گزينه اول حذف روحاني بود؛ گفتوگو با رسول منتجبنيا درباره انتخابات گذشته و آينده
قانوان: از آنجا که سابقه حضور سه دوره در مجلس شوراي اسلامي را دارد، تاکيد
ميکند، گروه اقليت و افراطي پايداري با برنامهريزياي که دارند انگيزه
اصولگرايان براي حمايت از دولت روحاني را مختل مي کنند. رسول منتجبنيا
همچنين به «قانون» ميگويد که تفاوت ترکيب مجلس نهم با مجلس پنجم،اين
امکان را به لاريجاني نمي دهد تا مخالفان را کنترل کند هر چند که معتقد است
ناطق نوري و علي لاريجاني دو شخصيت متفاوتند. از سوي ديگر او پيروزي دولت
در مجلس دهم را در ائتلاف بين طرفداران روحاني و اصلاحات ميداند و تاکيد
ميکند اگر اين دو جريان ليست جداگانهاي براي حضور در صحنه انتخابات ارائه
کنند قطعا رقبا کرسيهاي قابل توجهي را از آن خود خواهند کرد. در ادامه
منتجبنيا به احتمال حضور محمود احمدي نژاد در انتخابات مجلس اشاره ميکند و
بر اين باور است که نه تنها او از اقبال مردمي برخوردار نخواهد بود بلکه
به دليل پروندههاي مالي اختلاسي، شايستگي تاييد صلاحيت را ندارد. با وجود
اينکه اين نماينده سابق مجلس در گذشته بارها تاکيد کرده است روحاني
کانديداي اصلاحطلبان نيست اما ميگويد پيروزي روحاني در انتخابات
رياستجمهوري، پيروزي اصلاحطلبان بود. در ادامه مصاحبه «قانون» با رسول
منتجب نيا، قائم مقام حزب اعتماد ملي را بخوانيد:
با وجود تاکيد روحاني براي تعامل با مجلس، اما کار دولت يازدهم با بهارستان سختتر از کار دولت احمدينژاد است. چه مسئلهاي باعث چنين اصطکاکي بين اين دو قوه در دوره جديد شده است؟
دليل اين مسئله خيلي روشن است. مجلس نهم، مجلسي است که به اصولگرايان تعلق دارد و معدودي از اصلاحطلبان در اين دوره از مجلس حضور دارند. از سوي ديگر در اين دوره از قوه مقننه، جمعيتي بين 30 تا 40 نفر حضور دارند که معروف به افراطيگري و تندروي هستند. اين افراد تشکيلاتي به اسم جبهه پايداري راه انداختند و بناي افراطي گري دارند . آنها انديشه تند و خشني را سازماندهي کردند و به مرحله اجرا در آوردند. سران اين جمع نيز که انديشه آنها براي مردم روشن است. اين مجموعه خاستگاه فکري آقاي احمدينژاد نيز هست که از او در انتخابات 84 حمايت کردند. اين حمايت دو طرفه بود، در عوض حمايت، دولت به آنها کمک ميکرد و پر و بال ميداد و از امکانات دولتي آن ها را بهرهمند ميساخت. اين گروه افرادي هستند که با جرات و جسارت با دولت و اصلاحطلبها برخورد ميکنند و متاسفانه دستگاههاي مربوطه هم کمتر در برابر اين افراد مقابله ميکنند و برخورد قانوني با آنها ندارند. در دو دوره رياست جمهوري احمدينژاد اکثريت اصولگرايان مجلس، به ويژه اين مجموعه از او حمايت ميکردند. اما اواخر دوران دولت دهم، اصولگرايان سنتي از احمدينژاد فاصله گرفتند و شروع به انتقاد کردند اما اين گروه افراطي تا آخرين لحظه از دولت احمدينژاد طرفداري و حمايت ميکردند. طبيعي است که با تغيير دولت و روي کار آمدن روحاني آنان به تقابل با دولت بپردازند. زيرا اين گروه با تفکر و سياستهاي روحاني به شدت مخالف هستند. شعار روحاني اعتدال است اما شعار اين گروه 40 نفري، تندروي و افراطگرايي است. درست است که آنها حرفي از تندروي به ميان نميآورند اما برنامه و روش آنها افراطيگري است و در مقابل دولت يازدهم قرار دارند.
