کد خبر: ۴۷۶۵۷
تاریخ انتشار: ۰۲ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۹:۴۲
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۸۱۰
تعداد نظرات: ۱ نظر

شانزده دلیل بی‌اعتمادی ایران به روسیه

روابط بین اتحاد جماهیر شوروی و ایران در زمینه استفاده از دریای خزر و تحدید حدود آن به وسیله توافقات دوجانبه سال‌های 1921 و 1940 تنظیم می‌شد. به موجب این اسناد، دریای خزر، پهنه آبی داخلی دو کشور محسوب و به‌طور برابر تقسیم می‌شد که به هریک از این دو کشور 50درصد می‌رسید.
مطلب زیر نوشته سرگئی آلکسی‌یف است که در پایگاه ایرن رو منتشر شده است:

تهران موفق شده است انزوای بین‌المللی را که رژیم تحریم‌های غربی برای آن فراهم کرده بود، هرچند فقط تا حدی معین و به‌طور ناکامل، بشکند. با این وجود، سرعت توسعه روابط روسیه و ایران تاکنون به سطح شراکت راهبردی نرسیده است. چه‌چیزی موجب برخورد محتاطانه طرف ایرانی می‌شود؟ چه چیزی مانع از آن می‌شود که تهران، مسکو را شریک مطمئن سیاسی و اقتصادی خود به حساب آورد؟

تاریخچه روابط بین دو کشور ساده نبوده است. دو قرن 19 و 20 و نیز قرن 21 صفحات زیادی را به تاریخچه همسایگی ما اضافه کرده‌اند که برای ایران مزه تلخی دارند. با وجود اینکه بحث‌های علنی در این مورد تقریبا نمی‌شود اما در افکار عمومی ایرانیان صحنه‌های ویژه تاریخی و سیاسی ریشه دوانده که در روابط ما مشکلات ایجاد کرده و مانع از برخورد دست‌و‌دل‌باز و اعتماد‌آمیز با روسیه می‌شود.

1- مقاوله‌نامه گلستان (1813)

جنگ اول روسیه- ایران (1813-1804) چیزی شبیه به فاجعه برای ایران به بار آورده بود. در نتیجه آن جنگ مقاوله‌نامه بسیار زیان‌آوری برای ایران به امضا رسید که به موجب آن اراضی قابل توجهی از جمله داغستان، گرجستان با استان شوراگل، ایمرتیا، گوریا، مینگرلیا، آبخازی و نیز خان‌نشین‌های قره‌باغ، گنجه، شکا، شیروان، دربند، قوبا، باکو و تالش به روسیه ملحق شد. ایران به موجب همان سند، حق داشتن نیروی دریایی در دریای خزر را از دست داد.

2- عهدنامه ترکمانچای (1828)

بعد از پایان جنگ دوم روسیه و ایران (1828-1826) عهدنامه ترکمانچای به امضا رسید که به موجب آن ایران دوباره بعضی اراضی خود (خان‌نشین نخجوان، ناحیه اردوباد و بعضی اراضی دیگر) را از دست داد و مجبور شد غرامت عظیمی بپردازد که نزدیک بود این کشور را به ورشکستگی اقتصادی بکشاند.

3- قرارداد درباره تقسیم عرصه‌های نفوذ روسیه و بریتانیا در ایران

بین سال‌های 1900 و 1907 روسیه به‌طور تقریبا آشکار در ایران سیاست توسعه طلبی استعمارگرانه را دنبال می‌کرد و سرگئی ویته، نخست‌وزیر وقت روسیه بی‌پرده قسمت شمالی ایران (مانند مناطق قفقاز) را به الحاق به امپراتوری روسیه دعوت می‌کرد. اینها فقط طرح‌های بلندپروازانه و رویا نبود. دو امپراتوری روسیه و بریتانیا به موجب قرارداد سال 1907 ایران را بین خود به عرصه‌های نفوذ تقسیم کرده و در عمل حق حاکمیت را از آن سلب کردند.

