کد خبر: ۳۱۳۳۷
تاریخ انتشار: ۰۲ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۲:۴۸
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۱۴۵۸

مهرعلیزاده: روحانی، هاشمی نیست

دو تفاوت عمده میان این دو دولت وجود دارد؛ اول اینکه سایر اعضایی که در آنجا جمع هستند، مشابه سایر اعضای دولت آقای هاشمی نیستند. دیگر اینکه خود آقای روحانی، آقای هاشمی نیست.

مثلث می‌نویسد؛ برخی تحلیلگران سیاسی معتقدند که با توجه به نزدیکی دیدگاه های هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی آنها در اکت ها و تصمیمات سیاسی هم مانند هستند. با چنین نگاهی این نتیجه حاصل می شود که اگر هاشمی رفسنجانی هم رییس جمهور می شد مانند حسن روحانی در این چند ماه عمل می کرد و کابینه اش هم مانند کابینه روحانی میشد . مهرعلیزاده اما این تحلیل را قبول ندارد و در گفت و  گو با سالنامه مثلث در این مورد صحبت کرده است :
 
 آیا می‌توانیم این دولت را شبیه دولت آقای هاشمی بدانیم؟
 
نه؛ دو تفاوت عمده میان این دو دولت وجود دارد؛ اول اینکه سایر اعضایی که در آنجا جمع هستند، مشابه سایر اعضای دولت آقای هاشمی نیستند. دیگر اینکه خود آقای روحانی، آقای هاشمی نیست. این مساله مهم است که اعضا و لیدر چه کسانی هستند. دولت آقای روحانی متفاوت با سایر دولت‌هاست و وجهه مشخص و تعریف‌شده‌ای دارد.
 
 البته برخی از سیاسیون برخلاف نظر شما معتقدند که اگر آقای هاشمی هم می‌خواست در همین شرایط و با نیروهای موجود کابینه تشکیل دهد، تقریبا از همین افراد استفاده می‌کرد و دولتش چند تفاوت جزئی با این دولت داشت. شما این را قبول ندارید؟
 
قضاوت‌های سلیقه‌ای است. من فکر می‌کنم شاید نیمی ‌از کابینه احتمالی آقای هاشمی با کابینه فعلی تفاوت داشت.
 
 یک نکته‌ای هم گفتید که جالب بود. گفتید که آقای روحانی، آقای هاشمی نیست در حالی که بسیاری برخلاف شما می‌گویند که آقای روحانی همان آقای هاشمی است. می‌گویند نگرش سیاسی این دو نفر شبیه به هم است، در جایی ایستاده‌اند که مشابهت دارد و دولت قبل به یک چشم به اینها نگاه می‌کرد. شما تفاوت را در کجا می‌بینید؟
 
ابعاد شخصیتی آدم‌هایی که در جایگاه‌های بالای مدیریتی قرار می‌گیرند، در طراحی امور به دست آنها، ساختن آینده یا تدوین استراتژی موثر است، مثلا نحوه تصمیم‌گیری، سرعت عمل، دیدگاه‌های فرد در حوزه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و چند بعدی دیدن مسائل. ممکن است اگر مساله‌ای را در برابر یک مدیر ارشد مطرح کنید، اول آن را فقط سیاسی ببیند و در مرحله بعد از نظر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن را بررسی کند. یا فرد دیگری ابتدا بعد فرهنگی را ببیند و اقتصاد را در اولویت بعد ببیند. من به‌عنوان کسی که سابقه مدیریت اقتصادی و صنعتی دارم و در رشته مهندسی و اقتصاد تحصیل کرده‌ام، می‌گویم که در دولت آقای خاتمی کارهای اقتصادی فراوان و مثبتی انجام شد و یکی از بهترین عملکردها را در حوزه اقتصاد داشت؛ در حالی که آقای خاتمی یک شخصیت فرهنگی بود و آوازه دولت اصلاحات - چه بخواهد و چه نخواهد - شعار توسعه سیاسی بود و این بر می‌گردد به ویژگی‌هایی که عرض کردم.
 
 البته فضای توسعه سیاسی «غالب» است. درست است که شرایط اقتصادی در آن دوره در وضعیت مطلوبی بود اما فضای دولت، فضای توسعه سیاسی بود و مسائل اقتصادی چندان مطرح نبود.
 
نکته همین‌جاست، این بر‌می‌گردد به همان ابعاد و ویژگی‌های مدیری که در جایگاه هدایت امور قرار می‌گیرد. مثلا در دولت آقای هاشمی کار سیاسی کم انجام نشد اما دولت ایشان به دولت سازندگی و عمران معروف شد. به این دلیل است که می‌توانیم بگوییم که شخصیت آقای روحانی چگونه است و چه چیزهایی در شخصیت این فرد برجسته‌تر است و این برجستگی‌ها چگونه به عملکرد ایشان معنی و مفهوم خواهد بخشید.
 
 شاید شرایط پیرامون در ادوار مختلف است؛ یعنی شاید شرایط دوره آقای خاتمی به‌گونه‌ای بود که بعد از دولت آقای هاشمی ناگزیر از طرح شعار توسعه سیاسی بود. به هر حال بسیاری در آن زمان معتقد بودند که دولت آقای هاشمی در حوزه سیاسی آنچنان که باید و شاید، مطلوب عمل نکرده است. طبیعتا در این دوره مهمترین مساله کشور، پرونده هسته‌ای است و اگر بر فرض آقای روحانی هشت سال پیش دولت را در اختیار می‌گرفت، تا این حد برای این پرونده انرژی صرف نمی‌کرد و توجه خود را روی مسائل دیگری همچون فرهنگ یا اقتصاد معطوف می‌کرد.
 
فضای پیرامون هم دلیل بخشی از عملکردهاست اما شخصیت آن فرد و تجارب وی دلیل اصلی مسیر و طراحی سیاست‌هاست. مثلا خود من، چون در فضای اقتصاد و صنعت بزرگ شده‌ام، اگر در جایگاه ریاست‌جمهوری قرار می‌گرفتم، بخش عمده دیدگاه‌هایم، اقتصادی بود و‌ هاله‌ای از مسائل اقتصادی و طراحی‌های کلان اقتصادی بر تمام ذهن من سایه می‌انداخت. اگر به خاطر داشته باشید، در انتخابات سال 84 شعار من «دولت رفاه» بود و اگر در راس دولت قرار می‌گرفتم، توسعه اقتصادی جهت‌گیری اصلی حرکت من بود. البته اگر در شرایط فعلی - که مساله هسته‌ای مطرح است - به‌عنوان رئیس‌جمهور انتخاب می‌شدم، این مساله هم پیش می‌رفت اما خواه ناخواه مسائل اقتصادی بیشتر از مسائل دیگر مورد توجه قرار می‌گرفت. این مسائل هم به ویژگی‌های شخصیتی افراد مربوط می‌شود و هم معطوف به این است که در طول زمان، مسیر حرکت و رشد سیاسی و اجتماعی افراد، چه تاثیراتی را از محیط گرفته است.