به گفته شما، اين گروه تنها 40 نفر هستند و اقليت محسوب ميشوند. اين افراد قدرت نفوذ و تاثير گذاري خود را از کجا تامين ميکنند که در يک دوره ميتوانند مجلس را همراه دولت کنند و در دورهاي ديگر عامل جدالي بين مجلس و دولت اعتدالگرا شوند؟
البته در گذشته تنها اين گروه نبود که حامي احمدينژاد بود. بلکه تا اواخر، اصولگرايان از دولت نهم و دهم حمايت ميکردند. اما اين اقليت وابستگي بيشتري داشتند و بين آنها با دولت تعامل زيادي بود. بنابراين تا آخرين لحظه از احمدينژاد حمايت کردند. آن ها اکنون هم از او حمايت ميکنند، اگر کسي از دولت نهم و دهم انتقاد کند، اين گروه به حمايت از دولت نهم و دهم بر ميخيزند و حمايت خود را اعلام ميکنند. اما اينکه در دولت فعلي چرا اکثريت اصولگرايان تحت تاثير اقليت قرار گرفتهاند برميگردد به اين موضوع که اصولگرايان انگيزه قوي حمايت از دولت را ندارند. نه اينکه بگويم آنها مخالف دولت يازدهم هستند، بلکه چون روحاني را کانديداي خود نميدانند، انگيزه قوي براي حمايت از او را ندارند. همچنين گروه اقليت از تريبونها براي تخريب و متهم کردن و سنگ اندازي در کار دولت استفاده ميکنند. کافي است در مجلس 30 نفر دست به دست هم دهند و عليه يک دولت برنامهريزي کنند تا اکثريت مجلس انگيزه لازم براي حمايت از دولت را نداشته باشند. همچنين اين گروه اقليت در خارج از مجلس نيز فعاليت دارند و توانستند در 8 سال گذشته، قم، مجالس و تريبونهايي در اختيار بگيرند و بخشي از نهادها را با خود هماهنگ کنند. اکنون از امکانات به وجود آمده براي تخريب دولت استفاده ميکنند.
اختلاف نگاه سياسي بين دولت و مجلس را در دوران مجلس پنجم نيز شاهد بوديم. در آن زمان ناطق نوري به خوبي توانست مجلس را همراه دولت کند. در حال حاضر کارشناسان سياسي بر اين باورند لاريجاني نتوانسته است مجلسيها را همراه دولت کند، شما عملکرد لاريجاني را در اين زمينه چطور ارزيابي ميکنيد؟
تا حدي اين انتقاد را قبول دارم. اما نبايد فراموش کرد که بين اين دو بزرگوار تفاوت وجود دارد. ضمن اينکه هم آقاي ناطق مخالف دولت خاتمي نبود و هم لاريجاني با دولت روحاني مخالف نيست. اما مهمتر از اين تفاوت، تفاوت بين مجلس پنجم و نهم است که بايد مدنظر قرار گيرد. ترکيب مجلس فعلي با مجلس پنجم کاملا متفاوت است. اکثريت مجلس پنجم را اصولگرايان سنتي تشکيل داده بود که از ناطق تبعيت ميکردند و او ميتوانست به خوبي اصولگرايان را کنترل و هماهنگ کند تا براي دولت مشکلي ايجاد نکنند. اما اکنون اصولگرايان سنتي، در برابر افراطيون قرار گرفتهاند. اين گروه افراطي نه اصولگرايان را قبول دارند و نه آقاي لاريجاني را. در ترکيب مجلس پنجم شاهد اين گروه افراطي نبوديم چرا که اين گروه ريشهاي در انقلاب اسلامي و حتي در جنگ ندارند. اين گروه پس از روي کار آمدن احمدينژاد، به ويژه حضور او در شهرداري، قدرت گرفت و آرام آرام توانست يک مجموعهاي سازماندهي و در مجلس هفتم، هشتم و نهم حضور پيدا کند.
