احمد مهران فر: نقشم در «شاهگوش» حذف شد/ راننده کاميون «پايتخت» بودم
فارس: بازيگر نقش «ارسطو» در سريال «پايتخت» با بيان اينکه ۳ قسمت از حضورش در
مجموعه تلويزيوني «شاهگوش» حذف شده است، گفت: بيشترين تکه کلامي که مردم با
ديدن من ميگويند، حساس نشو است.
درموفقيت اين سريال عوامل مختلفي
دخيل هستند که يکي از آنها حضور احمد مهرانفر در نقش «ارسطو» است. البته
او يکي از نقاط قوت سريال «شاهگوش» به کارگرداني داوود ميرباقري است که در
شبکه نمايش خانگي توزيع ميشود.
آنچه در ادامه ميخوانيد گفتوگو با اين هنرمند است که خاستگاه خود را تئاتر ميداند.
**ارسطو در طي 3 سري پايتخت چه مسيري را دنبال کرد؟ عمدهترين تغييراتش در چه بخشهايي بود؟
-تغييراتي که در پايتخت3 براي ارسطو به وجود آمد، در واقع خود ما نميخواستيم که تکرار کارهاي قبل را بکنيم، شخصيت همانطور که قبلا بود، همان موقعيتهاي قبل که بوده باشد، تکهکلامهايش همان باشد، ولي دليل اصلياش اين بود که ارسطو خيلي شبيه خنجلي در سريال شاهگوش است. به همين دليل ما سعي کرديم يک تغييراتي در کارکتر شخصيت ارسطو ايجاد کنيم؛ يکي اينکه ارسطو حالا اين دفعه مثل دفعات قبل اينطور نيست که دنبال دختري باشد که با او ازدواج کند، اين دفعه ازدواج کرده، بعد اينها چيزهايي بود که در فيلمنامه لحاظ شده بود و اينکه اين آدم کاميونش عوض شده، راننده ترانزيت است و چون با کشورهاي ديگر در ارتباط است، يکسري کلمات انگليسي به کار ميبرد، کلاس انگليسي رفته و يک چيزهايي دست و پا شکسته ميگويد و همه اينها باعث اين تغييرات شد.
**همه تغييرات از سوي خود شما لحاظ شد؟
اينها چيزهايي بود يکسرياش در فيلمنامه بود و يکسري هم صحبتهايي بود که قبل از اين کار شروع شود، من با آقاي تنابنده کرديم و لحاظ شد.
**وقتي شما درباره نقش خنجلي صحبت کرديد، شباهتهايي با ارسطو احساس کرديد يا اين شباهتها بعدا در کار اتفاق افتاد؟
-نه. اين کارکتر و شخصيت طراحي شده بود ولي من هم با توجه و اطلاع از اين قضيه رفتم سرکار، همه سعي کرديم اين اتفاق نيفتد و در واقعيت هم نيفتاد، يعني شما چه شباهتي بين خنجلي و ارسطو ميبينيد؟ به غير از اينکه دو تا آدمي هستند که عاشقپيشه هستند.
**لهجهها هم کمي شبيه است.
-آنهايي که با لهجه آشنا هستند، ميدانند خنجلي براي استان گيلان است و گيلاني است. يک آدمهايي که از لهجه خبر ندارند شايد بگويند اين دو آدم شبيه هم هستند ولي واقعيت اين است که آن براي شمال غربي است و مازنداران است و آن يکي براي گيلان است و سختي کار هم اين بود که دو تا لهجهاي که تقريبا شبيه هم بود، حالا لحنهايشان يک کمي فرق ميکرد، ما ميخواهيم جفت آنها را اجرا کنيم به دو تا شخصيتي که فنداسيونشان شبيه هم است، بخواهيم اينها را از هم تفکيک کنيم و از همه متفاوت کنيم. اين اتفاق افتاد.
