موسيقيشناس ژاپني: رانندگي در ايران خيلي عجيب است/تهران 50 سال پيش تميزتر بود
باني فيلم: در دوراني که کشور آذربايجان ساز «تار» را به نام خود مصادره ميکند «گن ايچي تسوکه» موسيقيشناس ژاپني ساز «تار 5 سيم» خود را که داراي بهايي بسيار بالاست به رايگان به موزه موسيقي ايران اهدا ميکند و در عين حال دليل تأسيس دانشکده موسيقي دانشگاه تهران را بيان ميکند.
شايد خيلي از علاقهمندان به موسيقي ايراني و حتي دانشجوياني که در گرايشهاي مختلف موسيقي ايراني آموزش ميبينند از چگونگي راهاندازي دانشکده موسيقي دانشگاه تهران مطلع نباشند؛ اينکه اين دانشکده در چه سالي و به چه دليلي راهاندازي شده است اما «گن ايچي تسوکه» موسيقيشناس ژاپني بهتر از هر موسيقيشناس و يا علاقهمند به موسيقي ايراني از سال و چگونگي تأسيس دانشکده موسيقي دانشگاه تهران مطلع است.
ديگر نکته شگفتآور درباره اين موسيقيشناس ژاپني اين است که در دوراني که کشور آذربايجان ساز «تار» ايران را به نام خود به ثبت جهاني ميرساند، اين هنرمند ژاپني ساز «تار 5 سيم» خود را که ارزش ريالي بسيار بالايي دارد بدون چشمداشت به موزه موسيقي ايران اهدا ميکند. آگاهي «گن ايچي تسوکه» از چگونگي تأسيس دانشکده موسيقي و همچنين دلايل اهداي «تار 5 سيم» خود به موزه موسيقي ايران بهانهاي شد تا گفتگويي نوروزي با او داشته باشيم که ايام تعطيل سال نو را در ايران و براي تحقيق بيشتر روي موسيقي سنتي ايران، سپري ميکند؛ مردي با لبخندي روي لب و علاقه و دانشي بالا نسبت به موسيقي و موسيقي کشورهاي مختلف جهان که دلتنگ تار 5 سيم ايراني خود ميشود. متن کامل گفتگوي مهر با اين هنرمد ژاپنيبه اين شرح است:
* درباره چگونگي آمدنتان به ايران و آشنايي با زبان و موسيقي ايراني بگوييد. چه سالي به ايران آمديد و چگونه با موسيقي ايراني آشنا شديد؟
- من 50 سال پيش بعد از اينکه مدرک فوق ليسانس موسيقي شناسي را در ژاپن گرفتم به ايران آمدم تا زبان فارسي و موسيقي سنتي ايران را ياد بگيرم. در آن زمان در دانشگاه تهران رشته موسيقي وجود نداشت. در سال 1964 ميلادي رشته موسيقي در دانشکده هنرهاي زيبا تنها براي من توسط پرفسور مهدي برکشلي راهاندازي شد و من تنها دانشجوي آن بودم.
* برايتان عجيب نبود که در ايران دانشکده موسيقي تنها براي يک نفر تأسيس شد؟
- عجيب بود ولي خيلي خوشحال شدم که به خاطر من دانشکده موسيقي در ايران راهاندازي شد. البته پرفسور برکشلي معتقد بود که بايد چنين دانشکدهاي در دانشگاه تهران راهاندازي شود تا بتواند آموزشهاي آکادميک را در زمينه موسيقي شناسي انجام دهد. سال 1965 دانشجويان ايراني که تعدادشان 20 نفر بود وارد دانشکده موسيقي شدند و من از اين موضوع خيلي خوشحال شدم.
من در آن سال زير نظر استاد نورعلي خان برومند رديف موسيقي ايراني را ياد گرفتم. البته در ترکيه هم در دانشگاه رشته موسيقي وجود نداشت و آموزش موسيقي در کنسرواتوآر انجام ميشد و فکر کنم سال 1975 ميلادي بود که در ترکيه رشته موسيقي شناسي در دانشگاه راه افتاد و ايران زودتر از ترکيه اين کار را انجام داد.
