توفان در فنجان چای ایران/اگر گفتگوهای اتمی با ایران به ثمربرسد....
به این ترتیب هر دو کشور در توطئه ای ناگفته، مصداق طنز پرمعنی و ارزشمند مارکس – البته منظورم «کارل مارکس» است نه گروچو، چیکو یا هارپر (برادران مارکس از کمدین های آغاز قرن گذشته) – شدند که نوشته بود «... واقعیت ها و شخصیت های بزرگ تاریخی دوبار ظهور می کنند ... یک بار به صورت تراژدی، و بار دیگر به شکلی خنده آور.» گفته مارکس اشاره ای بود به ظهور لویی ناپلئون و روی کارآمدنش در فرانسه ی سال ۱۸۵۱.
رابرت هانتر محقق ارشد مرکز روابط ترانس آتلانتیک در دانشگاه جانز هاپکینز در صدای آمریکا نوشت: حتی در جدی ترین مسائل هم می توان رگه ای از طنز پیدا کرد. قضیه حمید ابوطالبی، مردی که دولت ایران می خواهد به عنوان نماینده دائم در سازمان ملل متحد به نیویورک اعزام کند هم از این قاعده مستثنی نیست، یا یکی از آن موضوعات جدی طنزآمیز است.
به گزارش سرویس بین الملل «تیک»، در ادامه نوشته این دیپلمات کهنه کار آمریکایی آمده است: وزارت امور خارجه آمریکا – به حق – با اعطای ویزا به ابوطالبی مخالفت کرد و گفت ابوطالبی در گروگانگیری دیپلمات های آمریکایی در سال ۱۳۵۸ نقش داشته؛ ایران می گوید او مترجم بوده و از قدرت و نفوذی برخوردار نبوده. کنگره هم به ماجرا وارد شد و در لحظه کمیابی از اتحاد دو حزب جمهوریخواه و دموکرات، لایحه عدم صدور ویزا برای دیپلمات ایرانی را تصویب کرد. دولت اوباما قضیه را دنبال کرد، و در نتیجه، اگر دولت آمریکا نظرش را عوض نکند، ابوطالبی به نیویورک نخواهد آمد.
ایران هم – به حق – شکایت کرده که مطابق بخش ۱۱ توافق مقر سازمان ها در ایالات متحده، آمریکا مسئولیت خود را به عنوان میزبان مقر سازمان ملل متحد نقض کرده است.
دیپلمات هایی که از سازمان ملل اعتبارنامه دریافت می کنند، از حق رفت و آمد آزادانه برخوردارند؛ هرچند بعضی – مثل نمایندگان ایران – تنها در شعاع ۲۵ مایلی (۴۰ کیلومتری) مقر سازمان حق رفت و آمد دارند. دیپلمات های آمریکایی در تهران برای انجام فعالیت های مشروع و قانونی حق رفت و آمد به خارج از محل سفارت را داشتند (ماده ۲۶ کنوانسیون وین)؛ اما ایرانی ها به هیچ وجه حق نداشتند بدون اجازه وارد محوطه سفارت شوند (مواد ۲۲، ۲۴، و ۲۹ همان کنوانسیون).
به این ترتیب هر دو کشور در توطئه ای ناگفته، مصداق طنز پرمعنی و ارزشمند مارکس – البته منظورم «کارل مارکس» است نه گروچو، چیکو یا هارپر (برادران مارکس از کمدین های آغاز قرن گذشته) – شدند که نوشته بود «... واقعیت ها و شخصیت های بزرگ تاریخی دوبار ظهور می کنند ... یک بار به صورت تراژدی، و بار دیگر به شکلی خنده آور.» گفته مارکس اشاره ای بود به ظهور لویی ناپلئون و روی کارآمدنش در فرانسه ی سال ۱۸۵۱.
نه ایالات متحده و نه ایران در تلاش های کاملاً جدیشان برای پایان دادن به سوء تفاهم – اگر نگوییم بحران – دیرپای برنامه اتمی ایران به این بازی متقابل نیازی ندارند. هرچند تلاش ایران برای فرستادن یک نفر به سازمان ملل که در گروگانگیری دیپلمات های آمریکایی دست داشته، ممکن است واکنش به فشارهای سیاسی داخلی بوده، در بهترین وضعیت می توان گفت نشان دهنده قضاوتی ضعیف است. در عین حال می توان گفت این «توفان در فنجان چای ایران» در گفتگوهای اتمی ایران با مذاکرات گروه به اصطلاح ۵+۱ خللی وارد نمی کند.