تنها شباهتي که به نظرم بين اين دو شخصيت وجود داشت، اين بود که اين دو تا آدم در موقعيتهايي قرار ميگرفتند که قرار بود به دختري ابراز علاقه و عشق کنند وگرنه ديالوگهايي که خنجلي ميگويد چقدر فرق ميکند با ديالوگهاي ارسطو. آن اوايل اين شايعه ايجاد شد که يک مقدارش عمدي بود و يک مقدارش غيرعمدي، اين شايعه ايجاد شد که اين دو تا شخصيت خيلي شبيه هم هستند در صورتي که اين دو تا شخصيت هم در ظاهر و هم در نوع ديالوگ و در لحن و همه چيز با هم متفاوت هستند و تنها چيزي که يکسان است، آن موقعيتهايي است که در آن قرار ميگيرند.
**کدام برايتان سختتر بود، صولت يا ارسطو؟
-صولت سخت بود. قرار گرفتن جلوي دوربين آقاي ميرباقري يک مقدار سخت است. من ميدانم همه بازيگران ايران ميترسند که جلوي دوربين ميرباقري قرار بگيرند چون خيلي آقاي ميرباقري نکتهسنج و نکتهبين هستند و چيزهايي که ميخواهند دوست دارند صددرصد لحاظ شود و نميگذرند از هيچ چيزي و به همين دليل در همين فيلمبرداري ما قرار بود 6 ماه طول بکشد ولي 9 ماه طول کشيد.
برايم سختتر بود چون ديالوگهاي بيشتري داشت؛ خنجلي يک چيزهايي داشت، رفتارها و خردهرفتارهايي داشت، گفتارهايي داشت که اينها خيلي سخت ميکرد کار را، آن راه رفتنش خيلي براي من سخت بود، يک جايي آن حجم ديالوگ را بگويي و حالا آن راه رفتن و فيزيک را حفظ کني، خيلي براي من سخت بود، جايي وقتي سکانس تمام ميشود، واقعا انگار من يک نصفه روز در آفتاب کار کردم، اينطور بود. ولي نتيجه کار خيلي لذتبخش بود.
**چون آقاي ميرباقري يک کار در شبکه خانگي داشت فکر نميکرديد اين کار هم مثل آن کار شايد بيننده نداشته باشد يا شرايط اينطوري؟
-نه، من به هر حال آقاي ميرباقري يکي از کارگردانان مورد علاقهام است و وقتي پيشنهاد داده شد عليرغم اينکه اين دو تا شخصيت شبيه هم بود و ما ميدانستيم ولي من پذيرفتم که کار کنيم، حالا خود آقاي ميرباقري و دوستان، بسيار عالي بود و من خيلي چيزها از آنها ياد گرفتم.
**تکهکلامها تغيير کرده بود ولي حساس نشو باقي مانده بود. حتي يک بخش خبري در شبکه خبر به نام حساسنشو وجود دارد. شما اين بخش را ديدهايد؟
-شنيدم که اين بخش در شبکه خبر هست. البته فرصت نکردم ببينم. از نظر من هم اشکالي ندارد، دوستان لطف داشتند که اين بخش را گنجاندند و ما را در ذهن مردم ماندگار کردند.
**بازخوردها چطور بوده؟
-من خيلي درگير کار بودم ولي بازخوردها خيلي خوب بود. هر جا ميروم، تلفني و دوستان خيلي بازتابها خيلي خوب است، نه در مورد شخصيت ارسطو در مورد همه سريالها.
**تکهکلامها چگونه انتخاب ميشوند؟
-اين تکهکلامها به صورت فيالبداهه، تعدادي را هم چون ارسطو آدمي است که دوست دارد يکسري لغات انگليسي را در فرهنگ گفتارياش داشته باشد، يکسري چيزهايي است که خودم ميگويم، کلا چيزهايي است که به صورت فيالبداهه است. من چيزهايي که به ذهنم ميآمد را در موبايلم ثبت ميکردم و بعد در طول کار از آنها استفاده ميکردم.
**تغيير ظاهري ارسطو هم در سري چهار بيشتر بود.
-اين هم از کارهايي بود که سعي کرديم از خنجلي فاصله بگيريم، چون يک مقدار موي کوتاه براي ارسطو وجود داشت شائبه را ايجاد ميکرد ولي سعي کرديم در گريم هم اين اتفاق بيفتد، و اتفاقهايي افتاده که شخصيت ارسطو کاملا عوض شد و ما آدمي را ميديديم که برود يک دختر را پيدا بکند و با او ازدواج کند، حالا تصميم گرفته يک آدمي که ازدواج کرده و موقعيت قبلي ديگر تکرار نشود.البته خيلي از مردم وقتي من را در خيابان ميبينند نميشناسند. وقتي هم ميشناند ميگويند جثه ارسطو در سريال بزرگتر از توست.