* چند سال در ايران در دانشکده موسيقي دانشگاه تهران بوديد؟
- من سال 1964 به ايران آمدم و سال 1966 ميلادي به آمريکا رفتم و مدرک دکتراي خود را از آنجا گرفتم.
* چه انگيزهاي براي شناختن موسيقي سنتي ايران داشتيد؟
- کار من شناخت موسيقي است نه تنها موسيقي کشورهاي مختلف بلکه موسيقي انسان در کل جهان. البته روي موسيقي آسيا و بخصوص موسيقي جاده ابريشم تحقيقات بسياري انجام دادهام. در هنرستان عالي موسيقي ملي نزد استاد زرينپنجه نواختن تار را آموختم. روزي استاد به من گفت اگر مايل باشم تار متعلق به يکي از دوستانش را که فوت کرده بود خريداري کنم. قيمت اين تار 5 سيم در آن زمان 3 هزار ريال بود که بهاي بالايي بود و بورس من از دانشگاه همان ميزان بود.
تار مذکور توسط استاد فرجالله ساخته شده بود و متعلق به قرن نوزدهم بود و بيشتر از 100 سال قدمت داشت. خيلي خوشحال شدم که اين تار کمياب را داشتم. در آن زمان هم تار 5 سيم کمياب بود. اگر شما کتاب «سرگذشت موسيقي ايران» نوشته روحالله حقيقي را بخوانيد در آن قيد شده که تار ايران در زمان قاجاريه 5 سيمه بوده است و درويشخوان موسيقيدان يک سيم ديگر را به تار اضافه کرد که تار 6 سيمه شد و نهايتا تمام تارهاي 5 سيم به 6 سيم تغيير پيدا کردند. حتي تارهاي قديمي 5 سيمه ساخته شده در زمان قاجار را هم 6 سيم کردند.
تار 6 سيم صداي بلندتري دارد و مردم ايران اينگونه صداي تار را بيشتر دوست دارند. اما من نه به لحاظ صدا بلکه به خاطر قدمت، تار 5 سيم را بيشتر دوست دارم. حتي استاد زرينپنجه به من پيشنهاد داد که اگر مايل باشم تار 5 سيم خود را به 6 سيم تغيير دهم. اين تار 5 سيم را به ژاپن بردم. وقتي به سنين پيري رسيدم به اين نتيجه رسيدم که اين تار 5 سيم در ژاپن خوشحال نيست زيرا مردم ژاپن زياد ارزش و قدمت و کارآيي آن را نميدانند. 4 ماه پيش وقتي براي سخنراني در فرهنگستان هنر و دانشگاه هنر به ايران آمدم فرصت بازديد از موزه موسيقي را پيدا کردم.
اين موزه در جاي مناسبي داير شده و در آن سازهاي قديمي و خوبي از ايران نگهداري ميشود. در بازديد خود از موزه موسيقي در تجريش هيچ تار 5 سيمي را نديدم و تمام تارهاي موجود در آن موزه 6 سيم بود. فکر کردم که خيلي حيف است موزه موسيقي ايران تار 5 سيم نداشته باشد از اين رو تار 5 سيم خود را به موزه موسيقي اهدا کردم و ميدانم که تار من از اين موضوع بسيار خوشحال است.
* نکته اينجاست که قيمت و بهاي اين تار 5 سيم خيلي بالا است و برخي افراد به ارزش ريالي ساز توجه ميکنند ولي شما بدون چشمداشتي تار 5 سيم خود را به موزه موسيقي ايران اهدا کرديد، چرا؟
- من خيلي زود ميخواستم تار 5 سيم را به موزه موسيقي اهدا کنم و خودم اين سفر را انجام دادم و ساز را تقديم موزه کردم. اين ساز متعلق به ايران و موزه موسيقي ايران است و بايد در اينجا باشد نه در ژاپن و نزد من. من بيشتر به بودن ساز در جا و مکان اصلياش فکر ميکردم نه به قيمت بالايش. ميدانم که تار 5 سيم من در ايران خيلي خوشحالتر است تا اينکه در ژاپن باشد. در موزه موسيقي شهر باکو تار 5 سيم وجود دارد که زير آن نوشته شده «تار 5 سيم ايران» اما در موزه موسيقي ايران وجود نداشت.
