد و معتقد به نظام و ولایت بود و درخصوص انگیزه اش هم نمی توانیم بگوییم بشر مجرد از همه هواهای نفسانی است، لذا ممکن است هواهای نفسانی هم در کارهایش دخالت داشته باشد اما مهم آن بود که ایشان از ابتدا یک آدم متعبد، متدین، با انگیزه دینی بود و با اخلاص به وسط میدان مدیریتی کشور آمد.
البته خود حضور آقای احمدی نژاد با این ژست، برنامه و شعارهایی که مطرح کرد، باز مولود جریانهای قبلی بود؛ هشت سال دولت اصلاحات به خاطر اباحهگری ها و پرده دری ها و برخورد با مبانی ارزشی و دینی جامعه را تشنه ارزشهای دینی کرد و مردم نسبت به مبانی ارزشی اعتقادی خود احساس خطر کردند و لذا مردم به کسی رای دادند که با شعار دولت اسلامی به عرصه آمد.
در زمان آقای احمدی نژاد هر مقداری که بر تداوم قدرت و مسئولیت ایشان اضافه می شد، گویی مقداری عوارض در اطراف ایشان و در اطراف دولتش ایجاد می شود که شاید بخشی از آن معلول طبیعی قدرتمداری بود، ایشان در جریان قدرت که قرار گرفت خواه ناخواه برخوردهای مخالف و موافقی با ایشان شد و پیروزی ایشان با مخالفت هایی که بر ایشان می شد عوارضی را به وجود آورد تا اینکه انتخابات سال 88 پیش آمد و فتنه به وقوع پیوست.
در آن زمان حرکت قوی مردم و رهبری در مقابل جریان فتنه اجازه براندازی را به فتنه گران نداد و رهبری با قاطعیت ایستادند و مردم هم به دنبال رهبری قاطعیت به خرج دادند، اما آقای احمدی نژاد همه اینها را به پای خودش گذاشت!
خب طبیعتا این به حساب گذاشتن در کنار برخی ارتباطات خارجی ایشان با کشورهایی که ریشه مارکسیستی و کمونیستی داشتند و رفاقت و رفت و آمدهایی که با آنها داشت، خواه ناخواه در روحیه وی تاثیر گذاشت و کم کم ایشان قدرت خودش را باور کرد، گمان برد که نباید تابع هیچ امر و نهی و نصیحتی باشد و این نحو باورکردن قدرت، منشأ همه خرابی ها شد. موضعگیری ایشان در مقابل رهبری و ولایت، بار دادن به جریان های ضد ارزشی و لائیک، آوردن برخی عوامل منافق یا فتنه گر در عرصه قدرت و دولت و نهایتا برخورد لجوجانه با نظام که باعث شد مسائل
جدی کشور را به باد یک سلسله حرکت های سیاسی بگذارد؛ سلسله عوارضی داشت و باعث شد که وضعیت اقتصادی متلاطم و زندگی مردم به هم بریزد.
جدی نگرفتن مدیریت اجتماعی - سیاسی کشور و طرد کردن نیروهای کاملا دلسوز و مخلص از اطراف خود و واگذار کردن قدرت به یک جریان انحرافی، باعث شد تا مردم در زندگی تحت فشار قرار بگیرند و باورمندی های قشر متدین نسبت به دولت و نوع مدیریتش تضعیف شود.
چالش ها و تنش هایی که بین قوا در کشور به ویژه در اواخر دولت قبل به وجود آمد کل مدیریت را در معرض خطر قرار داد و کشور اداره نشد، این اداره نشدن کشور وضعیت معیشت مردم را به هم زد لذا وقتی نامزدها تبلیغات خود را شروع کردند طبیعی بود که وضعیت موجود کشور را سکوی پرشی برای خود به منظور تصاحب قدرت بکنند.
خب آن چیزی که در این میان یعنی دوران تبلیغات کاندیداها مطرح شد مسأله نقد سیاست خارجی دولت گذشته و برنامهریزی مدیریت اقتصادی دولت نهم و دهم بود یعنی رخنه های معیشتی مردم را به این دو عامل نسبت دادند و چون همه در این مسأله متفق شدند به غیر از یک نفر که آنهم آقای جلیلی بود، این برای مردم جا افتاد که الان باید کسی انتخاب شود که مشکلات اقتصادی را با تکیه بر حل مسائل بین المللی حل کند که در این عرصه آقای روحانی پیش قدم بود و از همان ابتدا هم مبنا و ادعایش این بود و لذا مردم هرچند لب مرزی، به ایشان رای دادند. اما آنچه که مهم بود از این به بعد بود.
اقای روحانی وقتی رای آورد، برخی جریان های سیاسی رای ایشان را مصادره کردند؛ یعنی آن چیزی که نباید انجام می شد انجام شد و این مصادره هم مصادره ناحقی بود؛ چون در علیرغم این که آنها مدعی بودند در رای آوردن ایشان موثر هستند، در این رای آوری هیچ نقشی نداشتند و آن چیزی که نقش داشت طی شدن یک فرایند بود که به اینجا ختم شد. اینکه به عنوان مثال آقای هاشمی فکر می کرد اگر بیاید رای میآورد در واقع در ادامه همین فرایند بود و این نبود که مردم عاشق و شیفته آقای هاشمی بودند و بعد رای آقای هاشمی را به آقای روحانی دادند که حالا آقای روحانی وامدار آقای هاشمی باشند! یا این نبود که مردم از جریان حاکمیت دینی سرخورده شدند و برگشتند به جریان غیرارزشی اصلاح طلب و آقای روحانی رای اصلاح طلبان را آورد! و این یک پندار غلطی بود که برخی تبلیغ کردند و توانستند از این طریق رای آقای روحانی و دولت وی را مصادره کنند.
حالا اینکه آیا آقای روحانی خودش در این مصادره نقش داشت یا نداشت بحث دیگری است اما آن چیزی که در این بین منافقانه قضیه را پیش برد جریان های ضد ارزشی و سیاسی بودند، همانهایی که مردم بعه آنها اعتماد نداشتند و بایکوت سیاسیشان کردند.
پس یک فرایندی طی شد، یک ادعایی را همه کاندیداها مطرح و روی یک اصل تکیه کردند که در این اصل آقای روحانی جلوتر از دیگران بود و آن اصل این بود که مشکلات معیشتی مردم را به مسائل اقتصادی نسبت دادند و مسائل اقتصادی که یک مقدار از آن هم بخاطر عدم مدیریت مسائل اقتصادی و رها کردن مدیریت کشور بود که پیش آمده بود، این را معلول تحریم ها و مشکلات روابط بین الملل دانستند و کسی که از ابتدا پرچمدار این بود که باید با اصلاح روابط بین الملل و ظرفیت دیپلماسی مشکلات معیشتی مردم حل شود آقای روحانی بود و نتیجه هم داد.
رای آقای روحانی نه رای آقای هاشمی بود و نه رای اصلاح طلبان، آنها آمدند و رای آقای روحانی را مصادره کردند و این نکته ای است که ما باید به آن خیلی توجه کنیم. اینها بر حسب این مصادره، دولت را بستر قدرت خودشان قرار دادند و علی رغم طرد شدن از سوی مردم بخاطر اقدامشان در فتنه 88، وارد دولت شدند که متاسفانه مجلس هم مقداری انفعالی برخورد کرد چرا که اینجا جایی بود که مجلس باید میایستاد و جلوی مصادره را میگرفت و اما مجلس جدی عمل نکرد و به عنوان اینکه به دولت آقای روحانی کمک کند، نتیجتا این شد که ما چشم باز کردیم و دیدیم که دستگاه اجرایی شد بستر جریانهایی که در خط براندازی نظام در فتنه 88 اقدام کرده بودند و امروز می بینیم که اینها متاسفانه ابعاد مختلف قدرتهای اجرایی کشور را اینها تصاحب کرده اند.
*نسیم: آیا این جریان که دولت را بدین شکل مصادره کرده برنامه ای هم برای مصادر مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی هم خواهد داشت؟
علمالهدی: وقتی بنا شود که جریان های بایکوت شده و منزوی در عرصه سیاسی به خاطر شکستی که در یک فتنه خورده اند و کنار زده شده اند، بتوانند به عناوین مختلف از یک پنجره ای سرکشی کنند و وارد قدرت شوند، طبیعی است که حس قدرت و افزون خواهی قدرت آنها اقتضا می کند که به همه منابع نظام دست بیندازند.
ما اینکه آیا به این مبانی که میخواهند دست اندازی کنند میرسند یا نمیرسند بحث دیگری است که اگر ما بخواهیم همینگونه که مجلس در قضیه مصادره دولت انفعالی برخورد کرد باز هم دستگاههایمان انفعالی برخورد کنند و غفلت ها و تغافلها در عرصه سیاست نظام وجود داشته باشد، مسلم است اینها به سایر منابع قدرت دست پیدا خواهند کرد.
آقای روحانی وامدار هیچ جریانی نیست و تنها وامدار مردم است.
اگر توجه، بیداری و بصیرت باشد و معیار دین مداری در عرصه رقابت سیاسی به عنوان یک معیار حفظ شده از طرف مردم باشد، طبیعی است که عناصری که از نظر ارزشی در یک رتبه بعدی قرار دارند نمی توانند تا قدرت پیشروی پیدا کنند، مخصوصا در مجلس خبرگانی که محور مشروعیت و دینمداری نظام است؛ آدم هایی که فریاد "جمهوری ایرانی" سر دادند و "نه غزه و نه لبنان" گفتند اینها نمی توانند محور اصلی مشروعیت نظام شوند. این اتفاق فقط ممکن است با یک تغافل و بی توجهی و بی بصیرتی بعضی افرادی در قدرت نظام نقش دارند رخ دهد.
نمایندگان مجلس کنونی مدعی اصولگرایی و دیانتند. آقای روحانی هم رئیس جمهوری با مبنای دینی و به دور از جریانهای لائیک سیاسی است و در کارنامه انقلابی خود هم به عنوان یک عنصر مقابله کننده با جریان های غیرارزشی شناخته می شود، لذا ما نگرانیم که بی توجهی، غفلت و بی بصیرتی برخی باعث شود مسئولین نتیجه واقعی کارها و فعالیت های خود را نبینند. و نتایج طوری در مقابل چشمانشان جلوه داده شود که آنها فقط یک مسأله مقطعی را ببینند.