4- اشغال ایران در سال 1941 توسط نیروهای شوروی و انگلیسی

عملیات مشترک بریتانیا و شوروی تحت عنوان «عملیات توافق» در زمینه تصرف سرزمین ایران (فارس از سال 1936 رسما ایران نامیده شد) به اشغال این کشور انجامید. روز هشتم سپتامبر سال 1941 موافقتنامه‌ای امضا شد که به موجب آن دولت ایران موظف شد همه اتباع آلمان و سایر کشورهای متحد برلین را از خاک خود اخراج کند، بی‌طرفی مطلق را رعایت کند و از ترانزیت نظامی کشورهای ائتلاف ضدهیتلری ممانعت نکند. بهانه‌ای که برای اعزام نیروها انتخاب شد یعنی «مقابله با ماموران نفوذی آلمان»، نسبتا تصنعی بود زیرا نفوذ آلمان در ایران از سایر مناطق خاورمیانه بیشتر نبود. با این حال، روز 12 سپتامبر سال 1941 کریپس، سفیر انگلیس در شوروی مبتکر گفت‌وگوها بین لندن و مسکو درباره انتخاب رهبر جدید ایران شد. محمد رضا پهلوی، پسر رضاشاه پهلوی انتخاب شد. روز 15 سپتامبر متحدان نیروهای خود را وارد تهران کردند و 16 سپتامبر رضاشاه بالاجبار به نفع پسر خود استعفانامه را امضا کرد.

5- حزب توده

بعد از پایان جنگ‌جهانی‌دوم اتحاد شوروی به دستور استالین  به منظور جداکردن آذربایجان و مناطق شمالی از ایران و ملحق‌کردن آنها به جمهوری شوروی آذربایجان، حزب توده ایران را در این مناطق تشکیل داد. فعالیت این حزب باعث شد کشور در آستانه جنگ داخلی قرار گیرد. اتحاد شوروی که از فعالیت حزب توده و جدایی‌طلبان ایرانی پشتیبانی می‌کرد، عقب‌نشینی نیروهای خود را از ایران به تعویق انداخت که همین امر باعث شد ایرانیان سوءظن پیدا کنند که مسکو درصدد است بخشی از اراضی کشورشان را بگیرد و در مابقی کشور دست نشانده‌های کرملین را به قدرت برساند. ارتش ایران بعد از عقب‌نشینی نیروهای شوروی طی مدت کوتاهی حزب توده را سرکوب کرد که در این میان هزاران نفر کشته شدند.

6- تلاش برای ملحق‌کردن آذربایجان به شوروی

در بخشی از سرزمین ایران که بر اساس توافقات با بریتانیا اشغال شده بود، جنبش دموکراتیک شروع شد که با اعلام جمهوری دموکراتیک آذربایجان به پایتختی تبریز همراه شد. مسکو امکان ملحق کردن جمهوری جدیدالتاسیس به اتحاد شوروی (به جمهوری آذربایجان) را بررسی می‌کرد. آوریل سال 1946 نیروهای مسلح این جمهوری شناخته‌نشده، تهاجم به تهران را شروع کردند ولی به موفقیت نرسیدند. اتحاد شوروی عقب‌نشینی نیروهای خود از ایران را به تعویق انداخت و باعث سوءظن ایرانیان شد. تنها در پی فشار جدید و اولتیماتوم‌های ایالات متحده و بریتانیا نیروهای 60هزارنفری شوروی تا 9 می ‌سال 1946 از ایران عقب کشیده شدند که این امر همزمان به معنی بسته‌شدن طومار جمهوری دموکراتیک آذربایجان بود که فعالان آن از طرف مقامات ایرانی مورد یورش شدیدی قرار گرفتند.

7 - پشتیبانی از کردهای ایرانی در جمهوری مهاباد

مسوولان شوروی سابق به استفاده از کردها برای تضعیف نفوذ انگلیس در کشورهای خاورمیانه علاقه‌مند بودند. 24 ژانویه سال 1946 مدتی قبل از عقب‌نشینی نیروهای شوروی از ایران در قسمت غربی کشور، جمهوری کردی (جمهوری مهاباد) اعلام استقلال کرد. این جمهوری پس از خروج نیروهای شوروی سقوط کرد و روسای قیام‌کنندگان کرد به تله شاه افتادند؛ آنها را برای مذاکرات به تهران دعوت ولی دستگیر و اعدام کردند. فقط بارزانی، یکی از رهبران کردها از این گزند گریخته و مجبور شد همراه با همرزمان خود از مرز شوروی بگذرد و وارد سرزمین جمهوری آذربایجان شود. اتحاد شوروی برای بارزانی و افسران وی در دانشگاه‌ها و آکادمی‌های نظامی شوروی دوره آموزشی دایر کرد و به بارزانی اطمینان داد که «در صورت فراهم‌شدن شرایط مناسب» برای بازگشت آنها به کردستان نهایت تلاش خود را به عمل خواهد آورد.

