کد خبر: ۵۸۴۵۰
تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۳۹۳ - ۰۷:۰۰
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۱۱۵۶

آیا اصولگرایان با مصباح کنار می‌آیند؟

«چرا اصولگرایان نیازمند محور وحدتی همچون آیت‌الله مصباح هستند؟» این تیتر هفته‌نامه‌ای چهارصفحه‌ای بود که نه نویسندگانش مشخص هستند و نه بانیانش. تنها چیزی از این 4 برگه که نشانی از شناسنامه دارد این است: «نگاه» به‌عنوان نام، «نشریه گفتمان انقلاب» به‌عنوان توضیح و «سال اول - شماره چهارم - 19 مهر 93» به‌عنوان سابقه ذکر شده است.

به گزارش فرهیختگان آنلاین (FDN.ir)، این نشریه که پس از برگزاری چهارمین نشست همگرایی اصولگرایان در میان آنهایی که به این نشست آمده بودند، توزیع شد، تنها یک گزارش تولیدی داشت؛ گزارشی که در آن تلاش شده بود بعد از تبیین اصولگرایی و ویژگی‌ اصولگرایان، تنها راه باقیمانده برای اردوگاه اصولگرایی را گرد آمدن حول محور محمدتقی مصباح‌یزدی بداند. آنها برای روشن کردن ضرورت شکل‌گیری چنین اتفاقی نوشتند «حضور شخصیتی چون آیت‌الله مصباح، مانع از انحراف و کج‌روی در این جریان و جبهه مبارک (اصولگرایی) خواهد بود چراکه به تصریح مقام معظم رهبری، ایشان از لحاظ علمی و پشتوانه فکری، جای خالی بزرگانی چون علامه طباطبایی و شهید مطهری را پرکرده و از لحاظ سیاسی شخصیتی بصیر به معنای حقیقی کلمه هستند و به گواه تاریخ، ‌همواره انحرافات را به سرعت و به خوبی شناخته و با آنها مقابله کرده‌اند.»
   

از کجا به مصباح
پیروزی حسن روحانی تنها نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری سال گذشته نبود؛ پیشتر از آن، می‌توان شکست سنگین اصولگرایان را به‌عنوان نتیجه‌ای برای این انتخابات به حساب آورد. اصولگرایانی که در سال‌های 84 تا 92 هر سه قوه کشور را در دست داشتند، سرخوش از برنامه‌هایی که برای هشت سال بعدی ریاست‌جمهوری ریخته بودند، با تمام توان وارد عرصه انتخابات شدند. علی‌اکبر ولایتی، محسن رضایی، غلامعلی حدادعادل، محمدباقر قالیباف و سعید جلیلی، گرچه از نظر طیف فکری و سیاسی تفاوت‌هایی آشکار با یکدیگر داشتند، هر پنج‌نفرشان تلاش می‌کردند تا پرچم اصولگرایی را در حرف‌ها و برنامه‌هایشان برافراشته نگه دارند و در لوای این پرچم، حمایت مردم را به دست آورند. در این کش‌و‌قوس و همزمان با تلاش‌های این پنج چهره اصولگرا، اظهارنظرهای متعددی درباره ضرورت ائتلاف میان آنها مطرح شد. تلاش‌های فراوانی هم از سوی برخی چهره‌های اصولگرا صورت گرفت تا درنهایت، جریان اصولگرایی تنها با یک یا دو چهره وارد عرصه انتخابات شود. اما کناره‌گیری غلامعلی حدادعادل، تنها ثمره تمام این تلاش‌ها بود؛ فردی که براساس نظرسنجی‌های پیش از انتخابات، تعداد آرایش چندان تاثیری بر رقابت‌های انتخاباتی نداشت.

