کد خبر: ۵۲۰۲۷
تاریخ انتشار: ۱۲ شهريور ۱۳۹۳ - ۲۱:۳۵
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۱۹۲۰
نشریه ایتالیایی Davide Vannucci بررسی کرد:

شباهت ها و تفاوت های داعش و القاعده

روی کار آمدن داعش، خطر گروه های طرفدار القاعده را از بین نمی برد. ساختار، ایدئولوژی، پول: پیروان «خلیفه» در این چیزها از وارثان بن لادن متمایز می گردند
نشریه ایتالیایی Davide Vannucci نوشت: روی کار آمدن داعش، خطر گروه های طرفدار القاعده را از بین نمی برد. ساختار، ایدئولوژی، پول: پیروان «خلیفه» در این چیزها از وارثان بن لادن متمایز می گردند

به گزارش «تیک»، تنها چند ماه پیش، زمانی که داعش یک گروه تروریستی مانند بسیاری دیگر به نظر می رسید و نه «یک غدۀ سرطانی» که باید ریشه کن شود، با آن پروژه اش در رابطه با ترسیم مجدد کل نقشۀ خاورمیانه، باراک اوباما گفته بود که پوشیدن لباس باشگاه لیکرز یک بازیکن بسکتبال را به کوب برایانت [مشهورترین بسکتبالیست آمریکا] تبدیل نمی سازد. اکنون این سازمان که رهبری آن را خلیفه ابراهیم – الیاس ابوبکر البغدادی- به عهده دارد، بزرگ ترین تهدید برای سفارتخانه های بین المللی به شمار می آید. آنقدر که باعث محو شدن مترسک بزرگ سال های نخست هزارۀ سوم یعنی القاعده گردید.

جبهه النصره، بخش سوری این شبکه که امروز ایمان الظواهیری رهبری آن را به عهده دارد، اقدام به ربودن 43 تن از مأموران سازمان ملل در بلندی های جولان نمود.

11 سپتامبر نقطه اوج فعالیت القاعده است، در سال های متعاقب آن سوءقصدها چه در غرب و چه در دنیای عرب تکرار شد، لیکن با گذشت زمان نام اسامه بن لادن به ویژه به یک نام تجاری تبدیل شد، به یک مرجع عقیدتی و برنامه ریزی شده. در حالی که رهبری سنی این سازمان در کوه های میان پاکستان و افغانستان خود را محصور یافت و به تدریج توسط هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی نابود می شد، بخش های مختلف منطقه ای به ویژه در شبه جزیرۀ عربستان، شاخ آفریقا و مغرب به وجود آمدند. گروه هایی که از یک استقلال عملیاتی مشخصی برخوردار بودند که البته صلاحیت بن لادن و به دنبال آن الظواهیری را به رسمیت می شناختند.

داعش دارای یک خاستگاه القاعده وابسته به ابو مصعب الزرقاوی، نمایندۀ اسامه در عراق می باشد. سپس جنگ داخلی سوریه میدان نبردی پیش روی این گروه قرار داد که در آن بتواند قدرت خود را به نمایش بگذارد. البغدادی در مقابل فرمان منحل شدن و پیوستن به جبهه النصره که اواخر سال 2013 میلادی از سوی الظواهیری صادر شد، به مخالفت پرداخت. سال 2014، سال قطع نهایی رابطه با القاعده و سال پیروزی های داعش بود که با فتح موصل، دومین شهر عراق و کنترل بخش قابل توجهی از شرق سوریه همراه گردید.

اکنون چاک هاگل، وزیر دفاع آمریکا این سازمان را «تهدیدی قریب الوقوع برای منافع آمریکا خواند که پا را از آنچه تاکنون دیده ایم، فراتر می نهد»، زیرا ترکیب پیچیدۀ «تروریسم، ایدئولوژی و منابع مالی یک پویش جدید و یک الگوی تازه ارائه می کند.» اما آیا به راستی چنین است؟ آیا داعش به واقع تهدیدی بدتر از القاعده است؟

برخی از تحلیلگران اظهار می دارند که چنین است زیرا اسامه هرگز منطقه ای به وسعت آنچه امروز توسط داعش اداره می شود، کنترل نکرده است. داعشی که ضمناً همواره خود را نه یک گروه ساده بلکه یک دولت قلمداد کرده است (به طوری که به مانند یک مقام دولتی واقعی که اقدام به جمع آوری مالیات، توزیع دستمزدها، پیاده کردن عدالت، اگر چه سریع و مختصر می نماید، رفتار می کند). این یک تفاوت راهبردی است که همان گونه که خواهیم دید از نظر اقتصادی پیامدهایی خواهد داشت. برای القاعده یک ساختار انعطاف پذیرتر که با بسترهای منطقه ای و ادارۀ مستقیم یک سرزمین مشخص منطبق می گردد، ارجحیت دارد.

