کد خبر: ۵۹۰۵۷
تاریخ انتشار: ۰۱ آبان ۱۳۹۳ - ۱۰:۳۰
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۹۲۴

کاش شبيه حجازي بودي هفت مقدس!

هفت مقدس به تنهايي براي گرم کردن تنور عادل کافي بود. شايد براي همين وقتي روبه‌روي مجري 90 نشست همه مخاطبان پاي جعبه رنگي، به رونمايي فرهاد از حقايقي فکر کردند که مي‌توانست خون به پا کند و شهر را بهم بريزد.

به گزارش «تيک»، هفت مقدس به تنهايي براي گرم کردن تنور عادل کافي بود. شايد براي همين وقتي روبه‌روي مجري 90 نشست همه مخاطبان پاي جعبه رنگي، به رونمايي فرهاد از حقايقي فکر کردند که مي‌توانست خون به پا کند و شهر را بهم بريزد.

فرهاد اما مصاحبه شونده خوبي نبود. او با نت هاي تکراري توده را کلافه کرد و روي اعصاب عادل سورتمه رفت. انگار حافظه تاريخي شکارچي لاجوردي پاک شده بود که هيچ کس و هيچ چيز را به جا نياورد. او «تيتر يک» رسانه‌اي مکتوب را تکذيب کرد، عليرضا جهانبخش را نشناخت، پاي پدر عادل را وسط کشيد و منتقدانش را به لمپن بودن متهم کرد. 


در شب پررمز و راز 90 آرزو کرديم هفت مقدس آبي به صورتش مي‌زد تا چرتش پاره شود و با فشار بر ذهن خود به ياد مي‌آورد که چگونه از سردبير فقيدي که پاي ثابت رفاقت‌ها بود خواست که تيتر قرمز شدنش را بزند تا به بيست ميليون تومانش برسد که البته رسيد!فرهاد مجيدي اين‌بار هم خود را شاگرد مکتب حجازي خواند. مکتبي که با دروغ و ريا و تزوير زاويه دارد اما خود حرف هايي زد که از جنس مکتب حجازي نبود و تنها براي سروسامان دادن به يک مصاحبه پرچالش استعمال مي‌شد. او اگر شبيه حجازي سخن مي‌گفت قهرمان شب سرد پاييزي مي‌شد!


هفت مقدس اما ثابت کرد فاصله‌اش از مکتب قفس بان بهشت زمين تا آسمان است. او زير بار هيچ واقعيتي نرفت و خود را منزه دانست تا شايد سوار بر موج از طوفان برپا شده جان به در برد و همچنان در قامت يک ناجي در چشمخانه ها بنشيند. 


حالا سرخورده و مغموم مي‌نويسم کاش ستاره بازنشسته به برنامه عادل نمي‌آمد. کاش روزه سکوت مي‌گرفت وجيک نمي زد. کاش به جاي سر درآوردن از خيابان وليعصر در جميراي دبي خستگي در مي‌کرد. اينطوري به ضرب مصاحبه‌اي که فارغ از پاچه خواري بود کاراکترش هاشور نمي‌خورد وفاصله عرش تا فرش را در پلک بهم زدني گز نمي‌کرد!
  

منبع: نود