با اين حساب، رئيس مجلس چطور ميتواند اين گروه تندرو را کنترل و هدايت کند؟
لاريجاني توان محدودي دارد. حتي با لاريجاني بر سر رياست مجلس رقابت ميکنند و معلوم نيست اجازه دهند تا پايان اين مجلس، رياست لاريجاني برقرار باشد. اين گروه افراطي تلاش ميکنند که لاريجاني را از رياست بيندازند و يک نفر از خودشان، مانند حدادعادل را روي کار بياورند تا بهتر بتوانند به مقاصدشان دست يابند. با اين حال لاريجاني مواضع قانوني دارد و ميتواند از آن استفاده کند و جلوي تندرويها را بهتر بگيرد. اما چون او هم ميخواهد بيطرفي خود را حفظ کند و هم اينکه موضع رياستش تضعيف نشود و مخالفان عليه او اقدام نکنند، مقداري کوتاه ميآيد و با تسامح با آنان بر خورد ميکند.
البته دولت هم در مقابل اين گروه تندرو خنثي عمل ميکند. برخي دليل اين امر را اميد روحاني به انتخابات مجلس دهم ميدانند. بر همين حساب دولت با قوه مقننه اين دوره کجدار و مريز رفتار ميکند. آيا دولت ميتواند کرسي قابل توجهي را در مجلس آينده از آن خود کند؟
دولت از پتانسيل خوبي برخوردار است. مانند دولتهاي گذشته که در زمان حاکميتشان امکاناتي داشتند و ميتوانستند در انتخابات اثرگذار باشند. اما معتقدم دولت به تنهايي نميتواند مجلس را اصلاح و در مسير خود قرار دهد. حتي قبل از مجلس دهم، دولت اگر تنها باشد، نميتواند در برابر مخالفان و رقباي بيپروايي که دارد مقاومت و ايستادگي کند. آقاي خاتمي و دولت او، کانديداي جريان گستردهاي به نام اصلاحطلبان هستند. مردم هم به دليل رنجشي که از اصولگرايان و از دولت گذشته دارند بار ديگر به طرف اصلاحطلبان روي آوردند و از آنها استقبال کردند. پشتيبان واقعي روحاني، جناح اصلاحطلب است. معتقد هستم هر دو به هم احتياج دارند. هم اصلاحطلبان نياز به حمايت دولت دارند و هم دولت نياز به هماهنگي اين جريان سياسي دارد. بدترين وضع براي دولت اين است که بخواهد مستقيم در انتخابات دخالت کند و با ارائه ليستي با عنوان هواداران دولت و حضور افراد حاضر در دولت پا به عرصه رقابت بگذارد. اگر دولت چنين کاري کند جبهههاي مختلفي را در مقابل خود خواهد ديد و حمايت اصلاحطلبان را از دست ميدهد. جبهه اصولگرايان سنتي يکي از رقيبان دولت است که کانديداهايي دارند که با دولت هماهنگ نيستند. افراطيون نيز در مقابل دولت قرار دارند که رقيب اصلي به حساب ميآيند. در اين ميان تنها اصلاحطلبان هستند که ميتوانند با دولت و هواداران آن هماهنگي داشته باشند، ائتلاف کنند و ليست واحدي بدهند، تا هم هواداران دولت از آن ليست حمايت کنند و هم اصلاحطلبان. اعتقاد دارم اگر چنين کاري بشود، موفقيت و پيروزي به دست ميآيد و دولت ميتواند از اين مخمسهاي که در آن گير افتاده است، نجات پيدا کند. پيش از اين نيز به طرفداران دولت تذکر دادم که نخواهند مستقل از اصلاحطلبان وارد صحنه انتخابات شوند. کما اينکه اصلاحطلبان نيز نبايد جدا از دولت وارد ميدان رقابت شوند. هر دو بايد در کنار هم قرار گيرند. البته دولت به عنوان دولت بايد زمينه ساز انتخابات سالم باشد. منظور از دولت هواداران نزديک به دولت است نه افرادي که در بدنه قوه مجريه حضور دارند. تاکيد ميکنم هواداران دولت بايد با اصلاحطلبان ائتلاف کنند و جبهه واحد تشکيل دهند تا مانند انتخابات رياست جمهوري 92 بتوانند انتخابات خوبي برگزار کنند و موفقيت به دست آورند. کما اينکه آقاي عارف و ساير دوستان هم مصمم هستند که با ديگر اصلاحطلبان هماهنگ باشند و هيچکدام درصدد آن نيستند که جداگانه ليست دهند.
