کد خبر: ۳۲۹۱۹۹
تاریخ انتشار: ۰۸ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۵:۵۰
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۳۰۸

چرا سینما عصر جدید برای ما مهم بود؟

سعید توجهی لوئیس بونوئل، فیلمساز اسپانیایی در ابتدای کتاب اتوبیوگرافی‌اش به نام «با آخرین نفس‌هایم» می‌نویسد: «آدم تا حافظه‌اش یا فقط بخشی از آن را از دست ندهد، نمی‌فهمد که آن‌چه سراسر زندگی را می‌سازد، چیزی جز حافظه نیست، زندگی بدون حافظه زندگی نیست، حافظه ما همان انسجام و هماهنگی ما، عقل و درایت ما، عمل ما و احساس ماست، بدون حافظه ما هیچ هستیم.»
خبر تعطیلی سینما عصر جدید، شاید در واقعیت یک امر گریزناپذیر باشد، چرا که سالن سینما قبل از هر چیز به عنوان یک کسب و کار اقتصادی باید موازنه دخل و خرجش برای صاحبش برقرار باشد تا بماند. اما جایی مثل سینما عصر جدید برای نسل جوان دهه شصت و هفتاد شمسی، تنها یک سالن سینما نبود، بلکه به تدریج در گذر زمان به یک آیکون فرهنگی تبدیل شده بود.

از منظر علم شهرسازی وقتی بنایی به یک آیکون یا شمایل در دل شهر تبدیل می‌شود که به لحاظ معماری و همچنین قرار گرفتن در موقعیتی خاص بتواند مکانی برای حضور و پرسه شهروندان باشد. رفتاری که به زعم کارشناسان شهرسازی از مشخصه های زندگی شهری و مدرن امروزی است. مکان‌هایی مانند این سینما و یا سینماهایی مشابه مانند سینما گلریز در محله یوسف‌آباد تهران و یا سینما دیاموند خیابان دانشگاه در مشهد به لحاظ هویت اجتماعی که از کارکردشان یافته بودند، نام‌شان به عنوان مقصدی از هر جای شهر مانند خیابان و یا میدان به زبان رهگذران می‌آمد و مثلا کسی نمی‌پرسید سینما عصر جدید سر کدام خیابان و یا کنار کدام میدان و برعکس این مکان‌های مجاور بودند که هویت و آدرس آن‌ها ذیل سینما عصر جدید تعریف می‌شد.

موقعیت مکانی سینما عصر جدید و قرار گرفتن آن در محیط فرهنگی دانشجویی نزدیک به دانشگاه تهران و همچنین شیوه مدیریت آن در دهه شصت و هفتاد در انتخاب فیلم‌های ایرانی و خارجی، این سینما را به پاتوق فرهنگی علاقه‌مندان سینما تبدیل کرد. به لحاظ کثرت جمع دانشجویان در بافت جمعیتی مراجعان به این سینما، امروزه خاطره تماشای فیلم و حواشی آن در حافظه جمع زیادی که سال‌ها از آن دوران فاصله گرفته‌اند جای گرفته است و نه تنها در تهران که در وسعتی به اندازه تمامی کشور منتشر شده است.

سانس‌های فوق‌العاده نمایش فیلم «شاید وقتی دیگر» در پاسی از نیمه شب، شکستن شیشه‌های ورودی بر اثر ازدحام جمعیت و سپس نمایش فیلم که به لحاظ ضرورت آن سال‌ها در انتقال حلقه‌های فیلم بین سینماها در ایام جشنواره و تاخیر در ارسال تا ساعات اولیه صبح طول می‌کشد، از جمله خاطرات تکرار نشدنی به لحاظ تغییر و تحول خیلی از چیزها در گذر زمان است. خبر تعطیلی سینما عصر جدید تنها تعطیلی یک کسب و کار و نبودن یک بنا نیست، بلکه پاک شدن بخشی از حافظه جمعی است.

دوران تازه‌ای شروع شده، بناهای قدیمی و کلنگی خراب می‌شوند و جای آن‌ها ساختمان‌های نو و مدرن ساخته می‌شوند اگر با نگرانی به نقد این تغییرات نشسته‌ایم، مقاومت در برابر آن و یا دلبستگی بیمارگونه به گذشته نیست. بلکه هشدار به این است که این اشتیاق خراب کردن و دوباره ساختن، این بناهای تازه فاقد هویت که جز به رخ کشیدن مایه‌داری چیزی نیست به‌دست آن‌ها که از هول داشتن همه چیز به دیگ این آش شله قلم کار افتاده‌اند، حاصلش جز کج‌سلیقگی و بی‌قوارگی چیزی را به چشم نمی‌آورد. از این نالانیم که هیچ اندیشه و طرح نویی پشت این نوسازی نیست و در این میان آن‌چه زخم می‌خورد و می‌خراشد و از بین می‌رود حافظه جمعی و خاطراتی است که شاید تنها دلخوشی این روزهای سخت ماست. ظهور پردیس‌های سینمایی در دل مال‌های بزرگ به بهای تعطیلی سینماهای بنا شده و تنیده در بافت و محلات شهری، تراژدی تلخی است که فرجام آن در همین وضعیت گروتسک‌وار آشکار است که شروع دورانی تازه با نابودی عصر جدید همراه شده است.

انگار این تقدیر گریزناپذیر نسل ماست که محو شدن همه نشانه‌های تعلق اجتماعی‌مان را به چشم ببینیم و در نهایت انفعال کاری نتوانیم، به قول فردوسی بزرگ یکی داستانست پر آب چشم.