ما نگرانیم که اگر به همین صورت دولت آمد و خواست کشور را اداره کند و یک عده مطالبه گر مصادره چی آمدند و خواستند دولت را تصرف کنند و بعد از این طریق به سایر منابع قدرت دست اندازی کنند، سرانجام کار به کجا می رسد؟
مثل اینکه شما میآیید به وزیری رای اعتماد میدهید بعد خودتان هر ماه یک بار از او سوال کرده و یا او را استیضاح میکنید، خب مگر مجبور بودید کسی را سر کار بیاورید و بعد اینگونه با او برخورد کنید؟ مردم شما را به عنوان امین خود به مجلس فرستاده اند پس چرا این کارها را می کنید؟ آدمها را بر سر کار میآورید و بعد خودتان به جان اینها میافتید!؟ مردم عقل دارند، یک بار، دو بار، سه بار اینها را می بینند و می گویند اگر اینا نا اهل بودند چرا اینها را آوردید و اگر اهل هستند پس چرا نمیگذارید تا کشور را اداره کنند؟ آنوقت شما چه جوابی برای مردم دارید؟ این رفتار ها نشانه بی بصیرتی است که آدم نداند آخر کار چه می شود و به کجا می رسد.
آقای رئیس جمهور ممکن است با دهها ملاحظه، محاسبه و مطالبات مجبور شود این لیست را تهیه کند، شمایی که می خواهید رای اعتماد بدهید باید بصیرت داشته باشید و هوشیار باشید که آخرش به کجا قرار است کشیده شود. این بی بصیرتی ها و بی توجهی ها و غفلت ها تا به اینجا یک سری جریان های ضد ارزشی را روی کار آورده است که دارند با این دولت معامله "رحم اجارهای" می کنند؛ آمده اند مدیریت دولت را به دست گرفتنه اند ولی کشور را مدیریت نمی کنند. عین همان مشکلی که ما در زمان آقای احمدی نژاد داشتیم و الان نیز به شکل دیگری ایجاد شده است؛ آنجا این اشکال در رئیس جمهور پیدا شد که در راس قوه مجریه کشور را اداره نکرد و مدیریت را روی زمین گذاشت و الان هم آدم هایی آمده اند که مسولیت گرفته اند ولی مدیریت نمی کنند و در مقام اجرای مطامع سیاسی خود هستند.
وضعیت دانشگاههای ما را در طی این چندماه که از عمر دولت یازدهم می گذرد چطور میبینید؟
علمالهدی: این چه مدیریتی نسبت به دانشگاههای کشور است که در حال اجرا شدن است؟ نوعی به هم ریختگی و به هم زدن است که هرچه آدم مشکلدار بوده را برگردانده اند و محیط دانشگاه را محیط جولان جریانها و احزاب سیاسی کرده اند، آیا این به نفع دانشگاه و مدیریت دولت است؟ دولتی که میخواهد کشور را اداره کند و یک بعد مدیریتی این کشور مدیریت منابع اصلی رشد این کشور یعنی دانشگاه و دانشجو است، آیا درست است که محیط دانشگاه را به یک باشگاه رقابت سیاسی مبدل کنیم و جریان های سیاسی را به آن راه بدهیم و عوامل اخراج شده از دانشگاه را بازگردانیم؟ که شاید بتوانند موقعیتهایی سیاسی را در دانشگاه دست و پا کنند؟ از خط بگذریم، از عقیده بگذریم، این دولت میخواهد کشور را اداره کند و دانشگاه را هم اداره کند، دانشگاه اگر باشگاه فعالیت های سیاسی بشود مگر اداره میشود؟
متاسفانه ما شاهدیم که که با نتصاب برخی افراد، نگرانی هایی در سطح جامعه یجاد شده و حتی برخی نهادهای نظارتی هم اعتراض خود را بیان داشته اند، ادامه این روند چه خطراتی میتواند داشته باشد؟
علمالهدی: همین اخیرا یک جوان از یکی از شهرهای بزرگ کشور آمد و به من گفت کسی که به عنوان رئیس دانشگاه آنجا انتخاب شده، هم جزو فتنه گران بوده و هم متهم به روابط نامشروع است؛ من رفتم تحقیق کردم و متوجه شدم که حرف آن جوان تاحدودی درست بوده، حالا نمی خواهیم بگوییم روابط نامشروع داشته است اما بالاخره کسی است که به این موضوع متهم است؛ مردم می خواهند نوامیس و دخترانشان را به این دانشگاه بفرستند، آیا این درست است؟ کسانی که این وضع را به وجود آورده اند می خواهند کشور را اداره کنند؟ آیا واقعا خود آقای رئیس جمهور این نوع مدیریت را می پسندند؟
این افراد با دولت معامله رحم اجارهای می کنند که در دل این دولت رشد کنند و از نظر سیاسی بالا آمده و به همه منابع قدرت دست پیدا کنند. این افراد بنای کمک کردن به دولت را ندارد و به این قصد نیامده اند. اینها مشکلاتی است که ما داریم احساس میکنیم. ما که امروز به یکباره در این مملکت سر بلند نکردیم، من الان یک پیرمرد حدودا هفتاد ساله هستم که از سن هجده نوزده سالگی در جریان انقلاب حضور داشتیم و با این همه تجربه سیاسی عقلمان میرسد. البته اکثر مردم هم این مسائل را میفهمند و اینطور نیست که من بفهمم و دیگران نفهمند. مردم مضطربند، التهاب و دغدغه دارند در کشور. مقام معظم رهبری فرمودند این دولت به تازگی بر سر کار آمده است و شما خیلی مطالبه نکنید از آن، ما مطالبه نمی کنیم اما این چیزی که داریم با چشممان میبینیم از آن ناراحتیم.
برخورد دولت با انتقاداتی که بعضا از جانب برخی دلسوزان مطرح می شود را چطور ارزیابی می کنید؟
علمالهدی: متاسفانه در دولت قبلی به من می گفتند منتقد دولت و در این دولت به من میگویند مخالف دولت! من نه منتقد دولت هستم و نه مخالف آن، من یک آدمی هستم که عقلم به برخی چیزها میرسد و خیلی چیزها را از روی دلسوزی میگویم؛ آقای روحانی از مردم رای گرفته و مقام معظم رهبری رای مردم را تنفیذ کردند؛ آقای روحانی موقعیتی که بعد از تنفیذ مقام معظم رهبری دارند به مراتب مهم تر از موقعیتی است که با رای مردم دارد. اگر یک آقایی به آقای روحانی رای نداده بود میتوانست بگوید من به آقای روحانی از اول رای نداده ام و الان هم در قبال ایشان نه تنها مسئولیتی ندارم بلکه از خدا هم میخواهم ایشان به نتیجه نرسد!
اما وقتی ایشان به وسیله رهبر معظم انقلاب که حجت امام زمان(عج) هستن تنفیذ شدند، ایشان دیگر نصب شده ولی از طرف امام زمان هستند و بنده بعنوان یک طلبه باید سعی کنم به تمام توانم به ایشان کمک کنم و این تکلیف شرعی من است. اما این به این معنی نیست که اگر جایی دیدیم مدیریت رئیس جمهور و برنامه ایشان برهم میخورد بنشینیم و نگاه کنیم؛ ما میبینیم افرادی وارد صحنه قدرت شدهاند که اینها آقای رئیس جمهور را قبول ندارند، رهبری را هم که این رئیس جمهور را منصوب کرده است قبول ندارند و از آن بالاتر مردم را هم که به ایشان رای دادهاند قبول ندارند، اینها مردم را به عنوان یک ابزار میخواهند، اینها میخواهند بر مردم سوار شوند و به گرده آنها لگد بزنند. قدرتیاب مردم را قبول ندارد، قدرتیاب میخواهد روی دوش مردم سوار شود، قدرتیاب و قدرتطلب نمیخواهد به مردم خدمت کند و اصلا برای مردم کرامت قائل نیست، قدرتیاب میخواهد از مردم به عنوان وسیله سواری استفاده کند، حالا ببینید اینها در عرصه دستگاههای اجرایی نفوذ کردهاند و اینجا را به بساط قدرتیابی خودشان و دستیابی به همه منابع قدرت بدل کردهاند.
ببینید یک مسأله سبد کالا پیش آمد و آقایان نتوانستند مدیریت کنند و مشکلاتی بر سر آن بروز کرد، اولین کسی که با دولت بر سر این موضوع درافتادند و شروع کرد به تخطئه کردن و حمله کردن همینهایی بودند که مدعی دولت بودند و دولت را وامدار خودشان میدانستند، اینها در روزنامههای زنجیرهایشان و سایتهایشان شروع کردند به حمله به دولت؛ یعنی اینها دولت را یک وسیله و ابزار برای تخطئه کردن نظام میدانند و یک روزی هم از این دولت استفاده کنند و به قدرت برسند.
آن چیزی که برای ما التهابآور و نگرانکننده است حضور این دست جریانات در صحنه هست. این خطر کمی نیست، الان کشور در صورتی که مسئولان و مدیران با اخلاص کار کنند قابل مدیریت است؛ کشور مشکل ذاتی ندارد و بنده معتقد نیستم کشور مشکل اساسی دارد. امروز همه کارشناسان سیاست خارجی به این نتیجه رسیدهاند که موضع ما در استکبارستیزی دقیقا موضع تامینکننده منافع ملی ما است و این را همه میگویند؛ این موضعگیریها برای ما قدرت ایجاد کرده است، استکبارستیزی، ما را قدرت منطقه کرده و امروز دنیا دارد روی ما حساب میکند.