درباره آقاي عارف گفته ميشود اگر وارد مجلس دهم شود، ميتواند رياست مجلس آينده را بر عهده بگيرد. آيا عارف ظرفيت و توانايي رياست قوه مقننه را دارد؟
بالاخره، عارف شخصيتي موجه، مدير و مدبر سابقهدار و ريشه داري است، به ويژه اينکه در انتخابات رياستجمهوري 92، نقش بسيار موثري ايفا کرد. اگر او کنارهگيري نميکرد، قطعا و مسلما، روحاني راي نميآورد و اصلاحطلبان پيروز نميشدند و شاهد شرايط ديگري بوديم. اما اينکه چه کسي بايد رئيس مجلس باشد، بستگي به فضاي مجلس دهم دارد. تا زماني که ترکيب مجلس آينده مشخص نشود نميتوانيم قضاوت کنيم چه کسي ظرفيت و توانايي رياست قوه مقننه در دوره آينده را خواهد داشت. با اين وجود عارف اگر بيشترين لياقت را نسبت به ديگر نمايندگان داشته باشد، ميتواند رياست را برعهده گيرد. اما پيشبيني براي رياست قوه مقننه دوره آينده کمي زود است.
با توجه به اينکه گفته ميشود عارف از کنارهگيري از انتخابات 92 دلخور است، اگر رياست مجلس را بر عهده گيرد، مجددا شاهد جدال مجلس و دولت نخواهيم بود؟
تصور نميکنم اين تعبير درست باشد که عارف از کنارهگيري دلخور باشند. عارف زماني که وارد صحنه شد، اعلام آمادگي کرد که در صورت لزوم به نفع اصلاحطلبان و با محوريت خاتمي کنارهگيري ميکند. وقتي که اصلاحطلبان و شوراي مشورتي خاتمي نشست داشتند به اين نتيجه رسيدند که يکي از اين دو بزرگوار کنار برود و چون روحاني کنارهگيري نکرد، از عارف درخواست شد که کنار برود. عارف نيز با اراده خود اين ايثار و سخاوت را به خرج داد. ما اين را دلخوري نميدانيم. ممکن است دوستان عارف معتقد باشند اگر عارف رئيسجمهور ميشد، شرايط بهتري داشتيم. اما اين صحبتها به معني دلخوري نيست. شخصا با عارف صحبت کردم، عارف از دولت حمايت ميکند. اگر هم از دولت انتقاد ميکند، بحق است زيرا هر کسي که نقدي دارد بايد دلسوزانه آن را بيان کند.
چرا آقاي روحاني حاضر به کنارهگيري نشد؟
خبر ندارم که به روحاني گفتند که کنارهگيري کند يا نه. اما ميدانم در نشست مشورتي، تصميم گرفته شد يک نفر کنار برود و چون تصور ميکردند به هر دليلي روحاني کنارهگيري نميکند،، از عارف درخواست شد که صحنه انتخابات را ترک کند. ممکن است کسي از روحاني خواسته باشد کنارهگيري کند اما من خبر ندارم.
بحث ورود احمدينژاد به انتخابات مياندورهاي و مجلس دهم نيز مطرح است. آيا او اقبالي خواهد داشت؟
به هر حال احمدينژاد و طيف او هم، طرفدار دارد و اين قابل انکار نيست. اما بعيد ميدانم که مردم آگاه و هوشيار که هشت سال کجانديشيها، کجرويها و اختلاسها را شاهد بودند، بخواهند بار ديگر به رئيس دولت نهم و دهم اقبالي نشان دهند. همچنان، احمدينژاد و اطرافيان او، پروندههاي قضايي، مالي و اختلاس دارند، مردم باشعورتر از آن هستند که بخواهند بار ديگر به آنها اعتماد کنند. از سوي دستگاههاي تاييد کننده صلاحيت، اعم از هيات اجرايي و نظارت بر انتخابات مجلس، قانونا بايد افراد را احراز صلاحيت کنند. آنها بايد از مراجع چهارگانه يعني وزارت اطلاعات، دستگاه قضايي، نيروي انتظامي و ثبت احوال استعلام کنند. کساني که پرونده آنها در دادگاه مفتوح است يا بعضا قرار مجرميت براي آنها صادر شده چگونه تاييد صلاحيت خواهند شد؟ اعتقاد دارم، اولا مردم رويکردي به آنها ندارند و ميدانند ضربههايي که به کشور در طول هشت سال گذشته وارد شده است تا 10 سال ديگر قابل جبران نيست، ثانيا صلاحيت اين آقايان به هيچ وجه نبايد تاييد شود و شايستگي تاييد صلاحيت را نخواهند داشت.