چارلز لیستر از اتاق فکر بروکینگز شهر دوحه اظهار می دارد: «طرفداران القاعده دارای یک تمرکز محلی و یک رویکرد تاکتیکی تر می باشند، داعش تشنۀ دستیابی به نتایج سریع است.» این صحت دارد که البغدادی هرگز عملیات عظیمی همچون حادثۀ 11 سپتامبر انجام نداده، اما به عقیدۀ اد بلانش، کارشناس تروریسم، آن روز آغاز یک مرحلۀ نزولی بود. به عقیدۀ بلانش، داعش در ضمن از کاری که القاعده انجام داده برای ایجاد وفاق پیرامون ایدئولوژی خود استفاده کرد: «البغدادی اقدام بن لادن را دستمایه قرار داد و خود را در مقابل توده های مردمی یافت که برای استقبال از پیام وی آماده تر بودند.»

آیا داعش موفق خواهد شد به طور کامل سلفش را از بین ببرد؟ آمارها به موازات موفقیت های نظامی، مدام رو به افزایش است. دیوید مک، دیپلمات سابق آمریکایی که امروز در موسسۀ میدل ایست مشغول به کار است در هر صورت همچنان شکاک باقی می ماند: «البغدادی شور و شوق فراوانی در داخل جامعۀ جهادگرا ایجاد کرد، اما در دراز مدت راهبردی این چنین تهاجمی غیر قابل تحمل است». لیکن نکته ای وجود دارد که داعش پیرامون آن از امتیاز قابل توجهی نسبت به سایر گروه های تروریستی برخوردار است و آن جنبۀ اقتصادی قضیه است.

اسامه از یک خانوادۀ ثروتمند سعودی برخاسته بود و القاعده از نظر مالی به میزان قابل توجهی از شبکه ای از هدایا به ویژه از کشورهای حوزۀ خلیج [فارس]، تأمین می شد. بنابراین پای حامیان مالی خصوصی در میان بود که ذخایر آنها می توانست به واسطۀ تحریم ها ردیابی و توقیف شود. تنها به دنبال آن این سازمان کم کم از قاچاق دارایی ها و باج هایی که بابت گروگان ها پرداخت می شد، بهره مند می شد. لیکن منابع مالی داعش در محل ایجاد می شود دقیقاً به این دلیل که این گروه یک سرزمین بسیار گسترده را تحت کنترل دارد. این موضوع قطعی نیست که تصرف شهر موصل یک غنیمت 400 میلیون دلاری را از بانک مرکزی این شهر به همراه آورده باشد، لیکن برآوردها از درآمدهایی معادل دو الی سه میلیون دلار در روز حکایت دارند که از قاچاق نفت کسب می گردد. پول مالیات هایی که به مردمی که تصرف گردیدند تحمیل شد و ماحصل سرقت ها و توقیفات به این درآمد ها افزوده می شود.

در هر صورت، منبع اصلی همچنان نفت باقی می ماند. داعش هفت میدان نفتی در شمال عراق و شش میدان نفتی نیز در شرق سوریه را به کنترل خود در آورده است. طلای سیاه با قیمت های تخفیفی به یک سری واسطه فروخته می شود (دست بر قضا خودِ بشار اسد یکی از مقصدهای نهایی آن است).این ذخایر نمی توانند به واسطۀ تحریم ها یا سیستم های کنترل بین المللی به خطر بیفتند. این یک تفاوت قابل توجه نسبت به القاعده به شمار می آید اگر چه معدوم تلقی کردن سازمانی که تحت رهبری الظواهیری است به معنای ارتکاب یک اشتباه راهبردی خواهد بود.