شما ببینید وقتی روسیه و آمریکا به هم دهنکجی میکنند آقای پوتین با رئیس جمهور ما ارتباط تلفنی میگیرد، وزیر نفت ما به روسیه میرود و در مورد ساخت نیروگاه اتمی دیگری بحث میکند، روسیه خودش اعلام میکند که با ایران ارتباط دارد تا در برابر آمریکا بایستد. شما ببینید روسیهای که خودش ابرقدرت است برای ایستادن در برابر آمریکا به ما اتکا میکند ، این استکبارستیزی ماست که ما را به این عرصه آورده است، این موضع سیاسی ما دقیقا موضعی است که تامینکننده منافع ملی ما است. ما در کشور مشکلی نداریم، یک درگیری با جهان داریم که این درگیری به پایگاه قدرت ما بدل شده است، ما مشکل دیگری نداریم، همه ثروت و داراییمان سر جای خودش است و چیزی کم نداریم.
توسعه علم و دانش ما هم که دنیا را متعجب کرده است، ما مشکل ذاتی در این کشور نداریم، تنها مشکل ما این است که یک عده آدمها میخواهند در عرصه قدرت بیایند و قدرت را به چنگ بیاورند؛ منتها این افراد خوب میدانند روزی آنها به قدرت میرسند که دین از دروازه این مملکت بیرون برود، تا دین در عرصه حکومت باشد اینها به قدرت نمیرسند لذا باید دین را براندازی کنند. اینها اکنون آمدهاند و از این موقعیتها سوء استفاده کردهاند و لذا ما نسبت به این موضوع نگرانیم.
یکی از حوزه هایی که در ماههای اخیر دستخوش تغییرات بسیاری شده است و شما هم به آن اشاره کردید حوزه سیاست خارجی است. ما شاهد بودیم در روزهای ابتدایی روی کار آمدن این دولت آقای روحانی با رئیسجمهور آمریکا به صورت تلفنی گفتگو کردند و مذاکرات مستقیم بین دو کشور در سطح وزاری خارجه یا معاونین آنها تا به امروز بارها اتفاق افتاده است؛ همزمان با این دیدارهای و مذاکرات اعتراضاتی به دولت و تیم سیاست خارجی مجطرح شده است. در این میان عده ای از افراد نزدیک به دولت ادعاهای جدیدی را درخصوص نظر حضرت امام(ره) نسبت به آمریکا و غرب و مسأله استکبارستیزی از نگاه ایشان مطرح میکنند، بعنوان مثال ادعا میکنند امام(ره) مخالف شعار مرگ بر آمریکا بودهاند؛ مقام معظم رهبری هم اخیرا به این نکته اشاره کردند که عدهای میخواهند نظر مردم را از دشمنی دشمن منصرف کنند؛ لطفا بفرمایید نظر صریح حضرت امام در مورد آمریکا و استکبارستیزی چه بوده و چرا عدهای میخواهند نظرات خود را به ایشان نسبت بدهند؟
حضرت امام یک شخصیت سیاسی نبود، بلکه ایشان یک رهبر دینی بود که دیانت را بر سیاست حاکم کرد، امام یک آدم معمولی نیست و نبود، امام نه لیدر یک حزب بود و نه رئیس یک دار و دسته، ایشان آدمی بود که رهبری دینی را داشت و به طور محض هم دینی بود؛ امام هرگز پس از انقلاب و بعد از همه اتفاقات سیاستبازی نکرد، امام انقلابی را بوجود آورد و در نتیجه این انقلاب دین را حاکم بر سیاست کرد، نه تنها در سیاست ایران بلکه در سیاست دنیا نیز معادلات بر هم خورد و دین معادلات بینالمللی را بر هم زد. در ژوئن 68 اراده آمریکا 80 میلیون مسلمان را در مقابل دو میلیون صهیونیست به خاک و خاکستر بدل کرد، اما همین انقلاب معادلات سیاسی دنیا را طوری به هم زد که یک حزبالله لبنان در جنگ 33 روزه اسرائیل را به خاک مذلت کشاند.
این کار امام بود که دین را بر سیاست حاکم کرد و این تنها در ایران نبود بلکه در تمام دنیا این تغییرات اتفاق افتاد. یک همچین کسی از اولین روزی که انقلاب را آغاز کرده تا روزی که فوت کرده است حرفش دو تا نشده، و دو نوع صحبت نکرده است. یک عده از اول در خطی بودند که برای امام مرحله بندی کنند و بگویند امام در هر مرحله از انقلاب یک برخوردی داشتند، این دروغ است و با صداقت امام نمیسازد، مراحل بینش سیاسی حضرت امام(ره) از اولین اطلاعیه ایشان تا لحظه رحلتشان یک جور بوده است و دو جور موضع نگرفتهاند؛ اینها میخواهند امام را فردی دارای نوسان در تصمیم و موضعگیری معرفی کنند، عین همان حرکتی که منافقین با پیغمبر داشتند یک عده منافق هم با حضرت امام دارند، آن منافقینی که آن برخوردها را با حضرت میکردند خود را معتقدترین افراد به پیامبر نشان میدادند و اینها هم خودشان را طرفدار امام(ره) نشان میدهند و برای نظریات امام مرحله بندی میکنند؛ از جمله مراحلی که قائل هستند، مرحله قبل از انقلاب، بعد از انقلاب، اول انقلاب، دروان دفاع مقدس و ...است.
اینها میخواهند از امام یک عنصر پر نوسان دارای بالا و پایین بسازند. کسی که این خصوصیت را دارد نمیتواند دیانت را بر سیاست همه دنیا حاکم کند، آنی که باعث شد امام بتواند دین را بر این مناسبات حاکم کند آن استقامت ایشان در این مسیر و ایستادگی بر روی یک خط بود. حالا شما ببینید، امامی که میگوید گرفتن جاسوسخانه آمریکا انقلاب دوم است و میگوید ما به آمریکا سیلی زدیم، یا میگوید رابطه ما و آمریکا رابطه گرگ و میش است آنوقت این امام میآید و با استکبارستیزی مخالفت میکند!؟ وصیتنامه امام بهترین مدرک است، این وصیتنامه را اگر تقسیمبندی کنیم بیش از یک چهارم کل آن تایید و تهییج مردم به استکبارستیزی است. چطور میشود که امام مخالف مرگ بر آمریکا باشند؟ این مسیری است که امام از اول آغاز کرده و تا لحظه آخر هم تمام پیشرفت و عزت ما را وابسته به اصل استکبارستیزی میدانسته اند، منتها این کسانی که نظرات و دیدگاه امام را تحرف میکنند، میخواهند همان کاری که منافقین با پیامبر(ص) کردند، راپیاده کنند.
این افرادی که این ادعاها را در مورد حضرت امام مطرح می کنند از اول چنین نظراتی را داشتند و یا در طول این مدت از که پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد به این نتایج رسیده اند و می کوشند تا تغییر دیدگاه های خود را به امام نسبت دهند؟
علمالهدی: این آقایان یک دسته در خط قدرتیابی بوده و هستند و هر روز بسته به اینکه ابزار قدرتیابی آنها چیست دست به این اقدامات میزنند، یک عده هم از بزرگان ما هستند که اینها در اوایل خیلی جدی دنبال انقلاب بودند اما خسته شدند، حالا حاضر نیستند چون خسته شدهاند بروند و در گوشهای خستگی خود را بگیرند، چون فکر میکنند اگر بخواهند خستگی خود را بگیرند در عرصه سیاست بایکوت و منزوی میشوند، لذا خسته شدهاند و میخواهند مسیر انقلاب را به جایی بکشانند که به دنبال تنش در برابر دشمن و استکبار نباشد، یعنی از انقلاب اسلامی بستری نرم و آرام تهیه کنند ضمن اینکه آرامش هم داشته باشند، اینها از برخورد خسته شدهاند.
مقام معظم رهبری در دیدار اخیر خود با اعضای مجلس خبرگان، دغدغههای فرهنگی خود را مطرح کردند، نقش مسئولین و دستگاههای مربوطه در رفع این دغدغهها و نگرانی ها را چطور ارزیابی میکنید؟
علمالهدی: پس از اینکه رهبری دغدغه های خود را مطرح کردند وزیر ارشاد درخصوص آن بخش که مربوط به این وزارتخانه بود بیانیه داد و عکسالعمل خیلی خوبی نشان داد، منتهی بحث این است که این مشکلات با بیانیه حل نمیشود، اگر واقعا وزارت ارشاد به دنبال رفع نگرانی رهبر معظم انقلاب است، باید مدیریتهایی را که به برخی افراد اهل تساهل و تسامح داده است بازگرداند و آدمهایی را که اهل تساهل و تسامح در مدیریتهای وزارت ارشاد هستند را بردارد. مسائل پدافند فرهنگی را باید وزارت ارشاد جدی بگیرد؛ آنچه که باعث نگرانی رهبر معظم انقلاب است پدافند فرهنگی است و وزارت ارشاد پدافند فرهنگی ندارد، اما نگرانی رهبر انقلاب در مورد فرهنگ همهاش مربوط به وزارت فرهنگ نیست، بلکه بخش عمده آن مربوط به وزارت علوم است، بخش عمده این نگرانی مربوط به دانشگاهها و مدیریت در آنهاست، ما نمیتوانیم در قضیه نگرانی فرهنگی رهبر معظم انقلاب کل قضیه را در وزارت ارشاد ببینیم و بعد بگوییم همانقدر که مسائل وزارت ارشاد حل شده، نگرانیهای مقام معظم رهبری نیز حل شده است! کل حوزه شورای عالی انقلاب فرهنگی عرصه نگرانی مقام معظم رهبری است، منتهی این چیزی که رهبر انقلاب فرمودند بعد از آن بود که آقای یزدی به عنوان دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی در جلسه گزارش دادند که آقایان در مجلس خبرگان همگی در مورد مسائل فرهنگی کشور نگران هستند، بعد آقا فرمودند من هم مثل آقایان نگران هستم، در واقع حضرت آقا در آنجا نگرانی خود را به یک نگرانی عمومی همگانی وصل کردند. الان مسأله نگرانی فرهنگی در کشور یک بحران عمومی است که در راس آن نگرانی مقام معظم رهبری هم هست.