براي انتخابات مجلس دهم کانديدا ميشويد؟
هنوز تصميمي نگرفتهام. ما تلاش داريم زمينه فراهم شود افراد شايسته وارد صحنه انتخابات شوند. تا آن زمان ببينيم چه شرايطي پيش ميآيد وبعد درباره کانديدا شدن خودم تصميم ميگيرم.
حزب اعتماد ملي براي ورود به مجلس تحرکي دارد؟
حزب اعتماد ملي در شرايط خاصي بهسر ميبرد. نه به صورت رسمي فعال است و نه منحل، منتظر شرايط بهتري است. علاوه بر اين حزب تصميم ندارد به صورت انفرادي وارد صحنه انتخابات شود و ميخواهد با ساير احزاب اصلاحطلب ليست ارائه کند. به صورت گروهي زمينه سازي براي ورود به انتخابات مجلس در حال انجام است.
با وجود تاکيد روحاني براي تعامل با مجلس، اما کار دولت يازدهم با بهارستان سختتر از کار دولت احمدينژاد است. چه مسئلهاي باعث چنين اصطکاکي بين اين دو قوه در دوره جديد شده است؟
دليل اين مسئله خيلي روشن است. مجلس نهم، مجلسي است که به اصولگرايان تعلق دارد و معدودي از اصلاحطلبان در اين دوره از مجلس حضور دارند. از سوي ديگر در اين دوره از قوه مقننه، جمعيتي بين 30 تا 40 نفر حضور دارند که معروف به افراطيگري و تندروي هستند. اين افراد تشکيلاتي به اسم جبهه پايداري راه انداختند و بناي افراطي گري دارند . آنها انديشه تند و خشني را سازماندهي کردند و به مرحله اجرا در آوردند. سران اين جمع نيز که انديشه آنها براي مردم روشن است. اين مجموعه خاستگاه فکري آقاي احمدينژاد نيز هست که از او در انتخابات 84 حمايت کردند. اين حمايت دو طرفه بود، در عوض حمايت، دولت به آنها کمک ميکرد و پر و بال ميداد و از امکانات دولتي آن ها را بهرهمند ميساخت. اين گروه افرادي هستند که با جرات و جسارت با دولت و اصلاحطلبها برخورد ميکنند و متاسفانه دستگاههاي مربوطه هم کمتر در برابر اين افراد مقابله ميکنند و برخورد قانوني با آنها ندارند. در دو دوره رياست جمهوري احمدينژاد اکثريت اصولگرايان مجلس، به ويژه اين مجموعه از او حمايت ميکردند. اما اواخر دوران دولت دهم، اصولگرايان سنتي از احمدينژاد فاصله گرفتند و شروع به انتقاد کردند اما اين گروه افراطي تا آخرين لحظه از دولت احمدينژاد طرفداري و حمايت ميکردند. طبيعي است که با تغيير دولت و روي کار آمدن روحاني آنان به تقابل با دولت بپردازند. زيرا اين گروه با تفکر و سياستهاي روحاني به شدت مخالف هستند. شعار روحاني اعتدال است اما شعار اين گروه 40 نفري، تندروي و افراطگرايي است. درست است که آنها حرفي از تندروي به ميان نميآورند اما برنامه و روش آنها افراطيگري است و در مقابل دولت يازدهم قرار دارند.