**کلکلهايي هم با پسر خالهاش نقي دارد که آنها هم براي مخاطب جذاب بود.
-به هر حال يکي از چيزهايي بود که در سريال درآمده و خيلي هم خوب شد. اين تقابل و اين کَلکَلها هم شيرينيهايي را به کار اضافه ميکند.
**شرايط کار هم که امسال به خاطر سردي هوا سختتر بود؟
-ديگر عادت شده براي ما، گروهمان، گروه کارهاي سخت است، شما پايتخت2 را ببينيد ميبينيد ما 15 تا فيلم سينمايي کار کرديم، از شمال رفتيم جنوب، اينها را پذيرفتيم چون کارمان را خيلي دوست داريم، هم کارمان دوست داريم و بيشتر اين کار (پايتخت) را دوست داريم.
**خود شما رانندگي ميکرديد؟
-بله من رانندگي ميکردم، منتها جايي که دوربين دور بود از ماشين، راننده خود ماشين بود.
**مجبور بوديد برويد ياد بگيريد؟
-من بيشتر سر آن ماشين اول، کاميون اولي خيلي تمرين کردم ولي اين چون خيلي آسانتر بود، خيلي تمرين نکردم، شايد نيم ساعت نشستم و يکسري چيزها به من گفتند و من کار را شروع کردم.
**اسپانسر امسال يک مقدار پررنگ بود اين براي شما آزار دهنده نبود؟
-آزار دهنده که بود ولي يک مقدار تبليغ شد در کار و به هر حال وقتي قرار است تهيهکننده، و خود تلويزيون که پولي ندارد که بدهد، بايد يک سريال بسازد، مجبور ميشود از اسپانسر استفاده کند آن هم وقتي که يک پول بزرگ به کار تزريق ميشود، قطعا بايد در کار تبليغ هم بشود. مطئمنا کار سفارشي را دوست ندارم و هر کاري که يک طور تبليغ در آن باشد و يکطوري حالا کار هنري در واقع برود تحت سلطه جريانات اقتصادي، دوست ندارم و بدترين چيز است ولي وقتي پولي نيست ما شرايط را پذيرفتيم.
**وقتي اوايل کار مطرح شد که شما در سري سوم پايتخت نباشيد، ناراحت نشديد؟
-من پايتخت را خيلي دوست دارم. منتها يک مقدار من يک قراردادي با آن طرف (شاهگوش) داشتم که نميتوانستم آن را رها کنم و فيلمبرداري طول کشيد و شاهگوش 6 ماه،9 ماه شد و من مجبور شدم چون تعهد داشتم، ولي قراردادي که نوشته شده بود با آنها طوري بود که من کار ميکردم به همين دليل با لطفي که دوستان داشتند و پيگيريهايي که مديران داشتند توانستم به اين سريال هم بيايم.
**اين موضوع کار را سخت نکرد؟
خيلي سخت بود ولي خب يک جاهايي بود که من سر هر دو کار بودم. يک دو سه قسمت که شخصيت قرار بود در آخر سريال باشد حذف شد. سريال 27قسمت است و من تا قسمت 24 هستم.
**بازخورد سريال شاهگوش چطور بود؟
-خيلي خيلي خوب بود. خيلي زياد مخصوصا خارج از کشور خيلي استقبال کردند، آدمهاي زيادي از همه جاي ايران زنگ ميزدند به هر حال لطف داشتند.
**شاهگوش مانند پايتخت با اعتراض مواجه نشد؟
-من فکر ميکنم اين اعتراضها بيشتر جهت جلب توجه است، يکسري آدمها هستند که دچار کمبود توجه هستند، يک بستري فراهم ميشود که اينها ميتوانند توجه ديگران را به خودشان جلب بکنند به همين دليل ميآيند و يک اعتراضات اين شکلي ميکنند.