8- جنگ افغانی شوروی

12 دسامبر سال 1979 اتحاد شوروی نیروهای خود را به افغانستان گسیل کرد. علت واکنش شدیدا منفی تهران به اعزام «نیروهای محدود» شوروی به افغانستان تنها این نبود که اعتقاد داشتند شوروی «به مسلمانان تجاوز کرد» بلکه عمدتا آن بود که دولت کابل که از حمایت شوروی برخوردار بود، هجوم گسترده به شیعیان افغانی را شروع کرد که به ایران مهاجرت وسیعی کردند. تهران به حمایت فعال از شیعیان در سرزمین افغانستان پرداخت. تا اواسط سال‌های 1980 در ایران قریب به 18 مرکز آمادگی شبه‌نظامیان افغانی با گنجایش حداکثر 10هزارنفر ایجاد شدند.

9- حمایت از صدام حسین در جنگ ایران و عراق

اتحاد شوروی دوشادوش ایالات متحده در جریان جنگ ایران و عراق (1988-1980) از صدام حسین پشتیبانی فعالی کرده بود. به هنگام آغاز تجاوز عراق به ایران، در عراق حدود هزارو200 مستشار نظامی شوروی و نیز جنگ‌افزارهای زیادی از شوروی وجود داشت. صدام به‌طور وسیعی از موشک‌های شوروی از نوع «اسکاد» استفاده می‌کرد که برای ایرانیان مشکلات فراوانی ایجاد کرده و به آنها خسارات عظیمی وارد کردند. تنها این واقعیت از اهمیت کمک شوروی به بغداد حکایت دارد که وقتی روز ششم فوریه سال 1983، 200 هزار نفر نظامی ایرانی تعرض موفقیت‌آمیز به بغداد را شروع کردند، تنها ضربات فشرده هواپیماهای تهاجمی ساخت شوروی -که مسکو با شتاب برای دولت عراق ارسال کرده بود- صدام حسین را از سقوط پایتخت نجات داد.  بعد از پایان جنگ ایران و عراق در سال 1988 مسکو با بذل تلاش‌های زیادی دستگاه نظامی عراق را بازسازی کرد. در ماه‌های فوریه و مارس سال 1991 ارتش عراق به وسیله تانک‌ها، غیرنظامیان صلح‌جو را زیر گرفته و به مقدسات شیعیان در نجف و کربلا توهین کرد، مسکو و واشنگتن این رفتار صدام را محکوم نکردند.

 در مرحله‌ای که عراق به وسیله تحریم‌ها «محاصره» شد و - آنچه بیشتر از همه باعث تعجب می‌شود - بعد از سرنگونی رژیم دیکتاتور عراقی و «دوست مسکو» در سال 2003، شرکت‌های روسی در رقابت بر سر قراردادهای نفتی و قراردادهای دیگر با عراق با هم مسابقه گذاشتند ولی روابط سالم اقتصادی با تهران را نادیده گرفتند. تاریخ جدید مناسبات روسیه- عراق این برداشت را در تهران به وجود آورد که برای مسکو و شرکت‌های روسی فقط سود مالی مهم است در حالی که آنها حاضرند در بعد سیاسی کاملا به اصولی بی‌توجهی نشان دهند.