به گفته شما، اين گروه تنها 40 نفر هستند و اقليت محسوب ميشوند. اين افراد قدرت نفوذ و تاثير گذاري خود را از کجا تامين ميکنند که در يک دوره ميتوانند مجلس را همراه دولت کنند و در دورهاي ديگر عامل جدالي بين مجلس و دولت اعتدالگرا شوند؟
البته در گذشته تنها اين گروه نبود که حامي احمدينژاد بود. بلکه تا اواخر، اصولگرايان از دولت نهم و دهم حمايت ميکردند. اما اين اقليت وابستگي بيشتري داشتند و بين آنها با دولت تعامل زيادي بود. بنابراين تا آخرين لحظه از احمدينژاد حمايت کردند. آن ها اکنون هم از او حمايت ميکنند، اگر کسي از دولت نهم و دهم انتقاد کند، اين گروه به حمايت از دولت نهم و دهم بر ميخيزند و حمايت خود را اعلام ميکنند. اما اينکه در دولت فعلي چرا اکثريت اصولگرايان تحت تاثير اقليت قرار گرفتهاند برميگردد به اين موضوع که اصولگرايان انگيزه قوي حمايت از دولت را ندارند. نه اينکه بگويم آنها مخالف دولت يازدهم هستند، بلکه چون روحاني را کانديداي خود نميدانند، انگيزه قوي براي حمايت از او را ندارند. همچنين گروه اقليت از تريبونها براي تخريب و متهم کردن و سنگ اندازي در کار دولت استفاده ميکنند. کافي است در مجلس 30 نفر دست به دست هم دهند و عليه يک دولت برنامهريزي کنند تا اکثريت مجلس انگيزه لازم براي حمايت از دولت را نداشته باشند. همچنين اين گروه اقليت در خارج از مجلس نيز فعاليت دارند و توانستند در 8 سال گذشته، قم، مجالس و تريبونهايي در اختيار بگيرند و بخشي از نهادها را با خود هماهنگ کنند. اکنون از امکانات به وجود آمده براي تخريب دولت استفاده ميکنند.
اختلاف نگاه سياسي بين دولت و مجلس را در دوران مجلس پنجم نيز شاهد بوديم. در آن زمان ناطق نوري به خوبي توانست مجلس را همراه دولت کند. در حال حاضر کارشناسان سياسي بر اين باورند لاريجاني نتوانسته است مجلسيها را همراه دولت کند، شما عملکرد لاريجاني را در اين زمينه چطور ارزيابي ميکنيد؟
تا حدي اين انتقاد را قبول دارم. اما نبايد فراموش کرد که بين اين دو بزرگوار تفاوت وجود دارد. ضمن اينکه هم آقاي ناطق مخالف دولت خاتمي نبود و هم لاريجاني با دولت روحاني مخالف نيست. اما مهمتر از اين تفاوت، تفاوت بين مجلس پنجم و نهم است که بايد مدنظر قرار گيرد. ترکيب مجلس فعلي با مجلس پنجم کاملا متفاوت است. اکثريت مجلس پنجم را اصولگرايان سنتي تشکيل داده بود که از ناطق تبعيت ميکردند و او ميتوانست به خوبي اصولگرايان را کنترل و هماهنگ کند تا براي دولت مشکلي ايجاد نکنند. اما اکنون اصولگرايان سنتي، در برابر افراطيون قرار گرفتهاند. اين گروه افراطي نه اصولگرايان را قبول دارند و نه آقاي لاريجاني را. در ترکيب مجلس پنجم شاهد اين گروه افراطي نبوديم چرا که اين گروه ريشهاي در انقلاب اسلامي و حتي در جنگ ندارند. اين گروه پس از روي کار آمدن احمدينژاد، به ويژه حضور او در شهرداري، قدرت گرفت و آرام آرام توانست يک مجموعهاي سازماندهي و در مجلس هفتم، هشتم و نهم حضور پيدا کند.
با اين حساب، رئيس مجلس چطور ميتواند اين گروه تندرو را کنترل و هدايت کند؟
لاريجاني توان محدودي دارد. حتي با لاريجاني بر سر رياست مجلس رقابت ميکنند و معلوم نيست اجازه دهند تا پايان اين مجلس، رياست لاريجاني برقرار باشد. اين گروه افراطي تلاش ميکنند که لاريجاني را از رياست بيندازند و يک نفر از خودشان، مانند حدادعادل را روي کار بياورند تا بهتر بتوانند به مقاصدشان دست يابند. با اين حال لاريجاني مواضع قانوني دارد و ميتواند از آن استفاده کند و جلوي تندرويها را بهتر بگيرد. اما چون او هم ميخواهد بيطرفي خود را حفظ کند و هم اينکه موضع رياستش تضعيف نشود و مخالفان عليه او اقدام نکنند، مقداري کوتاه ميآيد و با تسامح با آنان بر خورد ميکند.