آدمهايي را من در سر پايتخت قبلي و اين سري ميديدم که اعتراض ميکردند وگرنه خودشان با سريال همراه بودند و سريال را ميديدند. وقتي يک بستري فراهم شود که تو بتواني خودت را نشان دهي، و توجه ديگران را به خودت جلب کني، خيلي آدمها وسوسه ميشوند که اين کار را بکنند. من فکر ميکنم شرايط اينجا اينطور پيش رفت که اين اتفاق افتاد و بعضيها داشتند از اين قضيه سوءاستفاده ميکردند.
**الان سر چه کاري هستيد؟
تئاتر خشکسالي و دروغ به کارگرداني محمد يعقوبي که از 20 فروردين در فرهنگسراي نياوران روي صحنه ميرود.
**اگر پايتخت 4 ساخته شود شما باز هم حضور خواهيد داشت؟
-ما به هر حال يک گروهي هستيم که با همديگر کار ميکنيم اگر گروه تصميم گرفت اين کار را بکند. بايد برسيم، رسيدن گروه به آن مرحله، بايد يک حرف تازه براي گفتن باشد و بايد يک شکل جديد پيدا کند و بايد يک بستر جديدي شکل بگيرد در فيلمنامه که دراماتيک باشد و جديد باشد و نو باشد، اگر اين اتفاق بيفتد تصميم ميگيريم.
من يک چيزي ميخواستم بگويم اين است، عوامل زيادي باعث شد که من اين دو تا شخصيت را بازي کنم و ديده شوم يکي از دلايل اصلي گريم من بود که گريم بسيار خوب در شاهگوش آقاي عبدالله اسکندري طراحي کرده بود و اين چيزي بود که طي يک ماه به آن رسيدم و واقعا جا دارد من به شخصه از ايشان تشکر کنم، اگر يک تفاوتي وجود و اگر يک موفقيتي وجود دارد در خنده مديون گريم خوب است. در پايتخت هم همينطور است، يک گريم ديگري براي من طراحي کردند همچنان که مشخصههاي ارسطوي قبلي را داشت يک تفاوت هم وجود داشت.
**مردم شما را ميبينند تکهکلامي که بيشتر ميگويند چيست؟
-حساس نشو. من حواسم است و در اين قضيه شاخکهايم تيز است وقتي در يک يادداشتي يک چيزي از يکي ميشنوم، سريع آن را يادداشت ميکنم. الان در موبايل من نگاه کنيد هست. مثل وات تو دو. در پايان هم اميدوارم سال خوبي براي شما و همه مردم باشد.
آنچه در ادامه ميخوانيد گفتوگو با اين هنرمند است که خاستگاه خود را تئاتر ميداند.
**ارسطو در طي 3 سري پايتخت چه مسيري را دنبال کرد؟ عمدهترين تغييراتش در چه بخشهايي بود؟
-تغييراتي که در پايتخت3 براي ارسطو به وجود آمد، در واقع خود ما نميخواستيم که تکرار کارهاي قبل را بکنيم، شخصيت همانطور که قبلا بود، همان موقعيتهاي قبل که بوده باشد، تکهکلامهايش همان باشد، ولي دليل اصلياش اين بود که ارسطو خيلي شبيه خنجلي در سريال شاهگوش است. به همين دليل ما سعي کرديم يک تغييراتي در کارکتر شخصيت ارسطو ايجاد کنيم؛ يکي اينکه ارسطو حالا اين دفعه مثل دفعات قبل اينطور نيست که دنبال دختري باشد که با او ازدواج کند، اين دفعه ازدواج کرده، بعد اينها چيزهايي بود که در فيلمنامه لحاظ شده بود و اينکه اين آدم کاميونش عوض شده، راننده ترانزيت است و چون با کشورهاي ديگر در ارتباط است، يکسري کلمات انگليسي به کار ميبرد، کلاس انگليسي رفته و يک چيزهايي دست و پا شکسته ميگويد و همه اينها باعث اين تغييرات شد.
**همه تغييرات از سوي خود شما لحاظ شد؟
اينها چيزهايي بود يکسرياش در فيلمنامه بود و يکسري هم صحبتهايي بود که قبل از اين کار شروع شود، من با آقاي تنابنده کرديم و لحاظ شد.