* به عنوان يک موسيقي شناس که با موسيقي ايراني آشنا هستيد وضعيت موسيقي سنتي ايران را چگونه ميبينيد؟ آيا روند درستي را طي کرده است يا نه؟
- اينکه روند درست بوده يا نه مهم نيست زيرا برخي دوست دارند موسيقي سنتي را حفظ کنند و برخي دوست دارند موسيقي سنتي خود را بهروز و تلفيق کنند و هر دوي اين اقدامات و روندي که طي ميشود، خوب هستند.
فکر ميکنم سازهاي موسيقي ايران و موسيقي آن را خوب حفظ کردهايد. وقتي نسخه قديم رساله موسيقي قرن چهاردهم ميلادي را ميخواندم که فکر کنم نوشته حسن کاشاني است، فکر کنم 9 نوع ساز را معرفي کرده است که همه اين سازها هم اکنون نيز در موسيقي ايراني هستند و شايد تعداد سيمها و شکل ظاهريشان تغيير کرده باشد.
* در شکلگيري سازهاي موسيقي جغرافياي هر کشور چه تأثيري داشته است؟
- موسيقي و سازهاي موسيقي از جغرافياي خود به نقاط ديگر سفر ميکند نظير اتفاقي که از طريق جاده ابريشم رخ داد و موسيقي و سازهاي خاورميانه به آسياي شرقي برده شد. در ژاپن سازهايي داريم که اصلشان متعلق به ايران است نظير بربط و چنگ. البته ساختن سازهاي زهي نيازمند مواد طبيعي هستند نظير درخت توت و سيم ابريشم که هر دو براي ساختن ساز و سيمهاي آن مهم هستند که اگر در کشوري درخت توت نباشد در نتيجه کرم ابريشم هم وجود نخواهد داشت و ساز زهي درجه يکي ساخته نميشود. مثال ديگر سيمي است که از روده توليد ميشود. اين نوع سيم در همه کشورها نظير ژاپن وجود ندارد چون در آنجا گوسفند نداريم.
* سازهاي اصيل ژاپني چه سازهايي هستند؟
- ساز شاميسن که شبيه سهتار است و از چين به ژاپن آمده و داراي سه سيم ابريشم است. همچنين نيلبک که از بامبو درست شده است از سازهاي بومي ژاپن هستند. ما علاوه بر سازهاي بومي «ارکستر درگاهي» با نام «گاراکو» را هم داريم که هزار و 300 سال پيش از چين وارد ژاپن شده است و سازهاي مختلفي نظير بربط، چنگ و ني در اين ارکستر استفاده ميشوند. اين ارکستر در درگاه پادشاهان انجام ميشد که همراه موسيقي، رقص هم نه به مانند اپرا وجود دارد. در اين رقص و موسيقي نشانههاي خاورميانه خيلي ديده ميشود.
- در تاريخ ميخوانيم که تمدن خاورميانه و آسياي ميانه خيلي به هم نزديک است و وقتي موسيقي و رقص اين جغرافيا به چين رسيد از آنجا وارد ژاپن و کشورهاي ديگر شرق آسيا نيز شد.
* کدام ساز ايراني را بيشتر دوست داريد؟
- من موسيقي شناس هستم و همه سازها را دوست دارم.
* صداي کدام ساز ايراني را بيشتر دوست داريد؟
- هر ساز و يا هر تمدن خصوصيات و ويژگيهاي خاص خود را دارد. من سهتار استاد احمد عبادي را خيلي دوست دارم.