البته دولت هم در مقابل اين گروه تندرو خنثي عمل ميکند. برخي دليل اين امر را اميد روحاني به انتخابات مجلس دهم ميدانند. بر همين حساب دولت با قوه مقننه اين دوره کجدار و مريز رفتار ميکند. آيا دولت ميتواند کرسي قابل توجهي را در مجلس آينده از آن خود کند؟
دولت از پتانسيل خوبي برخوردار است. مانند دولتهاي گذشته که در زمان حاکميتشان امکاناتي داشتند و ميتوانستند در انتخابات اثرگذار باشند. اما معتقدم دولت به تنهايي نميتواند مجلس را اصلاح و در مسير خود قرار دهد. حتي قبل از مجلس دهم، دولت اگر تنها باشد، نميتواند در برابر مخالفان و رقباي بيپروايي که دارد مقاومت و ايستادگي کند. آقاي خاتمي و دولت او، کانديداي جريان گستردهاي به نام اصلاحطلبان هستند. مردم هم به دليل رنجشي که از اصولگرايان و از دولت گذشته دارند بار ديگر به طرف اصلاحطلبان روي آوردند و از آنها استقبال کردند. پشتيبان واقعي روحاني، جناح اصلاحطلب است. معتقد هستم هر دو به هم احتياج دارند. هم اصلاحطلبان نياز به حمايت دولت دارند و هم دولت نياز به هماهنگي اين جريان سياسي دارد. بدترين وضع براي دولت اين است که بخواهد مستقيم در انتخابات دخالت کند و با ارائه ليستي با عنوان هواداران دولت و حضور افراد حاضر در دولت پا به عرصه رقابت بگذارد. اگر دولت چنين کاري کند جبهههاي مختلفي را در مقابل خود خواهد ديد و حمايت اصلاحطلبان را از دست ميدهد. جبهه اصولگرايان سنتي يکي از رقيبان دولت است که کانديداهايي دارند که با دولت هماهنگ نيستند. افراطيون نيز در مقابل دولت قرار دارند که رقيب اصلي به حساب ميآيند. در اين ميان تنها اصلاحطلبان هستند که ميتوانند با دولت و هواداران آن هماهنگي داشته باشند، ائتلاف کنند و ليست واحدي بدهند، تا هم هواداران دولت از آن ليست حمايت کنند و هم اصلاحطلبان. اعتقاد دارم اگر چنين کاري بشود، موفقيت و پيروزي به دست ميآيد و دولت ميتواند از اين مخمسهاي که در آن گير افتاده است، نجات پيدا کند. پيش از اين نيز به طرفداران دولت تذکر دادم که نخواهند مستقل از اصلاحطلبان وارد صحنه انتخابات شوند. کما اينکه اصلاحطلبان نيز نبايد جدا از دولت وارد ميدان رقابت شوند. هر دو بايد در کنار هم قرار گيرند. البته دولت به عنوان دولت بايد زمينه ساز انتخابات سالم باشد. منظور از دولت هواداران نزديک به دولت است نه افرادي که در بدنه قوه مجريه حضور دارند. تاکيد ميکنم هواداران دولت بايد با اصلاحطلبان ائتلاف کنند و جبهه واحد تشکيل دهند تا مانند انتخابات رياست جمهوري 92 بتوانند انتخابات خوبي برگزار کنند و موفقيت به دست آورند. کما اينکه آقاي عارف و ساير دوستان هم مصمم هستند که با ديگر اصلاحطلبان هماهنگ باشند و هيچکدام درصدد آن نيستند که جداگانه ليست دهند.
درباره آقاي عارف گفته ميشود اگر وارد مجلس دهم شود، ميتواند رياست مجلس آينده را بر عهده بگيرد. آيا عارف ظرفيت و توانايي رياست قوه مقننه را دارد؟
بالاخره، عارف شخصيتي موجه، مدير و مدبر سابقهدار و ريشه داري است، به ويژه اينکه در انتخابات رياستجمهوري 92، نقش بسيار موثري ايفا کرد. اگر او کنارهگيري نميکرد، قطعا و مسلما، روحاني راي نميآورد و اصلاحطلبان پيروز نميشدند و شاهد شرايط ديگري بوديم. اما اينکه چه کسي بايد رئيس مجلس باشد، بستگي به فضاي مجلس دهم دارد. تا زماني که ترکيب مجلس آينده مشخص نشود نميتوانيم قضاوت کنيم چه کسي ظرفيت و توانايي رياست قوه مقننه در دوره آينده را خواهد داشت. با اين وجود عارف اگر بيشترين لياقت را نسبت به ديگر نمايندگان داشته باشد، ميتواند رياست را برعهده گيرد. اما پيشبيني براي رياست قوه مقننه دوره آينده کمي زود است.
