کد خبر: ۳۱۶۷۹۸
تاریخ انتشار: ۰۵ آذر ۱۳۹۹ - ۲۲:۰۰
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۱۵۶۸

سردار حسین دهقان ؛ کاندیدای انتخابات ۱۴۰۰ با شعار «مذاکره با عزت»/ کاش سردار به خاطر خودش فعلا سکوت کند!

روز گذشته سردار حسین دهقان به صورت رسمی برای انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ اعلام کاندیداتوری کرد. در این گزارش پیام انتخاباتی او و چند مصاحبه قبلی‌اش بررسی شده و نشان داده شده که هیچکدام از این پیام‌ها از هم پشتیبانی نمی‌کنند و همچنان سردار دهقان گزینه بلاتکلیف ریاست جمهوری است.
فرهاد فرزاد: صف سرداران برای انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰روز به روز طولانی می‌شود؛ از سردار رستم قاسمی گرفته تا سردار عزت‌الله ضرغامی و از سردار قالیباف گرفته تا سردار سعید محمد همگی آماده انتخابات هستند. در میان سرداران به صف ایستاده، اما یکی بیش از دیگران فعالیت می‌کند؛ سردار حسین دهقان. او روز گذشته در فیلمی که در «راوی» منتشر شد، به صورت رسمی اعلام کاندیداتوری کرد.

او در گفت‌وگوی تصویری خود از کلیدواژه‌های «گفتگوی با عزت با غرب»، «تلاش برای پایان فصل جدال سیاسی و آغاز عقلانیت» و «پیگیری خواسته‌های مردم» استفاده کرد و احتمالا شعارهای انتخاباتی او بر همین محورها انتخاب خواهند شد (ابتدایی‌ترین کار در یک کمپین انتخاباتی این است که شعار طراحی شود و از آن در رقابت استفاده شود، مگر آنکه ماجرا از اساس مشکل داشته باشد) اما سوال مهم این است که آیا سردار دهقان می‌تواند گزینه مناسبی برای بیان این شعارها باشد؟

مشکل اساسی حسین دهقان این است که بلاتکلیف است و حامل هیچ پیامی نیست و هیچ وجه تمایزی با دیگر سرداران سپاه ندارد و اساسا معلوم نیست چرا باید به او رای داد. این همان مشکلی است که سردار دهقان هنوز با آن دست به گریبان است و مصاحبه‌های اخیرش نیز نشان داد که تیم مشاورانش فعلا نتوانسته‌اند برای این مشکل راه حلی پیدا کنند.

طراحی کمپین سردار دهقان بر پایه شعارهای متناقض

درست دو روز پیش از اینکه فیلم اعلام کاندیداتوری سردار دهقان منتشر شود، بخشی از مصاحبه‌ای تصویری با نشریه آسوشیتدپرس از او منتشر شد که درباره «امنیت دفاعی» بود و چند «خط و نشان برای آمریکا» کشیده و گفته شد که «تفاوت قائل شدن بین جو بایدن و دونالد ترامپ ساده انگاری است» بخش دیگر مصاحبه هم درباره نطنز بود که دهقان تایید کرد که «حادثه نطنز قطعا خرابکاری توسط یک پیمانکار بوده است.»

همین گفت‌وگوی نه چندان بلند، بار دیگر نشان داد که هدف‌گذاری سردار دهقان مشخص نیست.  معمولا در کمپین‌های انتخاباتی رسم بر این است که پیام‌ها یکدیگر را پشتیبانی کنند. این یعنی اگر چند روز گذشته سردار دهقان پیامی «امنیتی» می‌دهد و برای آمریکا خط و نشان می‌کشد و تاکید می‌کند که بین «بایدن» و «ترامپ» فرقی نیست، دلیلی ندارد که روز رسمی اعلام کاندیداتوری از «مذاکره با عزت با غرب» سخن بگوید. اگر او به عنوان مشاور رهبر انقلاب معتقد است هر دو اینها یکی هستند، پس همانطور که اجازه مذاکره با ترامپ داده نشد، اجازه مذاکره با بایدن هم داده نمی‌شود. بنابراین افزودن کلمه «با عزت» یا «بی‌عزت» تغییری در اصل ماجرا ایجاد نمی‌کند! شاید تصور کنید که اینها تاکتیک‌هایی است که یک سیاستمدار از طریق آن می‌خواهد دستش رو نباشد، اما باور کنید اینها ناشی از بلاتکلیفی پیام اصلی انتخاباتی است.