* صداي تنبور را هم شنيدهايد؟
- بله شنيدهام و تنبور هم ويژگيهاي خاص خود را دارد.
* ويژگيهاي موسيقي سنتي ايراني از ديدگاه شما چيست؟
- مهمترين ويژگي موسيقي ايراني، «دستگاه» است و تنها موسيقي ايراني است که «دستگاه» را تعريف کرده است. همچنين ريتم آواز در موسيقي ايراني يکي از ويژگيهاي منحصر به فرد موسيقي ايراني است.
* با آيينهاي نوروزي آشنايي داريد؟
- در زماني که در ايران بودم زياد با آيينهاي ايراني آشنا نشدم. در شهر دوشنبه در کشور تاجيکستان مراسم نوروز را ديدم که خيلي با شکوه بود.
* آيا در دنيا موسيقي سنتي ايراني را به خوبي ميشناسند نظير شناختي که به عنوان مثال از موسيقي هند وجود دارد؟
- نه متأسفانه به دليل اينکه شما ارتباطات بينالمللي خود را محدود کرديد شناخت لازم از موسيقي سنتي ايراني در دنيا شکل نگرفت در صورتيکه اگر تبادلات بينالمللي مناسب و مداومي به لحاظ فرهنگي شکل بگيرد موسيقي سنتي ايراني قابليتها و ويژگيهاي بسيار بالا و زيادي دارد و در دنيا با استقبال بسيار بالايي مواجه خواهد شد.
* بعد از اين همه سال وضعيت دانشکده موسيقي و بحث آموزش آکادميک موسيقي در ايران را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
- خيلي وضعيت خوبي دارد و اساتيد بسيار خوبي در حال تدريس موسيقي در دانشکده موسيقي هستند و دانشجويان مستعدي نيز مشغول به تحصيل هستند.
* در مناطق مختلف ايران به کدام استان سفر داشتيد؟
- در زماني که در ايران بودم به سيستان و بلوچستان سفر کردم و در آنجا با موسيقي آن منطقه آشنا شدم که بسيار جذاب و منحصر به فرد بود.
* تهران 50 سال پيش بهتر بود يا تهران حال حاضر؟
- 50 سال پيش بالاتر از بلوار کشاورز اکثرا بيابان بود ولي حالا پر شده از ساختمانهاي مختلف. به لحاظ تميزي تهران 50 سال پيش تميزتر بود، ترافيک کمتر بود و هوا پاکيزهتر.
* به لحاظ فرهنگي مردم تهران 50 سال پيش با حالا چه تغييراتي از ديدگاه شما پيدا کردهاند؟
- نکته جالب اين است که مردم بعد از انقلاب بيشتر با موسيقي سنتي و کلاسيک ايراني شناخته شد. به عنوان مثال ساز «دف» و ساز «بربط» در پيش از انقلاب در موسيقي سنتي ايران جايگاهي نداشتند ولي بعد از انقلاب سازهاي بيشتري در موسيقي ايراني قرار گرفتهاند و به نظر من موسيقي سنتي ايراني بعد از انقلاب بيشتر مورد توجه قرار گرفته است.
* چه چيزي در تهران شما را اذيت ميکند؟
- رانندگي در ايران خيلي عجيب است و وقتي ميخواهم پياده از خيابان عبور کنم نميدانم بايد چگونه اين کار را انجام دهم. ماشينها خيلي بد حرکت ميکنند و مردم در خيابان هم پياده حرکت ميکنند و اين خيلي عجيب است. رانندگيها خيلي خطرناک و بد است و من ميترسم در خيابانهاي تهران رانندگي کنم.
* در پايان ميخواهم اين سؤال را از شما بپرسيم که آيا دلتان براي تار 5 سيمي که به موزه موسيقي اهدا کرديد تنگ نميشود؟
- بله، دلم تنگ ميشود و فکر کنم باز هم به ايران سفر کنم تا بتوانم بار ديگر اين ساز را در موزه موسيقي ببينم اما خوشحالم که تار 5 سيم در وطن خود جاي گرفته و موزه موسيقي ايران در کنار ديگر سازهاي موسيقي ايراني از آن نگهداري ميکند.
