کد خبر: ۵۸۵۳۵
تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۳۹۳ - ۱۴:۰۳
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۴۹۰

محاکمه زوج جوان به اتهام شلیک مرگبار

زوج جوان که مردی را با شلیک گلوله در خودرو به‌قتل رسانده بودند، در مقابل پنج قاضی جنایی به دفاع از خود پرداختند.

 به گزارش «تيک»، این جنایت بیست و ششم خرداد سال 91، پشت چراغ قرمزی در غرب تهران رخ داد و ماموران وقتی به محل حادثه رسیدند جسد غرق در خون مرد جوانی را مشاهده کرده و فهمیدند زن بیست و چهار ساله ای به نام «ندا» نیز از سوی مردم دستگیر شده است.

زن جوان، مقتول را با نام «حسین» معرفی کرد و گفت: «من از مدت ها قبل حسین را می شناختم و با هم در ارتباط بودیم، اما چندی پیش رابطه مان قطع شد. در این مدت با مردی به نام مازیار آشنا شدم و با هم به صورت موقت ازدواج کردیم. مدتی بعد حسین دوباره با من تماس گرفت و رابطه مان شروع شد. ما هرازگاهی تلفنی با هم صحبت می کردیم و گاهی هم یکدیگر را می دیدیم.

روز حادثه نیز با حسین قرار داشتم. با هم سوار بر خودرو بودیم که ناگهان مازیار پشت چراغ قرمز سوار ماشین شد. من خبر نداشتم او ما را تعقیب کرده، با دیدنش جا خوردم. مازیار بشدت عصبانی بود. او کلتی را از زیر لباسش بیرون کشید و به طرف حسین شلیک کرد.

کارآگاهان در ادامه تلاش خود را برای دستگیری مازیار آغاز کردند. آنها با تلفن همراه این جوان تماس گرفتند و توانستند با او صحبت کنند. به این ترتیب تلاش ها برای ترغیب مازیار به تسلیم شدن آغاز شد و متهم بیست و دو ساله پنج روز بعد از ارتکاب قتل به اداره آگاهی رفت و خودش را به ماموران معرفی کرد.

با تکمیل تحقیقات و بازسازی صحنه قتل، کیفرخواست علیه مازیار به اتهام مشارکت در قتل عمدی، سرقت و حمل و نگهداری سلاح جنگی صادر و ندا نیز به معاونت در قتل، رابطه نامشروع و نگهداری مشروبات الکلی متهم شد.

زوج جوان صبح دیروز در شعبه 71 دادگاه کیفری مقابل پنج قاضی جنایی به دفاع از خود پرداختند.

مازیار وقتی در جایگاه ایستاد با قبول اتهامش گفت: اسلحه را ندا خریده بود تا از از همسر سابقش انتقام بگیرد. یک روز سراغ من آمد و مدعی شد که مزاحم تلفنی دارد. من از او خواستم با مرد مزاحم قرار بگذارد. وقتی در محل قرار حاضر شدم، اسلحه را به سمت مقتول گرفته و گلوله ای شلیک کردم.

سپس قاضی عزیزمحمدی رئیس دادگاه از ندا خواست به دفاع از خود بپردازد. ندا هم با رد اتهامات مازیار اظهار کرد: با حسین در کیش آشنا شدم. پس از مدتی او به دبی رفت و هیچ خبری از او نداشتم. در این مدت به عقد موقت مازیار درآمدم. یک روز حسین به من زنگ زد و من با او قرار گذاشتم تا ماجرای مازیار را تعریف کنم که این جنایت رخ داد.

پس از دفاعیات متهمان، قضات دادگاه مازیار را با توجه به درخواست اولیای دم به قصاص محکوم کردند و برای صدور حکم ندا وارد شور شدند.

*جام جم