کد خبر: ۷۱۷۶۳
تاریخ انتشار: ۲۷ دی ۱۳۹۳ - ۱۰:۱۶
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
تعداد بازدید: ۱۳۱۰

مناسبات تهران، واشنگتن و گزینه‌های اعراب

متين مسلم کارشناس روابط بین‌الملل
روابط ایران با همسایگان عرب جنوب خلیج‌فارس برای طرفین بهتر بود صمیمانه نباشد تا این‌که این‌گونه خصمانه باشد. وضعیتی که برای حسن روحانی رئیس‌جمهوری ایران و تیم رویایی دیپلماسی او چندان خوشایند نیست. روحانی حدود ١٨ ماه پیش که به قدرت رسید بنا به آنچه در هنگام تبلیغات انتخاباتی به‌عنوان مزیت برتر وعده داده بود ٢ اولویت را در سیاست خارجی که آنها را منشأ بسیاری از گرفتاری‌های داخلی و خارجی ایران می‌دانست در دستورکار خود قرار داد. نخست حل معضل پیچیده پرونده اتمی ایران، دوم تصحیح و بهبود روابط با همسایگان عرب خلیج‌فارس. رئیس‌جمهوري روحانی تلاش کرد و عملا هم نشان داد قادر است در مقایسه با محمود احمدی‌نژاد، صورت قابل‌قبول‌تری از دیپلماسی کاربردی با مدل ایرانی ترسیم کند (هرچند چنین مقایسه‌ای منطقی به نظر نمی‌رسد) اما شرایط جامعه جهانی پیچیده‌تر از آن بود که او و حتی رأی‌دهندگان ایرانی تصور می‌کردند. نه به آن دلیل که اولویت‌های رئیس‌جمهوری ایران به خودی خود قابل مدیریت نبودند یا ارزیابی‌های وی درست نبوده است، بلکه بیشتر به این علت که دلایل او برای گذر از بحران و بازگشت ایران به عرصه بین‌المللی، دلایلی کافی در اختیار سیاستمدارانی قرار می‌داد که به همان نسبت از بازگشت ایران نوگرا و پراگماتیک به جامعه بین‌المللی نگران شده بودند. اگر این سیاستمداران، رهبران و دیپلمات‌های مذاکره‌کننده با ایران در پرونده اتمی نبودند – که ظاهرا نبودند، حداقل همه آنها – اما بی‌شک رهبران عرب خلیج‌فارس از وقوع چنین تحولی به شدت نگران شده و با کارشکنی در روابط خارجی ایران، خود را در برابر این سوال قرار دادند که جایگاه ما در آینده کجا و چگونه خواهد بود؟ یک دیپلمات ارشد عرب مقیم کویت که دولتش روابط سردی با تهران ندارد و مایل به افشای نام خود نیست، می‌گوید: «دیپلماسی جدید ایران با سنت‌های سیاسی و استراتژیک منطقه عربی خصوصا اعراب خلیج‌فارس که عادت آنها در تعارض است، حداقل این برداشت ما از تحولات جاری است. رفتار برادران سعودی ما را ببینید. واکنش شورای همکاری را به دقت ارزیابی کنید. آنها نگرانند چراکه به خوبی می‌دانند موضوع ایران تنها مربوط به خود این کشور نیست. هر اتفاقی مربوط به ایران، بیشتر به آینده منطقه و جایگاه اعراب مربوط می‌شود. این اتفاق می‌تواند حل پرونده اتمی یا هر چیز دیگری باشد». این دیپلمات عرب اضافه می‌کند: «تصور وجود ایرانی بدون مشکل، بدون تحریم، دارای مناسباتی عادی با جامعه جهانی و از همه مهمتر شکل‌گیری فضا و ادبیاتی مشترک و قابل فهم و درک میان ایالات متحده و ایران، هوش سرشاری نمی‌خواهد. تصوری که ممکن است بسیاری را نگران کند، اما حتما برادران عرب ما خصوصا عربستان را نگران کرده است.

شاه عبدالله در ملاقات ماه می‌ سال گذشته خود با آقای اوباما این نگرانی را به صراحت یادآور شد». اما دل‌نگرانی‌ها یا کارشکنی‌های همسایگان عرب ایران در فرآیند نهايی حل‌وفصل مشکلات دیپلماسی این کشور که پرونده اتمی یکی و البته مهم‌ترین آنهاست، تا چه قدر می‌تواند موثر باشد و به‌خصوص بر عزم واشنگتن برای نزدیکی به تهران تأثیر منفی بگذارد؟ خصوصا که اسراییل در موضع مشترکی با اعراب قرار دارد. پاسخ به این سوال بسته به این‌که از چه زاویه‌ای به موضوع نگاه می‌کنیم ساده نیست. تا آن‌جا که به ایران و ایالات متحده به‌عنوان دو سر اصلی تحولات منتهی به دو کشور مربوط می‌شود مخالفت اعراب شاید کند‌کننده سرعت تحولات باشد اما عامل ایستایی در بلندمدت نیست. درواقع منطقه کم‌کم با واقعیتی روبه‌رو می‌شود که تا پیش از این و یا واضح‌تر بگوییم پس از انقلاب ١٩٧٩ ایران تجربه نکرده. این فقدان تجربه که خلاف آن برای اعراب بسیار شیرین بوده و هست اکنون به تلخی کشنده‌ای برای آنها تبدیل شده است. همچنان که از این زاویه هم می‌توان به نقش اسراییل نگریست.

مایکل اسکویی با ارایه تحلیلی در آخرین شماره نشریه استراتفور، ١٣ ژانویه، با بررسی روابط اعراب، ایران و آمریکا می‌گوید: «مواضع اعراب محافظه‌کار، ایران را در دستیابی به توافق با آمریکا تحت فشار خواهد گذاشت، اما آنها (خصوصا ریاض) به تدریج توافق میان تهران و واشنگتن را خواهند پذیرفت». به اعتقاد اسکویی که به نظر می‌رسد درست است «شورای همکاری خلیج‌فارس از این به بعد سیاست محدود کردن فرصت‌ها و موفقیت‌های پیش روی ایران را اتخاذ خواهند کرد». جنگ نفتی که عربستان، کویت و قطر به راه انداخته‌اند و بی‌شک تهران را با مشکلات زیادی در تأمین منابع مالی خود روبه‌رو و بالقوه هم می‌تواند هرگونه دستاورد داخلی توافق با ایالات متحده و ١+٥ را تا حدی کمرنگ کند، بیش از آن‌که جنگی برای حصول نتیجه در زمان حال باشد، جنگی است که اهداف جاه‌طلبانه‌ای را در آینده و در مقابل ایران دنبال می‌کند. آیا اعراب محافظه‌کار به‌دنبال آن هستند ثابت کنند در میهمانی خلیج‌فارس تقسیم کیک میان دو کشور به هم رسیده را نخواهند پذیرفت؟ شاید! اما اگر قرار است اراده تهران و واشنگتن تعیین‌کننده نوع مناسبات آتی میان آنها و منطقه باشد، همان‌گونه که مایکل اسکویی اشاره می‌کند، دو کشور می‌توانند این نگرانی‌ها را هرچند مهم، اما نادیده بگیرند. اعراب دیر یا زود منطق سیاسی جدید خاورمیانه و خلیج‌فارس را خواهند پذیرفت. راه دومی در برابر آنها نیست.