کد خبر: ۶۸۱۷۸
تاریخ انتشار: ۳۰ آذر ۱۳۹۳ - ۱۰:۰۰
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۸۴۹۸
روایت آل اسحاق از دیدار با میرحسین موسوی:

مهندس می گفت: نگران نباشید، من بسیجی ام و مواظب هستم که به اصل نظام لطمه نخورد

یحیی آل‌اسحاق رئیس اتاق بازرگانی تهران می‌گوید: در دیدار با مهندس موسوی به او گفتم: این‌طوری که مشخص است فضای امن ضربه می‌خورد و شما این کارها را نکنید که ضربه بزرگی به اقتصاد کشور وارد شود.
یحیی آل‌اسحاق رئیس اتاق بازرگانی تهران می‌گوید: در دیدار با مهندس موسوی به او گفتم: این‌طوری که مشخص است فضای امن ضربه می‌خورد و شما این کارها را نکنید که ضربه بزرگی به اقتصاد کشور وارد شود.

به گزارش پایگاه خبری «تیک» Tik.ir، آل اسحاق افزود: آقای موسوی گفت شما نگران نباشید من خودم بسیجی هستم و با تمام وجود با انقلاب آمده‌ام و سرمایه‌گذاری کرده‌ام و هستم، خانواده من و خود من همه در مسیر انقلابیم و شما نگران نباشید، من حواسم هست و مواظب هستم که به اصل نظام لطمه نخورد ولی می‌گفت به من ظلم شده است.

بخش هایی از گفتگو با آل اسحاق به نقل از تسنیم در زیر می آید:

ابزار ضربه زدن در جنگ زمینی موشک زدن به مرزهاست و در جنگ اقتصادی متلاطم کردن اقتصاد کشور، ایجاد جنگ روانی و عدم اعتماد ایجاد کردن، فرصت‌ها را سوزاندن و عدم امکان سرمایه‌گذاری و مسیرهای شفاف و قانونی، بی‌راهه کردن و زندگی را از عادی به غیرعادی منحرف کردن است. فرض کنید اگر ما در واردات از مسیر قانونی برویم، هزینه‌هایی داریم ولی اگر بخواهیم مویرگی و از راه قاچاق برویم باید حداقل 20 درصد گران زندگی کنیم، دسترسی به مواد اولیه و منابع و بازار به هم می‌ریزد، اصلاً ساختار کاملاً به هم می‌ریزد.

از این رو چیزی که من خدمت آقای مهندس عرض کردم، این بود که شما که سرتان در حساب و کتاب است، بالاخره نخست وزیر این کشور بودید و جنگ را دیدید، الان همه این‌ها تمام شده، داریم به آرامشی که منشأ یک پرش است می‌رسیم، این فضای تلاطم ابزاری در دست دشمن می‌دهد که عالماً و عامداً از آن استفاده خواهد کرد و پالسی می‌دهیم که او بکوبد، این پالس را ندهیم. دلسوزانه خدمت شما می‌گوییم.

 دوستانی که به دیدار آقای موسوی رفته بودند، قرار بود ناصحانه حرف بزنند و اول جلسه هم گفتند ما برای شما احترام قائلیم و نخست وزیر امام (ره) بودید و مدیریت جنگ کردید، خانواده شما و خودتان را می‌شناسم، شما در مسیر انقلاب سرمایه‌گذاری کرده‌اید، گفتیم به عنوان چشم و گوش شما می‌گوییم اینطوری است. ایشان در برخورد اول مخصوصا در قضیه اقتصادی گفت که ما این‌ها را قبول داریم.

گفتیم که اگر این اتفاق بیفتد وضعیت اقتصادی ضربه می‌خورد، البته در مورد مسائل سیاسی و اجتماعی نیز صحبت کرده بودیم. آقای موسوی گفت شما نگران نباشید من خودم بسیجی هستم و با تمام وجود با انقلاب آمده‌ام و سرمایه‌گذاری کرده‌ام و هستم، خانواده من و خود من همه در مسیر انقلابیم و شما نگران نباشید، من حواسم هست و مواظب هستم که به اصل نظام لطمه نخورد ولی می‌گفت به من ظلم شده است.

دوباره در دور دوم صحبت گفتیم که خیلی خوب، اینکه به شما ظلم شده برآوردی است که شما دارید و الان در مقام قضاوت نیستیم، اگر هم می‌خواهید احقاق حق کنید در چارچوب نظام جلو بروید، در چارچوبی بروید که از لحاظ اقتصادی لطمه نزند.گفت اصلا شما نگران نباشید من اصلا نمی‌خواهم اصل نظام را زیر سئوال ببرم، در آن جلسه خوشحال شدیم که الحمدلله حل شد.

وقتی سوار آسانسور شدیم ناگهان دیدیم که جمعیت کثیری اطراف آقای مهندس را گرفتند، خدا آقای عسگر اولادی را رحمت کند، نگاهی به اطرافیان کرد و گفت بعید می‌دانم این‌ها بگذارند آقای  مهندس درست تصمیم بگیرد.

{چه کسانی بودند؟} نمی‌دانم ولی به دلیل اینکه آقای عسگراولادی سابقه آنها را می‌دانست، در همان آسانسور گفت من بعید می‌دانم که آقای موسوی بتواند از دست این‌ها خلاصی پیدا کند، خدا کند نجات پیدا کند.