شايد خيلي از علاقهمندان به موسيقي ايراني و حتي دانشجوياني که در گرايشهاي مختلف موسيقي ايراني آموزش ميبينند از چگونگي راهاندازي دانشکده موسيقي دانشگاه تهران مطلع نباشند؛ اينکه اين دانشکده در چه سالي و به چه دليلي راهاندازي شده است اما «گن ايچي تسوکه» موسيقيشناس ژاپني بهتر از هر موسيقيشناس و يا علاقهمند به موسيقي ايراني از سال و چگونگي تأسيس دانشکده موسيقي دانشگاه تهران مطلع است.
ديگر نکته شگفتآور درباره اين موسيقيشناس ژاپني اين است که در دوراني که کشور آذربايجان ساز «تار» ايران را به نام خود به ثبت جهاني ميرساند، اين هنرمند ژاپني ساز «تار 5 سيم» خود را که ارزش ريالي بسيار بالايي دارد بدون چشمداشت به موزه موسيقي ايران اهدا ميکند. آگاهي «گن ايچي تسوکه» از چگونگي تأسيس دانشکده موسيقي و همچنين دلايل اهداي «تار 5 سيم» خود به موزه موسيقي ايران بهانهاي شد تا گفتگويي نوروزي با او داشته باشيم که ايام تعطيل سال نو را در ايران و براي تحقيق بيشتر روي موسيقي سنتي ايران، سپري ميکند؛ مردي با لبخندي روي لب و علاقه و دانشي بالا نسبت به موسيقي و موسيقي کشورهاي مختلف جهان که دلتنگ تار 5 سيم ايراني خود ميشود. متن کامل گفتگوي مهر با اين هنرمد ژاپنيبه اين شرح است:
* درباره چگونگي آمدنتان به ايران و آشنايي با زبان و موسيقي ايراني بگوييد. چه سالي به ايران آمديد و چگونه با موسيقي ايراني آشنا شديد؟
- من 50 سال پيش بعد از اينکه مدرک فوق ليسانس موسيقي شناسي را در ژاپن گرفتم به ايران آمدم تا زبان فارسي و موسيقي سنتي ايران را ياد بگيرم. در آن زمان در دانشگاه تهران رشته موسيقي وجود نداشت. در سال 1964 ميلادي رشته موسيقي در دانشکده هنرهاي زيبا تنها براي من توسط پرفسور مهدي برکشلي راهاندازي شد و من تنها دانشجوي آن بودم.
* برايتان عجيب نبود که در ايران دانشکده موسيقي تنها براي يک نفر تأسيس شد؟
- عجيب بود ولي خيلي خوشحال شدم که به خاطر من دانشکده موسيقي در ايران راهاندازي شد. البته پرفسور برکشلي معتقد بود که بايد چنين دانشکدهاي در دانشگاه تهران راهاندازي شود تا بتواند آموزشهاي آکادميک را در زمينه موسيقي شناسي انجام دهد. سال 1965 دانشجويان ايراني که تعدادشان 20 نفر بود وارد دانشکده موسيقي شدند و من از اين موضوع خيلي خوشحال شدم.
من در آن سال زير نظر استاد نورعلي خان برومند رديف موسيقي ايراني را ياد گرفتم. البته در ترکيه هم در دانشگاه رشته موسيقي وجود نداشت و آموزش موسيقي در کنسرواتوآر انجام ميشد و فکر کنم سال 1975 ميلادي بود که در ترکيه رشته موسيقي شناسي در دانشگاه راه افتاد و ايران زودتر از ترکيه اين کار را انجام داد.
