کد خبر: ۶۴۱۵۷
تاریخ انتشار: ۰۳ آذر ۱۳۹۳ - ۱۴:۱۰
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۹۱۲

قتل دختر كارتن خواب در شكنجه گاه شيشه اي

 دختر کارتن خواب پس از آشنايي با مرد شيشه اي در شکنجه گاه وي به کام مرگ فرو رفت. 24 آبان ماه سال جاري مسئولان بيمارستان لقمان الدوله تهران در تماس با بازپرس ويژه قتل دادسراي امور جنايي تهران از مرگ مرموز دختر جواني که آثار شکنجه و کبودي در بدن وي ديده مي شود، خبر دادند.

 به گزارش پايگاه خبري «تيک» (Tik.ir)،  با اين تماس تيمي از کارآگاهان جنايي همراه بازپرس «جمشيدي» از شعبه سوم دادسرا به بيمارستان رفتند و با پيکر بي جان دختري به نام «مژگان» که صورتش خون آلود بود روبه رو شدند.

    در نخستين اقدام زن و مرد جواني که مژگان را به بيمارستان منتقل کرده بودند از سوي تيم تحقيق تحت بازجويي قرار گرفتند. «سعيد» 27 ساله در بازجويي ها گفت: اسفندماه سال گذشته در ميدان راه آهن خيلي اتفاقي با مژگان که اعتياد شديد به شيشه داشت آشنا شدم، از آنجا که او کارتن خواب بود به وي پناه دادم و او را به خانه مان آوردم.

چون مادرم بيمار بود از مژگان خواستم پرستار مادرم شود. مژگان از آن روز به بعد کارهاي مادرم را انجام مي داد و شب ها هر از گاهي آنجا مي خوابيد تا اينکه ساعت 9 شب 24 آبان امسال ديدم مژگان با سر و صورت خونين وارد خانه مان شد. وقتي از وي پرسيدم چه شده است، قادر به حرف زدن نبود و حالش به هم خورد و سريع با اورژانس تماس گرفته و او را به بيمارستان رساندم. همزمان زن جواني نيز که با اين مرد بود به صورت جداگانه تحت بازجويي قرار گرفت.

 «صغري» در بازجويي ها گفت: من چهار ماه پيش با همسرم دعوا و با حالت قهر خانه مان را ترک کردم، در حالي که با تلفن همراه سرگرم صحبت بودم اين مرد خودش را به من «ميلاد» معرفي کرد و پس از آشنايي مرا به خانه شان دعوت کرد. در آنجا با مادر، خواهرش و مژگان که در خانه شان بود آشنا شدم، بعدها متوجه شدم اين مرد ميلاد نام ندارد و اسم واقعي اش «سعيد» است.

او هميشه با ميله جاروبرقي به جان مژگان مي افتاد و او را به باد کتک مي گرفت. وي گاهي اوقات نيز مرا کتک مي زد و حتي يک بار از من فيلم سياه گرفت و گفت: اگر از خانه اش بيرون بروم فيلم مرا پخش خواهد کرد.

 شب حادثه هم سعيد، مژگان را به باد کتک گرفت و با ميله جاروبرقي ضربه اي به سرش زد. وقتي وي از حال رفت او را داخل اتاق خواب کشيد و باز هم چند سيلي محکم به صورتش زد، سپس از اتاق بيرون آمد و وقتي ديديم مژگان نفس نمي کشد با اورژانس تماس گرفته و او را به بيمارستان لقمان رسانديم.


    با اين اعترافات، مرد شيشه اي که در بازجويي ها دچار تناقض گويي شده بود بازداشت شد تا اينکه صبح ديروز نزد بازپرس جمشيدي گفت: وقتي مژگان از بيرون به خانه آمد ديدم زير چشمش کبود است و گفت گرسنه ام، به او شام دادم که او همزمان دچار تشنج شد، براي اينکه به خود بيايد دو سيلي به صورتش زدم و به او آب قند دادم اما بي فايده بود تا اينکه با اورژانس تماس گرفته و او را به بيمارستان رساندم. باور کنيد من او را دوست داشتم و مي خواستم با وي ازدواج کنم.
*ایران