کد خبر: ۳۳۴۴۸۲
تاریخ انتشار: ۱۷ فروردين ۱۴۰۰ - ۲۰:۱۱
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۱۴۱۲
نقدی بر سخنان رئیس اسبق صدا و سیما و کاندیدای امروز ریاست جمهوری

از نوکری احمدی نژاد و حقوق مخالفان هاشمی تا «زیر میز زدن» ضرغامی

به همان حضرت عباس(س)، راست می گوید این آقای ضرغامی. مردم می خواهند "زندگی" کنند یا حتی به تعبیر ایشان، "مقداری زندگی" کنند.
جعفر محمدی - عزت الله ضرغامی، مدت هاست که در صدد رئیس جمهور شدن است و کسی چه می داند، شاید هم بشود! در مملکتی که فردی مانند احمدی نژاد بدون هیچ صبغه و سابقه خاصی ناگهان رئیس جمهور شود، فردی مانند ضرغامی که عاقل تر و ریشه دار تر هم هست، چرا به پاستور نرود؟ اصلِ اساسیِ اصولگرا بودن را هم که دارد!

عزت الله
اما سخن من با آقای ضرغامی و نظایرشان این است که چرا حضرات وقتی محتاج رأی مردم می شوند، فیل کلام‌شان یاد هندوستان مردممی افتد؟

این بخش از مصاحبه ایشان را که اتفاقاً خبرگزاری فارس هم آن را منتشر کرده است، بخوانید:
"تابلوی من «زیر میز زدن» است. زدن زیر میز ساختارها و روابط ناکارآمد. ببینید؛ من چندتا شعار دارم؛ یکی فرصت زندگی است. هرچه هم جلو می‌رویم دارم این را تئوریزه می‌کنم. آقا! به حضرت عباس(س) مردم می‌خواهند مقداری زندگی کنند. می‌خواهند مزه این انقلاب را یک خرده بچشند. پا را باید از گردن برخی برداشت، بگذاریمنفس بکشند."

به همان حضرت عباس(س)، راست می گوید این آقای ضرغامی. مردم می خواهند "زندگی" کنند یا حتی به تعبیر ایشان، "مقداری زندگی" کنند.

باز هم خدا را شکر که اصولگرایی مانند ضرغامی از این که مردم زندگی نمی کنند، پا روی گردن‌شان است و نفس هم نمی‌توانند بکشند سخن می گوید و خبرگزاری اصولگرایی هم مانند فارس آن را منتشر می کند و الا اگر یک غیر خودی از این حرف های براندازانه(!) می زد، معلوم نبود فریادهای وااسلاما تا کجا به آسمان می رفت؟ ممنون آقای ضرغامی و سپاس، خبرگزاری فارس!

از نوکری احمدی نژاد و حقوق مخالفان هاشمی تا
در مقام مقایسه، من شخصاً ضرغامی را از بسیاری کاندیداهای مطرح اصولگرا و اصلاح طلب معقول تر می دانم، با این حال اگر از آقای ضرغامی بپرسم که قبل از این چقدر به فکر نَفسِ مردم بودند، پرسش بدی مطرح کرده ام؟ ایشان که همین دیروز از مرز بازرگان وارد ایران نشده است! جناب ضرغامی که سال ها رئیس بزرگ ترین و فراگیرترین رسانه ایران بودند، همان زمان در سطح سازمان تحت ریاست خود، چقدر پا را از گلوی مردم برنداشت تا نفسی بکشند و به قول خودشان کمی زندگی کنند؟! 

کارنامه ایشان در صدا و سیما پیش روی ماست و حق داریم بپرسیم که چقدر در آن سال ها، رواداری، چندصدایی و مردم محوری در رادیو و تلویزیون ایران "ارزش" بود؟! چند نفر از مخالفان سیاسیِ جریان فکریِ ضرغامی توانستند در صدا و سیمایی که متعلق به همه مردم ایران است، تریبون داشته باشند؟
آیا آن زمان که نیازی به رأی مردم نبود، سیاست های صدا و سیمای ضرغامی در راستای زندگی و نَفس مردم بود یا جایی بود برای تقویت جناح حاکم و تضعیف رقبا و این وسط، مردم هم هیچ ما هیچ نگاه؟!
چقدر در صدا و سیمای ضرغامی، مردم خود را دیدند و صدای خود را شنیدند و احساس کردند که یک رسانه واقعاً "ملی" دارند؟!

قضاوتی نمی کنم و به مردم می سپارم ولی فکر می کنم همان اندازه که برای "صدا و سیمای ضرغامی" نفس و زندگی مردم مهم بود، احتمالاً برای "دولت ضرغامی" نیز همان اندازه اهمیت خواهد داشت.

مردمی بودن در خارج از قدرت و هنگام نیاز به رأی مردم، البته مختص جناب ضرغامی نیست؛ پدیده ای است بسیار آشنا، از دورترین روستاهای ایران که انتخابات شورای روستا برگزار می کنند تا پایتختی که پاستور را در خود جای داده است.
احمدی نژاد را یادمان هست که قبل از رئیس جمهور شدن، سخن ازنوکری مردم می گفت و در ریاست جمهوری اش منتقدین و مخالفانش را منکوب می کرد و الان دوباره مردمی شده مثل مرحوم هاشمی رفسنجانی که در دهه آخر عمر خود که از مدار قدرت خارج بود، به اندازه کل عمرش از مردم ، دموکراسی و حقوق مخالفان گفت. 
صد رحمت به افراد انگشت شماری مانند سعید جلیلی و سید محمد خاتمی که در زمان قدرت (دبیری شورای عالی امنیت ملی و ریاست جمهوری) همان گونه سخن گفتند و موضع گرفتند که وقتی خارج از قدرت بودند یا نیاز به رأی مردم داشتند.

اگر ضرغامی راست می گوید که تابلواش، "زیر میز زدن" است، اول زیر همین میز "مردمی شدنْ هنگام نیاز به رأی" بزند تا بعد...!