اگر همه چیز درست پیش برود – که معمولاً در خاورمیانه چنین نمی شود – در نهایت توافقی بر سر برنامه اتمی ایران حاصل خواهد شد. با این حساب، همان طور که از همین الآن مشخص است، احتمال حمله نظامی آمریکا به ایران، همانطور که رئیس جمهوری آمریکا می خواهد، چیزی نزدیک به صفر است
بعد از توافق ماه نوامبر در ژنو، این دومین خبر خوش است. و به محض آن که حل و فصل مسأله اتمی ایران به مراحل پایانی برسد، موضوع تلاش ایران برای اعزام یکی از همدستان ماجرای گروگانگیری دیپلمات های آمریکایی در سال ۱۳۵۸ به فراموشی سپرده خواهد شد.
با این همه، آنچه که اتفاق افتاده این را هم نشان می دهد که زنی ها بر سر معضل اتمی ایران تنها یکی از نگرانی های بسیار زیاد درباره ایران است. سفر اخیر آقای اوباما به عربستان سعودی هم در راستای تجدید بیعت با رهبران آن کشور و مهارکردن دولت ایران صورت گرفت.
اما اگر گفتگوهای اتمی با ایران به ثمربرسد، شکی نیست که ایران در خلیج فارس حاشیه نشین نخواهد بود. شرکت های غربی از همین حالا برای وارد شدن به بازار ایران صف کشیده اند. پس از رفع تحریم از ایران، نفت فراوانتر و ارزانتر خواهد شد؛ و در نتیجه روسیه دیگر نمی تواند از نفت و مخصوصاً گازش به شکل اهرمی برای فشار بر اروپا استفاده کند. ایالت متحده هم از ایران برای کمک به ثبات در افغانستان بهره مند خواهد شد – همان طور که در سال ۲۰۰۱ (۱۳۸۰) ایران در سرنگون کردن طالبان نقشی اساسی داشت.
از همین حالا صدای زلزله ای در منطقه به گوش می رسد، اما این زلزله در نقاط مختلف اثرات مختلفی برجا می گذارد. دولت هایی مثل اسرائیل که روی بیرون کردن ایران از صحنه رقابت منطقه ای و نفوذ بر واشنگتن حساب باز کرده بودند، افسونشان باطل می شود. از سوی دیگر، اگر چنین زلزله سیاسی ای واقع شود، برای اروپا و به ویژه ایالات متحده منشأ برکت خواهد بود – و آن وقت ایران می تواند هر کسی را که بخواهد به نمایندگی کشورش در سازمان ملل برگزیند و کسی هم مدعی اش نشود.
به گزارش سرویس بین الملل «تیک»، در ادامه نوشته این دیپلمات کهنه کار آمریکایی آمده است: وزارت امور خارجه آمریکا – به حق – با اعطای ویزا به ابوطالبی مخالفت کرد و گفت ابوطالبی در گروگانگیری دیپلمات های آمریکایی در سال ۱۳۵۸ نقش داشته؛ ایران می گوید او مترجم بوده و از قدرت و نفوذی برخوردار نبوده. کنگره هم به ماجرا وارد شد و در لحظه کمیابی از اتحاد دو حزب جمهوریخواه و دموکرات، لایحه عدم صدور ویزا برای دیپلمات ایرانی را تصویب کرد. دولت اوباما قضیه را دنبال کرد، و در نتیجه، اگر دولت آمریکا نظرش را عوض نکند، ابوطالبی به نیویورک نخواهد آمد.
ایران هم – به حق – شکایت کرده که مطابق بخش ۱۱ توافق مقر سازمان ها در ایالات متحده، آمریکا مسئولیت خود را به عنوان میزبان مقر سازمان ملل متحد نقض کرده است.
دیپلمات هایی که از سازمان ملل اعتبارنامه دریافت می کنند، از حق رفت و آمد آزادانه برخوردارند؛ هرچند بعضی – مثل نمایندگان ایران – تنها در شعاع ۲۵ مایلی (۴۰ کیلومتری) مقر سازمان حق رفت و آمد دارند. دیپلمات های آمریکایی در تهران برای انجام فعالیت های مشروع و قانونی حق رفت و آمد به خارج از محل سفارت را داشتند (ماده ۲۶ کنوانسیون وین)؛ اما ایرانی ها به هیچ وجه حق نداشتند بدون اجازه وارد محوطه سفارت شوند (مواد ۲۲، ۲۴، و ۲۹ همان کنوانسیون).