به این ترتیب بود که روی ائتلاف اصولگرایان برای انتخابات ریاست‌جمهوری مهر «ناممکن» خورد. در پی این اتفاقات چهره‌های شاخص اصولگرایی تلاش کردند تا اصولگرایان حول محور آیت‌الله محمدرضا مهدوی‌کنی، به همگرایی برسند. اما شرایط جسمی آیت‌الله مهدوی کنی از یک‌سو و فوت حبیب‌الله عسگراولادی به‌عنوان یکی از تاثیرگذارترین چهره‌های اصولگرا از سوی دیگر باعث شد تا فضای همگرایی اصولگرایان سرنوشت نامعلومی به خود بگیرد. زمانی راه ناهموار اصولگرایان برای ائتلاف آشکار شد که سیدرضا تقوی به‌عنوان فردی که از طرف مهدوی‌کنی مامور تشکیل جلسات وحدت اصولگرایی شده است، گلایه‌های او را رسانه‌ای کرد که در جایی گفته بود «حتی جواب تلفن مرا هم ندادند.» صحبتی که سابقه‌اش به بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری برمی‌گردد و نتیجه‌اش دلزدگی مهدوی‌کنی از تلاش برای همگرایی اصولگرایان بود. حالا چند ماهی می‌شود مهدوی‌کنی در اغما به سر می‌برد و اصولگرایان گرچه همچنان هر از گاهی جلسه‌ای را با عنوان جلسه همگرایی اصولگرایان برگزار می‌کنند، فقدان محور واحد برای جمع‌کردن تمام طیف‌های فکری در اردوگاه اصولگرایی، موضوعی است که باعث شده خیلی‌ها به فکر جایگزینی برای وی باشند. در چنین فضایی نام محمدتقی مصباح‌یزدی، مطرح شده است؛ مردی که حمایت‌ بی‌چون‌ و چرایش از جریان پایداری و قرار گرفتن نامش به‌عنوان لیدر معنوی این جریان، در کنار اظهارنظرهای او در بی‌اعتنایی به تحزب و بی‌ارزش دانستن نفس وحدت در برابر موضوع وحدت، باعث شده است تا خیلی از اصولگرایان او و یارانش در جریان پایداری را مناسب «محوریت برای وحدت اصولگرایان» ندانند. این در حالی است که تلاش‌ جریان حامی او، این روزها بسیار بیشتر از گذشته شده است؛ تلاشی که یک نمونه کوچک آن را می‌توان در جریان برگزاری چهارمین همایش همگرایی اصولگرایان با سخنرانی مصباح یزدی دید.
  

  آیا اصولگرایان با مصباح کنار می‌آیند
نـگاهی به اظـهارنــظــرها و موضع‌گیری‌های یک ساله اخیر محمدتقی مصباح یزدی، نشان می‌دهد که برای رئیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، اصولگرایی بیشتر از هر چیز با نام «پایداری» پیوند خورده است. تحلیل سطحی موضع‌گیری‌های او در قبال اصولگرایان، نشان می‌دهد که صدف اصولگرایی در نگاه او تنها یک نگین دارد و آن «پایداری» است و شاید به همین دلیل است که او هیچ‌گاه تلاش نکرد بر موجی که تمام اصولگرایان سوار شده‌اند، بنشیند و همواره ‌سازی مخالف با آنها زد. نمونه‌اش هم همین انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم بود که ابتدا کامران باقری‌لنکرانی را به‌عنوان گزینه اصلی خود انتخاب کرد و نهایت انعطافی که در ادامه به خرج داد رضایت به حمایت جبهه پایداری از سعید جلیلی بود.
در این بین، سوالی که پیش می‌آید این است که آیا او و یارانش در جریان پایداری می‌توانند راه خود را با اصولگرایان سنتی و اصولگرایانی که برخی از آنها به‌عنوان خردگرا یاد می‌کنند، یکی کنند؟ از سوی دیگر این سوال هم مطرح می‌شود که آیا اصولگرایان سنتی، با توجه به سابقه‌ای که جریان پایداری دارد، می‌توانند آنها را به‌عنوان یکی از طیف‌های اصلی جریان اصولگرایی بپذیرند؟ اینها ابهاماتی است که گرچه جلسه اخیر وحدت اصولگرایی که با حضور مصباح و چهره‌های شاخص جریان پایداری و جریان حامی محمود احمدی‌نژاد و در غیاب چهره‌هایی محوری چون علی‌اکبر ولایتی، محسن رضایی، محمدباقر قالیباف، علی لاریجانی و محمدرضا باهنر برگزار شد می‌خواست به نوعی به آنها پاسخ دهد، اما واکنش‌هایی که از سوی برخی افراد عنوان شد نشان داد که هنوز راه بسیاری برای وحدت بین اصولگرایان و یاران جریان پایداری وجود دارد. نمادش را هم می‌توان در 20 دقیقه کنار هم نشستن حدادعادل و سعید جلیلی بدون یک سلام و احوال‌پرسی ساده دید. با این شرایط باید دید که پاسخ دو سوال مهمی که در ذهن خیلی‌ها نقش بسته، چه خواهد شد. آیا ارتباط اصولگرایان و جریان پایداری مستحکم می‌شود؟


