کد خبر: ۶۴۶۸۹
تاریخ انتشار: ۰۶ آذر ۱۳۹۳ - ۱۱:۱۳
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۴۰۹

مرگ کسب و کار من است

  امير بدری؛ عضو گروه بدلکاری 13 در روزنامه اعتماد نوشت: 

در همين ابتدا بهتر است اين سوال را از خودمان بپرسيم كه آيا مي‌شود يك بدلكار جانش در خطر نباشد؟ در واقع اين تصويري است كه بقيه از بيرون از يك بدلكار دارند. اينكه هميشه جانش در خطر است، من خودم شخصا جانم را خيلي‌ دوست دارم و به جرات مي‌گويم كه بدلكارها كساني هستند‌ كه كارشان به نحوي پرخطر به چشم مي‌آيد و به همين دليل بيشتر قدر زندگي و جان خود را مي‌دانند.

من خودم سعي مي‌كنم از كوچك‌ترين لحظات زندگي‌ام لذت ببرم و خيلي‌ بيشتر مراقب سلامتي‌ام باشم چون ما بدلكارها مي‌دانيم كه خطر چقدر به آدم‌ها نزديك است. مي‌دانيم كه كوچك‌ترين اشتباه مي‌شود بزرگ‌ترين اشتباه زندگي و با‌‌ارزش‌ترين چيزها را از دست مي‌دهيم. (باارزش‌تر از سلامتي‌ هيچ چيز وجود ندارد) ما ياد گرفتيم كه در لحظه تصميمِ درست بگيريم، چرا كه هميشه همه‌چيز‌ طبق پيش‌بيني‌‌هاي انجام شده ممكن است پيش نرود، و هميشه يك درصد احتمال اتفاق پيش‌بيني‌ نشده را در زمان كار كردن در نظر مي‌گيريم و بايد براي همين يك درصد، صد درصد تصميم درست بگيريم كه همه‌چيز‌ خوب پيش برود. 

من زندگي‌ام را دوست دارم، ارزش‌هاي زندگي‌ يك بدلكار ممكن است با ارزش‌هاي زندگي‌ِ يك آدم معمولي تفاوت‌هايي‌ داشته باشد، اما ما بدلكارها در كنار عشق به كارمان، عاشق خانواده‌مان هم هستيم و آنقدر زندگي براي‌مان ارزش دارد كه مي‌خواهيم هميشه اين ارزش را حفظ كنيم. البته بعضي‌‌ها مي‌گويند بدلكارها بايد نترس باشند، براي خود من بار‌ها پيش آمده كه افراد مختلفي گفته‌اند پسر نمي‌ترسي بميري؟ اين اشتباه‌ترين فكري است كه در مورد كار ما مي‌شود، من خودم آدمي‌ هستم كه شغلم باعث شده بيشتر حواسم به سلامتي‌ام باشد و به زنده ماندنم اهميت بيشتري بدهم. 

چون مي‌دانم چقدر خطر نزديك ما است، يعني نزديك به همه است. خيلي‌ از روزها به خاطر ترافيك شديد تهران با موتور تردد مي‌كنم و كار‌هاي روزانه‌ام را با موتور انجام مي‌دهم، ولي‌ هميشه از سرعت ۶۰ كيلومتر بيشتر نمي‌روم و هميشه از كلاه ايمني استفاده مي‌كنم چون نگران سلامتي‌ام هستم. در مورد رانندگي‌ با ماشين هم خيلي‌ با احتياط رانندگي مي‌كنم. ما خيلي‌ بيشتر مراقب هستيم و از خيلي‌ چيزها بيشتر از افراد معمولي جامعه مي‌ترسيم، چون بدلكاري هم مثل شعبده‌بازي‌ تكنيك و فن خودش را دارد و صد البته علم مختص به خودش را دارد. 

ما براي فيلم‌ها كار‌هاي هيجان‌انگيز زيادي از نظر خودمان انجام مي‌دهيم كه شايد از نظر ديگران خطرناك باشد، اما‌ براي ما هيجان‌انگيز است، زيرا ما بدلكار‌ها صد درصد طبق برنامه‌ريزي و تمرين، كارها را پيش مي‌بريم. ميزان تمريني كه ما براي پريدن از ارتفاع ۲۰ متري انجام مي‌دهيم، گاهي راحت‌تر از ديالوگ گفتنِ يك بازيگر است، معمولا يك پلانِ به همراه ديالوگ چندين بار تكرار ميشه اما در كار ما تكرار كم پيش مي‌آيد. معمولا صددرصد انرژي‌مان را براي برداشت اول مي‌گذاريم كه پلانِ اول ضبط بشود. 

خلاصه اينكه به نظر من بدلكارها و كساني‌ كه با هيجان و ورزش‌هاي پرهيجان زندگي‌ مي‌كنند خيلي‌ زندگي‌شان را دوست دارند و انگيزه زيادي براي زندگي‌ دارند، خود من كه اين طور هستم. من رويايي از زندگي‌ كردن دارم كه قلبم براي اين رويا مي‌تپد و تا وقتي‌ كه قلب من خواهد تپيد به دنبال روياي زندگي‌ام هستم و اميدوارم خوب و مفيد زندگي‌ كنم.