کد خبر: ۳۴۵۶۳
تاریخ انتشار: ۳۰ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۵
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۸۱۳

چرا از جزييات مرگ ستارگان هاليوود خبر داريم و دليل مرگ عسل بديعي را نمي‌دانيم؟

کافه سينما: يک سال از مرگ غافلگيرانه عسل بديعي ميگذرد. هنوز علت دقيق مرگ را نميدانيم. احتمالا هرگز هم نخواهيم فهميد. البته وظيفه ما احترام به حريم خصوصي هنرمند و خانواده اش است. از طرفي ديگر هنوز دو ماه از مرگ فيليپ سيمور هافمن نمي گذرد اما ما زمان دقيق مرگ ، علت مرگ و حتي ميزان مواد مخدر پياده شده در خون او را نيز مي دانيم. طرفدارهاي ايراني، طرفدارهاي مظلوم و کم ادعايي هستند. يک طرفدار اين ور آبي ( فن) همانطور که خودش را وقف هنرمند محبوبش مي کند ، به ديدن فيلمهايش مي رود ، پوسترش را مي خرد ، صفحه اش را لايک مي کند و به کنسرتش مي رود ، از آن طرف هم تقاضاي اطلاعات و اخبار دست اول دارد. چه معنا دارد که هنرمند محبوب آدم بميرد و آدم نفهمد دقيقا چطور؟

هنرمند ايراني هم که در صنعت عظيم سرگرمي ( اينترتيمنت ) مشغول است بايد بداند که مخاطبش و طرفدارانش نياز به سرگرمي دارند. مخاطب او ديگر به تنهايي با کار او سرگرم نمي‌شود. او در اين عصر اطلاعات بيشتر بايد بداند. چگونه مردن هم براي مخاطب مهم است. طرفداران حسين پناهي سالهاست درگير اين مطلبند و هنوز دقيقا نمي‌دانند چه بر سر هنرمند محبوبشان آمده است.
پديده تلويزيون واقعگرايانه يا رئاليتي تي وي از سال 2000 و توسط شبکه ام تي وي وارد زندگي مردم شد. هرگز کسي حدس نمي‌زد که تماشاي آدم‌هاي واقعي بدون گريم و طراحي صحنه و ديگر ترفندهاي فيلم سازي تا اين حد براي مخاطب عامه پسند جذاب باشد. امروز برنامه هاي تلويزيوني واقعگرايانه از پر مخاطب ترين برنامه هاي تلويزيوني در سراسر جهان هستند. برنامه اي که دوربين را به حريم خصوصي افراد مي‌برد و از آنها حين آشپزي ، در اطاق خواب ، مشغول باغباني و يا هنگام تلاش براي پياده کردن همسر ايده آل فيلم مي‌گيرد. در اين ميان افراد زيادي از بين همين مردمان عادي معروف شدند و تبديل شدند به ستاره دنياي واقع‌گرايانه. اين افراد معمولا استعداد خاصي ندارند و هنرمند بالفطره نيستند اما به واسطه شجاعت قسمت کردن بخشي از زندگي‌شان با بقيه مردم، محبوب شدند. پاريس هيلتون و کيم کارداشيان از اين دسته اند.

برنامه بفرماييد شام، ايراني ها را با تلويزيون واقع گرايانه آشنا کرد. آينه اي را مقابل جامعه گرفت و خودشان را نشان‌شان داد. با بررسي کامنت ها و نظرات مخاطبان اين برنامه مي‌توان به سادگي به اين پي برد که مخاطب ايراني ساکن ايران هيچ ايده اي در مورد حقيقت و واقعيت در مقابل دوربين ندارد. مخاطبين از برنامه ساز گريم بهتر ، داوري خارج از شرکت کنندگان، نحوه آموزش آشپزي و .... مي‌خواهند، غافل از اينکه در اين نوع برنامه سازي اين عيب ها ي شرکت کننده و افتضاحاتي که به بار مي آورد است که مخاطب را سرگرم مي‌کند. همذات پنداري با شرکت کنندگان و تصور قرارگرفتن در موقعيت هاي مشابه اساس جذب مخاطب است .

صاحب نظران علوم ارتباطات معتقدند که تلويزيون واقع‌گرايانه سرنوشت ماست. جذابيت اين نوع برنامه ها براي مخاطب عام غير قابل انکار است. در اين ميان برنامه سازان تلويزيون ايران بي نصيب مانده اند. زندگي واقعي مردم با چالش‌هايي که براي مخاطب گيرا باشد عموما در تلويزيون ايران غير قابل پخش است. نشان دادن ضعف ، حتي در آشپزي جايي در فرهنگ تلويزيوني ايران ندارد. آدم‌هاي تلويزيون ايران دغدغه هايي فراي دغدغه هاي مردم کوچه و بازار دارند. اما مخاطب و طرفدار امروزي را نمي‌توان اينگونه نگه داشت. مردم مي‌خواهند از ماجراي فراز و فرود طلاق هنرمند مورد علاقه‌شان مطلع باشند تا ماجراي طلاق خودشان پيش پا افتاده به نظر برسد. طرفداران عاشق تولد بچه ها ، ماجراهاي عشقي و افتضاحاتي هستند که هنرمندان به بار مياورند و اين وظيفه هنرمند است که طرفداران مشتاقش را از وضع و حالش مطلع کند.

هنرمندان، ورزشکاران و ديگر مشاهير محبوب ايراني بايد بدانند که دوربين تلويزيون واقعگرايانه زندگي روي آنهاست. آنها نمي‌توانند از مزاياي شهرت بهره ببرند اما طرفدارانشان را تشنه اطلاعات نگه دارند. طرفدار امروزي حتي بايد بداند که هنرمند محبوبش در فلان مراسم چه مارک لباسي پوشيده و اين لباس چند مي ارزد. ژورناليست هاي ايراني هم بايد براي جذب مخاطب تشنه واقعيت دست به کار شوند. چرا طرفدار ايراني بايد درمورد زندگي هنرمند محبوبش در سايت هاي زرد بي محتوا اخبار دروغ دست صدم بخواند ؟ در دنياي شفاف اطلاعات امروز جايي براي اين پنهان کاري ها و توهين ها به شعور مخاطب وجود ندارد. مخاطب امروز فراز و فرود مي خواهد. زمين خوردن و بلند شدن. و چه بهتر که اين داستان‌ها واقعي باشد!