**وقتي شما درباره نقش خنجلي صحبت کرديد، شباهتهايي با ارسطو احساس کرديد يا اين شباهتها بعدا در کار اتفاق افتاد؟
-نه. اين کارکتر و شخصيت طراحي شده بود ولي من هم با توجه و اطلاع از اين قضيه رفتم سرکار، همه سعي کرديم اين اتفاق نيفتد و در واقعيت هم نيفتاد، يعني شما چه شباهتي بين خنجلي و ارسطو ميبينيد؟ به غير از اينکه دو تا آدمي هستند که عاشقپيشه هستند.
**لهجهها هم کمي شبيه است.
-آنهايي که با لهجه آشنا هستند، ميدانند خنجلي براي استان گيلان است و گيلاني است. يک آدمهايي که از لهجه خبر ندارند شايد بگويند اين دو آدم شبيه هم هستند ولي واقعيت اين است که آن براي شمال غربي است و مازنداران است و آن يکي براي گيلان است و سختي کار هم اين بود که دو تا لهجهاي که تقريبا شبيه هم بود، حالا لحنهايشان يک کمي فرق ميکرد، ما ميخواهيم جفت آنها را اجرا کنيم به دو تا شخصيتي که فنداسيونشان شبيه هم است، بخواهيم اينها را از هم تفکيک کنيم و از همه متفاوت کنيم. اين اتفاق افتاد.
تنها شباهتي که به نظرم بين اين دو شخصيت وجود داشت، اين بود که اين دو تا آدم در موقعيتهايي قرار ميگرفتند که قرار بود به دختري ابراز علاقه و عشق کنند وگرنه ديالوگهايي که خنجلي ميگويد چقدر فرق ميکند با ديالوگهاي ارسطو. آن اوايل اين شايعه ايجاد شد که يک مقدارش عمدي بود و يک مقدارش غيرعمدي، اين شايعه ايجاد شد که اين دو تا شخصيت خيلي شبيه هم هستند در صورتي که اين دو تا شخصيت هم در ظاهر و هم در نوع ديالوگ و در لحن و همه چيز با هم متفاوت هستند و تنها چيزي که يکسان است، آن موقعيتهايي است که در آن قرار ميگيرند.
**کدام برايتان سختتر بود، صولت يا ارسطو؟
-صولت سخت بود. قرار گرفتن جلوي دوربين آقاي ميرباقري يک مقدار سخت است. من ميدانم همه بازيگران ايران ميترسند که جلوي دوربين ميرباقري قرار بگيرند چون خيلي آقاي ميرباقري نکتهسنج و نکتهبين هستند و چيزهايي که ميخواهند دوست دارند صددرصد لحاظ شود و نميگذرند از هيچ چيزي و به همين دليل در همين فيلمبرداري ما قرار بود 6 ماه طول بکشد ولي 9 ماه طول کشيد.
برايم سختتر بود چون ديالوگهاي بيشتري داشت؛ خنجلي يک چيزهايي داشت، رفتارها و خردهرفتارهايي داشت، گفتارهايي داشت که اينها خيلي سخت ميکرد کار را، آن راه رفتنش خيلي براي من سخت بود، يک جايي آن حجم ديالوگ را بگويي و حالا آن راه رفتن و فيزيک را حفظ کني، خيلي براي من سخت بود، جايي وقتي سکانس تمام ميشود، واقعا انگار من يک نصفه روز در آفتاب کار کردم، اينطور بود. ولي نتيجه کار خيلي لذتبخش بود.
**چون آقاي ميرباقري يک کار در شبکه خانگي داشت فکر نميکرديد اين کار هم مثل آن کار شايد بيننده نداشته باشد يا شرايط اينطوري؟
-نه، من به هر حال آقاي ميرباقري يکي از کارگردانان مورد علاقهام است و وقتي پيشنهاد داده شد عليرغم اينکه اين دو تا شخصيت شبيه هم بود و ما ميدانستيم ولي من پذيرفتم که کار کنيم، حالا خود آقاي ميرباقري و دوستان، بسيار عالي بود و من خيلي چيزها از آنها ياد گرفتم.