مقام معظم رهبری اخیرا سیاست های اقتصاد مقاومتی را ابلاغ کردند؛ دلیل اینکه ایشان این سیاست ها را که در سالهای گذشته هم به آن اشاره کرده بودند را بدین صورت ارائه فرموده اند چیست؟
علمالهدی: یکی از ویژگیهای رهبر معظم انقلاب در رهنمودهایشان این است که رهنمودهای ایشان همراه با ارائه راهکار است، منتها مهم است که موضوع رهنمود چه باشد. رهبر معظم انقلاب هیچ رهنمودی نمیدهند که در آن راهکار وجود نداشته باشد، ایشان حتی در ارتباطات خصوصی نیز همین گونه هستند، وقتی چیزی میفرمایند راهکار نیز ارائه میدهند، ایشان حتی در مسائل جزئی حتی به زیرمجموعه نیز همینگونه رفتار میکنند و نمیگویند برو و این کار را بکن، بلکه میگویند این کار را انجام دهید و راهکار آن هم به این شکل است.
حال در موضوعی که موضوعی مهم و حیاتی برای مردم و کشور و معیشت است، و گذشته از این استقلال نظام حتی به آن وابسته است، خوب این اقتضا میکند راهکاری که ایشان ارائه میدهند، همهجانبه باشد و موسع و گسترده باشد و همه دقایق و جزئیات کار را کاملا مد نظر داشته باشد. لذا ایشان برای این قضیه جلسهای تشکیل دادند و همه مسئولان مرتبط با آن را احضار کردند و در فاصله یک ساعت رئوس راهکارهای اجرایی خود را بیان کردند و این گفتمانسازی تنها یکی از حرکات مد نظر رهبر معظم انقلاب است، افراد مسئولاند تمام آنچه را که گفته شده اجرا کنند و البته این را به صورت گفتمان هم ارائه کنند، تا گفتمان اقتصاد مقاومتی گفتمانی در برابر بقیه نحلههای اقتصادی مطرح شود. مقام معظم رهبری در واقع طراح گفتمان اقتصاد مقاومتی در برابر سایر مدلهای اقتصادی هستند.
این که رهبری میگویند نباید به رفع تحریمها دلخوش بود مبتنی بر چه واقعیاتی است؟
علمالهدی: تحریمها یکی از ابزارهای دشمنی دشمن است و آنروزی دشمن از این ابزار دست بر میدارد که به ابزاری برندهتر دست پیدا کند، لذا میفرمایند نباید دلخوش بود به رفع تحریمها، دشمن زمانی تحریمها را بر میدارد که بتواند مشکلی قویتر در برابر ما قرار دهد، چون دشمنی او فرقی نمیکند، لذا ما نباید دلخوش باشیم که با رفع تحریمها همه مشکلات ما حل میشود.
یکی از موضوعاتی که رهبر معظم انقلاب در سالهای گذشته بارها نسبت به آن هشدار داده اند خطر کاهش جمعیت است؛ بی توجهی به این مسأله از سوی مردم و مسئولین چه عواقبی میتواند به همراه داشته باشد؟
علمالهدی: ما در حال حاضر کشوری جوان هستیم و توسعه دانشبنیان ما مبتنی بر جوان بودن کشور ماست، اگر ما جوان نبودیم نمیتوانستیم توسعه دانشبنیان ایجاد کنیم. اگر قرار باشد این جمعیت جوان به جمعیتی فسیل بدل شود نوآوری نخواهد داشت و نیروی نوآور نخواهد داشت، لذا طبیعتا توسعه دانشبنیان متوقف میشود. خطر بزرگ این موضوع در اقتصاد است و ما باید این موضوع را به افزایش جمعیت بدل کنیم.
متاسفانه بحث تجمل گرایی که ما شاهد بودیم تا حدودی در دولت نهم و دهم کمرنگ شده بود، احساس میشود بار دیگر در حال پررنگ شدن است، نظر شما درخصوص این مسأله چیست؟
علمالهدی: ما باید به این نکته توجه کنیم که اشرافیگری روزی براندازی میکند که افراد مخلص و دینمدار در راس این کار باشند، طبیعی است وقتی شما یک عنصر قدرتطلب را بر سر کار آوردید او میخواهد از بستر قدرت استفاده کند و این زیادهخواهی و افزونطلبی از این بستر اقتضایش اشرافیگری است، اگر اشرافی گری وجود نداشته باشد او چه گونه از این بستر بهرهبرداری کند؟ این اقتضای طبیعی آدمهایی است که یا دینمدار نیستند یا اخلاص دینی ندارند. شما همه کشورهای دنیا اعم از فقیر و غنی را نگاه کنید، در این کشورها هر جریانی که به قدرت میرسد اشرافگرا میشود، این موضوع حتی در کشورهای کمونیست نیز دیده میشود و در موضوع اشرافگرایی کشورهای کمونیست اگر از کشورهای سرمایهدرای جلوتر نباشند عقبتر هم نیستند. به خاطر این وقتی فردی قدرت را به چنگ آورد و انگیزه دینی در خط اجرایی خود نداشت، طبیعتا از بستر قدرت بهرهبردرای مادی و اقتصادی میکند. اشرافیگری خاصیت طبیعی چنین وضعیتی است.
به عنوان سوال آخر، خانم کاترین اشتون اخیرا سفری به تهران داشتند که در جریان این سفر با برخی از فعالان فتنه دیدار داشتند، پیش از آن هم هیأت پارلمانی اروپا که به ایران سفر کرده بود با برخی از عوامل فتنه دیدار داشت، عملکرد دستگاه سیاست خارجی و همینطور دستگاههای اطلاعاتی در خصوص انجام این دیدارها را چطور ارزیابی میک نید؟
علمالهدی: در این قضیه بیش از دستگاه سیاست خارجی بنده دستگاه اطلاعاتی و امنیتی را مسئول میدانم، مسئله امنیت در کشور ما یک مسئلهاست که ناظر بر تمامی حرکات سیاسی، دیپلماتیک و فرهنگی کشور ماست. دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی ما باید بر تمامی جریانات سیاسی که در کشور میخواهد اتفاق بیفتد مسلط باشد، این البته مختص به ایران نیست و در همه کشورها همین گونه است. اینجا مشکل مضاعف از سوی دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی است، سوال این است که آنها چرا بی خبر بودهاند. دستگاه اطلاعاتی باید موضوع را پیشبینی کند و برای آن برنامه داشته باشد، خانم اشتون حتی اگر میخواهد به سفارت اتریش برود ایرادی ندارد اما میتوان جلوی ورود و خروج فتنهگران را به این سفارتخانه را گرفت. بر فرض اینکه دستگاه سیاست خارجی دانسته یا ندانسته با این مضوع برخورد نکرده، اما دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی ما باید از موضوع با خبر باشند، کافی بود در زمان ورود این فرد جلوی او گرفته میشد. دستگاههای اطلاعاتی ما خبر ندارند و مانند همه مردم از این موضوع مطلع میشوند! آن چیزی که الان مشکل است این است که در مجلس تنها مسئولان سیاستخارجی را مورد سوال قرار میدهند؛ به فرض که اینها خبر نداشتند و اشتباه کردند، مهمتر از این آن است که چرا دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی از این موضوع با خبر نیستند؟ چرا کسی از آنها بازخواست نمیکند؟ باید پرسید شما چرا اطلاع نداشتهاید.
یعنی می شود که دستگاه اطلاعاتی کشور نتواند برنامههای میهمان رسمی را آن هم با این سطح مورد بررسی و پیشبینی قرار دهد!؟ این قدر اطلاعات شما ناقص است!؟ این دستگاههای عظیم اطلاعاتی که بودجه میگیرند و این همه به خیال خودشان دارند کار میکنند اشکال بزرگتری دارند که از این مضوعات خبر ندارند. نکته دیگر این است که این افرادی که به کشور میآیند انگیزه دیگری برای سفر به ایران دارند، اینها فتنه 88 را راه انداختند، فتنهگران مزدوران اینها بودند که به میدان آمده بودند، اینها در سال 88 شکست خوردند و منفور مردم شدند؛ اینها روحیه خود را از دست دادند، اینها در واقع میخواهند به فتنهگران روحیه بدهند و آنها را احیا کنند. اینها میخواهند به فتنهگران بگویند که دستگاههای خارجی پشت سر اینها هستند و توطئه و فتنه جدیدی راه بیندازند.
عمده این اقدامات برای روحیه دادن به مزدوران خود آنهاست. این نکته به مردم گفته نشده و دائما بر این نکته تاکید میشود که چرا شما بر خلاف مقرارت دیپلماسی عمل کردهاید؟ خانم اشتون ثابت کرد که اتحادیه اروپا در فتنه 88 نیروی فعالی بوده و اینها سر خط بودهاند. این که آقای اوباما خواستار آزادی میرحسین موسوی و کروبی میشود معنایی جز این ندارد که فتنه را آنها برپا کردهاند.این افراد نیز دانسته یا نادانسته وابسته به آنها بودهاند و ابزار اجرایی آنها شدهاند، یا مجری و حقوقبگیر رسمی بودهاند و یا آلت دست آنها شدهاند. فتنه 88 نباید از چشم ها محو شود و باید به نقطهای برای عبرت نسلهای آینده ما بدل شود تا ما بار دیگر شاهد این قضیه نباشیم.
به گزارش سرویس سیاسی «تیک»، وی در بخش دیگری گفت: هاشمی و اصلاحطلبان دولت روحانی را مصادره کردند.
علم الهدی افزود: برخی با دولت معامله 'رحم اجارهای' میکنند.
متن گفتگوی نسیم با علم الهدی در زیر می آید:
سال 92 سال مهمی برای کشور بود. در این سال که توسط رهبر معظم انقلاب به سال "حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی" نامگذاری شد شاهد برگزاری یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و انتخاب آقای روحانی بعنوان رئیسجمهور یازدهم بودیم. با این انتخاب در عرصه های مختلف کشور از سیاست خارجی تا مسائل اقتصادی و فرهنگی شاهد تغییر نگرش و رفتارهای قابل توجهی بوده و هستیم. لطفا برای شروع بحث تحلیلی از شرایط فعلی کشور و تغییر رویکرد ها و نتایج کنونی آنها بیان بفرمایید.