    تلاش برای وحدت لااقل در کلام
در این شرایط حمید رسایی، نماینده نزدیک به جبهه پایداری، نشستن اعضای این جبهه کنار دیگر گفتمان‌های اصولگرایی در جریان همایش همگرایی اصولگرایان را نشانه همگرا شدن این جریان با سایر طیف‌های اصولگرا می‌داند و در گفت‌وگو با فرهیختگان نتیجه انتخابات‌های مجلس و ریاست‌جمهوری گذشته را دلیلی برای وحدت حول محور گفتمان و نه افراد و چهره‌ها ارزیابی می‌کند و می‌گوید: «اینکه وحدت حول محور افراد باشد، باعث می‌شود که بعضی‌ها به نام اصولگرایی وارد مجلس شوند اما بگویند که نیازی به فراکسیون اصولگرایان نیست و فراکسیون دیگری راه بیندازند.» حرفی که شاید کنایه‌ای به فراکسیون رهروان ولایت به رهبری علی لاریجانی باشد که اکثریت نمایندگان در آن عضویت دارند. رسایی البته گریزی هم به انتخابات ریاست‌جمهوری می‌زند و در نقد بعضی دیگر از اصولگرایان می‌گوید که « در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری بعضی‌ها حول محور یک فرد فعالیت کردند اما اتفاقات دیگری پشت صحنه صورت گرفت.» حرفی که اگر چه توضیح بیشتری ندارد اما بدون شک، بی‌ارتباط با عدم وحدت بین 2+1 در جریان انتخابات ریاست‌جمهوری نیست.

در کنار این اظهارنظر، اسدالله بادامچیان که لااقل در چهارمین همایش همگرایی اصولگرایان به دلیل حضور حداکثری چهره‌های نزدیک به جریان پایداری و محمود احمدی‌نژاد، کمتر از هر زمان دیگر یارانش را در جمع می‌دید، با آرامش بیشتری درباره پیوند پایداری‌ها و سایر اصولگرایان سخن می‌گوید. او در گفت‌وگو با فرهیختگان، بعد از آنکه انقلاب اسلامی را انقلاب ارزش‌ها دانست و وجود افکار و سلایق مختلف در کشور را نشانه‌ای از آزاد بودن ایران خواند، اختلاف عقیده بین جریان پایداری و سایر جریان‌های اصولگرا را نشانه‌ جامعه پویا دانست. با این حال وقتی پای عدم همراهی جریان پایداری با سایر طیف‌های اصولگرا پیش کشیده شد، این عضو حزب موتلفه اسلامی حرف‌هایش تندتر شد و با تاکید بر اینکه اختلاف سلیقه‌هایی که نمی‌توان آنها را کنار گذاشت، نباید به تخاصم کشیده شود، بدون اشاره به فرد یا جریان خاصی گفت: « بعضی افراد و جریان‌ها خواست‌های غیر ارزشی مانند مقام‌طلبی و دنیاطلبی دارند. به‌عنوان مثال یک نفر می‌خواهد همیشه رئیس ‌باشد. این اتفاق باعث تخاصم و تنازع می‌شود.» بادامچیان با بیان اینکه اگر اصولگرایان موفق شوند برای انتخابات مجلس شورای اسلامی فهرستی متشکل از افرادی که به درد دهه چهارم انقلاب و مجلس دهم بخورند، ارائه کنند، همه به آن رای خواهند داد، بار دیگر پای منفعت‌طلبی‌های شخصی را به میان کشید و گفت: «در این بین اگر یک گروه بگوید من می‌خواهم دو نماینده در این فهرست داشته باشم امری طبیعی است اما اگر بگوید تنها باید از افراد مورد تایید من در این فهرست استفاده شود، همه چیز به هم می‌ریزد.» اینجا بود که بادامچیان حرف آخر را زد: «این مدل از وحدت، وحدت همه با هم نیست، همه با من است و این مورد پذیرش نیست.»