10- تقسیم ناعادلانه دریای خزر

روابط بین اتحاد جماهیر شوروی و ایران در زمینه استفاده از دریای خزر و تحدید حدود آن به وسیله توافقات دوجانبه سال‌های 1921 و 1940 تنظیم می‌شد. به موجب این اسناد، دریای خزر، پهنه آبی داخلی دو کشور محسوب و به‌طور برابر تقسیم می‌شد که به هریک از این دو کشور 50درصد می‌رسید. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیرشوروی دولت‌های جدید استقلال‌یافته (قزاقستان، آذربایجان و ترکمنستان) ضمن تعیین رژیم حقوقی خزر، به‌طور طبیعی مدعی سهم خود شدند. ایران می‌توانست در این زمینه شانه بالا انداخته و بگوید: «هر کاری شما (روسیه، قزاقستان، آذربایجان و ترکمنستان) می‌خواهید انجام دهید، باید در چارچوب همان 50درصد سهمتان از دریا باشد که به شما تعلق داشت زیرا آنچه برای شما اتفاق افتاد، در خاک شما اتفاق افتاد و ربطی به ایران ندارد.» ولی ایران به جای این موضع‌گیری و به منظور حمایت از اقتصاد نوپای کشورهای همسایه جدیدالتاسیس (و با آرزوی تقویت اقتصاد این کشور‌ها برای کاهش وابستگی آنها به روسیه)، ناگهان پیشنهاد کرد که دریای خزر به‌صورت برابر بین همه تقسیم شود تا هریک از کشورها صاحب 20درصد شود. در سال‌های 1990 که این پیشنهاد مطرح شد، دستگاه سیاست ضدایرانی ایالات‌متحده و غرب، تازه راه افتاده بود و دولت‌های جدید این ابتکار ایران را به‌عنوان نشانه ضعف و آسیب‌پذیری آن تلقی کردند. آنها با اتکا بر حمایت غرب، ابتکار تقسیم خزر بر اساس اصل «خط میانی» را مطرح کردند که ایران در این صورت فقط کمی بیش از 13درصد حوزه دریای خزر را دریافت می‌کرد. آنچه در این زمینه برای تهران از همه ناراحت‌کننده‌تر بود، این بود که مسکو با دولت‌های جدید همبستگی کرده و از خواست‌های بی‌اساس آنها و از اصل تقسیم دریا حمایت کرد که از نظر ایران به هیچ عنوان عادلانه نبود.

11- معامله گور- چرنومیردین

در سال 1995 روسیه با ایالات‌متحده درباره ایران موافقتنامه بی‌سابقه‌ای منعقد کرد. به موجب توافقات روسی- آمریکایی که به‌صورت «یادداشت تفاهم گور- چرنومیردین» تنظیم شد، روسیه متعهد شد تا 31 دسامبر سال 1999 اجرای همه قراردادها در زمینه صدور جنگ‌افزار و ارایه خدمات نظامی به ایران را به پایان برده و از انعقاد قراردادهای جدید خودداری کند. علاوه بر آن، فدراسیون روسیه مجبور شد از صدور قطعات یدکی برای جنگ‌افزار خودداری کند در حالی که به موجب توافقات روسی- ایرانی باید تا سال 2011 این قطعات را صادر کند. جالب توجه است که مسکو که در زمینه ایران تحت فشار واشنگتن عقب‌نشینی کرد چهارمیلیارددلار ضرر کرد که واشنگتن هرگز این مبلغ را برای مسکو جبران نکرد.

12- علل پنهانی ساخت طولانی نیروگاه اتمی بوشهر

قرارداد ساخت نیروگاه اتمی بوشهر در عمل، صنایع اتمی روسیه را نجات داده و آن را از نابودی کامل بر اثر فعالیت «اصلاح‌طلبان بازاری» مصون کرد. ولی در سال‌های 1990 و اوایل سال‌های 2000 مسکو ضمن اجرای عملیات اجرایی در این نیروگاه به‌طور کامل موضع‌گیری ایالات متحده را در نظر می‌گرفت و بر اساس خواست‌های واشنگتن، جدول زمان‌بندی نصب تجهیزات و راه‌اندازی نیروگاه را رعایت نمی‌کرد. با وجود منحصربه‌فردبودن این پروژه (ساخت نه از صفر، بلکه بر اساس فناوری‌های شرکت «زیمنس») و صرفه‌جویی بیمارگونه ایرانیان، امکان داشت که نیروگاه بوشهر ظرف مدت پنج تا هفت سال ساخته شود ولی از زمان امضای قرارداد (1995) تا اجرای کامل آن (2013) 18 سال گذشت. سیاست در طولانی‌شدن این روند نقش مهمی ایفا کرد. به‌عنوان مثال، دهم ماه می ‌سال 1995 در جریان سفر بیل کلینتون رییس‌جمهور وقت آمریکا به مسکو، طرف آمریکایی، بوریس یلتسین را به حذف یکجانبه صدور سانتریفیوژ از قرارداد بوشهر وادار کرد که به گمان آمریکایی‌ها، ایرانیان می‌توانستند با استفاده از آن مواد هسته‌ای دومنظوره را به دست آورند. بهای سانتریفیوژ (500میلیون‌دلار) نیمی از تمام بهای قرارداد بین روسیه و ایران را تشکیل داده بود. به‌طول‌انجامیدن ساخت نیروگاه اتمی بوشهر باعث این اعتقاد ایرانیان شد که هر طرح روسی- ایرانی از نظر روسیه، سکه سیاهی در چانه‌زنی‌های سیاسی با آمریکا است.