زمانی درباره محسن رضایی می‌گفتند که داستان برند او مشخص نیست و کسی ندانست چرا ناگهان لباس نظامی از تن در آورد و سیاستمدار شد و چرا دوباره لباس نظامی بر تن کرد و شخصیت سیاسی‌اش آنقدر خلاء داشت (مثل کربلای پنج) که در انتخابات نیز خود را نشان داد و رای‌دهندگان به گزینه‌ای که در زندگی حرفه‌ای او سوالات بی‌پاسخ وجود دارد، اعتماد نکردند. برای سردار دهقان نیز هماکنون همین شرایط وجود دارد و او حرف‌هایی می‌زند که خودشان محل سوال است.

مجری مذاکره با عزت!

بگذارید تناقض‌ها را در مصاحبه اعلام کاندیداتوری‌اش بررسی کنیم تا بهتر متوجه ماجرا شویم. سردار حسین دهقان چهار سال وزیر دفاع دولت روحانی بوده و در همین دولت از دست رییس جمهور به خاطر اقداماتش در جریان برجام، به همراه ظریف و صالحی نشان ویژه شجاعت گرفته و بی‌شک اگر قرار باشد روزی رزومه‌اش را برای مخاطبانش بگوید، به این موضوع نیز اشاره می‌کند. اما در اقدامی معکوس او کل ماجرای برجام در جریان اعلام کاندیداتوری خود جوری زیر سوال می‌برد و شعار «مذاکره با عزت با غرب» سر می‌دهد که گویا مذاکراتی که خودش در آن نقش داشته و بابت آن نشان درجه یک شجاعت از دست رئیس جمهور گرفته، «مذاکرات بی‌عزت» بوده است!

او در دولت تدبیر و امید روحانی وزیر دفاع بوده اما شعار دیگر انتخاباتی‌اش «آغاز عقلانیت» است. شنونده از این جمله چه می‌فهمد؟ آیا سردار دهقان در دولتی فعالیت می‌کرده که عقلانیت در آن به پایان رسیده و او اکنون پرچمدار عقلانیت است که قرار است مردم به او رای بدهند؟

یکی از بزرگترین شانس‌های سردار دهقان این بود که فقط همین قسمت از فیلم منتشر شد و بهتر آن است که برای انتشار نسخه کامل، یکبار دیگر حرف‌هایش را بازنگری کند یا از ابتدا مقابل دوربین بنشیند و دقیق‌تر به پاسخ‌هایش فکر کند.

نظامیان فقط گفته‌اند و دیگران رونویسی کرده‌اند!

سردار دهقان همچون دیگر نظامیان عادت چندانی به گفت‌وگو ندارد. او نیز مانند سایر همتایانش حرفی زده و دیگران نوشته‌اند و به خاطر جایگاه نظامی‌اش معمولا رسانه‌ها کمتر به نقد سخنانش می‌پردازند؛ مگر آنکه گاف بزرگی باشد، بنابراین او در عمر سیاسی‌اش جز موارد معدود کم پیش آمده مقابل گروهی از خبرنگاران یا دست‌کم خبرنگاری که او را به چالش بکشد بنشیند و پاسخ بدهد. وقتی یک سیاستمدار به چنین کاری عادت ندارد، تصور می‌کند تا همیشه اوضاع به همین منوال است. زمانی این چالش برای سردار قالیباف پیش آمد و تا یکسال نخست در شهرداری تهران که دیگر لباس نظامی بر تن نداشت، باور نمی‌کرد اینگونه زیر ذره‌بین رسانه‌ها قرار بگیرد. در سال‌های بعد البته او خود را آماده‌تر کرد و نشست خبری برگزار کرد و بعد از دوازده سال آموخت که برای در معرض رای قرار گرفتن، ماجرا تفاوت می‌کند و اینجا پادگان نیست تا او متکلم وحده باشد. 