علمالهدی: بسم الله الرحمن الرحیم. وضعیت سیاسی کشور و جامعه یک وضعیتی است که در هیچ زمانی منفک و منفصل از وضعیت قبل نیست؛ یعنی ما در حال طی کردن یک فرایند هستیم و فراز و نشیب هایی که در این فرایند به وجود می آید طوری است که نشیب ها مولود فرازها است و فرازها هم مولود نشیب ها؛ یعنی ما نمی توانیم بگوییم یک نقطه گسست در کشور وجود دارد که این مرحله از مرحله قبل کاملا منفصل و جدا است؛ لذا مجموعه آنچه که ما شاهدش هستیم در واقع جریانی است در تداوم جریان قبل و این وضعیتی که اکنون دولت دارد و با این برنامه روی کار آمده در حقیقت یک واکنش به جریانهای قبل در کشور است.
در مورد دولت نهم و دهم؛ بر خلاف عقیده و نظر برخی که معتقدند آقای احمدی نژاد از ابتدا بر یک موج دینی سوار شد و یا اینکه می گفتند که پایش را روی دوش ما گذاشت و بالا آمد، بنده همچین عقیده ای نداریم.
آقای احمدی نژاد آدمی مکتبی، متدین، متعبد و معتقد به نظام و ولایت بود و درخصوص انگیزه اش هم نمی توانیم بگوییم بشر مجرد از همه هواهای نفسانی است، لذا ممکن است هواهای نفسانی هم در کارهایش دخالت داشته باشد اما مهم آن بود که ایشان از ابتدا یک آدم متعبد، متدین، با انگیزه دینی بود و با اخلاص به وسط میدان مدیریتی کشور آمد.
البته خود حضور آقای احمدی نژاد با این ژست، برنامه و شعارهایی که مطرح کرد، باز مولود جریانهای قبلی بود؛ هشت سال دولت اصلاحات به خاطر اباحهگری ها و پرده دری ها و برخورد با مبانی ارزشی و دینی جامعه را تشنه ارزشهای دینی کرد و مردم نسبت به مبانی ارزشی اعتقادی خود احساس خطر کردند و لذا مردم به کسی رای دادند که با شعار دولت اسلامی به عرصه آمد.
در زمان آقای احمدی نژاد هر مقداری که بر تداوم قدرت و مسئولیت ایشان اضافه می شد، گویی مقداری عوارض در اطراف ایشان و در اطراف دولتش ایجاد می شود که شاید بخشی از آن معلول طبیعی قدرتمداری بود، ایشان در جریان قدرت که قرار گرفت خواه ناخواه برخوردهای مخالف و موافقی با ایشان شد و پیروزی ایشان با مخالفت هایی که بر ایشان می شد عوارضی را به وجود آورد تا اینکه انتخابات سال 88 پیش آمد و فتنه به وقوع پیوست.
در آن زمان حرکت قوی مردم و رهبری در مقابل جریان فتنه اجازه براندازی را به فتنه گران نداد و رهبری با قاطعیت ایستادند و مردم هم به دنبال رهبری قاطعیت به خرج دادند، اما آقای احمدی نژاد همه اینها را به پای خودش گذاشت!
خب طبیعتا این به حساب گذاشتن در کنار برخی ارتباطات خارجی ایشان با کشورهایی که ریشه مارکسیستی و کمونیستی داشتند و رفاقت و رفت و آمدهایی که با آنها داشت، خواه ناخواه در روحیه وی تاثیر گذاشت و کم کم ایشان قدرت خودش را باور کرد، گمان برد که نباید تابع هیچ امر و نهی و نصیحتی باشد و این نحو باورکردن قدرت، منشأ همه خرابی ها شد. موضعگیری ایشان در مقابل رهبری و ولایت، بار دادن به جریان های ضد ارزشی و لائیک، آوردن برخی عوامل منافق یا فتنه گر در عرصه قدرت و دولت و نهایتا برخورد لجوجانه با نظام که باعث شد مسائل
جدی کشور را به باد یک سلسله حرکت های سیاسی بگذارد؛ سلسله عوارضی داشت و باعث شد که وضعیت اقتصادی متلاطم و زندگی مردم به هم بریزد.
جدی نگرفتن مدیریت اجتماعی - سیاسی کشور و طرد کردن نیروهای کاملا دلسوز و مخلص از اطراف خود و واگذار کردن قدرت به یک جریان انحرافی، باعث شد تا مردم در زندگی تحت فشار قرار بگیرند و باورمندی های قشر متدین نسبت به دولت و نوع مدیریتش تضعیف شود.
چالش ها و تنش هایی که بین قوا در کشور به ویژه در اواخر دولت قبل به وجود آمد کل مدیریت را در معرض خطر قرار داد و کشور اداره نشد، این اداره نشدن کشور وضعیت معیشت مردم را به هم زد لذا وقتی نامزدها تبلیغات خود را شروع کردند طبیعی بود که وضعیت موجود کشور را سکوی پرشی برای خود به منظور تصاحب قدرت بکنند.
خب آن چیزی که در این میان یعنی دوران تبلیغات کاندیداها مطرح شد مسأله نقد سیاست خارجی دولت گذشته و برنامهریزی مدیریت اقتصادی دولت نهم و دهم بود یعنی رخنه های معیشتی مردم را به این دو عامل نسبت دادند و چون همه در این مسأله متفق شدند به غیر از یک نفر که آنهم آقای جلیلی بود، این برای مردم جا افتاد که الان باید کسی انتخاب شود که مشکلات اقتصادی را با تکیه بر حل مسائل بین المللی حل کند که در این عرصه آقای روحانی پیش قدم بود و از همان ابتدا هم مبنا و ادعایش این بود و لذا مردم هرچند لب مرزی، به ایشان رای دادند. اما آنچه که مهم بود از این به بعد بود.
اقای روحانی وقتی رای آورد، برخی جریان های سیاسی رای ایشان را مصادره کردند؛ یعنی آن چیزی که نباید انجام می شد انجام شد و این مصادره هم مصادره ناحقی بود؛ چون در علیرغم این که آنها مدعی بودند در رای آوردن ایشان موثر هستند، در این رای آوری هیچ نقشی نداشتند و آن چیزی که نقش داشت طی شدن یک فرایند بود که به اینجا ختم شد. اینکه به عنوان مثال آقای هاشمی فکر می کرد اگر بیاید رای میآورد در واقع در ادامه همین فرایند بود و این نبود که مردم عاشق و شیفته آقای هاشمی بودند و بعد رای آقای هاشمی را به آقای روحانی دادند که حالا آقای روحانی وامدار آقای هاشمی باشند! یا این نبود که مردم از جریان حاکمیت دینی سرخورده شدند و برگشتند به جریان غیرارزشی اصلاح طلب و آقای روحانی رای اصلاح طلبان را آورد! و این یک پندار غلطی بود که برخی تبلیغ کردند و توانستند از این طریق رای آقای روحانی و دولت وی را مصادره کنند.
حالا اینکه آیا آقای روحانی خودش در این مصادره نقش داشت یا نداشت بحث دیگری است اما آن چیزی که در این بین منافقانه قضیه را پیش برد جریان های ضد ارزشی و سیاسی بودند، همانهایی که مردم بعه آنها اعتماد نداشتند و بایکوت سیاسیشان کردند.
پس یک فرایندی طی شد، یک ادعایی را همه کاندیداها مطرح و روی یک اصل تکیه کردند که در این اصل آقای روحانی جلوتر از دیگران بود و آن اصل این بود که مشکلات معیشتی مردم را به مسائل اقتصادی نسبت دادند و مسائل اقتصادی که یک مقدار از آن هم بخاطر عدم مدیریت مسائل اقتصادی و رها کردن مدیریت کشور بود که پیش آمده بود، این را معلول تحریم ها و مشکلات روابط بین الملل دانستند و کسی که از ابتدا پرچمدار این بود که باید با اصلاح روابط بین الملل و ظرفیت دیپلماسی مشکلات معیشتی مردم حل شود آقای روحانی بود و نتیجه هم داد.
رای آقای روحانی نه رای آقای هاشمی بود و نه رای اصلاح طلبان، آنها آمدند و رای آقای روحانی را مصادره کردند و این نکته ای است که ما باید به آن خیلی توجه کنیم. اینها بر حسب این مصادره، دولت را بستر قدرت خودشان قرار دادند و علی رغم طرد شدن از سوی مردم بخاطر اقدامشان در فتنه 88، وارد دولت شدند که متاسفانه مجلس هم مقداری انفعالی برخورد کرد چرا که اینجا جایی بود که مجلس باید میایستاد و جلوی مصادره را میگرفت و اما مجلس جدی عمل نکرد و به عنوان اینکه به دولت آقای روحانی کمک کند، نتیجتا این شد که ما چشم باز کردیم و دیدیم که دستگاه اجرایی شد بستر جریانهایی که در خط براندازی نظام در فتنه 88 اقدام کرده بودند و امروز می بینیم که اینها متاسفانه ابعاد مختلف قدرتهای اجرایی کشور را اینها تصاحب کرده اند.
*نسیم: آیا این جریان که دولت را بدین شکل مصادره کرده برنامه ای هم برای مصادر مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی هم خواهد داشت؟
علمالهدی: وقتی بنا شود که جریان های بایکوت شده و منزوی در عرصه سیاسی به خاطر شکستی که در یک فتنه خورده اند و کنار زده شده اند، بتوانند به عناوین مختلف از یک پنجره ای سرکشی کنند و وارد قدرت شوند، طبیعی است که حس قدرت و افزون خواهی قدرت آنها اقتضا می کند که به همه منابع نظام دست بیندازند.
ما اینکه آیا به این مبانی که میخواهند دست اندازی کنند میرسند یا نمیرسند بحث دیگری است که اگر ما بخواهیم همینگونه که مجلس در قضیه مصادره دولت انفعالی برخورد کرد باز هم دستگاههایمان انفعالی برخورد کنند و غفلت ها و تغافلها در عرصه سیاست نظام وجود داشته باشد، مسلم است اینها به سایر منابع قدرت دست پیدا خواهند کرد.
آقای روحانی وامدار هیچ جریانی نیست و تنها وامدار مردم است.