* چند سال در ايران در دانشکده موسيقي دانشگاه تهران بوديد؟
- من سال 1964 به ايران آمدم و سال 1966 ميلادي به آمريکا رفتم و مدرک دکتراي خود را از آنجا گرفتم.
* چه انگيزهاي براي شناختن موسيقي سنتي ايران داشتيد؟
- کار من شناخت موسيقي است نه تنها موسيقي کشورهاي مختلف بلکه موسيقي انسان در کل جهان. البته روي موسيقي آسيا و بخصوص موسيقي جاده ابريشم تحقيقات بسياري انجام دادهام. در هنرستان عالي موسيقي ملي نزد استاد زرينپنجه نواختن تار را آموختم. روزي استاد به من گفت اگر مايل باشم تار متعلق به يکي از دوستانش را که فوت کرده بود خريداري کنم. قيمت اين تار 5 سيم در آن زمان 3 هزار ريال بود که بهاي بالايي بود و بورس من از دانشگاه همان ميزان بود.
تار مذکور توسط استاد فرجالله ساخته شده بود و متعلق به قرن نوزدهم بود و بيشتر از 100 سال قدمت داشت. خيلي خوشحال شدم که اين تار کمياب را داشتم. در آن زمان هم تار 5 سيم کمياب بود. اگر شما کتاب «سرگذشت موسيقي ايران» نوشته روحالله حقيقي را بخوانيد در آن قيد شده که تار ايران در زمان قاجاريه 5 سيمه بوده است و درويشخوان موسيقيدان يک سيم ديگر را به تار اضافه کرد که تار 6 سيمه شد و نهايتا تمام تارهاي 5 سيم به 6 سيم تغيير پيدا کردند. حتي تارهاي قديمي 5 سيمه ساخته شده در زمان قاجار را هم 6 سيم کردند.
تار 6 سيم صداي بلندتري دارد و مردم ايران اينگونه صداي تار را بيشتر دوست دارند. اما من نه به لحاظ صدا بلکه به خاطر قدمت، تار 5 سيم را بيشتر دوست دارم. حتي استاد زرينپنجه به من پيشنهاد داد که اگر مايل باشم تار 5 سيم خود را به 6 سيم تغيير دهم. اين تار 5 سيم را به ژاپن بردم. وقتي به سنين پيري رسيدم به اين نتيجه رسيدم که اين تار 5 سيم در ژاپن خوشحال نيست زيرا مردم ژاپن زياد ارزش و قدمت و کارآيي آن را نميدانند. 4 ماه پيش وقتي براي سخنراني در فرهنگستان هنر و دانشگاه هنر به ايران آمدم فرصت بازديد از موزه موسيقي را پيدا کردم.
اين موزه در جاي مناسبي داير شده و در آن سازهاي قديمي و خوبي از ايران نگهداري ميشود. در بازديد خود از موزه موسيقي در تجريش هيچ تار 5 سيمي را نديدم و تمام تارهاي موجود در آن موزه 6 سيم بود. فکر کردم که خيلي حيف است موزه موسيقي ايران تار 5 سيم نداشته باشد از اين رو تار 5 سيم خود را به موزه موسيقي اهدا کردم و ميدانم که تار من از اين موضوع بسيار خوشحال است.
* نکته اينجاست که قيمت و بهاي اين تار 5 سيم خيلي بالا است و برخي افراد به ارزش ريالي ساز توجه ميکنند ولي شما بدون چشمداشتي تار 5 سيم خود را به موزه موسيقي ايران اهدا کرديد، چرا؟
- من خيلي زود ميخواستم تار 5 سيم را به موزه موسيقي اهدا کنم و خودم اين سفر را انجام دادم و ساز را تقديم موزه کردم. اين ساز متعلق به ايران و موزه موسيقي ايران است و بايد در اينجا باشد نه در ژاپن و نزد من. من بيشتر به بودن ساز در جا و مکان اصلياش فکر ميکردم نه به قيمت بالايش. ميدانم که تار 5 سيم من در ايران خيلي خوشحالتر است تا اينکه در ژاپن باشد. در موزه موسيقي شهر باکو تار 5 سيم وجود دارد که زير آن نوشته شده «تار 5 سيم ايران» اما در موزه موسيقي ايران وجود نداشت.