شاید سردار دهقان اگر یکی دو نشست خبری با رسانه‌ها بگذارد، ماجرا کمی برایش تفاوت کند؛ چه اینکه آنجا احتمالا از «مدارک مهمی که در خصوص پرونده هسته‌ای دزدیده شد» سوال‌هایی بشود که جواب به آنها چندان ساده نباشد و اینجا دیگر با یک جمله کار جمع نمی‌شود.

بیشتر بخوانید: سرلشگر باقری؛ گزینه‌ای برای کسانی که به دنبال رییس جمهور نظامی هستند

چه کسانی حاضرند با سردار دهقان ائتلاف کنند؟

تا یکی دو ماه گذشته گفته می‌شد که حسین دهقان خود را «سردار اصلاحات» خواهد نامید و به عنوان یک نظامی که اصلاح طلبان نیز به او اعتماد دارند، به رقابت‌ها وارد می‌شود. نخستین لیست انتخاباتی اما دو روز گذشته توسط حزب کارگزاران سازندگی منتشر شد؛ حزبی که تلاش می‌کند رابطه دوستانه‌ای با همه نهادهای قدرت و ثروت برقرار کند، با این حال حتی در فهرست نوزده نفره کارگزاران هم جایی برای سردار دهقان نبود. با این وصف پیش‌بینی وضعیت سایر احزاب اصلاح طلب چندان سخت نیست.

در میان اصولگرایان نیز تصور اینکه کسی بخواهد از سردار قالیباف یا حجت الاسلام رییسی بگذرد و با حسین دهقان ائتلاف کند، کمی دشوار است. در چنین شرایطی اینکه بتوان سردار دهقان را نماینده «فضای اجماع و تفاهم در سطح ملی» بدانیم هم سخت است.

مهمترین نکته درباره یک کاندیدای انتخاباتی این است که فارغ از واقعیات موجود، مخاطبان سخنان او را باور کنند. برای درک بهتر می‌توان از سردار قالیباف مثال زد. او در انتخابات ریاست جمهوری در رقابت با روحانی با شعار «چهار درصدی‌ها» پیش آمده بود و مدام به روحانی کنایه می‌زد که شما ۴ درصد کل جامعه هستید که همه چیز را در اختیار خود دارید. فارغ از درستی یا نادرستی این پیام، دست‌کم مخاطبان آن را از زبان قالیباف باور نمی‌کردند. شاید اگر جلیلی چنین حرفی می‌زد باورپذیرتر بود اما درباره قالیباف ماجرا فرق می‌کرد و همان زمان طنزی درست شده بود که خود قالیباف ۴ درصدِ همان ۴درصدی است که همه چیز را در اختیار گرفته است.

مشابه این ماجرا را می‌توان درباره سردار دهقان گفت و این سوال را پرسید که چه کسی باور می‌کند وقتی حتی یک حزب و جریان سیاسی یا حتی یک چهره شاخص تاثیرگذار از او برای انتخابات دعوت نکرده، او چگونه نماد تفاهم ملی است؟ اینجا اتفاقا ماجرا برعکس است بنابراین مخاطب سخت می‌پذیرد که چنین فردی را نماد اجماع و تفاهم بداند.

اگر رفتار سردار دهقان را مثلا با علی لاریجانی مقایسه کنید، آنگاه بهتر متوجه عمق ماجرا می‌شوید. علی لاریجانی گفته تنها در صورتی در انتخابات حاضر می‌شود که همه روی او ائتلاف کنند، این جمله یعنی اگر روزی لاریجانی قصد کند خبر اعلام کاندیداتوری‌اش را علنی کند، می‌تواند این پیام را نیز بدهد که همه روی او اجماع کرده‌اند. البته مهم نیست در واقعیت همه روی اجماع کرده باشند بلکه فقط القای این تصور اهمیت دارد. سعید محمد هم چهره دیگری است که با تمام کم‌تجربگی و جوانی‌اش، حضور خود را در ظاهر به درخواست جوانان انقلابی موکول کرده است.