اگر توجه، بیداری و بصیرت باشد و معیار دین مداری در عرصه رقابت سیاسی به عنوان یک معیار حفظ شده از طرف مردم باشد، طبیعی است که عناصری که از نظر ارزشی در یک رتبه بعدی قرار دارند نمی توانند تا قدرت پیشروی پیدا کنند، مخصوصا در مجلس خبرگانی که محور مشروعیت و دینمداری نظام است؛ آدم هایی که فریاد "جمهوری ایرانی" سر دادند و "نه غزه و نه لبنان" گفتند اینها نمی توانند محور اصلی مشروعیت نظام شوند. این اتفاق فقط ممکن است با یک تغافل و بی توجهی و بی بصیرتی بعضی افرادی در قدرت نظام نقش دارند رخ دهد.
نمایندگان مجلس کنونی مدعی اصولگرایی و دیانتند. آقای روحانی هم رئیس جمهوری با مبنای دینی و به دور از جریانهای لائیک سیاسی است و در کارنامه انقلابی خود هم به عنوان یک عنصر مقابله کننده با جریان های غیرارزشی شناخته می شود، لذا ما نگرانیم که بی توجهی، غفلت و بی بصیرتی برخی باعث شود مسئولین نتیجه واقعی کارها و فعالیت های خود را نبینند. و نتایج طوری در مقابل چشمانشان جلوه داده شود که آنها فقط یک مسأله مقطعی را ببینند.
ما نگرانیم که اگر به همین صورت دولت آمد و خواست کشور را اداره کند و یک عده مطالبه گر مصادره چی آمدند و خواستند دولت را تصرف کنند و بعد از این طریق به سایر منابع قدرت دست اندازی کنند، سرانجام کار به کجا می رسد؟
مثل اینکه شما میآیید به وزیری رای اعتماد میدهید بعد خودتان هر ماه یک بار از او سوال کرده و یا او را استیضاح میکنید، خب مگر مجبور بودید کسی را سر کار بیاورید و بعد اینگونه با او برخورد کنید؟ مردم شما را به عنوان امین خود به مجلس فرستاده اند پس چرا این کارها را می کنید؟ آدمها را بر سر کار میآورید و بعد خودتان به جان اینها میافتید!؟ مردم عقل دارند، یک بار، دو بار، سه بار اینها را می بینند و می گویند اگر اینا نا اهل بودند چرا اینها را آوردید و اگر اهل هستند پس چرا نمیگذارید تا کشور را اداره کنند؟ آنوقت شما چه جوابی برای مردم دارید؟ این رفتار ها نشانه بی بصیرتی است که آدم نداند آخر کار چه می شود و به کجا می رسد.
آقای رئیس جمهور ممکن است با دهها ملاحظه، محاسبه و مطالبات مجبور شود این لیست را تهیه کند، شمایی که می خواهید رای اعتماد بدهید باید بصیرت داشته باشید و هوشیار باشید که آخرش به کجا قرار است کشیده شود. این بی بصیرتی ها و بی توجهی ها و غفلت ها تا به اینجا یک سری جریان های ضد ارزشی را روی کار آورده است که دارند با این دولت معامله "رحم اجارهای" می کنند؛ آمده اند مدیریت دولت را به دست گرفتنه اند ولی کشور را مدیریت نمی کنند. عین همان مشکلی که ما در زمان آقای احمدی نژاد داشتیم و الان نیز به شکل دیگری ایجاد شده است؛ آنجا این اشکال در رئیس جمهور پیدا شد که در راس قوه مجریه کشور را اداره نکرد و مدیریت را روی زمین گذاشت و الان هم آدم هایی آمده اند که مسولیت گرفته اند ولی مدیریت نمی کنند و در مقام اجرای مطامع سیاسی خود هستند.
وضعیت دانشگاههای ما را در طی این چندماه که از عمر دولت یازدهم می گذرد چطور میبینید؟
علمالهدی: این چه مدیریتی نسبت به دانشگاههای کشور است که در حال اجرا شدن است؟ نوعی به هم ریختگی و به هم زدن است که هرچه آدم مشکلدار بوده را برگردانده اند و محیط دانشگاه را محیط جولان جریانها و احزاب سیاسی کرده اند، آیا این به نفع دانشگاه و مدیریت دولت است؟ دولتی که میخواهد کشور را اداره کند و یک بعد مدیریتی این کشور مدیریت منابع اصلی رشد این کشور یعنی دانشگاه و دانشجو است، آیا درست است که محیط دانشگاه را به یک باشگاه رقابت سیاسی مبدل کنیم و جریان های سیاسی را به آن راه بدهیم و عوامل اخراج شده از دانشگاه را بازگردانیم؟ که شاید بتوانند موقعیتهایی سیاسی را در دانشگاه دست و پا کنند؟ از خط بگذریم، از عقیده بگذریم، این دولت میخواهد کشور را اداره کند و دانشگاه را هم اداره کند، دانشگاه اگر باشگاه فعالیت های سیاسی بشود مگر اداره میشود؟
متاسفانه ما شاهدیم که که با نتصاب برخی افراد، نگرانی هایی در سطح جامعه یجاد شده و حتی برخی نهادهای نظارتی هم اعتراض خود را بیان داشته اند، ادامه این روند چه خطراتی میتواند داشته باشد؟
علمالهدی: همین اخیرا یک جوان از یکی از شهرهای بزرگ کشور آمد و به من گفت کسی که به عنوان رئیس دانشگاه آنجا انتخاب شده، هم جزو فتنه گران بوده و هم متهم به روابط نامشروع است؛ من رفتم تحقیق کردم و متوجه شدم که حرف آن جوان تاحدودی درست بوده، حالا نمی خواهیم بگوییم روابط نامشروع داشته است اما بالاخره کسی است که به این موضوع متهم است؛ مردم می خواهند نوامیس و دخترانشان را به این دانشگاه بفرستند، آیا این درست است؟ کسانی که این وضع را به وجود آورده اند می خواهند کشور را اداره کنند؟ آیا واقعا خود آقای رئیس جمهور این نوع مدیریت را می پسندند؟
این افراد با دولت معامله رحم اجارهای می کنند که در دل این دولت رشد کنند و از نظر سیاسی بالا آمده و به همه منابع قدرت دست پیدا کنند. این افراد بنای کمک کردن به دولت را ندارد و به این قصد نیامده اند. اینها مشکلاتی است که ما داریم احساس میکنیم. ما که امروز به یکباره در این مملکت سر بلند نکردیم، من الان یک پیرمرد حدودا هفتاد ساله هستم که از سن هجده نوزده سالگی در جریان انقلاب حضور داشتیم و با این همه تجربه سیاسی عقلمان میرسد. البته اکثر مردم هم این مسائل را میفهمند و اینطور نیست که من بفهمم و دیگران نفهمند. مردم مضطربند، التهاب و دغدغه دارند در کشور. مقام معظم رهبری فرمودند این دولت به تازگی بر سر کار آمده است و شما خیلی مطالبه نکنید از آن، ما مطالبه نمی کنیم اما این چیزی که داریم با چشممان میبینیم از آن ناراحتیم.
برخورد دولت با انتقاداتی که بعضا از جانب برخی دلسوزان مطرح می شود را چطور ارزیابی می کنید؟
علمالهدی: متاسفانه در دولت قبلی به من می گفتند منتقد دولت و در این دولت به من میگویند مخالف دولت! من نه منتقد دولت هستم و نه مخالف آن، من یک آدمی هستم که عقلم به برخی چیزها میرسد و خیلی چیزها را از روی دلسوزی میگویم؛ آقای روحانی از مردم رای گرفته و مقام معظم رهبری رای مردم را تنفیذ کردند؛ آقای روحانی موقعیتی که بعد از تنفیذ مقام معظم رهبری دارند به مراتب مهم تر از موقعیتی است که با رای مردم دارد. اگر یک آقایی به آقای روحانی رای نداده بود میتوانست بگوید من به آقای روحانی از اول رای نداده ام و الان هم در قبال ایشان نه تنها مسئولیتی ندارم بلکه از خدا هم میخواهم ایشان به نتیجه نرسد!
اما وقتی ایشان به وسیله رهبر معظم انقلاب که حجت امام زمان(عج) هستن تنفیذ شدند، ایشان دیگر نصب شده ولی از طرف امام زمان هستند و بنده بعنوان یک طلبه باید سعی کنم به تمام توانم به ایشان کمک کنم و این تکلیف شرعی من است. اما این به این معنی نیست که اگر جایی دیدیم مدیریت رئیس جمهور و برنامه ایشان برهم میخورد بنشینیم و نگاه کنیم؛ ما میبینیم افرادی وارد صحنه قدرت شدهاند که اینها آقای رئیس جمهور را قبول ندارند، رهبری را هم که این رئیس جمهور را منصوب کرده است قبول ندارند و از آن بالاتر مردم را هم که به ایشان رای دادهاند قبول ندارند، اینها مردم را به عنوان یک ابزار میخواهند، اینها میخواهند بر مردم سوار شوند و به گرده آنها لگد بزنند. قدرتیاب مردم را قبول ندارد، قدرتیاب میخواهد روی دوش مردم سوار شود، قدرتیاب و قدرتطلب نمیخواهد به مردم خدمت کند و اصلا برای مردم کرامت قائل نیست، قدرتیاب میخواهد از مردم به عنوان وسیله سواری استفاده کند، حالا ببینید اینها در عرصه دستگاههای اجرایی نفوذ کردهاند و اینجا را به بساط قدرتیابی خودشان و دستیابی به همه منابع قدرت بدل کردهاند.
ببینید یک مسأله سبد کالا پیش آمد و آقایان نتوانستند مدیریت کنند و مشکلاتی بر سر آن بروز کرد، اولین کسی که با دولت بر سر این موضوع درافتادند و شروع کرد به تخطئه کردن و حمله کردن همینهایی بودند که مدعی دولت بودند و دولت را وامدار خودشان میدانستند، اینها در روزنامههای زنجیرهایشان و سایتهایشان شروع کردند به حمله به دولت؛ یعنی اینها دولت را یک وسیله و ابزار برای تخطئه کردن نظام میدانند و یک روزی هم از این دولت استفاده کنند و به قدرت برسند.