13- حمایت روسیه از تحریم‌های ضدایرانی در شورای امنیت سازمان‌ملل‌متحد

ایالات‌متحده و متحدانش در ناتو از سال 1979 تا به امروز به بهانه‌های مختلف بارها علیه تهران تحریم‌هایی اعمال کرده‌اند که شامل حال اکثر زمینه‌ها، اعم از اقتصاد تا تبادلات علمی بود. مسکو نه‌تنها به این تحریم‌ها اعتراض نمی‌کرد بلکه در عمل از آنها پشتیبانی می‌کرد. تصنعی و بی‌اساس‌بودن قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان‌ملل‌متحد درباره گسترش رژیم تحریم‌ها نه‌تنها با اعتراضات مسکو روبه‌رو نشد بلکه با رضایت مسکوت مسکو صادر شد؛ زیرا روسیه برای ممانعت از صدور این قطعنامه‌های غرض‌ورزانه و فاقد پشتوانه و دلیل جدی، از حق «وتو»ی خود استفاده نکرد. علاوه بر آن، روسیه در تلاش برای خوش‌خدمتی به غرب، بعضی قطعنامه‌ها را به‌طور غیرضروری و بیش‌ازحد وسیع تعبیر کرده و از معاملات فوق‌العاده سودآور چندین‌میلیارددلاری با ایران امتناع کرد که مشمول قطعنامه‌ها نبودند. تحریم‌های فلج‌کننده‌ای که غرب به‌طور یک‌جانبه علیه تهران اعمال  و به اقتصاد و مردم ایران خسارات عظیمی وارد می‌کرد، در حد زیادی نتیجه رضایت مسکوت طرف روسی است که در این زمینه موضع‌گیری اصولی نکرد.

14- اس-300 و قراردادهای دیگر

دیمیتری مدودف رییس‌جمهور وقت روسیه، تحت فشار غرب و با اعتقاد به وعده‌های اسراییل و آل‌سعود، صدور سامانه‌های موشکی ضدهوایی اس-300، ادوات زرهی، هواپیماهای جنگی، بالگردها و ناوها را به ایران ممنوع کرد. طرف روس به‌طور یکجانبه معامله با ایران در این زمینه را که جمعا معادل 800میلیون‌دلار بود و قراردادهای بعدی معادل 2/4میلیارددلار در زمینه همکاری نظامی فنی را لغو کرد. دیمیتری مدودف در واکنش به درخواست‌های مصرانه بنیامین نتانیاهو طی همان فرمان استفاده از سرزمین روسیه برای ترانزیت تسلیحات به ایران، انتقال اسلحه از خاک روسیه، واگذاری آن به ایران در خارج از روسیه زیر پرچم روسیه را ممنوع کرد. همچنین منع ورود بعضی شهروندان جمهوری اسلامی ایران به روسیه اعلام شد که اسراییل و ایالات‌متحده سوءظن می‌کردند که آنها در توسعه جنبه نظامی برنامه هسته‌ای ایران دست داشتند. همزمان با فرمان مذکور، تصمیمات غیرعلنی دیگری اتخاذ شدند. از جمله موافقتنامه اوایل سال‌های 2000 درباره تبادل اطلاعات ویژه درباره گروه‌های تروریستی بین سرویس‌های ویژه ایران و روسیه نهایتا زیر خاک گذاشته شد. امتناع از صدور اس-300 به ایران به روابط روسی- ایرانی لطمه عظیمی زده و اعتماد ایرانیان به روسیه را تقریبا به‌طور کامل بر انداخت. همه آحاد ملت ایران می‌فهمیدند که اس-300 جنگ‌افزار خالص دفاعی است و اینکه تصمیم روسیه که برخلاف منافع سیاسی و اقتصادی آن اتخاذ شد، نشان‌دهنده وابستگی کامل مسکو به سیاست خارجی واشنگتن بود.