سردار دهقان قرار است نماد حل چه مشکلی باشد؟

دهقان در سخنانش جمله‌ای به این مضمون می‌گوید که «فکر می‌کنم که قادرم یک فضای اجماع و تفاهم به وجود بیاورم و آغازگر فصل عقلانیت برای پیگیری خواسته‌های مردم باشم» 

معلوم نیست سردار چرا تصور می‌کند چون خودش این فکر را می‌کند، مردم هم باید همین فکر را کنند؟ به عبارت دیگر چه سابقه‌ای از اقدامات سردار دهقان در ذهن مردم وجود دارد که قرار است آنها هم باور کنند که دهقان واقعا قادر است چنین کاری بکند؟

 در سلسله گزارش‌های خود درباره کاندیداهای انتخابات این سوال را درباره هر کدام از چهره‌های مطرح پرسیده که آنها قرار است حلال کدام مشکل باشند؟ به برخی از آنها پاسخ داده شد؛ مثلا درباره سعید محمد می‌شد گفت او «جوان جهادی انقلابی» که متعلق به «نسل جدید و متخصص و تکنوکرات‌های ارزشی» است که در عین تعهد به ارزش‌های جریان راست، می‌توان از تخصص و سرعت عمل او استفاده کرد.

سردار قالیباف با تمام انتقادها، برای مخاطبانش حامل این پیام است که او «مرد میدان اجراست» و حتی اگر در جایگاه ریاست مجلس قرار بگیرد، «امور اجرایی» را فراموش نمی‌کند. درباره سردار رستم قاسمی می‌توان گفت که او خود را «معمار دور زدن تحریم‌ها» می‌داند و این پیام را به جامعه می‌دهد که در صورت ادامه تحریم‌ها او قادر است مشکل را حل کند. همچنین درباره محمدجواد ظریف هم گفته می‌شود که او مرد مذاکره است و با حضور جو بایدن در کاخ سفید، چهره‌ای همچون ظریف خواهد توانست مشکل را حل کند.

هیچ لزومی ندارد که تمام این پیام‌ها درست باشد، کما اینکه یادگار قالیباف از دوران اجرایی در شهرداری تهران هزینه‌های سنگینی برای همه داشت. یا آنکه منتقدان رستم قاسمی می‌گویند او بابک زنجانی را به نفت آورده است. درباره ظریف هم می‌گویند شأن کار را جوری پایین می‌آورند که گویا کاخ سفید یک اداره است که ظریف آنجا آشنا دارد و می‌تواند وساطت کند و مشکل را حل کند. سعید محمد هم هنوز در عالم جدی سیاست لوح نانوشته است.

درباره هرکدام از این کاندیداها و چهره‌های دیگری که نامشان مطرح است، می‌توان صحبت کرد و مثلا از پیام اسحاق جهانگیری و محمود احمدی نژاد و سعید جلیلی و ابراهیم رییسی و جایگاه و ایده سیاسی هر کدامشان سخن گفت و آن را نقد کرد و اصلا رد کرد اما واقعیت آن است که درباره سردار دهقان هیچ چیز نمی‌توان گفت و هیچ ایده مرکزی وجود ندارد که بتوان آن را نقد کرد. البته در این موضوع بیش از همه مقصر خود اوست که در مسیر عمر سیاسی‌اش پیامی خاصی نداشته و ایده ویژه‌ای را دنبال نکرده که حال بخواهد آن را برجسته کند. مگر آنکه چون او وزیر دفاع بوده و به مسائل موشکی مسلط است، تصور کنیم قرار است در دوره جدید ریاست جمهوری، ایران به سمت مذاکره موشکی هم برود که در این شرایط مثلا سردار دهقان به کار بیاید! پاسخ به این سوال را نمی‌دانیم اما این را می‌دانیم که وضعیت در سال ۱۴۰۰ برای حاکمیت جمهوری اسلامی پیچیده‌تر از آن است که بخواهد عنان کار را به کسی بدهد که اوج تجربه رایزنی خارجی‌اش صرفا با چند مقام نظامی روس و سوریه بوده است.

او قرار است باکدام سلاح از پس مشکلات پیچیده اقتصادی برآید و از جلو نظام او در حوزه‌های گسسته شده اجتماعی، فرهنگی و هنری چگونه است. اینها سوالاتی که شاید خود سردار تاکنون به آن نیندیشده است