* به عنوان يک موسيقي شناس که با موسيقي ايراني آشنا هستيد وضعيت موسيقي سنتي ايران را چگونه ميبينيد؟ آيا روند درستي را طي کرده است يا نه؟
- اينکه روند درست بوده يا نه مهم نيست زيرا برخي دوست دارند موسيقي سنتي را حفظ کنند و برخي دوست دارند موسيقي سنتي خود را بهروز و تلفيق کنند و هر دوي اين اقدامات و روندي که طي ميشود، خوب هستند.
فکر ميکنم سازهاي موسيقي ايران و موسيقي آن را خوب حفظ کردهايد. وقتي نسخه قديم رساله موسيقي قرن چهاردهم ميلادي را ميخواندم که فکر کنم نوشته حسن کاشاني است، فکر کنم 9 نوع ساز را معرفي کرده است که همه اين سازها هم اکنون نيز در موسيقي ايراني هستند و شايد تعداد سيمها و شکل ظاهريشان تغيير کرده باشد.
* در شکلگيري سازهاي موسيقي جغرافياي هر کشور چه تأثيري داشته است؟
- موسيقي و سازهاي موسيقي از جغرافياي خود به نقاط ديگر سفر ميکند نظير اتفاقي که از طريق جاده ابريشم رخ داد و موسيقي و سازهاي خاورميانه به آسياي شرقي برده شد. در ژاپن سازهايي داريم که اصلشان متعلق به ايران است نظير بربط و چنگ. البته ساختن سازهاي زهي نيازمند مواد طبيعي هستند نظير درخت توت و سيم ابريشم که هر دو براي ساختن ساز و سيمهاي آن مهم هستند که اگر در کشوري درخت توت نباشد در نتيجه کرم ابريشم هم وجود نخواهد داشت و ساز زهي درجه يکي ساخته نميشود. مثال ديگر سيمي است که از روده توليد ميشود. اين نوع سيم در همه کشورها نظير ژاپن وجود ندارد چون در آنجا گوسفند نداريم.
* سازهاي اصيل ژاپني چه سازهايي هستند؟
- ساز شاميسن که شبيه سهتار است و از چين به ژاپن آمده و داراي سه سيم ابريشم است. همچنين نيلبک که از بامبو درست شده است از سازهاي بومي ژاپن هستند. ما علاوه بر سازهاي بومي «ارکستر درگاهي» با نام «گاراکو» را هم داريم که هزار و 300 سال پيش از چين وارد ژاپن شده است و سازهاي مختلفي نظير بربط، چنگ و ني در اين ارکستر استفاده ميشوند. اين ارکستر در درگاه پادشاهان انجام ميشد که همراه موسيقي، رقص هم نه به مانند اپرا وجود دارد. در اين رقص و موسيقي نشانههاي خاورميانه خيلي ديده ميشود.
- در تاريخ ميخوانيم که تمدن خاورميانه و آسياي ميانه خيلي به هم نزديک است و وقتي موسيقي و رقص اين جغرافيا به چين رسيد از آنجا وارد ژاپن و کشورهاي ديگر شرق آسيا نيز شد.
* کدام ساز ايراني را بيشتر دوست داريد؟
- من موسيقي شناس هستم و همه سازها را دوست دارم.
* صداي کدام ساز ايراني را بيشتر دوست داريد؟
- هر ساز و يا هر تمدن خصوصيات و ويژگيهاي خاص خود را دارد. من سهتار استاد احمد عبادي را خيلي دوست دارم.
* صداي تنبور را هم شنيدهايد؟
- بله شنيدهام و تنبور هم ويژگيهاي خاص خود را دارد.