15- نفوذ غرب در اقتصاد و سیاست روسیه

تبادلات بازرگانی بین روسیه و ایران تحت‌تاثیر غرب به‌طور محسوسی کاهش یافت. موضع‌گیری دوپهلوی دولت روسیه به شرکت‌های کوچک و متوسط روسی اجازه نداد که نه‌تنها حضور خود در بازار ایرانی را گسترش دهند بلکه حداقل مواضع به دست آمده را حفظ کنند. ده‌ها شرکت روسی که به تجارت با ایران علاقه‌مند بودند، بر اثر این وضعیت دوپهلو، ورشکست شده یا با مشکلات باورنکردنی روبه‌رو شدند. نظام بانکی روسیه که در عمل همه معاملات با ایران را متوقف کرد، در زمینه براندازی مناسبات اقتصادی و حمایت غیرعلنی از تحریم‌های آمریکایی صاحب‌مقام «قهرمان» شده است. کار به جایی رسید که بانک‌های آمریکایی و غربی از شرکای بانکی روس خود گزارش هر مورد ارسال پول بین روسیه و ایران را که توسط شخص حقیقی یا حقوقی روس انجام شده باشد، درخواست کردند. این وضع در اذهان طرف ایرانی اعتقادی را به وجود آورد که نظام بانکی و مالی روسیه تماما توسط آمریکا و غرب کنترل می‌شود. درواقع، تمام نظام بانکی روسیه و از جمله بزرگ‌ترین بانک‌های دولتی نظیر بانک پس‌انداز، VTB، گازپروم،بانک و بعضی بانک‌های دیگر، هرگونه فعالیت با ایران یا مرتبط با ایران را از دستور کار خود حذف کردند. بانک‌ها برای توضیح امتناع از سرویس قراردادها با ایران به توصیه‌ای از طرف بانک مرکزی مبنی بر «کار نکردن با این کشور» استناد می‌کردند که موضع‌گیری رییس‌جمهور روسیه در این زمینه برای آنها دستورالعمل نبود.

16- عقب‌ماندگی اقتصادی و فنی روسیه

شرکت‌های روسی در بازار ایرانی بی‌چون‌و‌چرا از رقیبان غربی ضعیف‌تر هستند زیرا بلد نیستند قیمت‌های دامپینگ عرضه کنند و از سابقه جدی اجرای طرح‌های بلندمدت اقتصادی و حمایت دولتی برخوردار نیستند. این شرکت‌ها بر خلاف شرکت‌های غربی که به وام‌های ارزان بلندمدت دسترسی دارند، پشتوانه مالی ندارند. تجار و تکنوکرات‌های ایرانی، غرب را از تجار روس بهتر درک می‌کنند. آنها با غرب همکاری تنگاتنگی داشتند و بسیاری از آنها در اروپا تحصیل کردند و نقاط ضعف و قوت فعالیت بازرگانی غربی را به‌خصوص در زمینه برخورد عملی با اجرای طرح‌های مشخص می‌دانند. عقب ماندگی عمومی فناوری‌های صنعتی روسیه هم مساله جدی است. ما در زمینه‌های مهم برای ایران - نظیر دستگاه‌سازی، خودروسازی و الکترونیک - چیزی
برای عرضه به ایران نداریم. به همین علت محافل بازرگانی ایران در مورد ضرورت توسعه شراکت اقتصادی با روسیه تردید‌های زیادی دارند زیرا هرچیزی را که برای رشد اقتصادی ایران لازم است، می‌توانند هرچند به‌طور غیرمستقیم از غرب دریافت کنند.

بدیهی است که طرف روس هم از خود سوال می‌کند که تا چه‌اندازه می‌تواند به تهران اعتماد کند. ما در این مقاله فقط واقعیات را ذکر کرده و به تحلیل دلایل وقوع آنها نمی‌پردازیم. در چارچوب این مطلب مایلم در خاتمه به یک نکته بسیار مهم اشاره کنم، تا همین اواخر، سیاست خارجی و فعالیت بازرگانی خارجی کشورمان سوال‌ها و گاهی تعجب و سردرگمی آشکار را برمی‌انگیخت که نه تنها تهران بلکه سراسر خاورمیانه شریک این نقطه‌نظر بود. امروزه اوضاع روبه‌تغییر گذاشته، ولی روشن است که طی یک‌روز نمی‌توان از بار اشتباهات گذشته، رها شد. ولی باید از این اشتباهات آزاد شویم زیرا اشتباهات کشورمان تنها امر داخلی آن نیست. امنیت ما و کشورهای دیگر جهان به سیاست ما وابسته است که درک این مسوولیت باید از تمام تار و پود روابط با تهران و روابط با هر کشور دیگر جهان بگذرد.
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
-
|
۱۱:۳۷ - ۱۳۹۳/۰۵/۰۲
0
10
هيچ كشورى مانند روسيه كمر ما را نشكست . سرسبزترين مناطق ايران را جدا كرد و تخم تجزيه طلبى را در تبريز و مهاباد كاشت . الان با غرب مشكل پيدا كرده ياد ما افتاده و فردا دوباره ما را وسيله معامله با غرب خواهد كرد