آن چیزی که برای ما التهابآور و نگرانکننده است حضور این دست جریانات در صحنه هست. این خطر کمی نیست، الان کشور در صورتی که مسئولان و مدیران با اخلاص کار کنند قابل مدیریت است؛ کشور مشکل ذاتی ندارد و بنده معتقد نیستم کشور مشکل اساسی دارد. امروز همه کارشناسان سیاست خارجی به این نتیجه رسیدهاند که موضع ما در استکبارستیزی دقیقا موضع تامینکننده منافع ملی ما است و این را همه میگویند؛ این موضعگیریها برای ما قدرت ایجاد کرده است، استکبارستیزی، ما را قدرت منطقه کرده و امروز دنیا دارد روی ما حساب میکند.
شما ببینید وقتی روسیه و آمریکا به هم دهنکجی میکنند آقای پوتین با رئیس جمهور ما ارتباط تلفنی میگیرد، وزیر نفت ما به روسیه میرود و در مورد ساخت نیروگاه اتمی دیگری بحث میکند، روسیه خودش اعلام میکند که با ایران ارتباط دارد تا در برابر آمریکا بایستد. شما ببینید روسیهای که خودش ابرقدرت است برای ایستادن در برابر آمریکا به ما اتکا میکند ، این استکبارستیزی ماست که ما را به این عرصه آورده است، این موضع سیاسی ما دقیقا موضعی است که تامینکننده منافع ملی ما است. ما در کشور مشکلی نداریم، یک درگیری با جهان داریم که این درگیری به پایگاه قدرت ما بدل شده است، ما مشکل دیگری نداریم، همه ثروت و داراییمان سر جای خودش است و چیزی کم نداریم.
توسعه علم و دانش ما هم که دنیا را متعجب کرده است، ما مشکل ذاتی در این کشور نداریم، تنها مشکل ما این است که یک عده آدمها میخواهند در عرصه قدرت بیایند و قدرت را به چنگ بیاورند؛ منتها این افراد خوب میدانند روزی آنها به قدرت میرسند که دین از دروازه این مملکت بیرون برود، تا دین در عرصه حکومت باشد اینها به قدرت نمیرسند لذا باید دین را براندازی کنند. اینها اکنون آمدهاند و از این موقعیتها سوء استفاده کردهاند و لذا ما نسبت به این موضوع نگرانیم.
یکی از حوزه هایی که در ماههای اخیر دستخوش تغییرات بسیاری شده است و شما هم به آن اشاره کردید حوزه سیاست خارجی است. ما شاهد بودیم در روزهای ابتدایی روی کار آمدن این دولت آقای روحانی با رئیسجمهور آمریکا به صورت تلفنی گفتگو کردند و مذاکرات مستقیم بین دو کشور در سطح وزاری خارجه یا معاونین آنها تا به امروز بارها اتفاق افتاده است؛ همزمان با این دیدارهای و مذاکرات اعتراضاتی به دولت و تیم سیاست خارجی مجطرح شده است. در این میان عده ای از افراد نزدیک به دولت ادعاهای جدیدی را درخصوص نظر حضرت امام(ره) نسبت به آمریکا و غرب و مسأله استکبارستیزی از نگاه ایشان مطرح میکنند، بعنوان مثال ادعا میکنند امام(ره) مخالف شعار مرگ بر آمریکا بودهاند؛ مقام معظم رهبری هم اخیرا به این نکته اشاره کردند که عدهای میخواهند نظر مردم را از دشمنی دشمن منصرف کنند؛ لطفا بفرمایید نظر صریح حضرت امام در مورد آمریکا و استکبارستیزی چه بوده و چرا عدهای میخواهند نظرات خود را به ایشان نسبت بدهند؟
حضرت امام یک شخصیت سیاسی نبود، بلکه ایشان یک رهبر دینی بود که دیانت را بر سیاست حاکم کرد، امام یک آدم معمولی نیست و نبود، امام نه لیدر یک حزب بود و نه رئیس یک دار و دسته، ایشان آدمی بود که رهبری دینی را داشت و به طور محض هم دینی بود؛ امام هرگز پس از انقلاب و بعد از همه اتفاقات سیاستبازی نکرد، امام انقلابی را بوجود آورد و در نتیجه این انقلاب دین را حاکم بر سیاست کرد، نه تنها در سیاست ایران بلکه در سیاست دنیا نیز معادلات بر هم خورد و دین معادلات بینالمللی را بر هم زد. در ژوئن 68 اراده آمریکا 80 میلیون مسلمان را در مقابل دو میلیون صهیونیست به خاک و خاکستر بدل کرد، اما همین انقلاب معادلات سیاسی دنیا را طوری به هم زد که یک حزبالله لبنان در جنگ 33 روزه اسرائیل را به خاک مذلت کشاند.
این کار امام بود که دین را بر سیاست حاکم کرد و این تنها در ایران نبود بلکه در تمام دنیا این تغییرات اتفاق افتاد. یک همچین کسی از اولین روزی که انقلاب را آغاز کرده تا روزی که فوت کرده است حرفش دو تا نشده، و دو نوع صحبت نکرده است. یک عده از اول در خطی بودند که برای امام مرحله بندی کنند و بگویند امام در هر مرحله از انقلاب یک برخوردی داشتند، این دروغ است و با صداقت امام نمیسازد، مراحل بینش سیاسی حضرت امام(ره) از اولین اطلاعیه ایشان تا لحظه رحلتشان یک جور بوده است و دو جور موضع نگرفتهاند؛ اینها میخواهند امام را فردی دارای نوسان در تصمیم و موضعگیری معرفی کنند، عین همان حرکتی که منافقین با پیغمبر داشتند یک عده منافق هم با حضرت امام دارند، آن منافقینی که آن برخوردها را با حضرت میکردند خود را معتقدترین افراد به پیامبر نشان میدادند و اینها هم خودشان را طرفدار امام(ره) نشان میدهند و برای نظریات امام مرحله بندی میکنند؛ از جمله مراحلی که قائل هستند، مرحله قبل از انقلاب، بعد از انقلاب، اول انقلاب، دروان دفاع مقدس و ...است.
اینها میخواهند از امام یک عنصر پر نوسان دارای بالا و پایین بسازند. کسی که این خصوصیت را دارد نمیتواند دیانت را بر سیاست همه دنیا حاکم کند، آنی که باعث شد امام بتواند دین را بر این مناسبات حاکم کند آن استقامت ایشان در این مسیر و ایستادگی بر روی یک خط بود. حالا شما ببینید، امامی که میگوید گرفتن جاسوسخانه آمریکا انقلاب دوم است و میگوید ما به آمریکا سیلی زدیم، یا میگوید رابطه ما و آمریکا رابطه گرگ و میش است آنوقت این امام میآید و با استکبارستیزی مخالفت میکند!؟ وصیتنامه امام بهترین مدرک است، این وصیتنامه را اگر تقسیمبندی کنیم بیش از یک چهارم کل آن تایید و تهییج مردم به استکبارستیزی است. چطور میشود که امام مخالف مرگ بر آمریکا باشند؟ این مسیری است که امام از اول آغاز کرده و تا لحظه آخر هم تمام پیشرفت و عزت ما را وابسته به اصل استکبارستیزی میدانسته اند، منتها این کسانی که نظرات و دیدگاه امام را تحرف میکنند، میخواهند همان کاری که منافقین با پیامبر(ص) کردند، راپیاده کنند.
این افرادی که این ادعاها را در مورد حضرت امام مطرح می کنند از اول چنین نظراتی را داشتند و یا در طول این مدت از که پیروزی انقلاب اسلامی میگذرد به این نتایج رسیده اند و می کوشند تا تغییر دیدگاه های خود را به امام نسبت دهند؟
علمالهدی: این آقایان یک دسته در خط قدرتیابی بوده و هستند و هر روز بسته به اینکه ابزار قدرتیابی آنها چیست دست به این اقدامات میزنند، یک عده هم از بزرگان ما هستند که اینها در اوایل خیلی جدی دنبال انقلاب بودند اما خسته شدند، حالا حاضر نیستند چون خسته شدهاند بروند و در گوشهای خستگی خود را بگیرند، چون فکر میکنند اگر بخواهند خستگی خود را بگیرند در عرصه سیاست بایکوت و منزوی میشوند، لذا خسته شدهاند و میخواهند مسیر انقلاب را به جایی بکشانند که به دنبال تنش در برابر دشمن و استکبار نباشد، یعنی از انقلاب اسلامی بستری نرم و آرام تهیه کنند ضمن اینکه آرامش هم داشته باشند، اینها از برخورد خسته شدهاند.
مقام معظم رهبری در دیدار اخیر خود با اعضای مجلس خبرگان، دغدغههای فرهنگی خود را مطرح کردند، نقش مسئولین و دستگاههای مربوطه در رفع این دغدغهها و نگرانی ها را چطور ارزیابی میکنید؟
علمالهدی: پس از اینکه رهبری دغدغه های خود را مطرح کردند وزیر ارشاد درخصوص آن بخش که مربوط به این وزارتخانه بود بیانیه داد و عکسالعمل خیلی خوبی نشان داد، منتهی بحث این است که این مشکلات با بیانیه حل نمیشود، اگر واقعا وزارت ارشاد به دنبال رفع نگرانی رهبر معظم انقلاب است، باید مدیریتهایی را که به برخی افراد اهل تساهل و تسامح داده است بازگرداند و آدمهایی را که اهل تساهل و تسامح در مدیریتهای وزارت ارشاد هستند را بردارد. مسائل پدافند فرهنگی را باید وزارت ارشاد جدی بگیرد؛ آنچه که باعث نگرانی رهبر معظم انقلاب است پدافند فرهنگی است و وزارت ارشاد پدافند فرهنگی ندارد، اما نگرانی رهبر انقلاب در مورد فرهنگ همهاش مربوط به وزارت فرهنگ نیست، بلکه بخش عمده آن مربوط به وزارت علوم است، بخش عمده این نگرانی مربوط به دانشگاهها و مدیریت در آنهاست، ما نمیتوانیم در قضیه نگرانی فرهنگی رهبر معظم انقلاب کل قضیه را در وزارت ارشاد ببینیم و بعد بگوییم همانقدر که مسائل وزارت ارشاد حل شده، نگرانیهای مقام معظم رهبری نیز حل شده است! کل حوزه شورای عالی انقلاب فرهنگی عرصه نگرانی مقام معظم رهبری است، منتهی این چیزی که رهبر انقلاب فرمودند بعد از آن بود که آقای یزدی به عنوان دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی در جلسه گزارش دادند که آقایان در مجلس خبرگان همگی در مورد مسائل فرهنگی کشور نگران هستند، بعد آقا فرمودند من هم مثل آقایان نگران هستم، در واقع حضرت آقا در آنجا نگرانی خود را به یک نگرانی عمومی همگانی وصل کردند. الان مسأله نگرانی فرهنگی در کشور یک بحران عمومی است که در راس آن نگرانی مقام معظم رهبری هم هست.