به این ترتیب هر دو کشور در توطئه ای ناگفته، مصداق طنز پرمعنی و ارزشمند مارکس – البته منظورم «کارل مارکس» است نه گروچو، چیکو یا هارپر (برادران مارکس از کمدین های آغاز قرن گذشته) – شدند که نوشته بود «... واقعیت ها و شخصیت های بزرگ تاریخی دوبار ظهور می کنند ... یک بار به صورت تراژدی، و بار دیگر به شکلی خنده آور.» گفته مارکس اشاره ای بود به ظهور لویی ناپلئون و روی کارآمدنش در فرانسه ی سال ۱۸۵۱.
نه ایالات متحده و نه ایران در تلاش های کاملاً جدیشان برای پایان دادن به سوء تفاهم – اگر نگوییم بحران – دیرپای برنامه اتمی ایران به این بازی متقابل نیازی ندارند. هرچند تلاش ایران برای فرستادن یک نفر به سازمان ملل که در گروگانگیری دیپلمات های آمریکایی دست داشته، ممکن است واکنش به فشارهای سیاسی داخلی بوده، در بهترین وضعیت می توان گفت نشان دهنده قضاوتی ضعیف است. در عین حال می توان گفت این «توفان در فنجان چای ایران» در گفتگوهای اتمی ایران با مذاکرات گروه به اصطلاح ۵+۱ خللی وارد نمی کند.
اگر همه چیز درست پیش برود – که معمولاً در خاورمیانه چنین نمی شود – در نهایت توافقی بر سر برنامه اتمی ایران حاصل خواهد شد. با این حساب، همان طور که از همین الآن مشخص است، احتمال حمله نظامی آمریکا به ایران، همانطور که رئیس جمهوری آمریکا می خواهد، چیزی نزدیک به صفر است
بعد از توافق ماه نوامبر در ژنو، این دومین خبر خوش است. و به محض آن که حل و فصل مسأله اتمی ایران به مراحل پایانی برسد، موضوع تلاش ایران برای اعزام یکی از همدستان ماجرای گروگانگیری دیپلمات های آمریکایی در سال ۱۳۵۸ به فراموشی سپرده خواهد شد.
با این همه، آنچه که اتفاق افتاده این را هم نشان می دهد که زنی ها بر سر معضل اتمی ایران تنها یکی از نگرانی های بسیار زیاد درباره ایران است. سفر اخیر آقای اوباما به عربستان سعودی هم در راستای تجدید بیعت با رهبران آن کشور و مهارکردن دولت ایران صورت گرفت.
اما اگر گفتگوهای اتمی با ایران به ثمربرسد، شکی نیست که ایران در خلیج فارس حاشیه نشین نخواهد بود. شرکت های غربی از همین حالا برای وارد شدن به بازار ایران صف کشیده اند. پس از رفع تحریم از ایران، نفت فراوانتر و ارزانتر خواهد شد؛ و در نتیجه روسیه دیگر نمی تواند از نفت و مخصوصاً گازش به شکل اهرمی برای فشار بر اروپا استفاده کند. ایالت متحده هم از ایران برای کمک به ثبات در افغانستان بهره مند خواهد شد – همان طور که در سال ۲۰۰۱ (۱۳۸۰) ایران در سرنگون کردن طالبان نقشی اساسی داشت.
از همین حالا صدای زلزله ای در منطقه به گوش می رسد، اما این زلزله در نقاط مختلف اثرات مختلفی برجا می گذارد. دولت هایی مثل اسرائیل که روی بیرون کردن ایران از صحنه رقابت منطقه ای و نفوذ بر واشنگتن حساب باز کرده بودند، افسونشان باطل می شود. از سوی دیگر، اگر چنین زلزله سیاسی ای واقع شود، برای اروپا و به ویژه ایالات متحده منشأ برکت خواهد بود – و آن وقت ایران می تواند هر کسی را که بخواهد به نمایندگی کشورش در سازمان ملل برگزیند و کسی هم مدعی اش نشود.