**تکهکلامها تغيير کرده بود ولي حساس نشو باقي مانده بود. حتي يک بخش خبري در شبکه خبر به نام حساسنشو وجود دارد. شما اين بخش را ديدهايد؟
-شنيدم که اين بخش در شبکه خبر هست. البته فرصت نکردم ببينم. از نظر من هم اشکالي ندارد، دوستان لطف داشتند که اين بخش را گنجاندند و ما را در ذهن مردم ماندگار کردند.
**بازخوردها چطور بوده؟
-من خيلي درگير کار بودم ولي بازخوردها خيلي خوب بود. هر جا ميروم، تلفني و دوستان خيلي بازتابها خيلي خوب است، نه در مورد شخصيت ارسطو در مورد همه سريالها.
**تکهکلامها چگونه انتخاب ميشوند؟
-اين تکهکلامها به صورت فيالبداهه، تعدادي را هم چون ارسطو آدمي است که دوست دارد يکسري لغات انگليسي را در فرهنگ گفتارياش داشته باشد، يکسري چيزهايي است که خودم ميگويم، کلا چيزهايي است که به صورت فيالبداهه است. من چيزهايي که به ذهنم ميآمد را در موبايلم ثبت ميکردم و بعد در طول کار از آنها استفاده ميکردم.
**تغيير ظاهري ارسطو هم در سري چهار بيشتر بود.
-اين هم از کارهايي بود که سعي کرديم از خنجلي فاصله بگيريم، چون يک مقدار موي کوتاه براي ارسطو وجود داشت شائبه را ايجاد ميکرد ولي سعي کرديم در گريم هم اين اتفاق بيفتد، و اتفاقهايي افتاده که شخصيت ارسطو کاملا عوض شد و ما آدمي را ميديديم که برود يک دختر را پيدا بکند و با او ازدواج کند، حالا تصميم گرفته يک آدمي که ازدواج کرده و موقعيت قبلي ديگر تکرار نشود.البته خيلي از مردم وقتي من را در خيابان ميبينند نميشناسند. وقتي هم ميشناند ميگويند جثه ارسطو در سريال بزرگتر از توست.
**کلکلهايي هم با پسر خالهاش نقي دارد که آنها هم براي مخاطب جذاب بود.
-به هر حال يکي از چيزهايي بود که در سريال درآمده و خيلي هم خوب شد. اين تقابل و اين کَلکَلها هم شيرينيهايي را به کار اضافه ميکند.
**شرايط کار هم که امسال به خاطر سردي هوا سختتر بود؟
-ديگر عادت شده براي ما، گروهمان، گروه کارهاي سخت است، شما پايتخت2 را ببينيد ميبينيد ما 15 تا فيلم سينمايي کار کرديم، از شمال رفتيم جنوب، اينها را پذيرفتيم چون کارمان را خيلي دوست داريم، هم کارمان دوست داريم و بيشتر اين کار (پايتخت) را دوست داريم.
**خود شما رانندگي ميکرديد؟
-بله من رانندگي ميکردم، منتها جايي که دوربين دور بود از ماشين، راننده خود ماشين بود.
**مجبور بوديد برويد ياد بگيريد؟
-من بيشتر سر آن ماشين اول، کاميون اولي خيلي تمرين کردم ولي اين چون خيلي آسانتر بود، خيلي تمرين نکردم، شايد نيم ساعت نشستم و يکسري چيزها به من گفتند و من کار را شروع کردم.
**اسپانسر امسال يک مقدار پررنگ بود اين براي شما آزار دهنده نبود؟
-آزار دهنده که بود ولي يک مقدار تبليغ شد در کار و به هر حال وقتي قرار است تهيهکننده، و خود تلويزيون که پولي ندارد که بدهد، بايد يک سريال بسازد، مجبور ميشود از اسپانسر استفاده کند آن هم وقتي که يک پول بزرگ به کار تزريق ميشود، قطعا بايد در کار تبليغ هم بشود. مطئمنا کار سفارشي را دوست ندارم و هر کاري که يک طور تبليغ در آن باشد و يکطوري حالا کار هنري در واقع برود تحت سلطه جريانات اقتصادي، دوست ندارم و بدترين چيز است ولي وقتي پولي نيست ما شرايط را پذيرفتيم.