این نوع تلقی از وحدت همان حرفی است که تا همین چند وقت پیش، برخی چهره‌های پایداری بارها و بارها تکرار کردند و در مصاحبه‌ها و سخنرانی‌هایشان به صورت تلویحی بسیاری از چهره‌های اصولگرا را مورد نقد قرار دادند و از دایره آنچه در ذهن خود از اصولگرایی ترسیم کردند، بیرون راندند. اتفاقی که باعث شد نشانه‌های بیرونی‌اش به حوادثی نظیر پرتاب کفش به علی لاریجانی به‌عنوان یکی از چهره‌های مطرح جریان اصولگرایی در قم منجر شود. بادامچیان قائل به این است که پایداری و غیرپایداری در ارزش‌های عمومی با یکدیگر اختلافی ندارند، اما در ارزش‌های اختصاصی اختلافاتی وجود دارد که اگر در حوزه دنیاطلبی و مقام‌طلبی نباشد، می‌توان با آن کنار آمد. موضوعی که سیدمحمد حسینی، وزیر ارشاد دوران محمود احمدی‌ن‍ژاد هم در مصاحبه‌اش با فرهیختگان به آن تاکید کرد و گفت: «در جلسات همگرایی اصولگرایان بیشتر از هر چیز همفکری و همکاری مطرح و تاکید بر مشترکات است. شورای همگرایی اصولگرایان بنا دارد تمام اصولگرایان را دعوت کند تا همبستگی حداکثری را ایجاد کند. در این بین هر چقدر اصولگرایان بتوانند کنار یکدیگر باشند، قطعا می‌توانند موثرتر رفتار کنند. طبیعی است که در چنین فضایی جریان پایداری و دیگر جریان‌ها بیشتر از پیش با یکدیگر همراه می‌شوند.»

این استدلال وزیر احمدی‌نژاد را از طرف مردی که می‌گوید احمدی‌نژاد خود را از اصولگرایان جدا کرد هم می‌شنویم. محمدنبی حبیبی در گفت‌وگو با فرهیختگان، در حالی می‌گوید که شرایط فعلی برای نزدیک‌شدن سلیقه‌های مختلف اصولگرایی به یکدیگر بهتر شده است که دلیل برگزاری نشست همگرایی اصولگرایان با حضور مصباح‌یزدی و چهره‌های جریان پایداری را پذیرفتن اختلاف سلیقه بین صاحبان اردوگاه اصولگرایی می‌داند و می‌گوید: «در اردوگاه اصولگرایی، همگرایی غیرممکن نیست. تنها باید سلایق با یکدیگر همسو شوند.» دبیرکل حزب موتلفه که احمدی‌نژاد را فردی می‌داند که از اصولگرایان تبری جست، وقتی در برابر این پرسش قرار می‌گیرد که جریان پایداری در برهه‌ای از زمان تمام تلاشش را کرد تا از محمود احمدی‌نژاد دفاع کند و هنوز هم زمزمه‌هایی از آن توسط برخی چهره‌های این جریان شنیده می‌شود، می‌گوید: «من آقای احمدی‌نژاد و جریان پایداری را مترادف یکدیگر نمی‌دانم؛ در جبهه پایداری افرادی داشتیم که نسبت به عملکرد آقای احمدی‌نژاد انتقادهای صریح و روشنی داشتند.» در کنار اینها، سقای‌بی‌ریا، سخنگوی جریان پایداری هم در گفت‌وگو با فرهیختگان، نشست اخیر همگرایی اصولگرایان را راهی برای پیوند بین جریان‌های اصولگرایی دانست. او که در این گفت‌وگو تلاش بسیاری می‌کرد تا نشان دهد پایداری جزئی از اصولگرایان است، نشانه قطعی نشست اخیر را حرکت به سمت وحدت دانست؛ وحدتی که از نظر خیلی‌ها پیش از هر چیز، نیازمند یک فردمحوری است. محمدتقی مصباح‌یزدی، محمد یزدی، موحدی کرمانی و یکی، دو گزینه دیگر، شاید تنها گزینه‌های اصولگرایان برای این محور شدن باشند؛ اصولگرایانی که وقت زیادی ندارند و ناکامی انتخاباتی بعدی آنان در انتخابات مجلس شورای اسلامی، بسیار برایشان گران تمام خواهد شد.