* ويژگيهاي موسيقي سنتي ايراني از ديدگاه شما چيست؟
- مهمترين ويژگي موسيقي ايراني، «دستگاه» است و تنها موسيقي ايراني است که «دستگاه» را تعريف کرده است. همچنين ريتم آواز در موسيقي ايراني يکي از ويژگيهاي منحصر به فرد موسيقي ايراني است.
* با آيينهاي نوروزي آشنايي داريد؟
- در زماني که در ايران بودم زياد با آيينهاي ايراني آشنا نشدم. در شهر دوشنبه در کشور تاجيکستان مراسم نوروز را ديدم که خيلي با شکوه بود.
* آيا در دنيا موسيقي سنتي ايراني را به خوبي ميشناسند نظير شناختي که به عنوان مثال از موسيقي هند وجود دارد؟
- نه متأسفانه به دليل اينکه شما ارتباطات بينالمللي خود را محدود کرديد شناخت لازم از موسيقي سنتي ايراني در دنيا شکل نگرفت در صورتيکه اگر تبادلات بينالمللي مناسب و مداومي به لحاظ فرهنگي شکل بگيرد موسيقي سنتي ايراني قابليتها و ويژگيهاي بسيار بالا و زيادي دارد و در دنيا با استقبال بسيار بالايي مواجه خواهد شد.
* بعد از اين همه سال وضعيت دانشکده موسيقي و بحث آموزش آکادميک موسيقي در ايران را چگونه ارزيابي ميکنيد؟
- خيلي وضعيت خوبي دارد و اساتيد بسيار خوبي در حال تدريس موسيقي در دانشکده موسيقي هستند و دانشجويان مستعدي نيز مشغول به تحصيل هستند.
* در مناطق مختلف ايران به کدام استان سفر داشتيد؟
- در زماني که در ايران بودم به سيستان و بلوچستان سفر کردم و در آنجا با موسيقي آن منطقه آشنا شدم که بسيار جذاب و منحصر به فرد بود.
* تهران 50 سال پيش بهتر بود يا تهران حال حاضر؟
- 50 سال پيش بالاتر از بلوار کشاورز اکثرا بيابان بود ولي حالا پر شده از ساختمانهاي مختلف. به لحاظ تميزي تهران 50 سال پيش تميزتر بود، ترافيک کمتر بود و هوا پاکيزهتر.
* به لحاظ فرهنگي مردم تهران 50 سال پيش با حالا چه تغييراتي از ديدگاه شما پيدا کردهاند؟
- نکته جالب اين است که مردم بعد از انقلاب بيشتر با موسيقي سنتي و کلاسيک ايراني شناخته شد. به عنوان مثال ساز «دف» و ساز «بربط» در پيش از انقلاب در موسيقي سنتي ايران جايگاهي نداشتند ولي بعد از انقلاب سازهاي بيشتري در موسيقي ايراني قرار گرفتهاند و به نظر من موسيقي سنتي ايراني بعد از انقلاب بيشتر مورد توجه قرار گرفته است.
* چه چيزي در تهران شما را اذيت ميکند؟
- رانندگي در ايران خيلي عجيب است و وقتي ميخواهم پياده از خيابان عبور کنم نميدانم بايد چگونه اين کار را انجام دهم. ماشينها خيلي بد حرکت ميکنند و مردم در خيابان هم پياده حرکت ميکنند و اين خيلي عجيب است. رانندگيها خيلي خطرناک و بد است و من ميترسم در خيابانهاي تهران رانندگي کنم.
* در پايان ميخواهم اين سؤال را از شما بپرسيم که آيا دلتان براي تار 5 سيمي که به موزه موسيقي اهدا کرديد تنگ نميشود؟
- بله، دلم تنگ ميشود و فکر کنم باز هم به ايران سفر کنم تا بتوانم بار ديگر اين ساز را در موزه موسيقي ببينم اما خوشحالم که تار 5 سيم در وطن خود جاي گرفته و موزه موسيقي ايران در کنار ديگر سازهاي موسيقي ايراني از آن نگهداري ميکند.