**وقتي اوايل کار مطرح شد که شما در سري سوم پايتخت نباشيد، ناراحت نشديد؟
-من پايتخت را خيلي دوست دارم. منتها يک مقدار من يک قراردادي با آن طرف (شاهگوش) داشتم که نميتوانستم آن را رها کنم و فيلمبرداري طول کشيد و شاهگوش 6 ماه،9 ماه شد و من مجبور شدم چون تعهد داشتم، ولي قراردادي که نوشته شده بود با آنها طوري بود که من کار ميکردم به همين دليل با لطفي که دوستان داشتند و پيگيريهايي که مديران داشتند توانستم به اين سريال هم بيايم.
**اين موضوع کار را سخت نکرد؟
خيلي سخت بود ولي خب يک جاهايي بود که من سر هر دو کار بودم. يک دو سه قسمت که شخصيت قرار بود در آخر سريال باشد حذف شد. سريال 27قسمت است و من تا قسمت 24 هستم.
**بازخورد سريال شاهگوش چطور بود؟
-خيلي خيلي خوب بود. خيلي زياد مخصوصا خارج از کشور خيلي استقبال کردند، آدمهاي زيادي از همه جاي ايران زنگ ميزدند به هر حال لطف داشتند.
**شاهگوش مانند پايتخت با اعتراض مواجه نشد؟
-من فکر ميکنم اين اعتراضها بيشتر جهت جلب توجه است، يکسري آدمها هستند که دچار کمبود توجه هستند، يک بستري فراهم ميشود که اينها ميتوانند توجه ديگران را به خودشان جلب بکنند به همين دليل ميآيند و يک اعتراضات اين شکلي ميکنند.
آدمهايي را من در سر پايتخت قبلي و اين سري ميديدم که اعتراض ميکردند وگرنه خودشان با سريال همراه بودند و سريال را ميديدند. وقتي يک بستري فراهم شود که تو بتواني خودت را نشان دهي، و توجه ديگران را به خودت جلب کني، خيلي آدمها وسوسه ميشوند که اين کار را بکنند. من فکر ميکنم شرايط اينجا اينطور پيش رفت که اين اتفاق افتاد و بعضيها داشتند از اين قضيه سوءاستفاده ميکردند.
**الان سر چه کاري هستيد؟
تئاتر خشکسالي و دروغ به کارگرداني محمد يعقوبي که از 20 فروردين در فرهنگسراي نياوران روي صحنه ميرود.
**اگر پايتخت 4 ساخته شود شما باز هم حضور خواهيد داشت؟
-ما به هر حال يک گروهي هستيم که با همديگر کار ميکنيم اگر گروه تصميم گرفت اين کار را بکند. بايد برسيم، رسيدن گروه به آن مرحله، بايد يک حرف تازه براي گفتن باشد و بايد يک شکل جديد پيدا کند و بايد يک بستر جديدي شکل بگيرد در فيلمنامه که دراماتيک باشد و جديد باشد و نو باشد، اگر اين اتفاق بيفتد تصميم ميگيريم.
من يک چيزي ميخواستم بگويم اين است، عوامل زيادي باعث شد که من اين دو تا شخصيت را بازي کنم و ديده شوم يکي از دلايل اصلي گريم من بود که گريم بسيار خوب در شاهگوش آقاي عبدالله اسکندري طراحي کرده بود و اين چيزي بود که طي يک ماه به آن رسيدم و واقعا جا دارد من به شخصه از ايشان تشکر کنم، اگر يک تفاوتي وجود و اگر يک موفقيتي وجود دارد در خنده مديون گريم خوب است. در پايتخت هم همينطور است، يک گريم ديگري براي من طراحي کردند همچنان که مشخصههاي ارسطوي قبلي را داشت يک تفاوت هم وجود داشت.
**مردم شما را ميبينند تکهکلامي که بيشتر ميگويند چيست؟
-حساس نشو. من حواسم است و در اين قضيه شاخکهايم تيز است وقتي در يک يادداشتي يک چيزي از يکي ميشنوم، سريع آن را يادداشت ميکنم. الان در موبايل من نگاه کنيد هست. مثل وات تو دو. در پايان هم اميدوارم سال خوبي براي شما و همه مردم باشد.