مقام معظم رهبری اخیرا سیاست های اقتصاد مقاومتی را ابلاغ کردند؛ دلیل اینکه ایشان این سیاست ها را که در سالهای گذشته هم به آن اشاره کرده بودند را بدین صورت ارائه فرموده اند چیست؟
علمالهدی: یکی از ویژگیهای رهبر معظم انقلاب در رهنمودهایشان این است که رهنمودهای ایشان همراه با ارائه راهکار است، منتها مهم است که موضوع رهنمود چه باشد. رهبر معظم انقلاب هیچ رهنمودی نمیدهند که در آن راهکار وجود نداشته باشد، ایشان حتی در ارتباطات خصوصی نیز همین گونه هستند، وقتی چیزی میفرمایند راهکار نیز ارائه میدهند، ایشان حتی در مسائل جزئی حتی به زیرمجموعه نیز همینگونه رفتار میکنند و نمیگویند برو و این کار را بکن، بلکه میگویند این کار را انجام دهید و راهکار آن هم به این شکل است.
حال در موضوعی که موضوعی مهم و حیاتی برای مردم و کشور و معیشت است، و گذشته از این استقلال نظام حتی به آن وابسته است، خوب این اقتضا میکند راهکاری که ایشان ارائه میدهند، همهجانبه باشد و موسع و گسترده باشد و همه دقایق و جزئیات کار را کاملا مد نظر داشته باشد. لذا ایشان برای این قضیه جلسهای تشکیل دادند و همه مسئولان مرتبط با آن را احضار کردند و در فاصله یک ساعت رئوس راهکارهای اجرایی خود را بیان کردند و این گفتمانسازی تنها یکی از حرکات مد نظر رهبر معظم انقلاب است، افراد مسئولاند تمام آنچه را که گفته شده اجرا کنند و البته این را به صورت گفتمان هم ارائه کنند، تا گفتمان اقتصاد مقاومتی گفتمانی در برابر بقیه نحلههای اقتصادی مطرح شود. مقام معظم رهبری در واقع طراح گفتمان اقتصاد مقاومتی در برابر سایر مدلهای اقتصادی هستند.
این که رهبری میگویند نباید به رفع تحریمها دلخوش بود مبتنی بر چه واقعیاتی است؟
علمالهدی: تحریمها یکی از ابزارهای دشمنی دشمن است و آنروزی دشمن از این ابزار دست بر میدارد که به ابزاری برندهتر دست پیدا کند، لذا میفرمایند نباید دلخوش بود به رفع تحریمها، دشمن زمانی تحریمها را بر میدارد که بتواند مشکلی قویتر در برابر ما قرار دهد، چون دشمنی او فرقی نمیکند، لذا ما نباید دلخوش باشیم که با رفع تحریمها همه مشکلات ما حل میشود.
یکی از موضوعاتی که رهبر معظم انقلاب در سالهای گذشته بارها نسبت به آن هشدار داده اند خطر کاهش جمعیت است؛ بی توجهی به این مسأله از سوی مردم و مسئولین چه عواقبی میتواند به همراه داشته باشد؟
علمالهدی: ما در حال حاضر کشوری جوان هستیم و توسعه دانشبنیان ما مبتنی بر جوان بودن کشور ماست، اگر ما جوان نبودیم نمیتوانستیم توسعه دانشبنیان ایجاد کنیم. اگر قرار باشد این جمعیت جوان به جمعیتی فسیل بدل شود نوآوری نخواهد داشت و نیروی نوآور نخواهد داشت، لذا طبیعتا توسعه دانشبنیان متوقف میشود. خطر بزرگ این موضوع در اقتصاد است و ما باید این موضوع را به افزایش جمعیت بدل کنیم.
متاسفانه بحث تجمل گرایی که ما شاهد بودیم تا حدودی در دولت نهم و دهم کمرنگ شده بود، احساس میشود بار دیگر در حال پررنگ شدن است، نظر شما درخصوص این مسأله چیست؟
علمالهدی: ما باید به این نکته توجه کنیم که اشرافیگری روزی براندازی میکند که افراد مخلص و دینمدار در راس این کار باشند، طبیعی است وقتی شما یک عنصر قدرتطلب را بر سر کار آوردید او میخواهد از بستر قدرت استفاده کند و این زیادهخواهی و افزونطلبی از این بستر اقتضایش اشرافیگری است، اگر اشرافی گری وجود نداشته باشد او چه گونه از این بستر بهرهبرداری کند؟ این اقتضای طبیعی آدمهایی است که یا دینمدار نیستند یا اخلاص دینی ندارند. شما همه کشورهای دنیا اعم از فقیر و غنی را نگاه کنید، در این کشورها هر جریانی که به قدرت میرسد اشرافگرا میشود، این موضوع حتی در کشورهای کمونیست نیز دیده میشود و در موضوع اشرافگرایی کشورهای کمونیست اگر از کشورهای سرمایهدرای جلوتر نباشند عقبتر هم نیستند. به خاطر این وقتی فردی قدرت را به چنگ آورد و انگیزه دینی در خط اجرایی خود نداشت، طبیعتا از بستر قدرت بهرهبردرای مادی و اقتصادی میکند. اشرافیگری خاصیت طبیعی چنین وضعیتی است.
به عنوان سوال آخر، خانم کاترین اشتون اخیرا سفری به تهران داشتند که در جریان این سفر با برخی از فعالان فتنه دیدار داشتند، پیش از آن هم هیأت پارلمانی اروپا که به ایران سفر کرده بود با برخی از عوامل فتنه دیدار داشت، عملکرد دستگاه سیاست خارجی و همینطور دستگاههای اطلاعاتی در خصوص انجام این دیدارها را چطور ارزیابی میک نید؟
علمالهدی: در این قضیه بیش از دستگاه سیاست خارجی بنده دستگاه اطلاعاتی و امنیتی را مسئول میدانم، مسئله امنیت در کشور ما یک مسئلهاست که ناظر بر تمامی حرکات سیاسی، دیپلماتیک و فرهنگی کشور ماست. دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی ما باید بر تمامی جریانات سیاسی که در کشور میخواهد اتفاق بیفتد مسلط باشد، این البته مختص به ایران نیست و در همه کشورها همین گونه است. اینجا مشکل مضاعف از سوی دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی است، سوال این است که آنها چرا بی خبر بودهاند. دستگاه اطلاعاتی باید موضوع را پیشبینی کند و برای آن برنامه داشته باشد، خانم اشتون حتی اگر میخواهد به سفارت اتریش برود ایرادی ندارد اما میتوان جلوی ورود و خروج فتنهگران را به این سفارتخانه را گرفت. بر فرض اینکه دستگاه سیاست خارجی دانسته یا ندانسته با این مضوع برخورد نکرده، اما دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی ما باید از موضوع با خبر باشند، کافی بود در زمان ورود این فرد جلوی او گرفته میشد. دستگاههای اطلاعاتی ما خبر ندارند و مانند همه مردم از این موضوع مطلع میشوند! آن چیزی که الان مشکل است این است که در مجلس تنها مسئولان سیاستخارجی را مورد سوال قرار میدهند؛ به فرض که اینها خبر نداشتند و اشتباه کردند، مهمتر از این آن است که چرا دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی از این موضوع با خبر نیستند؟ چرا کسی از آنها بازخواست نمیکند؟ باید پرسید شما چرا اطلاع نداشتهاید.
یعنی می شود که دستگاه اطلاعاتی کشور نتواند برنامههای میهمان رسمی را آن هم با این سطح مورد بررسی و پیشبینی قرار دهد!؟ این قدر اطلاعات شما ناقص است!؟ این دستگاههای عظیم اطلاعاتی که بودجه میگیرند و این همه به خیال خودشان دارند کار میکنند اشکال بزرگتری دارند که از این مضوعات خبر ندارند. نکته دیگر این است که این افرادی که به کشور میآیند انگیزه دیگری برای سفر به ایران دارند، اینها فتنه 88 را راه انداختند، فتنهگران مزدوران اینها بودند که به میدان آمده بودند، اینها در سال 88 شکست خوردند و منفور مردم شدند؛ اینها روحیه خود را از دست دادند، اینها در واقع میخواهند به فتنهگران روحیه بدهند و آنها را احیا کنند. اینها میخواهند به فتنهگران بگویند که دستگاههای خارجی پشت سر اینها هستند و توطئه و فتنه جدیدی راه بیندازند.
عمده این اقدامات برای روحیه دادن به مزدوران خود آنهاست. این نکته به مردم گفته نشده و دائما بر این نکته تاکید میشود که چرا شما بر خلاف مقرارت دیپلماسی عمل کردهاید؟ خانم اشتون ثابت کرد که اتحادیه اروپا در فتنه 88 نیروی فعالی بوده و اینها سر خط بودهاند. این که آقای اوباما خواستار آزادی میرحسین موسوی و کروبی میشود معنایی جز این ندارد که فتنه را آنها برپا کردهاند.این افراد نیز دانسته یا نادانسته وابسته به آنها بودهاند و ابزار اجرایی آنها شدهاند، یا مجری و حقوقبگیر رسمی بودهاند و یا آلت دست آنها شدهاند. فتنه 88 نباید از چشم ها محو شود و باید به نقطهای برای عبرت نسلهای آینده ما بدل شود تا ما بار دیگر شاهد این قضیه نباشیم.
ببخشيداقا،مردم عاشق ادب معرفت اقاي هاشمي بزرگواريشان بودند معمار انقلاب امام ره فرمودند هاشمي ذخيره انقلابند همسال شما اقايان كجا بوديد