با توجه به اينکه گفته ميشود عارف از کنارهگيري از انتخابات 92 دلخور است، اگر رياست مجلس را بر عهده گيرد، مجددا شاهد جدال مجلس و دولت نخواهيم بود؟
تصور نميکنم اين تعبير درست باشد که عارف از کنارهگيري دلخور باشند. عارف زماني که وارد صحنه شد، اعلام آمادگي کرد که در صورت لزوم به نفع اصلاحطلبان و با محوريت خاتمي کنارهگيري ميکند. وقتي که اصلاحطلبان و شوراي مشورتي خاتمي نشست داشتند به اين نتيجه رسيدند که يکي از اين دو بزرگوار کنار برود و چون روحاني کنارهگيري نکرد، از عارف درخواست شد که کنار برود. عارف نيز با اراده خود اين ايثار و سخاوت را به خرج داد. ما اين را دلخوري نميدانيم. ممکن است دوستان عارف معتقد باشند اگر عارف رئيسجمهور ميشد، شرايط بهتري داشتيم. اما اين صحبتها به معني دلخوري نيست. شخصا با عارف صحبت کردم، عارف از دولت حمايت ميکند. اگر هم از دولت انتقاد ميکند، بحق است زيرا هر کسي که نقدي دارد بايد دلسوزانه آن را بيان کند.
چرا آقاي روحاني حاضر به کنارهگيري نشد؟
خبر ندارم که به روحاني گفتند که کنارهگيري کند يا نه. اما ميدانم در نشست مشورتي، تصميم گرفته شد يک نفر کنار برود و چون تصور ميکردند به هر دليلي روحاني کنارهگيري نميکند،، از عارف درخواست شد که صحنه انتخابات را ترک کند. ممکن است کسي از روحاني خواسته باشد کنارهگيري کند اما من خبر ندارم.
بحث ورود احمدينژاد به انتخابات مياندورهاي و مجلس دهم نيز مطرح است. آيا او اقبالي خواهد داشت؟
به هر حال احمدينژاد و طيف او هم، طرفدار دارد و اين قابل انکار نيست. اما بعيد ميدانم که مردم آگاه و هوشيار که هشت سال کجانديشيها، کجرويها و اختلاسها را شاهد بودند، بخواهند بار ديگر به رئيس دولت نهم و دهم اقبالي نشان دهند. همچنان، احمدينژاد و اطرافيان او، پروندههاي قضايي، مالي و اختلاس دارند، مردم باشعورتر از آن هستند که بخواهند بار ديگر به آنها اعتماد کنند. از سوي دستگاههاي تاييد کننده صلاحيت، اعم از هيات اجرايي و نظارت بر انتخابات مجلس، قانونا بايد افراد را احراز صلاحيت کنند. آنها بايد از مراجع چهارگانه يعني وزارت اطلاعات، دستگاه قضايي، نيروي انتظامي و ثبت احوال استعلام کنند. کساني که پرونده آنها در دادگاه مفتوح است يا بعضا قرار مجرميت براي آنها صادر شده چگونه تاييد صلاحيت خواهند شد؟ اعتقاد دارم، اولا مردم رويکردي به آنها ندارند و ميدانند ضربههايي که به کشور در طول هشت سال گذشته وارد شده است تا 10 سال ديگر قابل جبران نيست، ثانيا صلاحيت اين آقايان به هيچ وجه نبايد تاييد شود و شايستگي تاييد صلاحيت را نخواهند داشت.
براي انتخابات مجلس دهم کانديدا ميشويد؟
هنوز تصميمي نگرفتهام. ما تلاش داريم زمينه فراهم شود افراد شايسته وارد صحنه انتخابات شوند. تا آن زمان ببينيم چه شرايطي پيش ميآيد وبعد درباره کانديدا شدن خودم تصميم ميگيرم.
حزب اعتماد ملي براي ورود به مجلس تحرکي دارد؟
حزب اعتماد ملي در شرايط خاصي بهسر ميبرد. نه به صورت رسمي فعال است و نه منحل، منتظر شرايط بهتري است. علاوه بر اين حزب تصميم ندارد به صورت انفرادي وارد صحنه انتخابات شود و ميخواهد با ساير احزاب اصلاحطلب ليست ارائه کند. به صورت گروهي زمينه سازي براي ورود به انتخابات مجلس در حال انجام است.